iran-emrooz.net | Tue, 21.03.2006, 11:20
تا دست به اتفاق برهم نزنيم....
بابك جاودان خرد
سهشنبه اول فروردين ١٣٨٥
(پيرامون طرح پارلمان درتبعيد)
بهاران خجسته باد!
نوروزی ديگر فرارسيد و مارا گامی ديگر به فردای يقينمان نزديكتر ساخت، فردايی كه به تماشای ما خواهد نشست و گفتار و كردارمان را به محك داوری خواهد گرفت، بی آن كه خود در صحنه باشيم و پاسخگوی چون و چراها. آيينهای نو شدن سال كهنه برای ما ايرانيان درون و برون مرز، اما، چيزی از اهميت سال پيش رو نمیكاهد. سالی كه بی گمان با تصميم گيریهای دشوار و تعيين كننده، هم برای رژيم حاكم و هم گروههای رنگ و وارنگ اپوزيسيون همراه خواهد بود، گروههايی كه ديرزمانی است برای تغيير مسالمت آميز يا قهرآميز رژيم خيز برداشتهاند و با اين همه اندرخم همان كوچهی نخست مانده و همچنان بر "در"ی میكوبند كه "كوتاه است" و گذر از آن بی گمان "فروتنی" میطلبد!
در روزها و هفتههای گذشته طرحی بنام "پارلمان درتبعيد" از سوی ايرانيان برون مرز در سامانههای خبری و سياسی اينترنتی منتشر شده كه بحثهای عمدتا مثبتی را دامن زده است. به نظر میرسد بخشی از ايرانيان تبعيدی، پس از دو دهه و نيم مبارزهی جداسرانه با رژيم اسلامی، به اين نتيجه رسيدهاند كه تا همستانی دمكراتيك از مجموعه گرايشهای سياسی موجود تشكيل ندهند و نوعی وحدت در عين كثرت را به نمايش نگذارند راهی به سوی آيندهی روشن برای خود و ايران نخواهند گشود. اما چگونه میتوان با وجود اين همه پراكندگی جغرافيايی و انديشهگی ايرانيان تبعيدی به ايدهی "پارلمان در تبعيد" جامهی عمل پوشاند، و به ويژه در اين شرايط بسيار حساس داخلی، منطقهای و بينالمللی كه سايهی سهمگين تحريم و جنگ بر سر ايران و ايرانی گسترده میشود، آيا ايدهی تشكيل چنين نهادی ديرهنگام نيست؟ در ارتباط با اين دو پرسش و پرسشهای محتمل ديگر ذكر چند نكته حائز اهميت است:
پراكندگی جغرافيايی و انديشه گی ايرانيان برون مرز يك واقعيت مسلم است. اولی عينی و دومی ذهنی است؛ غلبه بر يكی برنامه ريزی، سرمايه گذاری مالی و وقتی و كار پيوسته میطلبد و رفع ديگری خردمندی، تواضع، سعهی صدر و يك حس قوی تشخيص شرايط و خامتبار كنونی را ايجاب میكند. بنابراين، آن گروه از ايرانيان برون مرز كه به حقيقت و فوريت تشكيل چنين نهادی رسيدهاند كاری دشوار و توانفرسا در پيش دارند و ممكن است با توجه به صعوبت راه و پيچيدگی شرايط در نيمه راه از حركت بازايستند. اما يك چيز مسلم است. ايرانيان برون مرزی كه خاطرهی تلخ گروگانگيری ديپلماتهای آمريكايی در اوان انقلاب و فتوای قتل سلمان رشدی و تاثيرات ناگوار آنها بر نگاه غرب به ايران و ايرانيانِ را به ياد دارند و اكنون نيز میبينند كه چگونه رژيم بدنهاد اسلامی تصميمهای نابخردانه ، ضدملی و ماجراجويانه هستهای و تروريستی خودرا به نام ايرانيان درون و بيرون مرز جا میزند، بی آنكه خيل ايرانيان مخالف در درون و بيرون مجال و محلی برای بيان مخالفت خود بيابند، نمیتوانند و نبايد دست به روی دست گذاشته و شاهد تركتازی رژيم در گره زدن نابكاریهای خود با خواستههای به حق مردم ايران باشند.
