به ندای داخل کشور پاسخ دهیم، همصدایی یک نیاز عاجل و فوری است
هفته پیش جبهه ملی ایران با صدور یک بیانیه ضمن تصویر اوضاع تیره و تار حاکم بر کشور سه پیشنهاد را به هیئت حاکمه ایران برای خروج آبرومندانه از وضعی که در آن گرفتار شده و حفظ ایران از ویرانی ارائه کرد. این سه پیشنهاد میتوانست و هنوز هم میتواند یک نقطه شروع برای همزبانی و گفتگوی همه نیروهای آزادیخواه کشور از مشروطهخواه گرفته تا جمهوریخواه، در جهت خروج از پراکندگی تلاشهای موجود در داخل وخارج از ایران برای نجات کشور باشد.
تصور اینکه این نظام مستبد و به غایت خشن، بدون حضور پیگیر و مداوم مردم در خیابانها در سطح ملی به پیشنهاداتی از قبیل آنچه جبهه ملی طرح کرده پاسخ مثبت خواهد داد، و حتی در صورت تامین حضور مردم بطور گسترده در همه نقاط کشور با خواست بر کناری آن، بدون مقاومت جدی و سرکوب و کشتار کنار خواهد رفت، البته چیزی جز یک خیال خام بیش نیست. حضور وسیع مردم در خیابانها، فقط میزان و دامنه و هزینه و تلفات متصور از سوی حکومت بر مردم را کاهش خواهد داد، و نه رخداد ناگزیر آن را.
با این همه اما این پیشنهادات سه گانه هنوز هم میتوانند مبنایی برای همزبانی میهندوستان آزادی خواه کشور بخصوص در خارج از کشور به سمت نوعی از همصدایی باشد. تاکنون البته به جز دو گروه، هیچ محفل و جریانی در خارج از کشوربه پشتیبانی و همراهی با این سه پیشنهاد جبهه ملی بر نخواستهاند. در شرایط حاضر این انتظاری به حق و طبیعی است که هر نوع همصدایی یک گام بزرگ به جلو در پاسخ به فوریت و ضرورت همگامی تلاشگران آزادی کشور از دست حکومت مستبد حاکم شناخته شود.
یکی از موانع راه در این مورد در خارج از کشور، وجود طیفی از نیروهایی است که تمایل خود به حفظ نظام موجود را زیر پوشش اصلاحطلبی و مشی تغییرات گام به گام میپوشانند. از نظر آنان هر خواستی که برکناری سیستم ولایت فقیه در کشور را مطرح کند، فرا سوی خواست مشی تغییرات گام به گام مورد نظر آنهاست، گویا قرار است که حوادث سیاسی بر روی زمین بلا زده ایران همان گونه گسترش و توسعه یابد که دوستان موسوم به اصلاحطلب آنان در ایران آرزو میکنند.
مانع عمده دیگر حمایت این طیف، و نیز برخی جریانات دیگر است از یک نظریه کهنه کلیدی و تولید شده توسط حکومت ایران، که جلوگیری از ایجاد یک کانون همصدایی در خارج از کشور متشکل از محافل و احزابی که با حکومت دینی سر سازش ندارند را، با دلایل عامهپسند وظیفه مقدم خویش میشناسند.
دلیل سوم، امتناع برخی شخصیتها و محافل جمهوریخواه از نزدیکی و همکاری با مشروطهخواهان معتقد به دموکراسی پارلمانی است. آنان تا به امروز به خود وعدهای دیگر باوراندهاند که جمهوری برابر است با دموکراسی و هر چیزی خلاف این نظر، در حکم باز گذاشتن راه به حکومتهای موروثی استبدادی آتی در ایران است.
نظام دینی حاکم، در داخل کشور با زندان و سرکوب و در خارج از آن با بهرهبرداری ماهرانه از سه عامل پیش گفته، از شکلگیری چنین کانونی پیشگیری میکند. تاکنون محافل و احزاب مذکور متاسفانه رسما و عملا حاضر به اتحاد موقت و تاکتیکی با بخشی از مدافعین و پاسداران جمهوری اسلامی بودهاند ولی بر عکس آن، به هیچ طریقی از ایده نزدیکی و گفتگو با مشروطهخواهان دموکرات، و جمهوریخواهان مدافع اتحاد همگانی همه کوشندگان دموکراسی پارلمانی پشتیبانی نکردهاند. تلاشهای پیشین شخصیتها و محافل میهندوست برای ایجاد چنین کانونی بخشا به خاطر دلایل پیش گفته ناکام ماندهاند. از «منشور ۸۱» تا «اتحاد برای دموکراسی» و... و آخرین آن شورای دموکراسیخواهان که که به ابتکار عده ای از میهندوستان کشور صورت گرفتهاند از جمله این تلاشها بودهاند.
