بحث گذر و گذار از اصلاحطلبی به تحول خواهی هر چند بحث جدیدی نیست، اما در شرایط کنونی به ویژه پس از اعتراضهای خیابانی دی ماه ٩٦ و کنش و واکنشهای طیفهای مختلف اصلاحطلبان در قبال آن و رویدادهای محتمل آینده، توجه و پرداختم به آن جای طرح بیشتری دارد، به خصوص آن گاه که بسیاری از دوستان اصلاحطلب حرفهای و کارکشتهی ما هنوز نمیتوانند بپذیرند که میتوان «در هدف انقلابی بود و در شیوه و عمل اصلاحطلب»!
اگر طرح مباحث گوناگون پیرامون «ضرورت برگزاری رفراندوم و همهپرسی» در خصوص مسائل اصلی مهم مبتلابه جامعه یا ارتقای انقلاب بهمن ٥٧ و دستاورد آن جمهوری اسلامی و قانون اساسی برآمده از آن را نیز در نظر بگیریم، اهمیت موضوع دو چندان خواهد شد.
پیشنه بحث شاید به انتخابات سال ٨٤ بازکردد که طیفی از اصلاحطلبان دکتر مصطفی معین را به عنوان نامزد ریاست جمهوری برگزیدند و زیر پرچم «اصلاحطلبان پیشرو» یا «اصلاحطلبان پیگیر و پیشرو» جمع شدند که بعدها به ضرورت تاریخی منتج از «انتخابات مهندسیشده» و «تحمیل احمدینژاد به ملت» از دل آن جمع «تحولخواهان» بیرون آمد. این طیف گسترده در رویدادهای سیاسی، اجتماعی و... بعد چون سکهای دو رو (اصلاحطلب - تحول خواه) ایفای نقش کرد و از جمله تلاش فراوانی به کار برد تا نهاد گسترده و فراگیر « جبهه دموکراسی و حقوق بشر» را شکل دهد و فعال سازد.
همین طیف گسترده و مرتبط با اقشار مختلف جامعه بود که نقش محوری را در انتخابات ریاست جمهوری سال ٨٨ داشت و در دو ستاد انتخاباتی «میرحسین موسوی» و «شیخ مهدی کروبی» با دو رویکرد «اصلاحطلبی» و «تحولخواهی» فعالیت کرد و اغلب دست اندرکاران و حامیان آنها نیز بازداشت و زندانی شدند. و همین جریانها بودند که باز با اصل قرار دادن فعالیتهای مستمر مسالمتجویانه مبتنی بر «تغییر و تحول آرام از مجرای صندوقهای رای» در انتخاباتهای بعد اغلب پشت سر سید محمد خاتمی فعالیت کردند و نمایندگان خود را به «کاخ ریاست جمهوری»، «خانه ملت» و اغلب دفاتر «شوراهای شهر و روستاها» و «شهرداریها» فرستادند.
البته این دستاوردها انتظارات و مطالبات گستردهای را در جامعه و مردم شکل داده که چون بسیاری از آنها برآورده نشده یا رئیس جمهور نتوانسته در شرایط «حاکمیت دوگانه» اغلب آنها را برآورده سازد، اصلاحطلبان نیز به حق مورد انتقاد اقشار مختلف جامعه قرار گرفتهاند که بلاشک باید پاسخگوی عملکرد خود باشند!
در جریان شکل دادن همین پاسخگویی ست که بحث «ضرورت گذار از اصلاحطلبی به تحولخواهی» هر چه بیشتر معنا پیدا میکند و در دل خود ضرورت تغییرهای گسترده و فراگیر در «هدف»، «رویکرد»، «شعار»، «پرچم»، «راهبرد و راهکارهای مبتنی بر آن» و... شکل میگیرد و ضرورت استفاده به هنگام و به موقع از ابزار «همهپرسی و رفراندوم قانونی» مطرح میشود.
اصلاحطلبان و حتی تحولخواهان اگر نتوانند در این پیچ تاریخی و سرنوشت ساز جهش لازم را در خود و جامعه ایجاد کنند و به جای «نگاه به بالا و حاکمیت» به «درخواستها و مطالبات جامعه و مردم» عنایت لازم را داشته باشند، هرچه بیشتر و سریع تر از بطن ملت دورتر خواهند شد و به صورتی فزونتر در انزوا قرار خواهند گرفت، به ویژه که به نظر میرسد بخشی از حاکمیت بیعلاقه نیست زیر پرچم احمدی نژاد «اپوزیسیون داخلی» خویش را شکل دهد و در تحولات سیاسی- اجتماعی آینده ایران آن را پیش براند.
پنجم اسفند ماه ٩٦