ديگر اينكه آن چند ميليون ايرانی مهاجر و تبعيدی- كه شمار واقعی شان معلوم نيست- به رغم همهی گونه گونی و تفاوتهای ژرف فرهنگی، سياسی و عقيدتی در هرحال به تريبونی برای بيان خواستهها و ديدگاههای مشترك خود نياز دارند. و اگر حتا چنين نهادی در آغاز بدون مشاركت گستردهی همهی آنها شكل بگيرد، به احتمال زياد با پيشرفت امور و اقدامات موثر اين نهاد، شمار هرچه بيشتری در پيرامون آن گرد میآيند و بر درونمايه و غنای دمكراتيك آن میافزايند.
اما فوریترين و مهمترين دستور كار پارلمان، كه شايد انگيزهی اصلی برای شكل گيری آن هم باشد، به كرسی نشاندن طرح همه پرسی و تحميل مسالمتآميز آن به رژيم و جامعهی جهانی با پشتوانه مردمی است. پارلمان در تبعيد ايرانيان موثرترين و دمكراتيكترين ابزار برای پيشبرد اين طرح است و میتواند بيشترين نيرو را برای تحقق آن بسيج كند. در مورد نحوهی شكل گيری اين پارلمان هم وطنان آزاده، آقايان نويدی، طاهری پور، باقرزاده و.... نظرات مشروحی ابراز كرده و ديگرانی هم دربارهی آن قلم خواهند زد. تنها نكتهای كه میماند اين است كه دوستان پيشنهاد دهنده بايد به جای مجاب كردن مخالفان سخت سری كه حكايت شان حديث "ميخ آهنين" و "سنگ" است، كوشش خودرا صرف راه اندازی يك سايت اينترنتی برای جمع آوری نظرات گوناگون منتقدان و طرفداران اين طرح ، و درمرحلهی بعد برگزاری هرچه زودتر يك جلسهی مقدماتی با حضور طرفداران حاضر يراق و مردد اين طرح كنند و كار را با همان نيروهای اندك ولی كيفی خود بيآغازند و منتظر تاييد و حضور انبوه صدها هزاری ايرانيان نباشند، كه اين انتظار در شرايط كنونی عبث است. از سوی ديگر، پارلمان در تبعيد هر چند ناظر بر فعاليت ايرانيان برون مرز است ولی میتواند از رای غيابی - اگر نه حضور فيزيكی- ايرانيان درون مرزهم برخوردار باشد. بی شك ايرانيان درون مرز بسياری هستند كه آمادهاند برای تحقق اين مهم همه گونه همكاری به عمل آورند چرا كه در تحليل نهايی، شكل گيری چنين نهادی دربرون مرز به سود خود آنها نيز خواهد بود. اما ديرهنگام بودن چنين طرحی هر چند به دور از واقعيت نيست اما از بی عملی و دست روی دست گذاشتن و چشم به اصلاح رژيم در چارچوب همين قانون اساسی فقاهتی دوختن (همچون در اين ۲۷ سال) به مراتب بهتر است. به ويژه اينكه ديدگاهها و سياستهای آمريكا و اروپا، به رغم مذاكرات محتمل پيش رو بين آمريكا و جمهوری اسلامی، به سرعت مرزهای پذيرش مشروعيت رژيم را پشت سر میگذارد و چارهی رفع بحران ايران را در اصل "تغيير رژيم" میبينند. همين طرح كمك مالی آمريكا به پيشبرد دمكراسی درايران، به رغم همهی خامی و ساده انديشانه بودن آن، و نيز سخنان اخير وزير خارجهی بريتانيا، خود نشانهی اين تغيير گفتمان و سياست است. بنابر اين به نظر میرسد كه آمريكا و اروپا میروند تا بديلی برای جمهوری اسلامی بيابند و اگر نيافتند خود بديلی (از نوع چلبی و شايد كرزای) به جای آن خلق كنند.
پس به هوش باشيم و تهديدهای پيش رو را به فرصتهای دورانساز تبديل كنيم.
هركه اين صحبت بجويد خوشدلی بروی حلال
وآن كه اين مجلس نخواهد زندگی بروی حرام!
يارب اين قافله را لطف ازل بدرقه باد
كه از او خصم به دام آيد و معشوق به كام!