ايران امروز

نشريه خبری سياسی الكترونيك

Iran Emrooz (iranian political online magazine)

iran-emrooz.net | Tue, 14.03.2006, 7:08
“پارلمان در تبعيد ايرانيان”

جمشيد طاهری‌پور
سه‌شنبه ٢٣ اسفند ١٣٨٤

طرح استراتژيک تشکيل نهاد نمايندگی برای اپوزسيون

آوازه " پارلمان در تبعيد" در کوتاه زمانی که از طرح آن می‌گذرد، در بخشی از فعالين "اپوزسيون" به گرمی مورد استقبال قرار گرفته و گفت و شنود‌های پرفايده‌ای در پی داشته است. شايد اين نخستين بار است که در طيف متنوع و متکثر اپوزسيون برونمرز، يک انديشه فردی، در بستر هم انديشی و هم سخنی با ديگران، مجال آن را دارد پيدا می‌کند تا به يک انديشه جمعی تبديل شود. مستقل از اوضاع و احوال، يا به اصطلاح شرايط که هر ايرانی وطن دوست و مردم خواهی را در جنبش دموکراسی و حقوق مدنی، به همگرائی و اتفاق و اتحاد فرا می‌خواند، عامل نوظهور در استقبال از طرح "پارلمان در تبعيد"، متحول شدن انسان ايرانی است! بسياری از ما تحول پيدا کرده-ايم؛ آن آدم سابق که "درخود و برای خود" بوديم، يعنی جز خود نمی‌ديديم و نمی‌شنيديم، آرام آرام و هريک از مسيری و در راهی به انسانی تحول يافته ايم که می‌انديشيم و چون می‌انديشيم، برای انديشه و انديشيدن ديگری حرمت قائليم و در آن حصه حقيقت می‌جوئيم. در ادامه انديشه، گفتار و کردار نخستين نسل از سوسيال دمکراتهای ايران چون "سليمان ميرزا اسکندری" که از چهره‌های شاخص آن بود؛ پايبندی به "معتقدات سوسياليستی و جمهوری خواهی" خود را در بستری متبلور می‌بينيم که ما را در انجام مسئوليت ملی و مدنی شايق و ثابت قدم می‌شناساند. در حقيقت انديشه محوری در طراحی "پارلمان در تبعيد ايرانيان"، ضرورت بيرون جهيدن از لاک فرقه گرائی و گروه انديشی و احساس تعهد و مسوليت در قبال ميهن و سرنوشت مردمی است که عليرغم تکثر در علايق و منافع در موقع و مقام يک گروهبندی اجتماعی يا پاره ملت، در مفهومی بنام ملت ايران، اشتراک و يگانگی و وحدت دارد . تجلی عالی اين وحدت، مختار و آزاد شناختن مردم است در تعين سرنوشت خود و اين خانه مشترک ما همه ايرانيان که ايران نام دارد. معنای همبستگی ملی جز اين نيست که می‌پذيريم تحقق آرمان سياسی ما، مشروط و موکول است به اراده و رأی دموکراتيک ملت ايران .

از منظر سوسيال دموکراسی؛ هدف و مقصود سياست خدمت به مردم است؛ بهتر کردن همين زندگی جاری و هميشه جوشان است. معنای اين عبارت بی اعتنائی به امر پر اهميت "کسب قدرت سياسی" نيست! معنايش اين است که سوسيال دموکرات‌ها از طريق نفوذ در قلوب و اذهان مردم، با دست يافتن به جايگاه نمايندگی مردم و با رأی دموکراتيک مردم، به "قدرت سياسی" دست می‌يابند. به اين ترتيب تأمين نمايندگی – که در مقياس ملی با اکثريت آرای آحاد ملت تحقق می‌يابد- پيش شرط رهبری سوسيال دموکراتيک جامعه است. بن مايه انديشگی طرح "پارلمان در تبعيد ايرانيان"، انديشه نمايندگی است و به اين دليل نيز از حيثيت استراتژيک برخوردار است و جرح و تعديل آن تا آن جا مجاز است که اين حيثيت را از آن باز نستاند و در کليت طرح زايل نکند.

