iran-emrooz.net | Wed, 08.03.2006, 7:10
بحران اتمی و پارلمان در تبعید
دكتر حسين باقرزاده
سه شنبه ١٦ اسفند ١٣٨٤ – ٧ مارس ٢٠٠٦
.(JavaScript must be enabled to view this email address)
* پارلمان در تبعید وقتی معنا خواهد داشت كه هر فرد دارای شناسنامه یا گذرنامه ایرانی در خارج كشور، از وانكوور گرفته تا سیدنی و از استكهلم تا دوبی، بتواند در انتخاب اعضای آن شركت كند. تشكیل چنین نهادی به روشنی كاری سنگین و پر هزینه است. اگر خواست تحقق این نهاد قوی باشد میتوان برای كمك مالی و عملی انجام آن به جامعه جهانی مراجعه كرد.
* با شكلگیری پارلمان در تبعید، جامعه ایرانی خارج كشور دارای هویت خواهد شد، صدای خود را خواهد داشت، دموكراسی را تجربه میكند، و به طور قطع در قلم زدن سرنوشت آینده ایران نقشی اساسی ایفا خواهد كرد.
روابط جمهوری اسلامی ایران با جهان غرب و به خصوص با آمریكا به نقطه غیر قابل بازگشت نزدیك میشود. حكومت امام زمانی احمدی نژاد همه بهانههای لازم برای خصومت غرب با ایران را در اختیار آن گذاشته است. از سرگیری غنی سازی اتمی، تهدید به نابودی اسراییل، نفی و تمسخر هولوكاست، همراه با سازماندهی گردانهای انتحاری شهادت، اعمال تروریستی و تهدیدهای ضمنی و صریح كه از سوی مقامات رسمی و نارسمی رژیم صورت میگیرد جامعه جهانی را به شدت نگران كرده است. غرب بر این نظر است كه جمهوری اسلامی ایران به دستیابی سلاح هستهای مصمم است و فعالانه در این راه تلاش میكند، و خود نیز مصمم است كه به هر بهایی شده از این كار مانع شود. سرانجام طبیعی این سناریو برخورد است، مگر این كه در این میان اتفاقی رخ دهد و سیر حوادث را به سوی دیگری بكشاند.
چنین «اتفاقی» به سادگی نمیتواند رخ دهد. البته عدهای همچنان نشستهاند تا شاید «خردورزان» درون حاكمیت كاری كنند و این سیر دیوانهوار به سوی فاجعه را متوقف كنند. ولی این خردورزان همان كسانی هستند كه بیش از یك ربع قرن بر ایران حكومت كردهاند و آن را به وضع امروز كشاندهاند. و اگر اینان بتوانند خطر فوری پیش پا را از جلو بردارند در بهترین شكل نتیجه كارشان چیزی جز ادامه خشونت و تبعیض و تنش و ایجاد بحرانهای دیگر نیست. جمهوری اسلامی با جنگ و بحران و سركوب و خشونت زیسته است و با صلح و آرامش و دموكراسی و حقوق بشر میانهای ندارد. بحران امروزین جمهوری اسلامی با غرب نتیجه طبیعی سیاستهای آن است و هزینه سنگین این بحرانها مرتبا بر مردم ایران تحمیل خواهد شد.
در هر حال ما اكنون در برابر خطر یك فاجعه اتمی قرار گرفتهایم و خوشخیالی كه این مسئله حل خواهد شد و كار به خیر و خوشی خواهد گذشت تنها حاكی از نوعی بیمسئولیتی است. امروز هر ایرانی علاقمند به آزادی و استقلال وطن باید به فكر چاره بیفتد و پیش از آن كه بسیار دیر شده باشد كاری بكند. بسیاری از هموطنان ما در داخل كشور از عمق فاجعه بیخبرند و آنان كه بیخبر نیستند در برابر ماشین عظیم تبلیغاتی و پلیس امنیتی و نظامی رژیم كار چندانی نمیتوانند انجام دهند. ولی ایرانیان خارج كشور از این محدودیتها آزادند و آزادی عمل زیادی دارند. اینان میتوانند و باید كاری كنند تا شاید از فاجعه سهمگینی كه در پیش هست پیشگیری كنند و یا هزینههای سنگین آن را كاهش دهند.
