۱- یک لیدر سیاسی مسمومالفکر، فرد مریض ایدئولوژی زدهای است که به حرف و نظر دیگران گوش نمیدهد، و فقط آن حرفی را میشنود که در تاٌیید و تعریف از او یا در اطاعت او گفته شود. اینچنین لیدر مسمومی جدّا معتقد است که: «دنیا برمحور معتقدات و افکار و رهبری اوست که میگردد و میچرخد؛ ازینرو دیگران وظیفهای به جز شنیدن سخنان او و خدمت به او ندارند.»*
۲- یک لیدر مسمومالفکر، راحت و آسوده انگ و تهمت میزند و در پس هر نوع انتقاد و مخالفت بر حقی هم که از خطاهای او بشود، خطّ توطئهی خارجی را میبیند و اشتباهات خود را تکرار میکند. چنین رهبرمسموم و متوهمی یقین دارد که هر اتفاقی در اطراف او میافتد در تایید او و یا توطئهای علیه موقعیت و مقام اوست!
۳- یک لیدر سیاسی مسموم... همیشه مراقب اعمال و افکار دیگران است که از خط فکری او خارج نشوند و به راه دیگری نروند؛ لذا دائم در اندیشه است که چطور «جامعه» را تحت تسلط و کنترل کامل خود درآورد و بدینوسیله ذهن و زندگی مردم را آنگونه که میخواهد دستکاری کند، در واقع میل سیریناپذیر به کنترل دیگران از بدترین خصوصیات یک لیدر سیاسی-ایدئولوژیکی مسموم است؛ خواست چنین رهبر عقیدتی و سیاسی مسمومی این است که: «دنیا در برابر افکار و گفتار او سر تسلیم فرود آورد و جمله مردم مطیع اوامر و نظرات او شوند، ازینروست که از شنیدن کلمهی نَه نفرت دارد، چون هرنه گفتنی را، هر اندازه کوچک و ناچیز باشد، به منزلهی نفی سیستم سلطه و کنترل خود تلقی میکند.»
۴- لیدر مسموم الفکر برای حفظ و گستراندن سلطه همهجانبه خود بر گروه و باند و حزب، و یا منطقهی تحت اختیار خود، تاریخ گذشته را نیز کنترل میکند، به این معنا که عوامل قلمبهدست یک لیدر مسموم، وقایع تاریخی گذشته را به میل رهبری چنان کم و زیاد و بازسازی میکنند که به کار حفظ سلطهی فعلی و امروزی رهبری بخورد و با استناد به آن وقایع تاریخی من درآوردی، اعمال و سیاستها و یا هرآنچه وی انجام میدهد، توجیه گردد!
تاریخ سده بیستم میلادی نشان داد، که جعل همه جانبهی وقایع گذشته یا کنترل گذشته از نخستین تلاش و کوششهایی است که گروههای ایدئولوژیکی، فرقهها و نظامهای تمامیتخواه انجام میدهند تا گذشته را نیز به صورت منبع مشروعیت تمام و کمالی برای اعمال سران مسمومالفکر این فرقهها و نظامهای مکتبی درآورند!
مثلا هیتلر برای حفظ و گسترش سلطهی اهریمنی خود بر آلمانیها تاریخ آلمان و پروس را از پایه و اساس چنان تغییر داده بود تا سیستم مردمخوار نازی، صورت امروزی و طبیعی گذشتههای پر افتخار قوم ژرمن جلوه کند. دستگاه تبلیغاتی او از فردریک کبیر، جوری حرف میزد که گویی یکی ازبنیانگذار حزب نازی همو بوده.
استالین نیز با تاریخ روسیه همان معامله را انجام داد، یادمان باشد که در کتابهای درسی و رسمی شوروی تحت سلطه استالینیزم، نقش شخصیتهای موثر در انقلاب اکتبر بارها و بارها بازسازی گردید، یعنی انقلابی ضد انقلابی نامیده شد و ضدانقلابی انقلابی لقب گرفت، تا سیاستهای روز جمع حاکم توجیه گردد! یا ما ایرانیها بهروشنی شاهدیم که ایدئولوگها و دستگاه تبلیغاتی نظام فقاهتی چگونه وقایع دوره مشروطیت، جنبش روحانیت، جنبش بزرگ ملی شدن نفت و وقایع مربوط به مبارزات دههی چهل وپنجاه شمسی را از اساس تغییر داده و به شکلی درآوردهاند که سیاستهای خانمانبرانداز و ایران بربادده «رهبر با بصیرت» را دربست توجیه کنند؛ به همین سبب است که میبینیم مصدق و مبارزان ملی، یا مجاهدین و چپهای آن دوره انکار میشوند ولی آدمهای معلومالحالی مثل نوری و کاشانی را چنان تایید و تمجید میکنند! این عناصر مکتبی مسمومالفکر اگر دریابند که: «از کنترل فرد یا جمعی درمانده و ناتوانند، در خود و جمع مربوط به خود نسبت به افراد تسلیمناپذیر چنان نفرت و خصومتی بر میانگیزند تا این عناصر سرکش و کنترلناپذیر را رسوا و ایزوله و بدنام کنند.»*
۵- لیدر ایدئولوژیکی مسمومالفکر به دلائل و دلیلآوریهای رقبا و منتقدین خود ابدا توجهی نمیکند، او نیّت رقیب را در برابر نیّت خود قرارمی دهد نه منطق خود وطرف مقابل را؛ وچون جملهی منتقدین ومخالفان خودرا گمراه وبدنیّت وتوطئه چی میداند،هرطرح وراه حلّی راهم که ازسوی آنها بیاید، توطئه يی پرخطر وضد ملی مینمایاند وبا قاطعیت تمام نفی وردّ میکند!
