ايران امروز

نشريه خبری سياسی الكترونيك

Iran Emrooz (iranian political online magazine)

iran-emrooz.net | Fri, 09.03.2018, 18:52
رزا پارکس، سه‌ویل، مسیح علی‌نژاد، ویدا موحد

علی‌رضا اردبیلی

چندی قبل به دنبال اقدام شجاعانه و تاریخی خانم ویدا موحد در تاریخ ۵ دیماه ۱۳۹۶ برابر ۲۶ دسامبر ۲۰۱۷ (یا یکی از روزهای نزدیک به این تاریخ) در اعتراض به اجبار حجاب در ایران، کاریکاتور بسیار زیبایی از «گوندوز آقایئو» هنرمند نامی جمهوری آذربایجان منتشر شد. این کاریکاتور در دنیای مجازی با استقبال زیادی مواجه شد. طبق خبر شبکه فیسبوک تنها نسخه منتشر شده از کانال صفحه فیسبوکی من، ۶۴۰۰۰ بار مورد پسند بینندگان واقع شده بود. در دنیای پرتحرک و همیشه اونلاین ما، این اتفاق زیاد غریب نیست. با این وجود، این صدای سریع حمایت از یک کار انسانی در تهران از سوی یک هنرمند آذربایجانی در باکو و این استقبال وسیع، برای من یادآور زمانی بود که علیرغم نبود خبری از هواپیما، اوتوبان یا تلویزیون و اینترنت، ارتباطات تهران و تبریز و لبنان و قاهره و تفلیس و باکو و استانبول، بیش از امروز بود.


کاریکاتور  «گوندوز آقایئو» هنرمند جمهوری آذربایجان درباره دختران خیابان انقلاب

در آستانه رفراندوم پیوستن/نپیوستن سوئد به اتحادیه اروپا (۱۳ نوامبر ۱۹۹۴) به تفضیل مطرح شد که اروپا از نظر آزادی رفت و آمد و تجارت تازه دارد شبیه اروپای قبل از جنگ جهانی دوم می‌شود. ادعایی که شاید برای بسیاری عجیب بنظر برسد. راستش هم در مطالعه آثار بجا مانده از قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم درمورد اوضاع ایران و منطقه خاورمیانه و اروپایی قابل دسترسی (روسیه، بالکان، اروپای مرکزی) و هم در آثار مربوط به اروپا در همان زمان، با فضایی مشترک و مملو از ارتباطات فرهنگی و سیاسی مواجه می‌شویم که با توجه به دشواری حمل و نقل و منحصر بودن تکنولوژی ارتباطات به تلگراف، نمی‌توان شگفت زده نشد.

در نگاهی از همان زاویه به منطقه ما، نمی‌توان با خواندن آثار سفرنامه‌نویسان و تاریخ دوران انقلاب مشروطه در شگفت نشد. صفحات تاریخ انقلاب مشروطه از یک غلیان عمومی و شبکه نیرومند و پرتحرک ارتباطاتی وسیع در امتداد چهار جهت جغرافیایی است. تحولات انقلاب مشروطه از جهت فعال بودن شهرها و مناطق دور از پایتخت نیز جالب است که با توجه به نقش هردم فزاینده پایتخت در حیات سیاسی و اجتماعی کشور، امری قابل توجه است.

یکی از مؤثرترین مطبوعات دوران مشروطه، «اختر» بود. این روزنامه در ربع چهارم قرن نوزدهم در استانبول با مدیریت محمدطاهر تبریزی و سردبیری میرزا نجفعلی خان خویی و با مساعدت چند تن از اتباع عثمانی منتشر می‌شد. (۱۸۷۶-۱۸۹۵) روزنامه مؤثر دیگر «ملانصرالدین» بود. این روزنامه از سوی آذربایجانی‌ها با کمک دو کاریکاتوریست آلمانی به‌نام‌های اوسکار شمرلینگ ۱۸۶۳-۱۹۳۸ و یوسف روتتر در تفلیس پایتخت امروزی گرجستان ۱۹۰۶.۱۹۱۸ (و سپس تبریز ۱۹۲۱ و در ادامه باکو ۱۹۲۱-۱۹۳۱ ) به ترکی و گاه به روسی منتشر می‌شد. از دیگر مطبوعات آن دوران، پرورش در قاهره، تمدن در بمبئی، کاوه در برلین، ایرانشهر در برلین، حبل‌المتین در کلکته، قانون در لندن و عروةالوثقی در پاریس منتشر می‌شدند. مطبوعات در شهرهای دور از پایتخت هم کم نبودند: حشرات الارض در تبریز، میزان در کاشان، اتحاد در تبریز، الحدید در تبریز و دهها نمونه دیگر.

