ملت ایران در این تصور که به تنهایی قادر نیست از پس ملا و آخوند و حکومت بیابانیاش برآید، به نوعی در «کمای فکری» فرو رفته و توان به هوش آمدن را ندارد.
ملت ایران از آنرو که عدیده جنبشهای سیاسی اجتماعیاش به بنبست خورده است، مدام با خودش مقابله میکند تا بخودش تفهیم کند که هر زوری را زورآزمایی کرده و دیگر مقاومت و مقابله و پیشروی بیشترش بیحاصل است! او در عوض به معجزه و مداخله خارجی دلبسته است و مبارزه را انداخته بر دوشهای نازک جمع قلیلی جوان مبارز که در انتهای راه، به بنبست زندانهای تاریک میخورند!
ملت ایران هنوز به این حقیقت شگفت نرسیده که شکوه و ضجههای درون پستو، راه به گوشی نخواهند برد؛ طومار زمینخوردنهایش، دل کسی را به رحم نخواهد آورد؛ فحشهای توی صف نانوایی و گوشت و سبزی، حکومت ظالمان بر مظلومان را ساقط نخواهد کرد؛ همدردی و همفکری با مسافران یکبار مصرف تاکسی هم گرهای از مشکلش نخواهد گشود.
ملت ایران امروز خوب میداند چه چیز را میخواهد و چه چیز را نمیخواهد. او بهترین تحلیلگر اوضاع سیاسی میهن خود است و راهکارهای دموکراتیک و حقوق بشری را بهتر از هر جمعیت دیگر کشورهای کره خاکی فوت آب شده است که باز هم، مجموع هیچیک از اینها، درمان دردهایش نشده است.
ملت خوش فکر و خوش قلب ایران، نیاز به سماجت در انسجام دارد. نیاز به اعتراضهای جمعی نه فردی دارد. نیار به تداوم ارسال شکایتنامههای گروهی و میلیونی و موی دماغ شدن غاصبان سرزمیناش را به هر شکل و شیوه ممکن دارد، بدون یک روز عقبگرد و جازدن.
ملت پر آوازه ایران، بلد است چگونه گلیم خود را از آب بیرون بکشد، فقط در بیرون کشیدن گلیم جمعی از آب، عاجز مانده است! او بجای یکرنگی درد، باید یکرنگی قلب را با دیگری به آزمون بگذارد.
او تواناییاش را دارد تا روحیه فردی را به روحیه ملی تبدیل کند. رویای شخصی را به رویای همگانی رنگ بزند. درخشندگی خود را در انعکاس و تلالو نگاه صفوف هزاری ببیند و ایمان بیاورد که هر حرکت عظیم، مجموعهای است از حرکتهای کوچک، همچون یکزنجیر طویل که مجموعهای است از حلقههایی که در هم تنیدهاند که او نیز، «ملت ایران» کیفیتی مشابه دارد که با در هم تنیدن روحیهای منسجم، قادر خواهد بود هر غیر ممکن را با اراده خود ممکن سازد.
هنگامه افشار - سپتامبر ۱۱- ۲۰۱۸