۶- لیدرسیاسی مسمومالفکر معمولا میکوشد که دیگران را وادارد تا به صدق و صمیمیت و نیّت همیشه خیر او ایمان بیاورند و در ارتباط با اعمال و افکار او، جز درستی و خوبی، چیز دیگری نبینند و نگویند! ازینروست که این مسموم ذهنی، نیازمند و معتاد به تعریف و تمجید شنیدن است تا حسّ خود-نهنگبینی وی ارضا گردد!
باز به این سبب است که دایرهی باند و بیت یا بلهقربانگویان خود را مرتب گسترش میدهد و در نتیجه امور مربوط به جمع و محفل، یا حزب و کشور تحت اختیار خود را هم به اجبار از دایرهی این وابستگان نوکرمنش و بیحقیقت اداره میکند!
۷- عنصر سیاسی-مکتبی مسمومالفکر حق تعریف و تمجید شنیدن را هم به خود و خانوادهی خود منحصر میکند لذا هرگونه ستایش و تمجیدی را که از دیگری صورت بگیرد، نوعی اهانت به مقام خود تلقی میکند و از آن «زنگ خطر عظیم» به سادگی نمیگذرد.
۸- مشغلهی ذهنی یک لیدر مسمومالفکر «خاصه از نوع وطنیاش» حذف و نابودی دشمنان و رقبای سیاسی و عقیدتیاش است، در واقع احساس حاکم و غالب بر وجود او، کینه و خصومتی ست که نسبت به منتقدین و رقبا و دشمنان خود دارد، نه مهر و محبت و دلسوزی نسبت به مردم و ملت و کشورش! لذا این مسموم فکری، قائم بالذّات نیست، یعنی هستی و معنی زندگی خود را از دشمنی کردن با این و آن میگیرد یا با قطبنمای دشمنی است که به زندگی خود، و جمع و مردم زیر سلطه خود نظم و ترتیب میدهد. و ازینروست که یک لیدر مسمومالفکر دشمنستیز، به بهايی که در دشمنی با «دیگری» پرداخته میشود اهمیتی نمیدهد، مرگ و اسارت میلیونها انسان و ویرانی و نابودی یک مملکت تغییری در احوال او به وجود نمیآورد، زیرا تنها موضوعی که برایش مهم و حیاتی است مبارزه با دشمن، و ایذا و اذیت و نهایتا غلبه و پیروزی است!
۹- یک لیدر سیاسی مسمومالفکر مخصوصا نوع روشنفکرنمای آن، واقعا باور دارد که «همیشه حق با اوست، یعنی اعمال و افکارش از هر گونه عیب و نقصی خالی و به دور است»، او هر جمله خود را حقیقت محض میداند و هرگونه نقد و انتقادی را ضدیت با حرف حق ارزیابی مینماید و با خشم و نفرت تمام ردّ و نفی میکند. چنین رهبر مسمومی چون غرق در توهمات خود است، در تحلیل امور جاری جامعه، آرزوهایش را به جای پیشبینی میگذارد و گمانهزنیهایش را هم بهجای تحلیل و بررسی! نهایت اینکه چنین لیدر ایدئولوژیکی مسمومی به کانون تولید رؤیا و آرزوهای غیرقابل اجرا بدل میشود خود، و جمع و جامعهای را از بحرانی به بحرانی فرو میبرد!
۱۰- یک لیدر سیاسی-ایدئولوژیکی مسمومالفکر، در مجموع عنصری است با هوش بالا و اخلاق پائین؛ این موجود با هوش زیاد ولی بیاخلاق، بهجای بصیرت سیاسی و اجتماعی، معمولا رندی و زرنگی یادگرفته یعنی دید استراتژیکی ندارد ولی بلد است که مدتها در صحنهی قدرت باقی بماند و منافع فردی خود را با منافع عمومی جامعه، یک کاسه نشان دهد!
از خصوصیت این مرد رند سیاسی و ایدئولوژیکی این است که: «نتیجه برایش مطرح است پروسه مطرح نیست» یعنی قانون و اخلاق و منافع ملی و اصول انسانی و حقوق عمومی برایش مطرح نیست، آنچه مهم و اساسی است غلبه بر رقبای شخصی، و باقی ماندن در تخت قدرت است!
پایان
*جملات داخل گیومه گفتههای یک استاد بودايی در بارهی افراد مسموم است.
محمد ارسی تگزاس
.(JavaScript must be enabled to view this email address)