منبع: تلگرام نویسنده
اصلاحطلبان هنوز از اصلاحات دفاع میکنند. اما نه با استدلالهای دو دهه پیش. پیشترها از اصلاحات دفاع میکردند به این جهت که آن را موجب تقویت نظام میدانستند، استدلال میکردند تنها به این شیوه میتوان از خشونت و انقلاب جلوگیری کرد. استدلال میکردند اصلاحات با مشارکت دادن مردم در تصمیمگیریهای سیاسی، عبور از مشکلات را کمهزینه میکند. اما امروز در کوران حوادثی که به شتاب از راه میرسد، با استدلال دیگری مدافع اصلاحاتاند. آنها بر این نکته پای میفشرند که خارج شدن از مسیر اصلاحات، رویارو قرار دادن کشور با جنگ داخلی، فروپاشی ملی، و از دست دادن اصل ملک و ملت است. البته نگارنده نیز با آنها همراه است.
این اتفاق سادهای نیست. اصلاحطلبان با استدلالهای تازه از اصلاحات دفاع میکنند. استدلالهای تازه، از تغییر مبادی ایدئولوژیک آنها حکایت دارد. آنها از خود پیشین خود خروج کردهاند.
البته اصلاحطلبان، از همان روز نخست نیز با یک خروج ایدئولوژیک متولد شدند. آنها پروژه اصلاحات را با خروج از روایت اسلام سیاسی آغاز کردند. در همان دهه هفتاد، آنها نماینده موجی بودند که دیگر به سیاست به منزله عرصه اعمال احکام دینی نظر نمیکرد. از اسلام خروج نکردند، از انحصار حیات سیاسی به قلمرو اجرای احکام دینی خروج کردند و عرصه سیاسی را عرصه عمومی انگاشتند. به همین جهت، دمکراسی به نام مقدسی تبدیل شد که آنها را گرد هم میآورد.
دمکراسی هیچ کانون یکسانسازی نداشت. نامی بود برای استقبال از کثرت و تنوع. نامی بود که مردم را به یک توده نامتعین تبدیل میکرد. منظومه گفتاری آنها، بیشتر سلبی بود. میخواستند هر چه نام کلی است، از دایره گفتار سیاسی حذف شود تا برای هر کس، بیشترین امکان آزادی فردی فراهم شود.
گویا اصلاحطلبان، این بار از خود خروج میکنند. دفاع از اصلاحات با تکیه بر حفظ تمامیت کشور، حفظ حیات ملی، و ممانعت از فروپاشی و تجزیه، به معنای چرخش در کانون گفتار سیاسی اصلاحطلبان است. اصلاحطلبان دانسته یا نادانسته به نیروهای ناسیونالیست تغییر منزل دادهاند. به گمانم، توجه به این تغییر که خواسته یا ناخواسته درآن افتادهاند، نکته بسیار مهمی است.
چرخش ناسیونالیستی اصلاحطلبان، نیازمند بازآرایی نیروهایی است که بدنه اصلاحات را تشکیل میدهد. مرزهای تازهای باید ترسیم کرد و نیروهای اصلاح طلب و غیر را با الگویی تازه تعریف کرد.
چرخش ناسیونالیستی اصلاحطلبان، نه با هویت دینیشان لزوماً ناسازگار است، نه با دمکراسیخواهیشان. مساله این است که در کانون قرار دادن ملیت به جای دین یا دمکراسی، دین و دمکراسی را در فضای معنایی تازهای قرار میدهد. باید در این باره بیاندیشند و تولید ادبیات کنند و به پرسشهایی که این چرخش بر میانگیزد پاسخ دهند.
چرخش ناسیونالیستی اصلاحطلبان، لزوماً با دفاع از صندوق آراء و انتخابات ناسازگار نیست. اما دیگر همانند گذشته نباید صندوق آراء و ملاحظات آن را به کانون زندگی سیاسی خود تبدیل کنند.
چرخش ناسیونالیستی اصلاحطلبان، پیش از هر چیز آنها را رویاروی طبقات فرودست و حاشیه قرار میدهد. آنها پیشترها بابت کمتوجهی به فرودستان موضوع حمله بودهاند. امروز روزگاری است که فرودستان سوژهگی یافتهاند و به سادگی در کیسه هیچ مفهوم کلیتسازی به حاشیه نخواهند رفت. بنابراین ناسیونالیسمی که نتواند نسبتی واقعی با طبقات فرودست و حاشیه پیدا کند، شانسی نخواهد داشت.
چرخش ناسیونالیستی اصلاحطلبان، آنها را رویاروی هویتهای قومی قرار میدهد که پیشترها در پرتو ناسیونالیسم پهلوی در حاشیه میرفتند. باید ناسیونالیستهای اصلاحطلب، نسبت خود را با هویتهای قومی معین کنند.
اصلاحطلبان یا باید استدلال دیگری برای دفاع از اصلاحات دست و پا کنند، و یا بپذیرند که در بنیادهای فکری خود تجدید نظر کردهاند. اگر شجاعت پذیرش این تجدید نظر را داشته باشند، به نظرم میتوانند بسترهای مناسبی برای یک گفتگوی سیاسی در سطح ملی فراهم آورند.