شواهد و قرائن از شتابگیری تلاشهای ایالات متحده در تغییر (و یا حداقل تغییر در رفتار ) نظام جمهوری اسلامی و استقرار رژیمی در ایران حکایت دارند که بتواند منافع غرب را در یکی از حساسترین مناطق جهان به لحاظ ژئو استرتژیک، تامین نماید. از نظر رئیس جمهور آمریکا «زمان برای تغییر در ایران فرارسیده». این در شرایطی است که ترامپ طرفداران اعمال فشار حداکثر بر رژیم ایران را یکی پس از دیگری جایگزین مجریان و مشاورین میانهرو خود در حیطههای اطلاعاتی، امنیتی، سیاست خارجی و دفاعی میکند.
رژیم ایران اگر موجودیت خود را در خطر ببیند طیفی از گزینهها را، از چرخش جنگطلبانه تا نرمش قهرمانانه، در پیش رو خواهد داشت. در هر دو حالت اما، رژیم موفق به کنترل اوضاع برای مدتی مدید نخواهد بود. تجربیات بینالمللی نشان داده است که سرکوب و نرمش هر دو صرفا چارهای موقت برای حفظ شرایط موجود بهشمار میآیند. پتانسیل نارضایتی در جامعه ایران آنچنان نیرومند است که در شرایط سرکوب، هستههای مقاومت مجددا در اندک مدت شکل خواهند گرفت و در شرایط نرمش، حرکتهای مردمی گسترشی تصاعدی خواهند یافت.
در صورتی که غرب با هدف ایجاد یک انقلاب رنگی در صدد سوار شدن بر موج حرکتهای مردمی بر آید و نشانهها از جایگزینی رژیم فعلی ایران با رژیمی متمایل و یا وابسته به غرب حکایت کنند، احتمال ورود رقبا در اوضاع ایران افزایش خواهد یافت. از طرف دیگر محتمل است نظام حاکم بر ایران نیز علاوه بر تکیه بر حامیان داخلی، به بهره گیری از مساعدتهای منطقهای و بینالمللی روی آورد. این، به نوعی ریسک تبدیل ایران به سوریه بعدی را در بر خواهد داشت، یعنی همان کابوسی که ذهن افراد و گروههایی را در داخل و خارج ایران به خود مشغول داشته است.
با جدیتر شدن احتمال دور جدید فشارهای سیاسی و اقتصادی غرب علیه ایران، زمامداران جمهوری اسلامی با صراحت بیشتری ایده گرایش به شرق را مطرح میکنند. تاکنون سخنگوی شورای نگهبان و نیز رئیس کمیسیون سیاست خارجی و امنیت ملی مجلس هر دو از لزوم تقویت رابطه با چین و روسیه صحبت به میان آوردهاند. از همه مهمتر شخص آیتالله خامنهای در موضعگیری اخیر خود خواهان ترجیح شرق به غرب در سیاست خارجی ایران گردیده است. اینها را میتوان از جمله گزینههای مطرح در گفتگوهایی بهشمار آورد که پشت درهای بسته محافل تصمیمگیری در ایران پیرامون نحوه مقابله با دور قابل انتظار فشارهای سیاسی – اقتصادی غرب در جریاناند. قبلا نیز، زمانی که تحریمهای نفتی و بانکی غرب اقتصاد ایران را در آستانه ورشکستگی قرار داده بود طرح «نفت در برابر کالا» با روسیه بطور جدی در دستور قرار گرفت، اما با حصول توافق هستهای و توقف تحریمها کنار گذاشته شد.
چین و روسیه دو رقیب عمده بینالمللی غرب در ایران بهشمار میآیند. تا آنجا که به چین مربوط میشود، بازار ایالات متحده بهمراتب مهمتر از بازار ایران است. حجم مبادلات تجای چین و ایالات متحده ۳۰ برابر حجم مبادلات بازرگانی آن کشور با ایران است و این در شرایطی است که چینیها از چندین دهه قبل در سیاستهای بینالمللی خود گسترش قدرت اقتصادی را جایگزین توسعهطلبی ایدئولوژیک و ژئو استراتژیک نمودهاند.
اما شرایط در مورد روسیه متفاوت بهنظر میرسد. در حالیکه حجم مبادلات سالیانه تجاری چین و ایالات متحده مجموعا به ۶۰۰ میلیارد دلار بالغ میگردد، این مبلغ در مورد روسیه حدود ۴۰ میلیارد دلار است. مضافا آنکه در سیاستهای بین المللی روسیه، ژئو استراتژی نقش مهمی را ایفا مینماید. اعاده اقتدار و نفوذ روسیه در عرصه بینالمللی همواره یکی از از اهداف اصلی سیاست خارجی روسیه از پوتین به اینطرف بوده است. دو دور تجربه ناموفق همگرایی با ایالات متحده و بهویژه دستاندازی گام به گام ناتو به حیات خلوت روسیه در چچن، آبخازی و نهایتا اوکراین، روسیه را بر آن داشت تا تلاش در جهت همگرایی با ایالات متحده را به مقاومت مستقیم و عملگرایی تهاجمی تبدیل کند.
