انگشت ششم، عضو اضافی و زائدیست که درپنجهی دست بهوجود میآید، این عضو مزاحم و غیرعادی که باریست بر دستِ آدمی، یاری و کمکی که نمیرساند هیچ، چارچوبهٔ کار و حرکت دست و پنجه را هم مختل میکند و اگر از حدِ عادی و معمولی بگذرد و گُندهتر گردد، دیگر انگشتها را هم ناکار میکند و کار طبیعی دست انسان ناممکن میگردد!
آقای خامنهای که تجسّم مکتب ولایت مطلقهی فقیه محسوب میشود در حال حاضر به همان انگشت ششم مزاحمی مبدّل گشته که در امور داخلی و خارجی، کار دولت اعتدالیِ فعلی را مختل، و ترقی و تعالی ایران را سخت مشکل و ناممکن کرده ست. در معنا در همهی زمینههای اجتماعی و معیشتی، مدنی و مذهبی، اخلاقی و فرهنگی، اقتصادی و سیاسی... ولی فقیه فعلی و نهادهای تحت امر او، در دشمنی علنی با خواستهای ملت ایران قرار گرفته و به ابزار و اسبابی گسترده برای سرکوبِ بیرحمانهی ایرانیان مبدّل گشتهاند؛ از رادیو-تلویزیون و شورای نگهبان و دستگاه قضایی گرفته تا مراکز مالی و اقتصادی تحت اختیار «آقا وشرکاء» همدست با ارگانهای امنیتی بسیج و سپاه، و ائمهی جمعه جمله آلات و اسباب سلطهی علی خامنهای و منصوبانش بر تودهٔ میلیونی مردم ایراناند و نیز، وسیلهٔ موثری هستند، در فشار آوردن بر «دولت اعتدالی» و جلوگیری از اجرای هر طرح اصلاحی و حرکت دموکراتیکی که با منافع فقهای حاکم و حکومت و قدرت مطلقهی خامنهای سازگار و خوانا نباشد؛ ازینروست که مردم به جان آمدهی ایران نوک تیز اعتراضات و انتقاداتشان را سوی شخص علی خامنهای ولی فقیه گرفتهاند و در هر حرکت مطالباتی و اعتراضی، فریاد مرگ بر دیکتاتور سر میدهند، جمهوری ایرانی میخواهند، کنار رفتن آخوندها را فریاد میزنند، از رضاشاه که هفتاد و چند سال قبل درگذشته، به بزرگی یاد میکنند...
در واقع این فریادها یک معنا بیشتر ندارند: علی خامنهای و دربار و نهادهای تحت امر و فرمانش مسؤل اصلی بدبختی و بینوایی این مُلک و ملتاند، و تا خامنهای نرود و بند و بساط ولایت فقیه جمع و کناری گذاشته نشود، دردهای این ملت درمان نخواهند شد و هیچ حرکت دموکراتیک و اصلاحی بنیادی، در ایران صورت وقوع نخواهد یافت.
از طرفی تضاد و اختلافات در حوزههای علمیه قم و مشهد و تبریز و تهران ...در نهایت درجه تشدید یافته، و صدای اعتراض زعمای مذهب شیعه علیه شخص خامنهای و مکتب ولایت فقیه برخاسته ست؛ زیرا به استثنای ثناگویان خامنهای، و ائمهی جمعه و مسولان مراکز مذهبی که وابسته به نهاد ولایت فقیه و مزدبگیرند، بقیهی جامعهی روحانیت که در اکثریت هستند با ایدهٔ ولایت فقیه قویاً مخالفاند و آن را عامل اصلی دوری مردم از اسلام و علت ِعمدهٔ منفور و مطرود شدن ملایان و آیات عظام در میان ایرانیان تلقی میکنند؛ دادِ این دسته و گروه از علماء شیعه بهویژه از آنجا بلند شده که به روشنی میبینند که اسلام و مذهب شیعه، خاصه «مراجع»، جداً بازندهی اصلی انقلاب اسلامی بهمن ماه بودند؛ زیرا با فرمانفرمایی خمینی بعد خامنهای، اسلام و انقلاب و روحانیت شیعه، به مکتب ولایت فقیه و سپس به ولایت مطلقهٔ فقیه تقلیل یافت، شد سلاحی قوی در دست عَمَلهی ظلم ولی فقیه، تا بر جان و نان و ناموس مردم مسلط شوند که شدند، و در حفظ موقعیت و مقام و منافع نامشروع خویش، از اقدام به هیچ فتنه و فساد و جنایتی اجتناب ننمودند!
باری تردیدی نکنیم که اکنون به تَه خط رسیدهایم، یعنی ایران و ایرانيّت، یا خامنهای و «مکتبِ ولایت»: آزادی دین و مذهب و عقیده، یا استبدادِ ولی فقیه؛ آزادی زنان، یا زورگویی خامنهای، اصلاحات اساسی و ترقی و دموکراسی، یا سلطهی ارتجاعی خامنهای، صلح و همزیستی و دوستی در خاورمیانه، یا جنگ و جهادِ دائمی «آقا» با اسرائیل و آمریکا؛ در نهایت، ایران یا خامنهای؛ زیرا در اوضاع کنونی، نفس ِحضور خامنهای به عنوان ولی فقیه، خطری جدی برای بود و نبود ِایران محسوب میشود.
اگر ملی و مردمی و ایرانخواهیم، اگر با دخالت نظامی سعودی و آمریکا و اسرائیل در ایران مخالفایم، و تبدیل ایران به یک سوریه دیگر را فاجعه میدانیم، پس قصهی ولایت فقیه را باید تمام کنیم، و با یک حرکت ملی و مردمی و مسالمتآمیز، مثل جمعآوری میلیونی امضاء برای برکناری خامنهای، این امر استراتژیک و حیاتی را به خواستِ نخست و سراسری و اصلی ملت ایران تبدیل کنیم.
سطح بالای آگاهی سیاسی ایرانیها، شرائط مناسب بینالمللی و امکانات ارتباطی مدرن تکنولوژیکی... این حرکت برحق ملی وسراسری، و پیروزی نهایی آن را تضمین میکند!
محمد ارسی تگزاس
.(JavaScript must be enabled to view this email address)