اکنون این دیگر بر عهده رهبران و فعالین این جریانهاست که دلیل تعلل و عدم حمایت خود از همصدایی در خارج را به درخواستهایی شبیه آنچه که جبهه ملی طرح میکند به افکار عمومی ایرانیان در داخل و خارج از کشور توضیح دهند. از جریانات حاشیهای و بیتاثیر طیف افراطیون چپ و راست انتظاری در پیوستن به این تلاشها نبوده و نیست. آنان به جز تخریب و بازیچه شدن از سوی حکومتیان هیچ استعداد و ظرفیت دیگری ندارند، ولی تشکلها و شخصیتهای مدعی تاثیر و نفوذ در میان بخشی از ایرانیان از جمله « حزب چپ» و «اتحاد جمهوریخواهان» که خود را محل تجمع بخشی از نخبگان سیاست در ایران تصور میکنند، چنین انتظاری قطعا بر حق است.
اگر آنان حقیقتا حکومت ایران و مدافعانش را مانع اصلی رهایی ایرانیان ندانسته، و بر عکس سیاستها و تلاش های کشورهای خارجی مثل آمریکا و غرب و متحدین آنان یعنی اسراییل و عربستان را مقصر اصلی وضع حاکم بر کشور میشناسند، در این صورت حرفی با آنان نیست و آنان همچنان مختارند هر نوع سیاستی را که مبتنی بر این فرض خود میدانند در کنار و دوش به دوش حکومت ایران یا دولت روحانی ادامه دهند و پاسخگوی آینده و آیندگان باشند، اما در غیر اینصورت و اگر حقیقتا عامل و بانی اصلی وضع موجود را نظام دینی حاکم بر کشور میدانند، باید پشتیبانی و حمایت بیدرنگ خود از ضرورت یک همصدایی گسترده را اعلام کرده و گامهای بیابهام و روشنی را علیرغم مخالفت دوستانشان در میان خود، حتی بطور فردی هم شده بدون تعلل و منطبق بر وضع بحرانی موجود بر دارند، که ممکن است خیلی زود دیر شود.
گرچه بر طبق تجربه، جبهه ملی خود از جهاتی غیرقابل پیشبینی و غیر قابل تکیه است، و ممکن است ناگهان زیر فشار تهدید و ارعاب حکومتیان، حتی صدور چنین بیانیهای را تکذیب هم بکند و بار دیگر خود را یک حزب معتقد به شیعه اثنی عشری اعلام کند، اما سادهترین و ممکن ترین نقطه شروع ما در خارج از کشور میتواند همین حمایت از بیانیه جبهه ملی ایران باشد، چون بعید است خواستههای سه گانه آن مورد مخالفت هیچ انسان با وجدانی باشد که مافیای حکومت مذهبی اوباشسالاران بر کشور، آن را در آستانه یک فلاکت بیبازگشت تاریخی قرار داده است. خانمها، آقایان، دوستان محترم؛ حال که بیانیه رفراندوم ۱۵ تن از شخصیتهای شناخته شده کشور را بیپاسخ گذاشتید، اقلا به دفاع از خواست سه مادهای جبهه ملی ایران به پیوندید.
اصغر جیلو
۱۳ مرداد ۱۳۹۷
■ اصغر جیلوی گرامی! من هم مثل شما این بیانیه را بسیار مثبت میبینم و تصور میکنم که در کنار منشور جمهوریخواهی راهکار مناسبی برای هم افزایی نیرو های باورمند به اراده جمهور مردم و مخالفان هر نوع مقام و موقعیت سیاسی موروثی و دینی بدست میدهد. به باور من میتوان حول تشکیل «هیئت ملی نظارت بر انتخابات» به عنوان پروژه کاربردی محوری متشکل شد و ارگان ملی مدیریت گذار را تاسیس کرد. در این رابطه می توان پیرامون نحوه همکاری با مشروطه خواهان هم تبادل نظر کرد، گرچه دوستان جبهه موضع نسبتا سرسختانهای در این رابطه دارند، اما شاید با در نظر داشت ملاحظات جهانی و ضرورت اعتمادسازی، کمی قانع بشوند. البته شما طبق معمول همه کاسه و کوزه ها را بر سر ما جمهوریخواهان میشکنید که جرم مان تاکید بر اعمال اراده جمهور مردم بدون اگر و اما و تبصره است.
احمد پورمندی