پذيرش انديشه نمايندگی و عملی ساختن نقشه راهی که با تشکيل "پارلمان در تبعيد ايرانيان" به نهادينه کردن اين انديشه می‌انجامد از جهات چندی دارای ابعاد و اهميت استراتژيک است:

اول- به" جنبش رفراندم" انسجام و وحدت می‌بخشد و اين امکان را بوجود می‌آورد که" جنبش رفراندم" خود را از يک "رهبری منتخب" و مورد اعتماد شرکت کنندگان در آن برخوردار سازد. طی اين روند "جنبش رفراندم" ساختاری پيدا می‌کند که از هر لحاظ دموکراتيک و در انطباق با سرشت آن است که می‌کوشد شرايط را برای برگزاری همه پرسی آزاد و دموکراتيک در کشور فراهم آورد. می‌توان پيش بينی کرد که در صورت تشکيل "پارلمان..."، احزاب، سازمان‌ها، انجمن‌ها و شخصيت‌هائی که در "جنبش رفراندم" حضور دارند و فعالند، در هيأت فراکسيون‌های مستقلی ظاهر خواهند شد که "ديالوگ" ميان آنان از آنجا که بر پايه "دموکراسی برای ايران" و "ايران برای همه ايرانيان" صورت خواهد گرفت، روند شکل گيری همبستگی ملی را شتاب می‌دهد و استحکام و غنای لازم را به آن خواهد داد. پديداری که برای دموکراسی ايران واجد اهميت حياتی است. بايد تأکيد کنم که "پارلمان..." بستر دموکراتيک همسخنی، همگامی و همکاری همه نيروهائی است که خواهان دموکراسی برای ايران هستند، پس زمينه ايست برای شکل بخشيدن به اتحاد برای همه پرسی، يعنی راه را برای تأليف پاره اراده‌هائی که امروز هستيم هموار می‌کند. ما در امروز خود، اراده‌های سياسی هستيم پاره پاره و جدا از هم، پاره اراده ی تنها و منفرد، در حيات سياسی کشور موثر نيست در حالی که تأليف اين اراده‌ها، اراده يک ملت را نمايندگی خواهد کرد و به همين دليل نيز دگرگون ساز و ظفر آفرين خواهد بود.

دوم- با عملی ساختن طرح "پارلمان..."،همه گرايش‌های سياسی که در تشکيل آن شرکت می‌کنند، خود را در شرايط نوينی باز خواهند يافت. منظورم پيدائی انگيزه و موجباتی است که گرايش‌های سياسی را واميدارد و بر می‌انگيزد که مرزهای تشکيلات فرقه‌ای خود را در نوردند و به جستجوی هواداران و مخاطبان تازه‌ای برآيند! هواداران و مخاطبانی که شمار آنان با استحکام موقعيت فراکسيون آنان در "پارلمان..." نسبت مستقيم خواهد داشت. ميان فعالين سياسی برون مرز و ايرانيان مهاجری که به کسب و کار و زندگی عادی مشغولند،ارتباط و درآميزی سياسی وجود ندارد! تو گوئی دو تيره و طايفه جداگانه و حتی بيگانه هستند! توفيق طرح "پارلمان..." در اين خواهد بود که اين ديوار جدائی و بيگانگی را کوتاه و کوتاه تر کند و اگر بتواند از ميان بر دارد. شايق و حساس کردن هموطنان مهاجر ما به سرنوشت امروز و آينده ميهن و مردم، خود و فرزندانشان، کليد مشکل است و حرمت و اعتبار هر گرايش سياسی در " پارلمان ..." با ميزان ارتباط و اتصالی سنجيده خواهد شد که ميان مردم و "پارلمان..."، در راستای تحقق دموکراسی در ايران شکل داده و به ظهور می‌رساند. هرآينه توده ايرانيان مهاجر به اهداف و سمتگيری "پارلمان..." داير بر رفع حکومت دينی و استقرار دمکراسی در ايران و تعين نظام سياسی دموکراتيک برای کشور از طريق "رفراندم"، جلب شوند و با آن همصدا و همآواز گردند، نظر به ارتباط و مراوده گسترده آنها با مردم درون مرز، اگر نگوئيم همه مردم در داخل کشور، بخش وسيعی از مردم ايران در شعاع تأثير و اثرگذاری‌های" پارلمان..." قرارخواهند گرفت.
چنين اثرگذاری اگر شکل بگيرد، راهی و افقی برای تکامل احزاب و سازمان‌ها ی برونمرز خواهد گشود و حداقل آن اينست که به شکل گيری پايگان اجتماعی آنها ياری و مساعدت می‌رساند، امری که برای نهادينه کردن دموکراسی در ايران اهميت بنيادين دارد. می‌توان تصور کرد که پيدائی و گسترش اين روند با موج تازه تشکيل و باز سازی کانون‌های دموکراتيک همراه باشد که هدف آن روشنگری و تسهيل ارتباط با شمار بزرگ مهاجرين ايرانی است.

