منبع: صفحه فیسبوک نویسنده
عهد کرده بودم که در فیس بوک بیش از یک پاراگراف ننویسم، چون فیس بوک رسانهای برای نوشتن تحلیل مفصل نیست. اما ناگزیر، چون هیچ رسانهی دیگری ندارم، این عهد را زیرپا میگذارم. بر من ببخشایید و اگر حوصلهاش را ندارید نخوانید.
امروز زخمهای کهنهام سر باز کرد. به عمد مینویسم زخمها، چون نه یک زخم که چندین و چند زخم بر دل دارم و امروز از هر طرف خبری رسید که هر یک از این زخمها را تازه میکرد. زخم بزرگ اما صحبتهای خاتمی و دفاع تاجزاده از آن بود، که البته در پایان مطلب به آن خواهم پرداخت، هر چند همهی این زخمها به هم مرتبطند.
به روزی افتادهایم که باید دیوانهای نظیر ترامپ بحق تحقیرمان کند، و برای برقراری و عادیسازی روابط با حاکمان واقعا بیمقدار عربستان و امارات و ... به التماس بیفتیم. خودمان و منافع کشورمان را به ثمن بخس به روسیه و چین بفروشیم، تازه اگر خریدارش باشند. برای چه؟ آیا هرگز فکر کردهایم چه به روز خودمان آوردهایم؟ جهل مرکب چهل سالهمان، ما را در چه تلههایی که برایمان درست کردهاند گرفتار کرده است؟ فرصت دادند عربده بکشیم و اظهار قدرت کاذب کنیم تا دراین روز مبادا یقهمان را بگیرند و تحقیرمان کنند.
چه کردیم با مملکت و مردممان؟ نادانترینها و خودفروختهترینها را بر سر کار آوردیم و دانایان و دلسوزان را یا طرد کردیم یا در زندان. یزدیها، شاهرودیها، صادق لاریجانیها را به ریاست قوه قضاییه گماردیم، احمدینژادها را رییس جمهور کردیم، حداد عادلها را نماینده و رییس مجلس کردیم، فلاحیانها را وزیر اطلاعات، جنتیها را رییس شورای نگهبان و ... و... . و سحابیها و صابرها و بازرگانها و ... و ... را حبس کردیم و کشتیم. و حالا فریاد وافسادا سر میدهیم! اینها را همه میدانند و بیشتر از اینها را هم. اما شاید در داخل مملکت کمتر کسی جرات داشته باشد به این صراحت به زبان بیاورد. من اما از کسی باکی ندارم. من یک شهروندم.
حالا برای حل مشکلات میخواهید بروید با ترامپ مذاکره کنید؟ تازه آن هم پنهانی؟ ترامپ کیست؟ ترامپ در این کشور چه کاره است؟ آیا فقط نرخ دلار و ارز که بالا میرود بیدار میشوید؟ باید التماس کنید تا تحریمتان نکند؟ ترامپ درد شهروند ایرانی را چه میداند؟ ترامپ فقط میتواند شما را از منطقه بیرون براند و خواهد راند. اما با ما شهروندان چه میکنید؟ میخواهید یک آخور یونجه با دلارهای ترامپ برای ما فراهم کنید تا بخوریم و دم نزنیم؟ هیهات!
آری حق دارید. دریچههای آگاهی و اخلاق را چهل سال بر این مردم بستید. سعی کردید مردم را هم مثل خودتان متقلب بار بیاورید. و تا حد زیادی موفق هم شدید. و وای بر ما که ادعای معلمی داشتیم و نخواستیم و نتوانستیم از پس شما بربیاییم و امروز... امروزمان سیاه است و فردایمان نامعلوم. با هم اخلاق انسانی را ویران کردیم. نمیدانم تاوانش را چگونه پس خواهیم داد.
سخن بس درازتر از اینهاست. اما بروم سراغ راهکارهای پانزده گانهی آقای خاتمی. آقای خاتمی من با تو همیشه رو راست بودهام و ناگزیر الان هم باید بگویم دروغ میگویی که از مردم عذر میخواهی. میدانی؟ پاراگراف اول و آخر سخنانت تو را لو میدهد. تو که خودت ماشا الله فیلسوف سیاسی هستی. مینویسی در مقام یک شهروند دلسوز این راهکارها را پیشنهاد میدهی. اصلا میدانی معنای شهروند چیست؟ قرار بود تو معنای شهروندی را یادمان بدهی. قرار بود تو عزت و کرامت را یادمان بدهی. قرار بود با تو شهامت مدنی را یاد یگیریم.