مخالفت با جنگ و حمله نظامی غرب به ایران یكی از این كارها است. ولی اگر تجربه عراق نمونه درستی باشد به موفقیت این سیاست نباید زیاد دلخوش بود. به خصوص كه سیاستهای خطرناك جمهوری اسلامی و رجزخوانیهای احمقانه، گستاخانه و خرافه آلود احمدی نژاد سمپاتی كمی در سطح جهانی برای جنبش ضد جنگ باقی گذاشته است، و در مقایسه با تظاهرات وسیع علیه حمله به عراق نمیتوان انتظار حمایت مشابهی را داشت. گام دیگر، رفتن به سوی ایجاد یك جبهه وسیع از نیروهای دموكراتیك اپوزیسیون است تا شاید بتواند مشروعیت رژیم جمهوری اسلامی را به چالش بكشاند و مبارزات آزادیخواهانه مردم ایران را سازمان دهد. متاسفانه تلاشهایی كه در چند سال اخیر در این جهت صورت گرفته تا به حال موفقیت زیادی نداشته است و مرتبا با سنگاندازی كسانی كه تلاشهایی از این قبیل را به سود منافع تنگ گروهی خود نمیدانند روبرو شده است.
اكنون ما با این معضل روبرو هستیم: رژیمی كه علاوه بر همه مصائبی كه بر مردم ما رواداشته است اكنون كشور را به سوی یك فاجعه اتمی پیش میبرد؛ مردمی كه تحت سلطه این رژیم هستند و در نهایت هزینه سنگین سیاستهای رژیم را باید بپردازند و نمیتوانند صدای مستقل خود را بلند كنند؛ غرب و به خصوص آمریكا كه مدعی است با مردم ایران دشمنی ندارد و حتی برای كمك به آنان بودجه میلیونی اختصاص میدهد؛ و ایرانیان خارج كشور (به شمول نیروهای سیاسی آن) كه میتوانند صدای خود را بلند كنند، ولی از هرگونه سازماندهی مشترك و همصدایی در این مورد ناتوانند. در این جا چه كسی صدای مردم ایران را منعكس میكند: رژیم جمهوری اسلامی؟ آمریكا كه بودجه برای كمك به مردم اختصاص داده است؟ گروههایی كه برای گرفتن سهمی از این بودجه جلو میز جدید التاسیس ایران در وزارت خارجه آمریكا صف بستهاند؟ نهادی كه آمریكاییان/غرب به مدل افغانستان یا عراق ممكن است از ایرانیان تشكیل دهند؟ یا كلیت ایرانیان خارج كشور؟
به طور قطع، جامعه چند میلیونی ایرانی خارج كشور، در فقدان آزادی انتخاب در داخل كشور، بیش از هر گروه و نهاد دیگری میتواند مدعی نمایندگی مردم ایران باشد. این جامعه نتوانسته است از طریق نیروهای سیاسی خود (كه در هر حال بخش كوچكی از آن را نمایندگی میكنند) یك نهاد مشترك ایجاد كند، و دورنمای آن نیز چندان روشن نیست. راه حل دیگر آن تشكیل پارلمان در تبعید است كه آقای كیومرث نویدی پیشنهاد كرده است. این پارلمان اگر به صورت دموكراتیك و جهانشمول تشكیل شود بنا به تعریف نماینده ایرانیان خارج كشور خواهد بود و در عین حال معتبرترین نهادی است كه میتواند تا هنگام تحقق آزادی انتخاب در ایران به نام مردم ایران نیز سخن بگوید. این نهاد همچنین به گروهها و سازمانهای سیاسی پراكنده در خارج كشور اجازه خواهد داد كه اعتبار سیاسی خود را از طریق صندوق رأی بسنجند و بر اساس یك ملاك عینی وزن اجتماعی خود را (در سطح خارج كشور) به اثبات برسانند.
پارلمان در تبعید (ایرانیان) وقتی معنا خواهد داشت كه هر فرد دارای شناسنامه یا گذرنامه ایرانی در خارج كشور، از وانكوور گرفته تا سیدنی و از استكهلم تا دوبی، بتواند در انتخاب اعضای آن شركت كند. تشكیل چنین نهادی به روشنی كاری سنگین و پر هزینه است. كافیاست هزینهها و تداركات انجام یك انتخابات آزاد در یك جامعه چند میلیونی متمركز در یك واحد جغرافیایی را در نظر بگیرید و سپس آن را به دلیل پراكندگی ایرانیان در سراسر جهان چند برابر كنید. به سختی میتوان تصور كرد كه جامعه ایرانی خود بتواند (و آماده باشد) كه از عهده این كار سنگین برآید. ولی اگر خواست تحقق این نهاد قوی باشد میتوان برای كمك مالی و عملی انجام آن به جامعه جهانی مراجعه كرد.
مقامات غربی و به خصوص آمریكایی اصرار دارند تأكید كنند كه با مردم ایران دشمنی ندارند و هدف فشارها و احیانا حمله نظامی آنان در مورد ایران فقط رژیم حاكم است. از این رو، آمریكا همزمان با افزایش تهدیدهای سیاسی، اقتصادی و نظامی خود بودجههایی را نیز برای گسترش و ترویج «دموكراسی» در ایران اختصاص داده است. آمریكاییان اعلام كردهاند كه برآنند تا با نیروها و فعالان دموكرات ایران ارتباط برقرار كنند و به مبارزات دموكراتیك مردم ایران مدد برسانند. آنان حتی مدعی شدهاند كه میتوانند این كمكها را به داخل كشور برسانند و در اختیار كسانی قرار دهند كه مستقیما در مبارزات سیاسی یا صنفی درگیر هستند. وزارت خارجه آمریكا میز مخصوص ایران را به همین منظور ایجاد كرده است و قرار است ١٠-١٥ نفر كارمند جدید برای انجام این مهم استخدام كند.
