سه شنبه ۸ آبان ۱۳۹۷
گردهمایی اخیر وزرای خارجه کشورهای حوزه خلیج فارس به رهبری وزیر دفاع ایالات متحده امریکا جیمز متیس در منامه پایتخت بحرین برگزار شد. این گردهمایی ادامه گردهمایی است که در کویت با حضور سران نظامی کشورهای حوزه خلیج فارس، مصرواردن به رهبری فرمانده نیروهای مسلح ایالات متحده امریکا ژوزف فوتیل برگزار گردید.هدف عمده این گردهمایی سرعت بخشیدن به شکل گیری ناتوی عربی برای مقابله با ایران و برآیند آن اجرای قرارداد قرن برای تحمیل شروط استعماری ترامپ و دولت اسرائیل به فلسطینیان می باشد. ایا مقابله با ایران فقط با بیرون راندن ایران از سوریه و عراق و با خلع ید حزب الله در لبنان امکان پذیر خواهد بود؟ و یا اینکه هدف اساسی ناتوی عربی به رهبری ایالات متحده آمریکا حمله به خک ایران و در نتیجه تجزیه و خرد کردن کشور ایران است؟
در هفتههای اخیر با سفر ناتانیاهو به کشور عمان و ملاقات با قابوس در مسقط و سفر ورزشکاران اسرائیلی به امارات متحده عربی و قطر، ما شاهد شکلگیری پیمانی میان اسرائیل و دولتهای حوزه خلیج فارس بانضمام اردن و مصر هستیم، که ستون فقرات این پیمان نظامی را دولت اسرائیل تشکیل میدهد. اما سئوال این است که هدف این پیمان نظامی که به ناتوی عربی معروف شده چیست؟
کشورهای حوزه خلیجفارس بویژه عربستان سعودی، امارات متحده عربی و بحرین مرتب بر طبل خطر “هلال شیعی” برای ایجاد وحدت ملی در سایه ادامه دیکتاتوری شیوخ کوبیدهاند و هنگامی که شهروندان این کشورها به دلیل کمک ایران به حماس و دیگر گروههای سنیمذهب در مورد شکلگیری هلال شیعی، دچار تردید میگردند، عربستان، بحرین و امارات متحده عربی به تبلیغ و ایجاد ترس در میان کشورهای عربی در بکارگیری گفتمان “توسعه طلبی امپراطوری فارسی” میپردازند. این گفتمان در گردهمایی منامه برای یکی کردن صفوف کشورهای حوزه خلیج فارس مورد توجه کشورهای شرکت کننده قرار گرفته و تلاش ایالات متحده آمریکا براین بود که اتحاد عملی برای چگونگی نوع تعامل با ایران از سوی کشورهای عربی شرکت کننده بوجود آید. پیشتر، میان کشورهای عمان و کویت از سویی و عربستان سعودی، امارات متحده عربی و بحرین از سویی دیگر برسر چگونگی تعامل با ایران اختلافنظر وجود داشت و قطر که از تحریمهای اقتصادی عربستان و امارات متحده عربی رنج میبرد، با میانجیگری ایالات متحده آمریکا آرام آرام به شورای همکاری خلیج فارس باز میگردد. مصر و اردن که با مشکلات اقتصادی شدیدی دست و پنجه نرم کرده و درگیر مشکلات سیاسی داخلی، تروریسم و رشد سلفیگری هستند، با توجه به کمکهای اقتصادی از سوی عربستان و امارات متحده عربی به این پیمان روی خوشی نشان داده و خواستار پیوستن به ناتوی عربی هستند. ناگفته نماند که تلاش برای سامان دادن و تشکیل ناتوی عربی بسیار به تشکیل پیمانهای نظامی این کشورها پیش از حمله نظامی به عراق، لیبی و یمن شباهت دارد.
