چشم مردم ایران برای برون رفت از بحران فعلی به ریاست جمهور منتخب مردم دوخته شده است
جمهوری اسلامی ایران منابع زیادی را برای از میان بردن داعش و افزودن بر نفوذ خود در منطقه خاورمیانه مصروف کرده است. حضور ایران در سوریه از سوئی برای تامین امنیت منطقه ضروری بود و این حضور در طول جنگ با داعش حتی مورد تمجید قرار میگرفت. اما با تغییرات سیاسی که در آمریکا به وقوع پیوسته و با از میان رفتن داعش حضور ایران در سوریه معادلات استراتژیک منطقه را بهم زده است. حضور ایران در سوریه و کنار آمدن با آن هم برای امنیت ایران و هم پیمانانش، وهم برای امنیت اسرائیل و عربستان و هم برای ایالات متحده، معنائی فراگیر و وسیع در بر دارد. تامین منافع هر کشور بدون تامین امنیت و منافع سایر بازیگران منطقهای میسر و پایدار نیست. ازاین رو ایران که علاوه بر مواجه شدن با اوضاع خاص سوریه با انواع فشارها و مشکلات داخلی و تحریمهای اقتصادی بین المللی مواجه است با صحنه پیچیده تری روبروست. اتخاذ استراتژی صحیح برای تامین امنیت نسبی که با مضمحل شدن داعش بدست آمده و تداوم امنیت در منطقه حائز اهمیت زیادی برای ایران است. از طرف دیگر باقی ماندن ایران در منطقه مستلزم صرف هزینه گزافی است و با توجه به دشمنی دیرین ایران و اسرائیل آبستن خطرات زیادی هم برای ایران، هم برای اسرائیل و هم برای منطقه است. طی چند روز اخیر در واکنش به خروج آمریکا از برجام و برخوردهای نظامی اخیر بین «نیروهای مقاومت سوریه» به رهبری ایران از یک سو و اسرائیل از سوی دیگر دو نوع تفکر در مطبوعات و محافل سیاسی ایران پدیدار شده که هر دو دچار نقایص مهمی هستند.
۱ – برخورد بخش بزرگی از نیروهای اصول گرا به رهبری آقای خامنهای که بلند ترین صدا را در مطبوعات و رسانهها به خود اختصاص دادهاند برخوردی غیر واقع بینانه و احساسی است که ریشه درتجربههای جنگ ایران با عراق و تهدیداتی که جمهوری اسلامی برای موجودیت خود تجربه کرده ، و همچنین تعصبات دیرین بر علیه اسرائیل دارد. حق شکنیهای اسرائیل و حمایتهای آمریکا از آن و ظلم و محرومیتی که بر مردم فلسطین روا شده و حس همبستگی مردم ایران با فلسطینیها همه و همه دست به دست هم داده و باعث شده که این خط مشی فکری ریشه تاریخی پیدا کند و پیروان این دیدگاه خود را در مبارزه مستدام مرگ و زندگی با اسرائیل و آمریکا ببیند و به این باورگرایش پیدا کنند که تنها راه رسیدن به آرامش و صلح در منطقه خاورمیانه بر کندن «جرسومه فساد» یعنی اسرائیل از منطقه است. آین گروه تصور میکنند باید تمام قوای خود را در مسیر به عقب برگرداندن تاریخ به پیش از ۱۹۴۸ یعنی تولد اسرائیل بکار گیرند. تنها مسئلهای که تا کنون مانع از آن شده که این خط مشی فکری تنها به برخورد لفظی با اسرائیل اکتفا نماید نداشتن مرز مشترک جغرافیائی بوده که با ورود ایران به سوریه این مانع نیز از جلوی پای آنان برداشته شده است. آمال و آرزوهای طرفدار خط مشی «حذفی» تنها با حذف اسرائیل برآورده خواهد شد و لاجرم در نبرد مرگ و زندگی که «حذفیها» برای خود و کشور ما ترسیم میکنند واکنش خصمانه و حذفی اسرائیل و آمریکا نیز قابل انتظار است. حس این دسته از دست اندکاران سیاسی که اکثر اصولگرا هستند این است که آمریکا که سیاست خاور میانه آن در تل آویو تنظیم میشود در پی بر اندازی آنها و جمهوری اسلامی است. طبیعتا این حس درست است. نزدیک به ۴۰ سال روابط دو جانبه ایران و آمریکا موید ادعای حذفیهاست. ولی باید از این دسته پرسید مگر میشود انتظار دیگری داشت؟ وقتی جمهوری اسلامی ایران بنای یکی از ارکان سیاستهای منطقهای خود را برحذف اسرائیل از خاور میانه قرار داده آیا میشود انتظار داشت که آمریکا و اسرائیل از کار بایستند و منتظر بمانند تا اسرائیل به «دریا ریخته شود» یا اسرائیل «از نقشه منطقه حذف» شود؟ آنچه مایه امید و خوشوقتی است این است که خط مشی حذفی هنوز نتوانسته طیف وسیعی از اصولگرایان را جلب نماید و بخصوص حالا که هم مرزی ایران و اسرائیل محرز گردیده است بسیاری از اصول گراها با شک و تردید به آینده خط مشی حذفی مینگرند.
