آقای کروبی از حصر، نامه سرگشادهای خطاب به مجلس خبرگان رهبری منتشر کردهاند که میتوان آن را تلاشی برای استفاده حداکثری از ظرفیتهای فقهی نظام و ظرفیتهای حقوقی قانون اساسی برای احیای جنبش اصلاحات درون سیستمی دانست.
سه نکته نامه شیخ را از بیانیهها و سخنپراکنیهای اصلاحطلبان پر حرف و کم عملی که دور خاتمی حلقه زدهاند، متمایز میکند.
اول: کروبی مستقیما به سراغ اصل مساله رفته، به جای حاشیه رویهای متعارف اصلاحطلبان، سراغ سرچشمه همه گرفتاریها یعنی رهبری و مجلس خبرگان میرود و ضمن نهیب زدن قانونی و فقهی به خبرگان، در واقع به مردم آدرس میدهد که اگر میخواهید اصلاح کنید، کجا را باید هدف بگیرید!
دوم: کروبی پلاتفرم ۱۵ مادهای، بیست مادهای و ... نمیدهد تا با ایجاد گرد و خاک توجیه گر بی عملی و بی عرضگی بشود. طرح او سه ماده بیشتر ندارد:
۱- قانون اساسی باید اصلاح شود
۲- خبرگان، باید ناظر رهبری باشد نه حافظ رهبری
۳- نظارت استصوابی باید برداشته شود
و سوم: کروبی برخلاف آقای خاتمی که از گفتن نازکتر از گل به خامنهای پرهیز میکند و خود را تا سطح التماس از خامنهای پایین میآورد، آدرس غلط به مردم نمیدهد و به جای آنکه عمر و زید را مورد انتقاد قرار بدهد، تمام انتقادش را متوجه شخص خامنهای و عملکرد او در مقام رهبر ج.ا. میکند.
اصلاحطلبان زردی که شریک دزدند و رفیق قافله و پول، پست، مقام و خاندانسالاری تمام مشغله ذهنشان است، قطعا جز دندان قروچه، مسخرگی و نادیده گرفتن و احتمالا فحاشی، واکنشی به این نامه کروبی نخواهند داشت. اما آیا اصلاحطلبان مدعی پیگیری در اصلاحات و تحولخواهی، شجاعت و درایت این را دارند که به حمایت از مفاد نامه شیخ شجاع و سبز مردم ایران بر خیزند؟ و سر انجام آیا اپوزیسیون جمهوریخواه میتواند از پوسته ظاهری نامه عبور کند و با محتوای آن رابطه بایستهای بر قرار کند؟
در خصوص قانون اساسی آقای کروبی تاکید کردهاند که «اصول متعدد آن (باید) به نفع حاکمیت و نظارت مردم اصلاح شود بنحوی که انحصار قدرت در ید یک فرد برای همیشه در این سرزمین کنار گذاشته شود و مردم نه در حرف و کلام بلکه در عمل حاکم بر سرنوشت خویش گردند.» بدون تردید این پیشنهاد ایشان درخور پشتیبانی از سوی همه نیروهای دموکرات و جمهوریخواه کشور است. چندی پیش پیشنهاد مشابهی از سوی آقای ابوالفضل فاتح یکی از مسئولان ستاد انتخاباتی مهندس موسوی هم مطرح شده بود و وقت آن است که سران حزب ملت و سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی به جای مغلقنویسیهای گیجکننده و ابتر به شعار مشترک کروبی و فاتح بپیوندند و با بسیج نیرو برای اصلاح قانون اساسی، خون تازهای در رگهای جنبش اصلاحات بدمند.
در مورد «استصواب» هم نگرش آقای کروبی به مراتب از نگاه اصلاحطلبان منتسب به خاتمی پیشرفتهتر است و ایشان بیشتر بر کوتاه کردن دست شورای نگهبان از روند انتخابات خبرگان متمرکز شدهاند تا از آن طریق به قدرقدرتی و یکه تازیهای خامنهای پایان داده و راه برای قدمهای بعدی باز شود و طبعا اگر بنا بر این باشد که ابتدا نظارت استصوابی برداشته شود و بعد شرایط برای اصلاح قانون اساسی مهیا شود، باز هم حذف استصواب در انتخابات مجلس دردی را دوا نخواهد کرد و تنها گزینش نسیتا آزاد حبرگان است که میتواند راه تحول از درون را باز کند.
■ دوست گرامی احمد پورمندی
آیا فکر می کنید، مشکلات مردم با این سه در خواست حل می شود؟ آیا می توان مردم را زیر سایه این سه خواسته متحد ساخت؟ من فکر نمیکنم.
۱ - قانون اساسی باید اصلاح شود: چگونه و چه کسی اصلاح می کند؟
۲- خبرگان، باید ناظر رهبری باشد نه حافظ رهبری: پس هم خبرگان و هم رهبری باید باشند. اکنون همگی از لغو رهبری سخن می گویند ولی جناب کروبی چنین خواسته ای را مطرح نمی کند.
۳- نظارت استصوابی باید برداشته شود: این لازم است ولی کافی نیست.
شهامت جناب کروبی قابل تقدیر است ولی به نظر می رسد که ایشان و جناب موسوی همچنان در پاردایم جنبش سبز به سر می برند. مردم از آن فراتر رفتهاند.
اسفندیار طبری
■ اسفنديار طبرى عزيز! همانطور كه در زير مطلب بهروز بيات نوشتم، براى ما جمهوريخواهان مناسب است كه حول بيانيه جبهه گرد هم بياييم. اما ما نياز به تنظيم رابطه با جريان اصلاحات داريم و در ميان آنها بايد گرايشى را تقويت كنيم كه در مقابل يكه تازى هاى خامنهاى و گرگ تازى هاى سرداران موضعى روشن و مبارزه جويانه اى دارد. در اين رابطه طبعا كروبى يك گام قابل اعتنا از بقيه جلوتر و به همين نسبت هم قابل پشتيبانى تر است. اين حمايت طبعا نبايد راه ديالوگ انتقادى را ببندد و اين شايبه را پيش بياورد كه ما از تلاش براى تغيير قانون اساسى منصرف شدهايم. شايد فردا امثال كروبى هم به ضرورت دفن ولايت فَقِيه و حكومت دينى برسند، اما تا همينجا هم كه در مقابل اقتدار ولى فَقِيه و سرداران ايستادهاند، متحدان ما در پيكار براى دموكراسى محسوب مىشوند.
احمد پورمندى