منبع: کانال تلگرام راهبرد
دانیل دودنی و جان اکنبری در یکی از مجموعه مقالات شماره اخیر «فارین افرز» با موضوع «در چه جهانی زندگی میکنیم؟» در مورد جهان لیبرال نوشتند:
نیروهای تاریک سیاست جهانی –نالیبرالیزم، اقتدارگرایی، ناسیونالیسم، حمایتگرایی، منطقه نفوذ و تجدیدنظرطلبی سرزمینی- مجددا سربرآوردهاند.
چین و روسیه همه امیدها را برای حمایت از نظم لیبرال ناامید کردند. بریتانیا و آمریکا به عنوان حامیان اصلی نظم لیبرال، با خروج از اروپا و انتخاب ترامپ، زیرآب نظامهای خود را زدند.
تفکرات ناسیونالیستی جدیدی در جهان سربرآورده که نهادهای بینالمللی و جهانی شدن را به عنوان تهدید حاکمیت و هویت ملی میبیند و نه فرصت.
ظهور رهبران و نیروهای غیرلیبرال نگرانکننده است. با این حال، هنوز برای نوشتن آگهی درگذشت لیبرالیسم به عنوان یک نظریه روابط بینالملل، لیبرال دموکراسی به عنوان یک نظام حکومتی و نظم لیبرال به عنوان چارچوبی برای سیاست جهانی خیلی زود است.
لیبرال دموکراسی قبلا نیز به سختی زمین خورده؛ اما به دلیل جذابیت ارزشهای پایهای آن و ظرفیت دستوپنجه نرم کردن با مشکلات مدرنیته و جهانی شدن توان برخاستن دارد.
تا زمانی که به دلیل وابستگی متقابل مردم و حکومتها ناچار به همکاریاند، نظم لیبرال دوام میآورد. در پاسخ به وابستگی متقابل فزاینده، سطوح جدیدی از همگرایی در سیاست جهان لازم است.
این فرض، وضعیت فعلی سیاست آمریکا و انگلیس را به چالش میکشد. درحالی شاهد واگرایی جهانی، خروج انگلیس از اتحادیه و حمایتگرایی ترامپ هستیم که وابستگی متقابل به اوج رسیده و حل چالشهای جهانی بدون همکاری ممکن نیست.
ایرادی که به نظریه لیبرال وارد است این است که نیاز به همکاری، ارزشهای مشترک و یا حتی همکاری مانع از تعارض و درگیری در روابط بینالملل نبوده است.
ایران و عربستان به عنوان دو همسایه بزرگ در دو طرف خلیج فارس با منافع و ارزشهای مشترک، نیاز زیادی به همکاری داشتهاند. ایران و آمریکا فرصتها و زمینههای متعددی برای همکاری طی چهاردهه گذشته داشتهاند؛ اما هیچ یک مانع از تعارض و برخورد نشد.
دولتهای دموکراتیک لیبرال، صلحآمیزتر و مرفهتر بوده و احترام بیشتری برای حقوق بشر قائل قائلاند. نظم جهانی شایسته، نظم لیبرال است.
حکومتهای دموکراتیک، اقتصادهای بازار و نهادهای بینالمللی بیشتر به این دلیل مورد پذیرش لیبرالهای جدید هستند که نسبت به دیگر نظامها، بهتر به نیازهای بشر در جهان مدرن پاسخ میدهند.
آنچه برای متفکرین لیبرال بیش از همه مهم است، وابستگی متقابل است. برای اولین بار در تاریخ، نهادهای بینالمللی برای تحقق منافع بنیادین بشر ضروریاند؛ وابستگی متقابل شدیدی که زمانی در مقیاس محدود وجود داشت، اکنون در مقیاس جهانی ایجاد شده است.
برخی مشکلات مثل مشکلات زیست محیطی از حوزه داخلی کشورها فراتر رفته است. یا برای کاهش نابرابری لازم است رهبران سیاسی به برنامههای اقتصادی با هدف کاهش بیکاری و فقر عمومی، تصویب مالیاتهای تصاعدی و سرمایهگذاری در آموزش و زیرساختها برگردند.
واقعبینانه نیست فکر کنیم چند سال عوامفریبی ناسیونالیستی (منظور ترامپ) لیبرالیسم را شدیدا از بین میبرد. وابستگی متقابل فزاینده از بین بردن نظم را بسیار مشکل میسازد.
لیبرالیسم از زمان پیدایش در قرن هجدهم متعهد به بهبود روزافزون شرایط بشر از طریق اکتشافات علمی و پیشرفتهای تکنولوژیک بوده است. با ظهور سلاحهای بیولوژیک و جنگهای سایبری، توانایی تخریب، اززانتر و دردسترستر میشود و لذا تدوین مقررات بینالمللی برای این تکنولوژیها لازمه امنیت ملی همه کشورها است.
برخلاف خرد متعارف بسیاری از نهادهای آن ماهیتا لیبرال نیستند. بلکه، وستفالیاییاند؛ به این معنی که صرفا برای حل مسایل دولتهای حاکم، اعم از دموکراتیک و یا اقتدارگرا، طراحی شدهاند و بسیاری از اعضای آن نیز لیبرال دموکراسی نیستند.