با هم مرزی نیروهای ایران و اسرائیل در سوریه، خط مشی «حذفی» که طرفدارانی در محافل نظامی بخصوص سپاه پاسداران و محافل سیاسی نزدیک به بیت رهبری دارد اگرچه در ظاهر میلی به رویاروئی فوری نظامی با اسرائیل از خود نشان نمیدهد ولی مسیری را که ترسیم میکند عملا به رویاروئیهای نظامی منجر خواهد شد وافراطی ترین عناصر این گروه، هم مرزی با اسرائیل و امکان مبادله آتش را نوعی موهبت الهی میپندارند. نوشته آقای سعدالله زارعی در روزنامه کیهان به تاریخ ۲۱ اردیبهشت نشان از اشتهای این خط مشی افراطی برای جنگ افروزی در منطقه دارد. آقای زارعی برخورد نظامی روز پنج شنبه گذشته را بر اساس شاخصهائی پیروزی ارزیابی میکند که عجیب و تقریبا باور نکردنی است. افتخار آقای زارعی به آن است که «نیروهای مقاومت» چند کاتیوشا را بدون اینکه آمریکا و اسرائیل از آنها خبردار بشوند به سوریه فرستاده و آنها را به سوی بلندیهای گولان پرتاب کردهاند. ایشان هیچ اطلاعی از تاثیر این موشکها و اینکه آیا به هدف اصابت کردهاند ارائه نمیدهد و معلوم نیست که این عملیات که بدنبال آن اسرائیل هم دست به عملیات تلافی جویانه زده چگونه به پیروزی نیروهای جبهه مقاومت منجر شده است. ارزیابیهای اغراق آمیز وخود بزرگ بینانه از این دسته که از نا آگاهی مردم برای تهییج افکار عمومی استفاده میکند انسان را به یاد زمان جنگ ایران وعراق و اجرای عملیات پی در پی والفجرمی اندازد که نیروهای ایران با پای پیاده و بدون داشتن حتی تجهیزات نظامی ابتدائی قصد فتح عراق را داشتند. اگرچه نیروی ایمان و روحیه قوی برای داشتن ارتشی نیرومند شرطی ضروری است ولی شرط کافی نیست. نمیتوان تنها با داشتن روحیه در مقابل سرب و آتش ایستادگی کرد. نتیجه چنین روش خامی در آن زمان هم همان بود که دیدیم: خیل شهیدان و معلولین جنگی پس از هرعملیات و پیشرفت نزدیک به صفر ازنظر نظامی.
آزموده را آزمودن خطاست. اکثرفرماندهان سپاه پاسداران افرادی جنگ آزموده میباشند و بسیاری از آنها در جنگ ایران و عراق مسئولیت داشتهاند. خوبست به آنهائی که عواقب پرگوئیهای امروز خود را نمیفهمند و از رویارویی نظامی ایران با اسرائیل استقبال میکنند و نفس درگیری نظامی را پیروزی تلقی میکنند خاطرات جنگ عراق را دوباره یاد آوری نمایند و از فدا کردن منابع انسانی و مالی کشور برای انجام آزمایشهای نظامی واجرای رویاهای معوج بر اساس ارزیابیهای خیالی جدا ممانعت به عمل آورند.
