سی سال پیش هنگامی که سید روحالله خمینی در پیام خود به ملت ایران در ۲۹ تیر ۱۳۶۷ قطعنامه ۵۹۸ را با نوشیدن کاسه زهر پذیرفت، هنوز تبلیغات رسمی حکومت برای ادامه جنگ با شعار «جنگ جنگ تا رفع فتنه از جهان» ادامه داشت. این دورانی بود که ستاره بخت حکومت هنوز در جامعه سیاسی و بخش بزرگی از مردم میدرخشید. آسیبها و صدمات اقتصادی و سیاسی و انسانی سیاست «صدور انقلاب» هنوز در بوته آزمون واقعیات و ژئوپلیتیک کشور و منطقه قرار نگرفته بود. بسیاری از نیروهای تند رو حکومت که مخالف پذیرش مرزهای رسمی عراق بودند، بناچار زیر شلاق واقعیات داخلی و جهانی با کمی تاخیر نوشیدن جام زهر را یک اقدام «موفقیتآمیز» و «پیروزمندانه» که «کشور را نجات داد» تلقی کردند.
اکنون پس از سی سال رهبر دوم جمهوری اسلامی که سکان رهبری سیاست خارجی کشور را در تمام این سی سال در دست داشته، باز هم خود خواسته و خود کرده در برابر نوشیدن جام زهری دیگر قرار گرفته است. درست است که این ترامپ بود که امریکا را از برجام بیرون کشید. اما در تمام دورانی که برجام برقرار بود، رهبر جمهوری اسلامی و سکانداران سیاست خارجی نظام ، در بنیاد و اصل موضوع منازعه که امریکا و اسرائيل ستیزی و کوشش شیعه سالارانه جمهوری اسلامی در منطقه است، لحظهای باز اندیشی نکرد.
درست برعکس سیاست مسلط نظام که دشمنی با غرب را وجه راهبردی خود تعریف کرده، با توجیه «عمق استراتژیک» بر روی نابودی اسرائیل سرمایه گذاری کرد و به نام دفاع از اماکن مقدس شیعه و مهار تهدید در بیرون از مرزها در تباه سازی و اعتماد سوزی و مداخله سیاسی و نظامی در سوریه و لبنان، در پشتیبانی آشکار مالی و نظامی و سیاسی از حملات حماس و حزبالله به پاسگاههای اسرائيل و مداخله ویرانگر در عراق بی وقفه ادامه داد. این توسعه طلبی و غرور ایدیولوژیک زمامدار ایران بود که فرصت پس گیری برجام را به اسرائيل و امريکا داد. در این تردیدی نیست که تا هنگامی که این نگرش توسعه طلبانه و شیعه سالارانه بطور بنیادی اصلاح نشود، اروپا نیز دیر یا زود خود را از بقایای برجام کنار خواهد کشید.
ریشه و بنیاد خظای جمهوری اسلامی زنده نگهداشتن آتش ضدیت با اسرائیل در منطقه و بلکه جهان همچون قطب نمای سیاست خارجی ۴۰ ساله ایران است. هسته اصلی قدرت در ایران با جداسازی منطقه از جهان و جدا کردن سیاست از اقتصاد و اسرائیل از جهان، نگرش و راهبرد معیوب و شیعه سالاری را دنبال کرده است که هیچ ربطی به منافع ملی ایران و موقعییت ژئوپلیتیک کشور ندارد.
در سیرک تکراری شعارها و توهمات ۴۰ ساله نظام چمهوری اسلامی علیه امریکا و اسرائیل تنها یک فاکت واقعی به چشم میخورد که آن هم کودتای ۲۸ مرداد است و بس. دخالتی که امریکا بابت آن عذر خواهی کرده است. در حالی که کشورهایی مثل ژاپن، شیلی، ویتنام و غیره که هریک از فجایع و تراژدیهای انسانی و مالی بسیار گسترده تری از مداخللات امریکا نصیب برده اند، با محور قرار دادن مسیر رشد و توسعه و منافع ملی خود، تنها پس از چند سالی با برقراری روابط سیاسی اقتصادی وفرهنگی با امريکا به حالتی عادی بازگشتهاند.
ژئوپلیتیک ایران از مهمترین منابع قدرت و ثروتی است که در صورت حرکت از منافع ملی و اتخاذ یک سیاست خارجی واقع بینانه وصلح آمیز، موقعیت ممتازی به یک حکومت عادی و فارغ از تعصب ایدیولوژیک میدهد. موقعیتی که با بهره برداری از آن ایران میتواند در منطقه و جهان نقش فوق العاده مثبتی در بازیهای قدرتها و متعادل سازی منطقه ای، بسود منافع ملی ایران بازی کند. ایران با احترام به موجودیت دولت اسرائیل و عادی ساختن خود با امریکا میتوانست مانند بسیاری از کشورهای آسیایی که تنها در ۲۰ سال به مسیر توسعه و رشد پایدار همه جانبه رسیدند، گامهای بزرگی در راه رشد و پیوستن به کاروان تمدن بشری بردارد.
اما جمهوری اسلامی در این زمینه نیز کارنامهای جز خظا ببا نداشته و همه منافع استراتژیک ایران را قربانی متشکل کردن گروههایی همچون جزب الله، جهاد اسلامی، حشد الشعبی و غیره کرده است.
آمریکا و اسرائیل با طیف وسیعی از کشورها در دنیا تعامل و روابط استراتژیک دارند. مشکل آنان با هویت سیاسی و قانون اساسی ایران نیست. مساله اصل، سیاستها و رویکردهای جمهوری اسلامی در منطقه هست. این سیاست آمریکا و اسرائیل تا حدی تابع ترامپ یا روسای جمهور دیگر است. اما اصل مساله عادی سازی وبرقراری روابط سیاسی اقتصادی وفرهنگی ميان ايران وامريکا وکنارگذاشتن سیاست اسرائیل ستیزی است. آنچه که ترامپ را از اوباما متمایز میکند تعامل کمتر و فشار بیشتر است.
ترامپ راه مذاکره با ایران و تنظیم قراردادی جدید که تامین کننده منافع بهتر برای طرفین باشد را باز گذاشته است. به نفع ایران هست که با کنار گذاشتن غرور ایدئولوژیک بفکر منافع طولانی مدت و آینده باشد و با احترام به رسمیت و موجودیت اسرائیل به پای میز مذاکره با امریکا از موضع قدرت برود.
اما از رهبر جمهوری اسلامی بسیار بعید است که چنین شهامت و روشن اندیشی داشته باشد. او برای بقا خود میجنگد، بدون انکه نفوذ و پایه اجتماعی سلف خود روح الله خمینی را داشته باشد و بدون برخورداری از نرمش و انعطاف دوران اوباما و بدون امکان مانور با ماسک دو چهرگی دولت و رهبر نظام در جهان امروز. جنگ ایران در دفاع از حکومت بشار اسد، از دید اکثریت ملت ایران، جنگ خصوصی یک فرفه مذهبی به رهبری خامنهای است.
ایران هرگز تاب گسترش جنگهای نیابتی در منطقۀ آشوب زدۀ خاور میانه را ندارد. ظرفیتهای افتصادی ایران با شدتگیری تحریمها بیش از همیشه نابود میشود و در پی آن ظرفیتهای بحران سازی و نظامی جمهوری اسلامی هم به سرعت رو به کاهش است. رهبر نظام اگر داوطلبانه به مسیر تنش زدایی با امریکا و اسراییل نیاید، هیچ گریز و جایگرینی جز نوشیدن جام زهر همچون سلف خود ندارد.