سوم- از دلايل پايداری حکومت دينی طی نزديک به سه دهه در کشور فقدان اپوزسيون در معنای حقيقی آن بوده است. امروز برای بسيار کسان روشن است که معنای اپوزسيون در کشوری که حکومت دينی در آن مستقر است، هياهوی "براندازی" و شيون "توپ، تانک، مسلسل" نيست. معنای اپوزسيون؛ رفع حکومت دينی و استقرار دموکراسی در کشور از نظرگاه حقوق بشر و حقوق شهروندی است. يعنی شالوده برای اپوزسيون اين است و بر اين شالوده است که شکل و محتوا‌های نوظهور در اپوزسيون ايران نوزائی، بازآفرينی، تکثير و تکثر خود را به فرجام می‌رسانند. بگمان من، "پارلمان در تبعيد ايرانيان" را بهتر است برايند و منتجه اين فرايند در نظر بگيريم که در صورت تشکيل، نهاد نمايندگی اپوزسيون خواهد بود. پس بدرجات مختلف جنبش دموکراسی و حقوق مدنی مردم ايران را نمايندگی می‌کند؛ شخصيت سياسی مستقلی است در برابر حکومت دينی، که شناسائی خود را بعنوان سخنگوی "ملت ايران" از جامعه جهانی طلب می‌کند. ما در دنيائی زندگی می‌کنيم که پيشروی و پيشرفت سياسی، اقتصادی و اجتماعی در مقياس ملی بدون تعامل با جامعه جهانی ناممکن است.اين يک قانونمندی در جهان نخستين دهه‌های هزاره سوم است و ما را از پذيرش و عمل به آن گريزی نيست! طرح "پارلمان..." اين تعامل را زير نظارت و داوری منتخبين آن قرار می‌دهد زيرا يکی از اصول ناظر بر فعاليت‌های "پارلمان..." علنيت و شفافيت است. به اين ترتيب طرح " پارلمان در تبعيد ايرانيان" ضامن سلامت و استقلال سياسی اعضای آن و مآلا" نگهبان منافع ملی و يکپارچگی و تماميت ارضی کشور خواهد بود. گام سپردن در راستای چنين چشم اندازی البته فراز و فرود‌های بسيار دارد اما اگر با گام‌های سنجيده طی شود دستياب خواهد بود. هر چند پای ما در مرداب تأخير فرو رفته، اما اگر به آهنگی گام در راه بگذاريم که پای ما قوت آن را پيدا کند ما را به مقصد برساند، با توفيق قرين خواهيم بود.