۲ – برخورد اصلاح طلبان که تصور میکنند میتوان اروپا را از آمریکا جدا کرد و علیرغم تحریمهائی که آمریکا بهزودی وضع خواهد کرد روابط تجاری و مالی با اروپا برقرارنمایند نیز کمتر از اصولگراهای حذفی خیال پردازانه نیست. آین به معنی پاره کردن برجام توسط ایران نیست. برجام دونوع پیامد متفاوت در بر داشته است ولازم است این پیامدها به روشنی از هم تفکیک شوند:
الف – پیامدهای سیاسی
حفظ برجام بدون آمریکا پیامدهای مثبت سیاسی بسیاری را همچنان برای ایران حفظ خواهد کرد و از این نظر پایبندی ایران به برجام در راستای منافع ایران است. مثلا ظرفیت ایران با اتکا به برجام و روابط خوبی که با چین و روسیه دارد برای مقابله با تحریمهای دامنه دار تری که به ابتکار آمریکا به شورای امنیت سازمان ملل ارسال خواهد شد افزایش خواهد یافت. حفظ برجام از طرف ایران حمایت روسیه و چین را در مجامع بین المللی تضمین خواهد کرد و دست آمریکا را در وارد کردن فشار سیاسی و تهدیدات نظامی علیه ایران خواهد بست. البته اصول گرایان که در روزهای اخیرمبارزه بی امانی را بر علیه برجام شروع کردهاند گوش شنوائی به مصلحت ندارند ولی مطبوعات و نیروهای اصلاح طلب با جدا کردن پیامدهای سیاسی و اقتصادی برجام، میتوانند مزایای سیاسی برجام را برای مردم توضیح دهند و از آن دفاع کنند.
ب – پیامدهای اقتصادی
متاسفانه پس از خروج آمریکا باید نقش اقتصادی برجام را عمدتا خاتمه یافته تلقی کرد و ایران نمیتواند و نباید روبط خود با اروپا را مبنای برنامههای اقتصادی آتی قرار بدهد زیرا همانطور که وزیر خارجه آلمان امروز به صراحت اعلام کرده است امکان استفاده از برجام به منظورگسترش برنامههای اقتصادی با اروپا، با خروج امریکا و اعمال تحریمهای آتی علیه شرکتهای اروپائی که دست به همکاری با ایران بزنند خیال پردازی است. متاسفانه بسیاری از اصلاح طلبان که تا کنون سرمایه گذاری سیاسی و اقتصادی زیادی روی برجام انجام دادهاند خود را در بن بست میبینند و بجای عقب نشینی از مواضع پیشین که با خروج یکجانبه آمریکا به وجود آمده است همچنان تلاش میکنند راهی برای تجدید حیات افتصادی برجام بدون آمریکا پیدا کنند که البته این استراتژی کار ساز نیست و بیشتر به بیراهه میماند. زیان دیگر امید بستن به احیای اقتصادی برجام که عملی تقریبا غیر ممکن است آن است که دولت آقای روحانی را به کیسه بوکس روزنامه کیهان و اصول گرایان تبدیل کرده است. این طیف از نیروهای سیاسی و مطبوعات به سرکردگی روزنامه کیهان با مقصر جلوه دادن دولت آقای روحانی مشغول جمع آوری امتیازات سیاسی میباشند تا مانعی را که دولت آقای روحانی برای ماجراجوئیهای منطقهای بوجود آورده تضعیف و در نهایت از میان بردارند.
