با بالا گرفتن تنش بین حکومت ایران و ایالات متحده آمریکا، حمله اصولگرایان و اصلاحطلب ان به رسانهها و روزنامهنگاران مستقل شدت گرفت.
برخی از فعالان سیاسی اصلاحطلب و حتا مستقل از حکومت بازتاب نظرات موافقان تحریم و بررسیِ گزینه نظامی علیه حکومت ایران را بر نمیتابند.
حملات منتقدین، به ظاهر بیبیسیِ فارسی را هدف گرفته است اما آنان به در میگویند که دیوار بشنود. منتقدین با نوع استدلال و روش تحلیلی که در حمله به بیبیسی فارسی انجام میدهند، همه اهل رسانه در ایران و بویژه روزنامهنگاران مستقل را هدف قرار دادهاند.
بیپاسخ گذاشتن انتقادات غیرحرفهای به روزنامهنگاران به مثابه پذیرش و تعمیم استدلالهای آنان به «اساس حرفه روزنامهنگاری» است، ولو ما نیز از منتقدین بیبیسی باشیم.
اهمیت موضوع در اینجا به دفاع از شرافت روزنامهنگاری و سلامت در کار خبرنگاری بر میگردد، نه دفاع از یک رسانه دولتی که بالطبع باید منافع و سیاست دولت متبوع خویش را همیشه در اولویت قرار دهد.
تحلیل کردن تأثیر تحریم و گزینه نظامی علیه حکومت ایران در رسانههایی مانند بیبیسی باعث شده است برخی این نوع رسانهها را متهم به «مباح سازیِ تحریمها و تجاوز نظامی» کنند و مصداق «ترویج خشونت، جنگ و مداخله در امور داخلی ایران» دانسته و حتا نقض «اصول حرفه خبرنگاری» بدانند.
تحلیل ماجراجوییِ سیاسی هر کشوری در دنیا و خطرات ناشی از آن یا تحلیل وضعیتِ نابسامان اقتصادی، اجتماعی در هر جامعهای که زمینه برای انقلاب یا شورش و فروپاشی در آن دیده میشود، بدون شک در حیطه کار روزنامهنگاری قرار میگیرد.
این مخاطبان هستند که بد و خوب، خطرناک یا بیخطر بودن، اخلاقی یا غیراخلاقی بودن موضوعات خبری را میسنجند و عواقب سنجش مخاطبان، مستقیماً به حرفه روزنامهنگاری مربوط نمیشود.
در حرفه روزنامهنگاری بر اساس استانداردهای شناخته شده با دوری از نژادپرستی، تبعیض جنسیتی، طبقاتی، دینی یا ملیتی و همچنین با دوری از ادبیات خشن، تحقیرآمیز، برتریطلبانه یا چاپلوسانه، اسائه ادب و نفرتپراکنی یا بیاحترامی به باورهای دینی، اعتقادی و فرهنگی مردم، روزنامهنگاران به جمع آوری اطلاعات و نظریات متضاد در موضوعاتِ واحد برای مخاطبین میپردازند.
کسبِ اطلاعات از منابعی معتبرتر نسبت به دیگران با انتقالی سریع تر برای مخاطب و با روشی موثرتر و در مدت زمانی کوتاهتر در عین صداقت داشتن به اصل خبر و رعایت اصل بی طرفی در انتقال موضوع از جمله موارد رقابت در این حرفه است نه منکوب کردن همکاران به بهانههای سیاسی یا امنیتی.
روزنامهنگار قرار نیست صحیح بودن، غلط بودن، اخلاقی بودن، انسانی بودن یا نبودنِ فیالمثل نوعی از روش اقتصادی یا سیاسی را برای مخاطب تعیین کند. روزنامهنگار سعی دارد هر نوع نظریه موجود و متفاوت در اقتصاد و سیاست، فرهنگ یا علم را در بالاترین سطح برای مخاطبان بیابد و برای آنان عرضه کند.
به نظر میآید حملات اخیر به رسانههای خارجی تحت عنوان «حمله به رسانههای لوسآنجلسی یا آنورِ آبی» بیشتر نتیجه هراسِ و دلواپسی حملهکنندگان از عواقب تحریم و حمله نظامی به حکومت ایران بوده است تا منافع ملی مردم ایران.
اخلال در جریان آزاد خبررسانی هیچگاه در جهت منافع ملی نبوده است مانند انواع سانسور خبری در مورد ابعاد شکستهای جنگی از عراق در جنگ هشت ساله و پیامدهای طولانی شدن جنگ توسط فرماندهان و سیاستمداران آن زمان که خساراتی غیرقابل جبران برای کشور پدید آورد.
همسوییِ برخی اصلاحطلب ان با آنچه مقابله با رسانههای متخاصم! گفته میشود آنهم به بهانه درج نظرات موافقان با تحریم، شدت عمل علیه روزنامهنگاریِ مستقل از حکومت و خبررسانیِ آزاد را تسهیل میکند.