اهداف ناتوی عربی
هدف از هرگونه پیمان دفاعی ایجاد ساز و کاری برای هماهنگی و همکاری بیشتر در زمینههای مختلف نظامی برای تامین امنیت جمعی کشورهای عضو پیمان است. آز آنجایی که بعد از حمله ایالات متحده آمریکا به عراق در سال ۲۰۰۱ پیوسته، قدرت منطقهای جایگزینی از سوی ایالات متحده آمریکا برای مقابله با ایران وجود نداشت، که ایران را در محدودهی جغرافیایی خود مهار نماید. شورای همکاری خلیجفارس مرکب از شش کشور عربی عربستانسعودی، بحرین، امارات متحده عربی، قطر، عمان و کویت که در ۲۵ می ۱۹۸۱ میلادی و با هدف یکپارچگی اقتصادی و نظامی تشکیل شد، در سالهای گذشته هرگز نتوانست بعنوان خاکریزی علیه ایران عمل نماید. اما این بار با تلاش و پیگیری ایالات متحده و اسرائیل تلاش بر این است که با پیوستن اسرائیل، مصر و اردن به کشورهای حوزه خلیج فارس پیمانی که به ناتوی عربی مشهور گشته را برای مقابله و مهار ایران ایجاد نمایند. دو کشور عمان و قطر پیوسته تلاش داشتهاند که نوعی توازن در رابطه خود با ایران حفظ نمایند. اما سئوال این است که آیا عمان قادر خواهد بود این نقش دوگانه را همچنان حفظ نماید؟ اخیرا یوسف بنعلوی وزیر خارجه عمان به اسرائیل رفته و با محمود عباس ملاقات نموده و پیامی را از سوی ایالات متحده و اسرائیل به محمود عباس که مخالف خواستههای تحمیلی ایالات متحده آمریکا و اسرائیل و عربستان است، تسلیم نمود. آنگونه که بنظر میرسد این پیام در مورد قرارداد صلحی است که به “قرارداد قرن” معروف گردیده که پیش از این توسط ایالات متحده آمریکا به کشورهای عربی حوزه خلیج فارس پیشنهاد و اما خواستار تحمیل آن به فلسطینیان بود.
اهداف ناتوی عربی را میتوان در نکات زیر خلاصه نمود:
۱. محاصره ایران و اجبار آن برای بازگشت به مرزهای جغرافیایی خود و خروج اجباری از سوریه (با همکاری روسیه و ترکیه و کشورهای اروپایی) و عراق و محدود کردن نفوذ ایران در لبنان و یمن (ناگفته نماند کشور عمان روابط حسنهای بطور مخفیانه با حوثیها دارد).
۲. فروش اسلحههای پیشرفته به کشورهای حوزه خلیج فارس و سرعت بخشیدن به رقابت تسلیحاتی میان ایران و این کشورها. با سرعت بخشیدن به رقابت تسلیحاتی ایران را مجبور به افزایش بودجه نظامی کرده و از نظر اقتصادی ازپای درآورند. ناگفته نماند با توجه به بحران و محاصره اقتصادی ایران بنظر نمیرسد ایران توانایی افزایش بودجه نظامی خود را داشته باشد.
۳. محدود کردن اقتصادی ایران از طریق وارد کردن عمان به این پیمان (کشورعمان تنها منفذ اقتصادی باقیمانده در دریای عمان برای ایران است) و محاصره ایران با نزدیکتر شدن به تنگه هرمز از طریق عمان (نیمی از تنگه هرمز در دست عمان است).
۴. با خارج کردن ایران از گردونه نفوذ منطقهای خود، ایالات متحده آمریکا و اسرائیل و کشورهای حوزه خلیج فارس بویژه عربستان سعودی و امارات متحده عربی قادر خواهند بود که قرارداد قرن را به فلسطینیان تحمیل نمایند.