راههای برون رفت از بنبست فعلی
آنچه از جناح اصلاح طلبان و دولت آقای روحانی به انتظار میرود ومتاسفانه هنوز نشانی از آن دیده نمیشود ارائه راه حلی مناسب برای شرایط جدیدی است که با خروج آمریکا از برجام و پس از مبادله آتش بین نیروهای جبهه مقاومت (بخوان ایران) و اسرائیل بوجود آمده است. اگر با نگاهی دقیق و عمیق به اوضاع فعلی کشور و خاور میانه نگاه کنیم متوجه فضای سیاسی و دیپلماتیک خاصی خواهیم شد که انگار برای برون رفت اصلاح طلبان و کشور از بن بست فعلی آفریده شده است! دولت آقای روحانی با فعال کردن بازوی دیپلماتیک جمهوری اسلامی در خارج از کشور و بخصوص در کشورهای دوست خاورمیانه و در اروپا وبا توضیح اهداف سیاسی و استراتژیک مقطعی به مردم کشور و منطقه میتواند این فضای سیاسی را به سرعت ایجاد کرده و ازگسترش آن سود ببرد. ابتکاری که مبتنی بر فعالیت بی امان سیاسی در داخل کشور و فعالیت دیپلماتیک در سطح جهانی است و نگارنده به آن اشاره میکند چند هدف را بطور همزمان دنبال مینماید:
۱– تنش زدائی منطقهای و جلب جامعه بین المللی برای کاهش بحران و تشنج در خاور میانه
تنش زدایی نظامی با اسرائیل و آمریکا از طریق طلب کردن و برگزاری مذاکرات چند جانبه بین المللی با شرکت آمریکا، روسیه، چین و سایر اعضای دائمی شورای امنیت و اسرائیل در این مقطع تنها به پیشبرد اهداف ایران کمک میکند و هیچ زیانی برای ایران در بر ندارد.
چنین مذاکراتی نه تنها به معنای تسلیم در برابر اسرائیل یا آمریکا نیست بلکه به منزله پا تکی است برای خنثی سازی استراتژی آمریکا برای اعمال تحریمها و به تحلیل بردن جمهوری اسلامی تا سر حد فروپاشی. برگزاری مذاکرات قطعا دست آوردهای زیادی برای مردم منطقه و ایران در بر خواهد داشت. مذاکرات چند جانبه برقراری امنیت عادلانه و گسترده در خاورمیانه را در کانون اهداف خود قرار خواهد داد و از این راه در مسیر پیشبرد بسیاری از اهداف استراتژیک ایران مثمر ثمر میباشد. طبیعتا هر یک از کشورهای منطقه مثل عراق، سوریه، لبنان و عربستان سعودی نیز برای تامین منافع خود در حاشیه مذاکرات رایزنی خواهند نمود ولی از آنجا که افکار عمومی مردم خاورمیانه در بسیاری از جهات با ایران همراه است، مذاکرات مذکورضمن خنثی کردن برنامه آمریکا برای به زانو در آوردن ایران، نتایج مثبت مستقیم و جانبی بسیاری برای ایران در بر خواهد داشت.
اگر بتوانیم با کمک گرفتن از دیپلماسی به تدریج از رویاروئیهای نظامی و قهر آمیز درمنطقه بکاهیم و با اعتماد سازی متقابل از رویارویی نظامی فاصله بگیریم ، مسلما ایران با نیروی انسانی سرشار، فرهنگی غنی، و منابع طبیعی بسیار در صف اول کشورهای منطقه قرار خواهد گرفت و ازنفوذ آمریکا در منطقه کاسته خواهد شد. ولی دست یابی به چنین مهمی بدون گردن نهادن به حق بقا اسرائیل امکان پذیر نیست. با اجتناب از شعارهای حذفی که محو کردن و نابودی اسرائیل را در کانون توجه خود قرار میدهند و با جایگزین کردن آنها با شعارهائی که پشتیبانی از قطعنامههای سازمان ملل در خصوص خروج اسرائیل از سرزمینهای اشغالی، بازگشت آوارگان فلسطینی به سرزمینهایشان، و ایجاد کشور مستقل فلسطینی آنطور که مورد نظر رهبران فلسطینی است را برجسته میکنند، میتوان افقی برای برقراری صلح درخاور میانه ترسیم کرد. آین توقعی است که مردم ایران از آقای رییس جمهور دارند و این آرزوی همه مردم منطقه است و اکنون هنگام آن است که دولت آقای روحانی با تنظیم و اجرای یک هجوم سیاسی همه جانبه چه در سطح ملی و چه درسطح بین المللی از غالب دفاعی که در روزهای اخیر به خود گرفته خارج و دست به تعرض شجاعانهای بزند تا بقای جمهوری اسلامی ایران را تضمین، برنامههای سیاسی خرابکارانه دولت ترامپ را خنثی، و پایان تحریمهای اقتصادی در همه اشکال آنها را نوید دهد. بر اثر این اقدامات دهان یاوه گویان «حذف گرا» که تنها به تخریب دولت به عنوان مانعی در برابر ماجراجوییهای خود میاندیشند هم بسته خواهد شد و دولت آقای روحانی فرصتی برای تنفس بدست خواهد آورد!