دقیقا در راستای این سیاست گسترش نفوذ از طریق عملگرایی تهاجمی بود که پس از شروع بحران در سوریه روسها تصمیم گرفتند نهایت استفاده را از آن در جهت اعاده حضور خود در خاورمیانه، و از آن مهمتر در مدیترانه، به عمل آورند. چهل سال قبل در ۱۹۷۳، کیسینجر روسها را تقریبا بهطور کامل از خاورمیانه بیرون راند. اینک فرصتی فراهم شده بود تا روسیه مجددا جای پایی در منطقه برای خود دست و پا کند.
روسها زمانی به یاری اسد شتافتند که رژیم وی در آستانه سقوطی محتوم بود. ارتش سوریه خسته و درمانده شده بود، مخالفین مسلح به حومه و حتی مرکز دمشق رسیده بودند، و برخی رسانهها خبر از آماده سازی هواپیمایی برای انتقال اسد و خانواده به خارج کشور میدادند. ورود روسیه که بدوا از طریق استقرار ناوگان شنود در سواحل سوریه و تامین پوشش هوایی با پروازهای مستقیم از خاک روسیه و سپس با استقرار بلند مدت دریایی و هوایی در قلمرو سوریه صورت گرفت، ورق را به نفع اسد برگرداند. در شرایطی که حمایت نظامی روسیه از اسد با یک دیپلماسی قاطع، فعال و تهاجمی از طرف آن کشور همراه بود، سیاستهای ایالات متحده نسبت به سوریه را نوعی گیجی، سر در گمی، و آزمون و خطاهای پی در پی احاطه نموده بود. این شرایط نه فقط در سوریه، که در سایر بخشهای منطقه نیز قابلتوجه بود. به قول دکتر ولی نصر، مدیر مرکز مطالعات عالی بین المللی جانز هاپکینز «ایالات متحده که زمانی یک موقعیت برتر را در منطقه به خود اختصاص داده بود، امروزه به دلیل تلفیقی از رخوت و متارکه، فقدان یکپارچگی سیاسی، و امتناع غیرمنطقی از پذیرش واقعیتهای موجود، به تدريج مواضع خود را از دست میدهد».
تاریخ البته عینا تکرار نمیشود، اما مجموعهای از تحولات مشابه میتواند پای روسیه را به ایران نیز باز کند و این در شرایطی است که روابط استراتژیک ایران و روسیه برای هردو طرف یک بازی برد – برد بهنظر میرسد.
روسیه دو انگیزه قابل توجه در حفظ رژیم حاکم بر ایران دارد. اول آنکه در حال حاضر ایران را میتوان نیرومندترین همکار و همیار روسیه در منطقه خاورمیانه بهشمار آورد. دوم آنکه به لحاظ فرصتهای ژئو استرتژیک، برای روسیه ایران میتواند حتی از سوریه نیز جذابتر باشد. در شرایطی که سوریه امکان حضور روسها را تنها در مدیترانه بهعنوان دریایی نیمهبسته فراهم نموده است، سواحل جنوبی ایران میتواند دستیابی بلافصل روسها را به اقیانوس هند و از آنجا به جمیع آبهای گرم بینالمللی فراهم آورد. اگر قبلا ایران در سیاستهای همگرایی روسیه با غرب، کارتی در بازی اخذ امتیاز از ایالات متحده بهشمار میآمد، اینک در چارچوب سیاستهای عملگرایی تهاجمی روسیه، آنگونه که پوتین در ملاقات نوامبر ۲۰۱۷ خود با رهبر ایران به وی اظهار داشت، به «شریکی استراتژیک و همسایهای بزرگ» برای روسیه تبدیل شده است.
از طرف دیگر، در شرایط بروز خطرات جدی برای موجودیت رژیم ایران، این رژیم ناچار خواهد بود علاوه بر تکیه بر عوامل داخلی، به چتر حمایتی خارجی نیز روی آورد. علیرغم عدم اعتماد دیرین ایران به روسیه، تجربه سوریه به رهبران ایران نشان داد که در روز مبادا، به احتمال زیاد خواهند توانست روی کمک روسیه حساب کنند. پوتین در جریان ملاقات خود با رهبر ایران از وی خواست به روسیه اعتماد کند. میتوان انتظار داشت که رهبری ایران این خواسته را به صورتی کاملا مشروط و در عین حفظ شک و تردیدهای خود بپذیرد، اما اگر زمانی موقعیت رژیم ایران به خطر افتد، به احتمال زیاد شک و تردیدها کنار گذاشته خواهند شد.
کیسینجر در مصاحبه خود با شبکه سی بی اس در دسامبر ۲۰۱۶ پوتین را «رهبری با تعلق درونی و وسیع نسبت به تاریخ روسیه و احیای آن» دانسته بود. وصیت پطر در دستیابی روسیه به آبهای گرم بخشی جداییناپذیر از تاریخ روسیه بهشمار میآید.
28 March 2018