چهارم- " پارلمان... " را می‌توان بديل واقعيت سياسی مستقر در کشور ارزيابی کرد. هر انديشه‌ای که با واقعيت مستقر در تضاد و ستيز است خواسته و ناخواسته با تخيل همبستر است. تخيل اهرمی برای دگرگون کردن واقعيت مستقر است و بدون آن انديشه دگرگون ساز نمی‌تواند شکل بگيرد! اما تخيل داريم تا تخيل و مراد من در اينجا تخيل تعقلی است. – چنين بحثی در تئوری شناخت وجود دارد و مبنای آن نيز شهود حسی و شهود تعقلی کانت است- اين تصادفی نيست که طراح "پارلمان در تبعيد ايرانيان "در عين حال "شاعر" است. در حال حاظر طرح "پارلمان..." در مرحله اثبات ضرورت و درستی خود است. شاخص پايان اين مرحله، گرد آمدن نيروی پشتيبانی است که توان و بضاعت آن را دارد تا طرح را در آستان عملی کردن آن قرار دهد و مقدمات اجرای آن را فراهم آورد. چنين نيروی پشتيبانی را در کجا بايد جست؟ در دمکرات ترين و پيشروترين و ثابت قدم ترين لايه‌های "جنبش رفراندم". اين نيرو در تمام سطوح اپوزسيون پراکنده است و هم از اين روست که خطاب طرح يک خطاب عام است. "جنبش رفراندم" را نبايد در اين نشست و يا آن کنفرانس و يا باصطلاح کنگره خلاصه ديد و خلاصه کرد. نخستين فراخوان آن را قاطبه ی فعالين اپوزسيون امضاء کردند و نيروی پشتيبان طرح "پارلمان در تبعيد ايرانيان "نيز بايد در صفوف همين قاطبه ی فعالين ديده و شناخته آيند. زمانی که چنين نيروی پشتيبانی ديده و شناخته آمد، فراخوان "پارلمان..." نشر خواهد يافت و شمار امضاء کنندگان فراخوان، حدود انتخاب کنندگان و انتخاب شوندگان نخستين دوره انتخابات پارلمان در تبعيد ايرانيان را، بطور تقريبی ترسيم خواهد کرد. من اين شمار را بين سی تا پنجاه هزار نفر ارزيابی می‌کنم و اين برای نخستين دوره، موقيت بزرگی خواهد بود.

*

حکومت کنندگان در ايران در تدارک "قيامه" القيامه" هستند! موجوديت حکومت دينی، چنانچه در اين ٢٧ سال شاهد آن بوده‌ايم، گذر و گذاری بوده از اين بحران به آن بحران. گذر و گذاری که ارمغان آن برای کشور ويرانی و انحطاط و عقب ماندگی، برای مردم فقرو فلاکت و تباهی، و برای زنان و مردان صاحب نقد و نظر در اين مملکت اعدام و زندان و شکنجه و دربدری بوده است. اين گذر و گذار برای منطقه و جهان نيز جز ناامنی و دهشت، تعصب و بربريت، کشتار و ويرانگری و تروريسم کور بنيادگرائی اسلامی دستآوردی نداشته است. مسئوليت ميهنی و منطقه‌ای و جهانی ما ايجاب می‌کند که در برابر اين کابوس که بر ميهن و منطقه و جهان سايه شوم خود را گسترده، يکصدا بپا خيزيم و از مماشات و عافيت‌خواهی خود غرضانه رو برتابيم.
تجربه همين ٢٧ سال گواه است که ترفند حکومت کنندگان، در کنار سرکوب بربرمنشانه مخالفان، دلمشغول داشتن بخشهای سست بنياد و متزلزل "اپوزسيون" به اميد‌های واهی بوده است. زهر اين اميدها، شماری را که در مردم خواهی و ميهن دوستی‌شان ترديد نيست به چنان انحطاطی مبتلا ساخته که در عمل و نظر، در کردار و گفتار پناهگاهی بنام "استراتژی انتظار" ساخته و پرداخته‌اند. آنها خود را به نظاره گران خاموش بربريتی تنزل داده‌اند که منتظرند شکست "حريف" آنها را دو باره به وسط معرکه پرتاب کند. همين "استراتژی انتظار" که يک سر آن درون حکومت و يک سر ديگر آن تا صفوف "اپوزسيون" برونمرز امتداد دارد مبلغ انفعال و فلج سياسی اپوزسيون است و "نازک انديشانشان" فکر می‌کنند؛ بايد مخالفان حکومت دينی در سردرگمی و انفعال نگهداشته شوند تا در پايان "قيامه" القيامه" که از کشور جز "سرزمين سوخته" باقی نماند، باز هم تنها خود آنان باشند که بر مردم و جهان تحميل شوند. تحقق طرح "پارلمان در تبعيد ايرانيان"، ميهن دوستان و آزاديخواهان ايران را در مقابله با جنون "قيامه" القيامه" نيرو و توان خواهد داد، برای جلوگيری از جنايت آتش و خون امکان واقعی فراهم خواهد آورد و سرانجام برای رفع حکومت دينی و استقرار دموکراسی در کشور چشم اندازی تازه می‌گشايد و روز برگزاری "رفراندم" را نزديک خواهد کرد.