۲ - تاکید براهمیت برگزاری مذاکرات چند جانبه به منظورجلوگیری از غالب شدن جو جنگ طلبی بر کشور
اگر آقای رئیس جمهور، آقای ظریف وسایر دستگاهها و مقامات رسمی همراه با سفرای ایران در کشورهای خارجی و طرفداران خط مشی اصلاح طلبی اهداف نهائی که نیروهای اصلاح طلب به آنها اعتقاد دارند را از نیروهای حذف گرا جدا کنند و با جرات از مشی کور آمریکا و اسرائیل ستیزی که از بدو انقلاب بدون هیچ گونه بازنگری و ارزیابی علمی بر جو سیاسی کشور حاکم بوده فاصله بگیرند مطمئنا حتی آن بخش از مردم که صادقانه تحت تاثیربرخوردهای نظامی اخیر تحریک شده و با حس انزجاراز اسرائیل وایالات متحده وقایع منطقه را تعقیب میکنند وقتی مواضع سندجیده دولت جمهوری اسلامی و ریاست محترم جمهوری کشورو تلاش آنها برای یافتن راههای مسالمت آمیز و برای خاتمه خشونت در منطقه را ملاحظه نمایند به حمایت از دولت و مسیری که برای رسیدن به صلح و آرامش ترسیم مینماید جلب خواهند شد. دست زدن به ابتکارات دیپلماتیک و توضیح مواضع منطقی منافع زیادی هم برای اصلاح طلبان و هم برای کشور در بر خواهد داشت. آنچه در این میان لازم ولی متاسفانه هنوز غایب است جسارت مسئولین دولتی به رهبری آقای رئیس جمهور برای ترسیم این تصویر جدید و گام نهادن در راه جدیدی است که دیر یا زود باید طی شود.
۳ - پیشگیری از اعمال تحریمهای بیشتر آمریکا و تلاش برای جلوگیری از مشمولیت شرکتهای اروپائی
آیران به عنوان کشوری که نقش بزرگی را در خاموش کردن فتنه داعش بازی کرده و همچنین نفوذ گستردهای بین مردم منطقه دارد و میتواند در برقراری نظم و امنیت سوریه نقش مثبت و سازندهای داشته باشد حرف زیادی برای گفتن در چنین مذاکراتی دارد و کشورهائی نظیر روسیه و چین که از منظر خاص خود به اوضاع مینگرند میتوانند در مواضع برحق ایران قرار بگیرند و به تلاش ایران برای بازگرداندن آرامش به خاورمیانه کمک کنند. با ادامه برجام بدون آمریکا کشورهای اروپائی که دل خوشی از مواضع ترامپ ندارند وتمایل زیادی به گشایش بازار ایران دارند از بسیاری از مواضع ایران پشتیبانی خواهند کرد. همچنین کشورهای اروپائی به علت منافعی که در گسترش روابط تجاری خود با ایران دارند با اشتها و امید بیشتری در مذاکرات چند جانبه شرکت خواهند کرد و با ضعیف شدن، بلکه برکناری محتمل ترامپ پس از انتخابات مجالس سنا و کنگره آمریکا در نوامبر سال جاری مترسد فرصتی خواهند بود تا آب از دست رفته را به سرچشمه خود بازگردانند.