در جمهوری اسلامی همواره رسانهها به خودی و غیرخودی تقسیم شده وروزنامهنگاران مستقل از حکومت که به درجِ نظرات مستقل از تصمیمات حکومتی پرداختهاند، متهم به همکاری با بیگانگان شدهاند.
روزنامهنگاران بسیاری بودهاند که در باره فعالیتهای پرهزینه هستهای حکومت ایران و واکنش جهانی علیه این فعالیتها که منجر به انصراف ایران شد با آن همه مخارج نجومی شفاف سازی کردهاند و البته همیشه مورد غضب مقامات قضایی قرار گرفتهاند.
خبر رسانی درباره آنچه به زبان عبری روی موشکهای سپاه پاسداران نوشته بودند:«اسرائیل باید از صفحه روزگار محو شود»! از وظایف حرفهای همه خبرنگاران اعم از داخلی و خارجی بود. انعکاس ارزیابیِ هزینه سیاسی چنین خبرهایی نیز برای «منافع ملی» توسط تحلیلگران از وظایف همه روزنامهنگاران است. در عین حال پوشش خبریِ آن توسط رسانههای خارجی ربطی به دخالت در امور داخلی ایران نداشته و ندارد.
بطور مثال حمله کشورهای متفق به آلمان طیِ جنگ جهانی دوم که ناشی از تحریکات آلمان نازی بود و خبر رسانی در آن مورد مداخله در امور داخلیِ مردم آلمان تعبیر نمیشود، بلکه مقابلهای بازدارنده علیه شرارتهای آلمان نازی شناخته شده و مباحث تحلیلی مرتبط با آن موضوع حمایت از حمله متفقین به آلمان نیست بلکه واکاوی کردن در منشأ اصلی جنگ است.
اگر بیبیسی پیش از وقوع جنگ جهانی از مفسرین سیاسیِ آن دوره میپرسید که احتمال جنگ با آلمان را چه میزان محتمل میدانند و عواقب آن را چگونه ارزیابی میکنند، آیا به معنای تبلیغ جنگ، نفرت پراکنی و «مباح نشان دادن خشونت» بوده است؟
انجام مصاحبه با آگاهان سیاسی پیرامون عواقب رفتار هیتلر در آن روزگار آیا هشدار به ملت آلمان نبود تا عوارض سیاستهای ماجراجویانه هیتلر را در راستای منافع ملی کشور آلمان بتوانند بهتر درک کنند؟
مصاحبه با مفسرین سیاسی جهتِ تحلیل ریشههای جنگ لفظی بین هیتلر و رهبران آنروز متفقین و دلایل پدید آمدن یک جنگِ احتمالی، «مباح دانستن جنگ و خشونت» بوده است یا «هشدار» برای به وقوع پیوستن جنگی حتمی؟
برای تحلیلگر سیاسی نمیتوان تعیین کرد که نباید از احتمال جنگ یا حمله نظامی به ایران سخن براند، زیرا ممکن است به دلیل این تفسیرها حمله نظامی و خشونت «مباح» جلوه داده شود.
آیا با پرسشگری در مورد هزینه و فایده مقابله نظامی با حکومتی که متهم به ماجراجویی سیاسی در جهان است، نقض اصول پایهای حقوق بینالملل و مداخله در امور داخلیِ سایر کشورها شده است، روزنامهنگار تشویق و تبلیغ به جنگ کرده یا به اذهان مردم در اینباره هشدار داده است؟
فساد و سوء مدیریت فراگیر در تمامیِ نهادهای حکومتی، ماجراجوییِ خارجی و انجام رفتار مغایر با حقوق بینالملل طیِ سالیان گذشته انزوایی جهانی را برای حکومت و رنج ناشی از آن را برای مردم بهبار آورده است که بدیهی است بررسیِ ابعاد عوارض ملی آن موضوع فعالیت روزنامهنگار قرار بگیرد و پرسشگری در این موارد از اساسِ این حرفه است.
تشریح شرایط وخیم پیش آمده از طریق مفسرین سیاسی و بازتاب نظرات متضاد تحلیلگران در مواجه با این بحران، بنیاد حرفه و حیطه روزنامهنگاری است نه دخالت در این تفسیرها یا حذف برخی از آنان به زعم آنکه ممکن است خطرناک یا غلط باشد.
انعکاس دادن دلایل طرفداران مقابله نظامی با حکومت ایران جهت جلوگیری از گسترش خشونت توسط این حکومت و همینطور بازتاب نگاهی که این دلایل را اتهامهایی بیاساس به جمهوری اسلامی میداند نیز از وظایف حرفه روزنامهنگاری است.
بهروز قاسمی
روزنامهنگار مستقل و فعال سیاسی
امرداد ماه ١٣٩٧