این روزها سخن در باره «دولت نجاتبخش نظامی» توسط برخی از اصولگرایان، و کودتا توسط مخالفان نظام شنیده میشود. اما کدام کودتا ممکن است رخ دهد؟ کودتای رضا خان یا کودتای گنادی یانایف؟
با کودتای۳ اسفند ۱۲۹۹ توسط رضا خان و سید ضیا، جامعۀ در حال تلاشی و نابهسامان ده سالۀ ایران رو به امنیت نهاد و یک پارچگی خود را حفط کرد. با کودتای ایدئولوژیک گنادی یانایف (معاون گورباچف) و هفت تن از مقامات ارشد شوروی از جمله ولادیمیر کریوچکف رییس ک.گ.ب در ماه اوت۱۹۹۱ علیه گورباچف برای حفظ نظام سوسیالیستی، به فروپاشی شوروی شتاب بخشید. محور کودتای رضا خان حفظ امنیت جامعه، یک پارچگی ایران و حذف نظام ناکارآمد قاجار بود. محور کودتای گنادی یانایف و همراهان، مقابله با تغییر و اصلاحات و حفظ نظام ناکارآمد بود. امروز کدام وضعیت در ایران حاکم است و محور کودتای احتمالی سپاه پاسداران چیست؟
جمهوری اسلامی نظامی دوگانه و متضاد است. جمهوریت در نهاد دولت، و اسلامیت در نهاد حکومت شکل گرفته است. میان این دو بخش تضاد و تقابل حقوقی و عملی وجود دارد و به ناکارآمدی نظام بیشتر میافزاید. این دوگانگی در ساختار قانون اساسی با برتری مطلق حکومت ثبت شده است که خود عامل بسیاری از بحرانهای جامعه است. همین دوگانگی است که منافع نظام را در برابر منافع ملی قرار داده است. تا به حدی که آموزۀ پذیرفته شده آیتالله خمینی، یعنی حفظ نظام اوجب واجبات است، نه منافع ملی یا حتا حفظ اجرای احکام دین، دستگاه حکومتی را به فساد گسترده کشانده است. یعنی «اوجب واجبات دانستن حفظ نظام»، بر فراز منافع ملی، حتی اجرای احکام دینی، با بر هم ریختن معیارهای اخلاقی، دستگاه حکومتی را به فساد کشانده است. به همین دلیل سیاسی، کمکهای نظامی، برنامههای در رابطه با عمران و پیشرفت در لبنان، عراق، سوریه، یمن و کشورهای فقیر و محتاج پول، به «دلیل سیاسی» ِ پیشبرد اهداف نظام اسلامی و به اصطلاح صدور انقلاب و مقابله با غرب، اهمیت و اولویت بیشتری بر مواردی مانند ساخت مدرسه در سیستان و بلوچستان، یا بازسازی ویرانههای بازمانده از جنگ در خرمشهر پیدا کردهاند.
در نظامهای تمامیتخواهی مانند حکومت کنونی ایران که منافعشان با منافع ملی متفاوت، حتی متضاد، است، منافع نظام و منافع ملی یکی نبوده و نیست. برای نمونه گروگانگیری کارکنان سفارت آمریکا، که خسارتهای میلیاردی برای ملت ایران بهبار آورد، جنگ هشت ساله با عراق به انگیزه صدور انقلاب اسلامی، و پروژه اتمی که هیچ سودی برای ملت ایران نداشت تنها برای منافع نظام بوده است، نه منافع ملی ایران.
دولت در قانون منتخب مردم است، و حکومت انتصابی با رهبری مادامالعمر با اختیارات تام و بدون پاسخگویی. به همین دلایل فاسدترین، بیاخلاقترین، و خشونت بارترین افراد و گروههای ایدئولوژیک پیرامون مقام رهبریِ خودکامه حلقه زدهاند. آنها میدانند دولتها میآیند و میروند. اما رهبر برای همیشه رهبر و قدرت اصلی و فرمانده بیپاسخگوی کل قوا و نهادها است.
هدف کودتا پایان بخشیدن به قدرت دوگانه اما به سود بخش ناکارآمد آن و جا به جایی دولت کنونی با یک دولت نظامی است که با زور اسلحه نظام را حفظ کند. اما روشن است که این راه نه تنها مشکلگشا نخواهد بود بلکه با ورشکستهتر کردن وضعیت نیمه ورشکستهٔ کنونی و گستردهتر کردن شکاف میان دولت و ملت، نظام را به سراشیبی فروپاشی خواهد انداخت و جامعۀ لغزنده کنونی را به وضعیتی ناشناخته هدایت خواهد کرد. همین ناشناختگی باعث نگرانی همگان میشود، نه فروپاشی نظام.
حسن روحانی راه حل رفع مشکلات اقتصادی و پایان بخشیدن به کشمکش با قدرتهای بزرگ و عادی کردن رابطه با غرب از جمله آمریکا میدانست و هنوز هم میداند. «برجام» در این راستا شکل گرفت و رهبر با عقبنشینی از پروژه اتمی زیر عنوان «نرمش قهرمانانه» پیش از انتخاب حسن روحانی شرایط مذاکره جدی با غرب را فراهم کرد. اما این سیاست با منافع تندروها برقراری مناسبات عادی با جهان از جمله ورود سرمایههای خارجی و رقابت قانونی با آنها در تقابل قرار میگرفت. افزون بر آن ادامه ساخت موشکهای دور بُرد و بیثبات کردن منطقه بخشی از سیاست قدرتنمایی سپاه با روح برجام خوانایی نداشته برجام را نیز ناکارآمد کرده است. برجام قرار بود ثبات منطقه را نیز حفظ کند.