به نظر نگارنده اگر آقای روحانی پرچمداری استراتژی نوینی مبتنی بر دیپلماسی و مذاکره با اعضای شورای امنیت با یا بدون اسرائیل را به دست بگیرد میتواند هم وضعیت استراتژیک فعلی را از بن بست خارج کند و هم آرامش را به مردم برگرداند و هم صدای جنگ طلبی و ماجراجوئی نظامی را در داخل کشور خاموش کند. اگرچه کشاندن اسرائیل به میز مذاکره در شرایط فعلی دشوار خواهد بود و دولت آقای نتانیاهواحتمالا انواع موانع و پیش شرطها را برای مذاکره به میان خواهد کشید ولی برگزاری مذاکره با حضور اسرائیل و آمریکا در مجموع به نفع ایران خواهد بود.
آقای رئیس جمهور و اصلاح طلبان همچنین باید به هزینه فرصتهای از دست رفته فکر کنند. نگارنده در این مقاله از طرح مطالب از دیدگاه فرصتهای از دست رفته خود داری کرده است. ولی آن دسته از سوالاتی که میپرسند اگر امروز ما این اقدامات را انجام ندهیم و اجازه دهیم جو حاکم و بدنبال آن اقدامات عملی در عکس جهتی که منطقی و صحیح است پیش بروند مثلا یک سال پس از این چه وضعی خواهیم داشت؟ وضعیت ما دو یا سه سال بعد چگونه خواهد بود؟ آیا راه عملی برای پیروزی نظامی بر آمریکا و اسرائیل وجود دارد؟! باید چه هزینهای را متحمل بشویم تا در سوریه بمانیم و از ماندن در سوریه چه عاید ما خواهد شد؟ آیا راهی برای ادامه حضور ما در سوریه ، نه برای نابود کردن اسرائیل، بلکه به منظور تضمین امنیت منطقه تا زمانی که دولت سوریه به سامان برسد وجود دارد؟ این سوالات همه واردند. به هیچکدام از این سوالها نمیتوان بدون مذاکره با سایر کشورهای منطقه و بدون درگیر کردن اعضای دائمی شورای امنیت پاسخ قطعی داد و به صورت یک جانبه در مورد آنها تصمیم گرفت. تشکیل جبههای از نیروهای متحد برای تضمین امنیت منطقه ضروری به نظر میرسد و در چهارچوب انتظارات منطقی ایران و سایر کشورهای منطقه میباشد. ایران میتواند نقش فعالی در این تحولات بازی کند به شرط آنکه با زبان دیپلماسی بین المللی وارد این گود شود.
آگرامروز شاخصهائی را برای اوضاع فعلی کشورو منطقه در نظر بگیریم، خواهیم دید که با نکردن آنچه امروز صحیح و لازم است همه شاخصها و بردارها در آینده نه رو به اعتلا، بلکه رو به زوال پیش خواهند رفت و هرچه ما ضعیف تر شویم در زمان برگزاری مذاکراتی که لاجرم در آیندهای نه چندان دوربرای تعیین تکلیف دولت سوریه برگزار خواهد شد حرفی برای گفتن نخواهیم داشت. نمیتوان این حقایق و واقعیتها را ندیده گرفت و این سوالها را بی پاسخ گذاشت . چشم ما ایرانیها امروز همه به آقای روحانی ، دولت اعتدال و نیروهای اصلاح طلب کشور دوخته شده است.
با امید آنکه دیپلماسی کشور ما که در روزهای اخیر به علت سرعت وقایع کمی گیج و تنبل و کم حرکت به نظر میرسد خود را هرچه زودتر بازیابد و با ایمان به حمایت بی دریغ مردم و بدون ترس از انتقادات داخلی دست به کارشود و با به عقب راندن گفتمان و جو سیاسی داخلی که اصول گرایان حذفی در صدد مسلط کردن آن بر کشورهستند، با بوجود آوردن تغییراتی محسوس درجو سیاسی بین المللی چه از راه رایزنی با قدرتهای دوست مثل روسیه و چین، چه از طریق رایزنی در سازمان ملل، و چه از طریق فعال کردن کشورهای دوست در منطقه یا سفارتخانههای ایران در اروپا به موتور پیشبرد منافع ملی و پیام آور برقراری امنیت و آرامش و صلح عادلانه در منطقه بدل شود.