در میان قهرمانان مشروطه این ارتباط نزدیک با جهان نزدیک و دور قابل مشاهده است. علی موسیو رهبر «مرکز غیبی»، یک کارخانه‌دار روشنفکر تبریزی به زبان فرانسه مسلط بود و سفرهای زیادی به باکو، عثمانی و اتریش کرده بود. سید حسن تقی‌زاده در رفت و آمد و مراوده با باکو، تفلیس، عثمانی، لبنان، مصر، سوریه، انگلستان و فرانسه بود. نیویورک و آلمان هم در لیست آدرس‌هایی است که تقی‌زاده در آنجاها مشغول زندگی، کار و فعالیت سیاسی بوده است.

از دیگر نقش آفرینان آن دوره، محمد امین رسول‌زاده، سردبیر نشریه «ایران نو»، بنیانگزار ژورنالسیم مدرن در ایران، و مطرح‌کننده حقوق سندیکایی و نقد موقعیت زنان در جامعه از نگاهی اروپایی بود. رسول‌زاده یک سوسیال دموکرات با اشراف وسیع بر تحولات اروپا و سوسیال دموکراسی غربی بود که بعدا مؤسس جمهوری اول آذربایجان ۱۹۱۸-۱۹۲۰ شد.

ادوارد براون ۱۸۶۳-۱۹۲۶ انگلیسی هم از دیگر نام‌های تکرار شونده در شرح تاریخ مشروطه است. هوارد باسکرویل ( ۱۸۸۵-۱۹۰۹ Howard Conklin Baskerville) آمریکایی هم به عنوان معلم مدرسه معروف مموریال تبریز و معلم بسیاری از روشنفکران و رهبران مشروطه و هم به عنوان یک هوادار و فعال صفوف انقلاب مشروطه بود. وی در جریان نبردی که در شام غازانِ تبریز مابین فوج نجات به رهبری باسکرویل و محاصره کنندگان، بر اثر اصابت گلوله‌ای، کشته شد. پس از مرگ وی، مراسم تشییع جنازه‌ای با حضور گستردهٔ مردم در گورستان آمریکایی تبریز برگزار شد که به گفتهٔ «آلبرت چارلز راتیسلاو»، کنسول وقتِ انگلیس در تبریز، مراسمی بسیار تأثیرگذار بود. ستارخان، تفنگ باسکرویل را که در هنگام کشته‌شدن در دست داشت، با حک کردن نام و تاریخ کشته‌شدنش در پرچم ایران پیچیده و برای خانواده‌اش در آمریکا فرستاد.


هوارد باسکرویل

رزا پارکس، مسیح علی‌نژاد و ویدا موحد

در شهر مونتگمری ایالت آلابامای آمریکا رزا پارکس در روز اول دسامبر ۱۹۵۵ سوار اوتوبوس عمومی شهری شد. دو ایستگاه بعدتر وقتی مرد سفیدپوستی درنبود جایی برای نشستن، سر پا ایستاده بود. راننده اوتوبوس به رزا پارکس دستور داد که طبق مقررات، جای خود را به مرد سفید پوست واگذار کند. رزا پارکس از سوی پلیس دستگیر شده و به دنبال انگشت نگاری تسلیم دادگاه شد. این ماجرا شروع جنبش شهروندی از سوی اهالی رنگین پوست ایالات متحده به رهبری مارتین لوتر کینگ شد.

اقدام تاریخی ویدا موحد مادر ۳۱ ساله تهرانی در اوایل دی‌ماه امسال در تهران از هر جهت شبیه کار جسارت‌آمیز رزا پارکس ۳۸ ساله در آلابامای ۶۲ سال پیش بود. پیش از آن تاریخ، مسیح علی‌نژاد با یک سری ابتکارات از قبیل آزادی‌های یواشکی و چهارشنبه‌های سفید، جنبشی آرام و برخوردار از اعتماد به نفس در یک زمینه آماده برای اعتراض را دامن زده بود. اما جسارت ستودنی ویدا موحد در بالا رفتن از جعبه مخابرات، بازکردن روسری سفید خود و افراختن پرچم اعتراض به یک ستم آشکار به آپارتاید جنسیتی حاکم در ایران فقاهتی، تنها با کار «کوچک» روسا پارکس در اول دسامبر ۱۹۵۵ در آلاباما قابل مقایسه است.