دو طرح الف و ب
انتخاب دور دوم روحانی به ریاست جمهوری با آرایی بالاتر از دور نخست مقابله با مخالفان سیاست خود را جدیتر کرد. اما تندروها که در این راه آیندهای برای خود نمیدیدند در صدد برآمدند که دولت را یا وادار به عقب نشنیی و یا ساقط کنند. «پروژه شهر مشهد» باند علم الهدی - رئیسی آغاز این طرح بود. زیر فشار سپاه روحانی از وعدههای انتخاباتی خود عقبنشینی کرده بود. اما تندروها هنوز راضی نبودند. در نتیجه وضعیت اقتصاد و نارضایتی انباشته شده ۳۸ ساله که مردم را از داشتن یک زندگی عادی هم محروم کرده است به وخامت بیشتر گرائید.
«گزینۀ الف» ِ تندروها، یعنی ایجاد فشار اجتماعی بر دولت کار نکرد. بر عکس علیه خودشان کمانه کرد. حال آنها وارد فاز دوم شدهاند و بکارگیری «گزینه ب» یعنی حذف دولت با کودتایی خزنده را بررسی میکنند. تا با کاربرد زور قدرت دوگانه را به قدرت یگانه زیر فرماندهی خود بدل کنند. کاری که گنادی یانایف و همراهاناش در رأس حزب کمونیست شوروی خواسته بودند انجام دهند، اما اقدام آنها نتایح معکوس داد و مردم در برابر کودتا ایستادند و نظام شوروی به سمت فروپاشی شتاب گرفت.
در شوروی اقتصاد به اصطلاح سوسیالیستی دیگر کار نمیکرد. گورباچف در صدد اصلاح آن بود. در ایران هم اقتصاد اسلامی و مقاومتی و یا هر نام دیگری که بر آن گذاشتهاند کار نکرده و نمیکند. راه حل نه کودتا یا دولت نظامی بلکه دگرگونی ساختاری نظام جمهوری اسلامی و در رأس آن حذف مقام مادامالعمر مطلقه و غیرپاسخگوی ولایت فقیه و سپردن آن به دولت منتخب مردم است که نیروهای کار آمد را بکار بگیرد و بتواند با جامعه جهانی آشتی کند و به جای خط و نشان کشیدن برای نابودی آمریکا و اسرائیل و عربستان به مشکلات چندوجهی و عمیق ایران بپردازد، چرخ تولید را به حرکت در آورد و از امکانات پیشرفته جهان غرب و سرمایه انسانی ایرانیان درون و برون مرز استفاده کنند. دولت یکدست تندروها حتا اگر در کودتا هم موفق شود مانند دوره احمدینژاد تراژدی دیگری تولید خواهد کرد و نارضایتی مردم را شدت خواهند بخشید. ۳۸ سال تلاش و تجربه برای اسلامی کردن جامعه، حجاب اجباری، اقتصاد اسلامی و یا مقاومتی، دانشگاه و مدارس اسلامی و دیگر نهادها کافی است که بدانند این نظام پاسخگوی نیازمندیهای جامعه رو به رشد ایران، در دوره جهانی شدن نیست و کار نمیکند.
در صورت رخ دادن کودتا علیه دولت، احتمالا روحانیت بیقابلیت، مصرفکننده و پر مدعا را نیز برکنار خواهد شد حتا چه بسا افراد بد نامی را دستگیر و زندانی کنند. سناریویی که در آخرین سال سلطنت محمدرضا شاه برای نجات نظام شاهنشاهی رخ داد؛ تا وانمود کنند عاملین اصلی فساد و تباهی و نارضایتی مردم را مجازات خواهند کرد. شک نیست وقتی نارضایتیهای مردم به اوج برسد، بالاییها به جان هم میافتند.
رضا خان کودتا کرد اما احمد شاه را تا نهم آبان ۱۳۰۴ به عنوان نماد نظام شاهنشاهی نگهداشت تا خلا کامل رخ ندهد. افزون برآن رویکرد رضا شاه مدرن و همکاری با غرب بود. اما «رضاشاه حزب اللهی» مورد نظر سپاه نمیتواند خامنهای را در حد احمد شاه نگهدارند. او ولی مطلقه فقیه و قطب نظام است و سپاه حافظ مسلح او. سپاه و خامنهای هر دو رویکرد ضد غربی و ضد مدرن دارند و با نیازمندیهای امروز جامعۀ ایران و جهان بیگانهاند. احمدشاه جوانی بیمار و بیتجربه بود، اما بد نام نبود. علی خامنهای شاید بدنامترین چهره نظام اسلامی و عامل بسیاری از مشکلات کنونی ایران است. مشکل امروز مردم ایران به تنگ آمدن از نظام جمهوری اسلامی با تمام ویژگیها مخرب و سرکوبگر آن است. اصولگراهای معتدل و اصلاحطلبان اگر خواهان جلب حمایت مردم و رفع مشکلات هستند میتوانند شعارهای حسن روحانی در دوره کمپین انتخاباتی او را مرور کنند و در یابند مردم در پی چه هستند و به چه وعدههایی رأی دادند. بیشتر ناامنیها را هم نیروهای نظامی، امنیتی، شبه نظامیان بسیج و لباس شخصیها در جامعه ایجاد میکنند، آنها را باید کنترل کرد و کنار نهاد. کودتا محکوم به شکست است.
یازدهم آوریل ۲۰۱۸