۵. افزایش فشار سیاسی به ایران از راه ترغیب سوریه و عراق و لبنان برای ورود به این پیمان. تشویق سوریه، عراق و لبنان برای پیوستن به این پیمان دفاعی همراه با مشوقهای اقتصادی برای بازسازی دو کشور ویران شده عراق و سوریه و کمک به اقتصاد بحرانزده لبنان خواهد بود. البته امروزه با توجه به نفوذ ایران در این سه کشور پیوستن این کشورها به ناتوی عربی سخت امکانپذیر است.
ایران و رویکرد آن در مقابل ناتوی عربی
تنها راه باقیمانده برای ایران در پیش گرفتن سیاست چندجانبهگرایی در سطح منطقه و جهان است. ایران با توجه به وجود شکاف میان ترامپ و دولتهای اروپایی بایستی به تقویت روابط خود با کشورهای اروپایی ادامه دهد و همچنان به پایبندی خود بر برجام تاکید نماید. در سطح منطقهای تلاش خود را برای نزدیکی خود به عمان باز نگه دارد و از شدتگیری شکاف بین چین و ایالات متحده آمریکا استقبال و روابط سیاسی خود را با چین تقویت نماید. لازم به تذکر است که روشن نیست که چین و روسیه چگونه با توجه به اهداف استراتژیک دراز مدت خود در سطح جهان، با ایالات متحده رفتار خواهند کرد . اما با توجه به افزایش فروش اسلحه ایالات متحده آمریکا به تایوان بار دیگر، درگیریهای لفظی شدیدی میان چین و ایالات متحده آمریکا درگرفته است و از آنجاییکه دکترین سیاسی-نظامی ایالات متحده آمریکا در دراز مدت بر مهار چین استوار است، بنظر میرسد که تنش میان چین و ایالات متحده آمریکا فروکش نخواهد کرد. اما هر چند سیاست تهاجمی ایالات متحده آمریکا در قبال روسیه فرصت نزدیکی ایران به روسیه را فراهم کرده است اما تجربه سالهای گذشته نشان داده است که روسیه بنابر منافع ملی خود در شرایط مختلف پشت ایران را خالی نموده و “ایران ضعیف” را بعنوان کارتی برای امتیازگیری از غرب در چنته بازی سیاسی خود نگه داشته است. اما در شرایط فعلی، ایران راهی جز ادامه رابطه خود با روسیه ندارد.
سخن پایانی
با توجه به شکلگیری پیمان دفاعی عربی، فشار اقتصادی و سیاسی بر ایران شدت خواهد گرفت. اقتصاد ایران که از محاصره شدید اقتصادی و مشکلات ساختاری رنج میبرد، با شکلگیری پیمان دفاعی عربی، مشکلات اقتصادی ایران افزایش خواهد یافت. اما سئوال این است که آیا اقتصاد ایران توانایی عبور از این بحران را خواهد داشت؟ آیا کشورهای اروپایی که خواستار کمک به ایران به دلیل پایبندی ایران به برجام هستند، موفق خواهند بود اقتصاد رنجور ایران را نجات دهند. تاثیر احزاب پوپولیست راستگرای اروپایی بر تصمیمات سیاسی در اتحادیه اروپا چه خواهد بود؟ و آیا روسیه در عرصه شطرنج سوریه، ایران را با نزدیکی خود به اروپا و ترکیه تنها نخواهد گذاشت؟ و سرنوشت فروش نفت ایران بعد از اجراییشدن تحریمهای شدیدتر در ماه نوامبر چه خواهد بود؟ و آیا ما در آینده با فروپاشی اقتصادی ایران و یا با درگیری مستقیم میان ایران و پیمان دفاعی عربی به سرکردگی اسرائیل و ایالات متحده آمریکا روبرو خواهیم شد؟ پاسخ به سئوالات مطرح شده با توجه به شرایط بحرانی منطقهای و جهانی بسیار سخت و گمانهزنی را در این مورد دشوار بنظر میرسد. تنها باید گفت که با توجه به بحران اقتصادی جهانی پیشرو، کاهش رشد اقتصادی در سال ۲۰۱۹ خطر و امکان درگیری در سطح منطقهای و جهانی دور از دسترس نیست.