در نگاهی به جغرافیای نزدیک و آشنای ما، ویدا موحد بی‌شباهت به «سه‌ویل» سمبل آزادی زن، سمبل زن آزاد و ابدی شده در شاهکار هنری خلق شده از سوی فوآد عبدالرحمن‌او مجسمه‌ساز نامی جمهوری آذربایجان به نام «زن آزاد» نیست.


رزا پارکس

سه‌ویل

«سه‌ویل» نام قهرمان اول اثری از دراماتورگ آذربایجانی به‌نام جعفر جبارلی (۱۸۹۹-۱۹۳۵) است. با اینکه وی تنها ۳۵ سال عمر کرد اما جزو نادر روشنفکران و نویسندگان آذربایجانی بود که در آن سالها به دست سازمان کشتار استالین کشته نشد. «سه‌ویل» به‌صورت نمایشنامه در سال ۱۹۲۸ منتشر شد اما معروفیت آن در نزد عموم، مدیون فیلمی به همین نام به کارگردانی الکساندر بک‌نظراوو (Aleksandr Bek-Nazarov) است. ارتباط این فیلم با مجسمه «آزاد قادین/زن آزاد» را بایستی مدیون یک تصادف نامید.

در این مورد «یاشار تورک‌آذر» از زبان عکاس معروفی به نام جواد آخونداوو، روزنامه مساوات می‌گوید: «در سال ۱۹۲۸ در جریان نمایش اول/پریمیر اثر سه‌ویل جعفر جباراوو در درام تئاتر، من قبل از شروع نمایش وارد اتاق گریم بازیگر نقش اول، مرضیه داووداوا [بازیگر نقش سه‌ویل] شدم. دوربین خود را مستقر کردم و از او پرسیدم که، مرضیه خانم، چادر را چگونه از سرتان باز می‌کنید؟ در لحظه‌ای که او برای نشان دادن آن صحنه دست به چاردر خود برد، من دکمه دوربین را فشار دادم و آن لحظه را در حافظه دوربین ثبت کردم. باید بگویم که همیشه عکس‌ها وقتی که فی‌البداهه گرفته می‌شوند، موفق‌تر هستند. بعدها فوآد عبدالرحمن‌اوو از روی آن عکس، مجسمه «آزاد قادین/زن آزاد» را آفرید»(لینک منبع) به این ترتیب، شاهکار «زن آزاد»، با نام‌های جعفر جبارلی(سناریست، دراماتورگ)، جواد آخونداوو (عکاس)، مرضیه داووداوا (بازیگر تئاتر)، فوآد عبدالرحمن‌اوو (هیکل‌تراش) و نهایتا مکائیل حسین‌اوو (معمار پایه‌ای که مجسمه بر روی آن قرار گرفته) است.

سه‌ویل، شخصیتی است که در ادامه ستم بی‌پایان مردانه در درون ساختار سنتی خانواده از سوی همسر خود طرد می‌شود و این خروج از چارچوب وابستگی به نظام سنتی مردسالار، راه رهایی وی و امکان ساختن هویت مستقل خود به عنوان زن و انسانی آزاد از ستم و نابرابری و بی‌حقوقی می‌شود.

علاوه بر مشابهت با اقدام تاریخی روسا پارکس، شباهت‌های موجود میان اقدام قهرمانانه ویدا موحد با شخصیت نمایشنامه و فیلم «سه‌ویل»، از جمله در نمایش شجاعت بر علیه اجبار حجاب نیز، کم نیست.


مجسمه «آزاد قادین/زن آزاد، اثر فوآد عبدالرحمن‌اوو

نگاهی به پیشگامان آزادی و حقوق شهروندی زنان در جمهوری آذربایجان

ادبیات تاریخی دوران شوروی، متمایل به توضیح همه دستاوردهای واقعی و ادعایی در هرگوشه از سرزمین‌های شوروی سابق با دو عامل «معجزه کمونیسم» و «مرحمت روسیه» است. در این روایت جایی برای رنج و مبارزه و حرمان زنان به‌صورت «فرد» و «شهروند» نیست. همه تحولات در این تحولات با مصوبات حزبی و فرامین دولت حزبی به‌صورت معجزه آسایی ممکن می‌شود. در ادبیات دوران شوروی، اینجا و آنجا با عبارات مبهم از قبیل «رنج، حرمان و خون زنان» به‌عنوان هزینه‌هایی که در راه آزادی پرداخته‌اند، می‌شود.