حالا منم که باید برایت تکرار کنم. شهروند رعیت نیست، شهامت مدنی دارد، از زورگویان قانوننشناس نمیترسد، جبون نیست و آقا و ارباب ندارد. شهروند حقش را میشناسد و به دست میآورد. پس این التماست در پاراگراف آخر چیست که: آقا و ارباب ما، با یک دستور کار را درست کن! وجدان داری؟ پس برای چه انقلاب کردی؟ از همان شاه میخواستی با یک دستور کار را درست کند. درست شدن کار فقط به دست ما شهروندان است که با شرافت زندگیمان را اداره میکنیم، نه به دست آن آقایی که نظرش به احمدینژاد نزدیکتر است و ما را به ته چاه میاندازد و حالا تو میخواهی با یک دستور ما را از ته چاه بیرون بیاورد.
هنوز چشمت به آقا و سرورت است؟ زبانت را برید و دم برنیاوردی و خیال کردی نجابت میکنی؟ شهروند مدافع شهروند است و اجازه نمیدهد زبانش را ببرند که مبادا در دفاع از دیگر شهروندان حرف بزند. آن حرف آخرت همهی آن پانزده راهکارت را بلااثر کرد. کل راهکار یکی است: اصلاح قانون اساسی چنانکه معلوم شود هرکس در هر مقامی در وهلهی نخست فقط یک شهروند است و نه چیزی بیشتر و وقتی از حدش تجاوز میکند باید حدش زد. میفهمی چه میگویم ؟ انتخابات مجلس هفتم را به یاد بیاور!
و دوست گرامی، جناب تاجزاده، حجت را بر ما عقل تمام میکند نه آقای خاتمی و نه هیچ کس دیگر. ولیّ فقیه دیگری لازم نداریم. من شهروند یک لاقبا تکرار میکنم، حیثیت انسانی مان را به هیچ چیز نفروشیم!
و در پایان سخنی با شهروندان و مردم عزیزمان. مبادا دل به این ببندید که آمریکا و ترامپ و امثالهم میتوانند ما را نجات دهند. نجات شهروند شریف به دست خویش و بنا به آگاهیاش است. شهروندی که حقش را نشناسد و نتواند از حقش دفاع کند و تازه خودش اگر دستش برسد حق دیگر شهروندان را بخورد و رانتخوار بشود سرنوشتش گذر از یک دیکتاتوری به یک دیکتاتوری بدتر است. (دلم نمیخواهد حتی مجیز مردم را بگویم. همهمان میدانیم که خودمان هم به این فساد آلودهایم. وگرنه این قلیل افراد فاسد نمیتوانستند اینگونه ظالمانه بر این کشور حکم برانند ). به هوش باشیم.
اخیرا شنیدهام سایتها و کانالهایی نظیر «آمد نیوز» نوشتههای مرا پخش میکنند. من هیچ نسبتی با این خودفروختگان در امن و امان نشستهی خارج نشین و مزدبگیر ندارم. من یک شهروند ایرانی مقیم همین وطن عزیزم هستم و تنها راه نجات هم میهنانم را آگاهی هر چه بیشتر میدانم.
شادی و آزادی ارمغانتان.
■ درود جناب دیهیمی گرامی، سپاس از راستی، دانایی و شجاعت شما که بت پو سیده خاتمی را تکانی دادید. هم میهن عزیز مگر نه اینک سخن درست پذیرفتنی است، مهم نیست از دهان چه کسی گفته شود. شما از کجا میدانی که آمدنیوز ، که من نمیشناسم، مزدبگیر و ... است. اینهم پارهای از فرهنگ ما بوده و بیشتر هم شده. به راحتی رقیب را مزدور، دزد و میهن فروش نامیدن!
همیشه شاد و سر بلند با شید. کاوه
■ آقای خشایار دیهیم گرامی، درود و هزار درود بر وجود پُروجود شما شهروند نازنین. از خرد و بیداری شماست که ایران هرگز نخواهد مُرد. شاید روزگاران زیادیست که در لای لای چنگ و دندانهای کثیفِ گرگان بد صفت لرزیده باشد. بسیار سپاسگزاریم از بیداری و خردمندی شما. ولی باور بفرمایید غربت نشینان بسیاری مزدور نبوده که هیچ، دل در گروی ذره ذرّهی خاک و میهن و هم میهنانمان داریم.
پایداری شما و پاینده گی و سربلندی ایران
حوا سلیمی