البته هر كس كه كوچكترین آشنایی با ساختار سیاسی و اجتماعی ایران داشته باشد میداند كه ادعای آمریكاییان برای ارسال كمك مالی به داخل ایران و رساندن مستقیم آن به دست مخالفان رژیم جمهوری اسلامی تا چه حد بیپایه است. نه آمریكاییان جاپایی در ایران دارند و نه مبارزان سیاسی داخل كشور میتوانند و حاضرند چنین كمكهایی را كه احیانا با خطر دستگیری و شكنجه و زندان و احیانا اعدام همراه خواهد بود بپذیرند (صرف نظر از ملاحظاتی كه برخی به لحاظ اصولی در گرفتن این نوع كمكها دارند). بنا بر این، در عمل این بودجهها از كانال نیروهایی در خارج كشور مصرف خواهد شد كه با ادعای ارتباط با مبارزان داخل كشور بتوانند صلاحیت خود را به مقامات آمریكایی ثابت كنند. و البته هر نیرویی كه در كنگره و وزارت خارجه آمریكا لابی قویتری داشته باشد در اثبات ادعای خود موفقتر خواهد بود و احیانا سهم بیشتری از این كیك نصیبش خواهد شد. اگر آمریكاییان واقعا میخواهند به گسترش دموكراسی در ایران كمك كنند قدم اول آن است كه به ایجاد نهاد دموكراتیك پارلمان در تبعید مدد برسانند.
پارلمان در تبعید میتواند به نمایندگی از همه ایرانیان خارج كشور (از هر گرایش و بینشی كه باشند) سخن بگوید. چنین نهادی بیش از هر مدعی دیگری (از رژیم جمهوری اسلامی گرفته تا سازمانها و جبهههای سیاسی گوناگون) صدای مردم ایران را نیز منعكس كرده و از منافع آنها دفاع خواهد كرد. جامعه جهانی عملا این نهاد را به رسمیت خواهد شناخت. حتی رژیم جمهوری اسلامی مجبور است پارلمان در تبعید را به عنوان نماینده ایرانیان خارج كشور بپذیرد، و مقامات رژیم دیگر نمیتوانند به خود اجازه دهند كه از جانب ایرانیان خارج كشور سخن گویند (كاری كه با بیشرمی در مورد برنامههای اتمی خود میكنند). در یك سخن، با شكلگیری پارلمان در تبعید، جامعه چند میلیونی ایرانی خارج كشور دارای هویت خواهد شد، صدای خود را خواهد داشت، دموكراسی را تجربه میكند، و به طور قطع در قلم زدن سرنوشت آینده ایران نقشی اساسی ایفا خواهد كرد.
خطر بزرگی كه اكنون ایران و آینده آن را تهدید میكند همه ما را وا میدارد كه مسئولانه به آن برخورد كنیم. آزمایش بزرگی پیش روی ما است. آیا حاضریم به این تجربه دموكراتیك دست بزنیم و سهم خود را در ایجاد این نهاد سرتاسری ایفا كنیم؟ به عنوان یك ایرانی هر جا كه هستیم از حق خود در تعیین سرنوشت كشور خود دفاع كنیم و تشكیل این پارلمان را بخواهیم. سازمانهای سیاسی اگر واقعا منافع ملی را بر منافع گروهی ترجیح میدهند قاعدتا باید از تشكیل این پارلمان دفاع كنند. غرب (عموما) و آمریكا (خصوصا) اگر سنگ حمایت از جنبش دموكراتیك مردم ایران را به سینه میزنند باید امكانات مالی و عملی آن را فراهم كنند، و به جای علم كردن چلبیها با منتخبان جامعه ایرانی خارج كشور سخن بگویند. نیروهایی كه برای جلب كمكهای مالی به وزارت امور خارجه آمریكا مراجعه میكنند اگر واقعا میخواهند به جنبش دموكراتیك مردم ایران كمك كنند به جای تقاضای كمك مالی برای گروه خود خواهان بودجه برای انجام انتخابات سرتاسری پارلمان در تبعید شوند. كمك به پیشبرد این پروژه و تحقق پارلمان در تبعید آزمایش بزرگی در این شرایط حساس پیش روی ما گذاشته است. برای موفقیت آن تلاش كنیم - و با سرعت هرچه بیشتر.