می‌توان تصور کرد که حداقل اولین زنانی که اولین قدم‌های عملی برای آزادی زنان در فضاهای عمومی را برداشتند، علیرغم هر حمایت دولتی که از آن برخوردار بوده‌اند، هزینه سنگینی بابت جسارت‌های خود پرداخته‌اند. این نکته نیز بایستی برای زنان ایران تجربه آموزنده باشد که تنها مانع بر سر راه آزادی و برابری حقوق زنان، اقدامات دولتی و یک دولت زن‌ستیز نیست. حاملان تفکرهای ارتجاعی و بخش قابل توجهی از جامعه نیز، می‌توانند، ضربات دردآوری به اولین نسل زنان جسور و طالب مساوات بزنند.

جالب است که توجه کنیم بیداری زنان آذربایجانی بسیار قبل از کودتای کمونیستی اکتبر/نوامبر ۱۹۱۷ و قبل از اشغال نظامی جمهوری اول آذربایجان ۱۹۱۸-۱۹۲۰ از سوی ارتش سرخ بولشویک‌ها، شروع شده بود. به موارد زیر توجه کنید:

۱۸۸۹: نگار شیخلینسکایا، اولین زن آذربایجانی موفق به اخذ تحصیلات دانشگاهی می‌شود.
۱۹۰۱: حاجی زین العابدین تقی‌یئو میلونر فیلانتروپیست/خیر آذربایجانی موفق به تأسیس اولین مدرسه عرفی با اصول تحصیلات مدرن در باکو می‌شود. «مدرسه روس-مسلمان امپراتور الکساندر»
۱۹۰۸: «سونا ولیخان» به‌عنوان اولین دکتر علوم پزشکی آذربایجانی در شهر سنت پترزبورگ فارغ التحصیل می‌شود.
۱۹۰۸: حمیده محمدقلی‌زاده، فیلانتروپیست/خیر آذربایجانی موفق به پایه‌گذاری مدارس مختلط دختر و پسر در آذربایجان می‌شود.
۱۹۱۰: «گوهر قاضی‌یئوا» به‌عنوان اولین هنرپیشه زن آذربایجانی روی صحنه تئاتر می‌رود.
۱۹۱۱: «خدیجه علی‌بی‌اوا» روزنامه «ایشیق» به‌عنوان اولین روزنامه با موضوع زنان به زبان ترکی را تأسیس می‌کند.
۱۹۱۲: «شوکت محمداوا» به‌عنوان اولین خواننده زن اپرا به صحنه اپرا-بالت باکو می‌رود.
۱۹۱۸: زنان آذربایجان بسیار زودتر از بسیاری از کشورهای اروپایی، در جمهوری خلق آذربایجان، حق شرکت در انتخابات را کسب می‌کنند.

پایان سخن و نتیجه‌گیری

اقدامات خانم مسیح علی‌نژاد در به چالش کشیدن محدودیت‌های موجود بر علیه زنان در ایران و به‌خصوص حجاب اجباری و اقدام خانم ویدا موحد در اوایل دیماه امسال، علیرغم ظاهر ساده و ماهیت مسالمت‌آمیز و شکل آرام اعترضات، دارای اهمیت تاریخی هستند، هر چند ما هنوز در آغاز یک پروسه به‌نظر طولانی هستیم.

دفاع جهانی از این اقدمات و از جمله دفاع روشنفکران، هنرمندان و افکار عمومی کشورهای همسایه از تلاش‌های جسورانه زنان ایران، می‌تواند علاوه بر کمک به تسهیل فعالیت‌های فمنیستی در ایران به نزدیکی جوامع منطقه به یکدیگر کمک کند. تجربیات زنان جمهوری آذربایجان در راه رهایی از نابرابری حقوقی و عملی در جامعه نیز، راهی دشوار و مملو از رنج و درد و خون بوده است.

استکهلم، ۸ مارس ۲۰۱۸