درک پدیده جنبشهای اجتماعی نوین در شرایط کنونی ایران
جنبشهای اجتماعی و تاثیرات آنها که از بطن جامعه بر خاستهاند، نقشی تعیین کننده در پروسه دموکراسی سازی جامعه کنونی ایران ایفا میکنند. شناخت، مطالعه واهمیت این جنبشها چه از نقطه نظر آکادمیک و چه سیاسی در شرایط کنونی ایران حائز اهمیت فراوان میباشند. ابتدا اشاره کوتاهی به تاریخچه و نظریههای موجود در این زمینه صورت میگیرد و سپس به نقش آنها در تغییرات اجتماعی پرداخته میشود. درخاتمه، این نوشته نگاهی به جنبش اعتراضی جاری در ایران را با خود خواهد داشت.
نظریههای موجود جنبشهای اجتماعی نوین
جنبشهای اجتماعی نوین نیز مانند هر پدیده اجتماعی دیگر از زوایای مختلف تعریف شده، و نظریه پردازان بر حسب شرایط تاریخی و زمانی، تبیینهای متنوعی را از آنها ارائه دادهاند. درنتیجه شیوههای رسیدن به خواستها نیز ممکن است متفاوت باشد. این نوشته فقط به نظریههایی میپردازد که با شرایط کنونی جامعه ایران نزدیکیهای بیشتری دارد. از آنجاییکه هدف جنبشهای اجتماعی کلاسیک که در پی انقلاب و به قدرت رساندن طبقه کارگربودند، برای همه آشناست، در این نوشته تلاش میشود فقط بر جنبشهای اجتماعی نوین تمرکز شود.
جنبش اجتماعی نوین، حرکت گروهی مردم با یک هدف مشترک در قالب یک رفتار جمعی برای تغییرات اجتماعی است که خارج از کانال و حوزههای قانونی و رسمی مستقربه ظهور میرسند. هدف جنبشهای اجتماعی نوین عمدتا بهتر کردن شرایط زندگی است، همه آنها لزوما و از ابتدا قصد ساختار شکنی ندارند اما ممکن است در ادامه و گسترش خود، نظام سیاسی را مستقیما نیز هدف بگیرند. تاریخ آغاز جنبشهای اجتماعی نوین به مبارزات دانشجویان دانشگاه پاریس در ۱۹۶۸ بر میگردد که با سرعت، حمایت جنبش زنان و جنبش کارگری و روشنفکری در کشور فرانسه را بخود جلب کردند. جنبشی که در ابتدا خواستار تغییر در قوانین آموزشی دانشگاه بوده و از یک گروه دانشجویی شروع شده بود، میلیونها نفر از مردم شهرهای فرانسه را با خود همراه کرد و با موفقیت در مدت فقط چند هفته به خواستههای خود رسید. بعد از آن، عنوان جنبشهای نوین اجتماعی وارد ادبیات جامعهشناسی ومبارزات اجتماعی بخصوص در غرب شد، اما با فراگیری جهانی اینترنت و استفاده از شبکههای اجتماعی دیگر، مرزی برای این نوع مبارزه در کشورهای در حال توسعه و توسعه یافته باقی نگذاشت. جنبش سبز سال ۲۰۰۹ میلادی (۱۳۸۸ شمسی) مثالی بارز از این نوع حرکت اجتماعی در ایران میتواند بحساب بیاید که در آن گروهی متکثر، با یک هدف مشترک، به طور خودخوش، و بدون رهبری و با استفاده از شبکههای اجتماعی، جنبشی را بر علیه نادیده گرفتن حق شهروندی خود به راه انداختند. اما حاکمیت با سرکوب و ارعاب، مانع دست یافتن این جنبش به هدف خود شد. جنبشهای بهار عربی نیز از زمره جنبشهای اجتماعی نوین بحساب میآیند. میتوان گفت اهداف دموکراسی خواهانه و گسترش آن بسمت استقرار یک سیستم دموکراتیک حکمرانی، شاید مهمترین دغدغه فکری جنبشهای نوین اجتماعی دوران اخیر بوده است.
در دهه ۱۹۷۰ جنبشهای نوین اجتماعی مورد توجه و بحث فراوان نظریه پردازان جامعهشناسی قرار گرفتند، از آن زمان تاکنون، تغییر شرایط زندگی و بخصوص جهانی شدن تکنولوژی، معنا وشیوههای مبارزه در این جنبشها نیز دچار تحول ساخته است و آن را بیش از گذشته به عنوان یک پدیده اجتماعی پیچیده و قابل مطالعه در مرکزتوجه جامعهشناسان و مراکز تحقیق و مطالعه کنشهای مردمی در دانشگاهها قرار داده است. در اینجا بهتر است گفته شود که درزمینه جنبشهای نوین اجتماعی در ایران کار زیادی صورت نگرفته اما میتوان ازتلاشهای دکتر سعید مدنی دراین زمینه به عنوان یک آغاز یاد کرد.
در غرب، از جمله نظریه پردازانی که تئوری جنبشهای نوین اجتماعی را درزمینه جامعه مدنی پایه گذاری کردهاند آلن تورن، آلبرتوملوچی و مانویل کاستلز هستند، که هرکدام به مضمون و معنی این پدیده اجتماعی به شکلی از اشکال تنوع و تحول بخشیدهاند. این چنین بنظر میرسد، نوشتههای مانویل کاستلز بیشتر با شرایط و ویژگیهای ایران نزدیکی دارد.
آلن تورن به مسئله فرهنگی در جنبشهای اجتماعی توجه دارد ودر واقع آنرا موتور تغییرات اجتماعی میداند. اومعتقد است که کنش اجتماعی، باعث نظم در روابط اجتماعی میشود و جنبشهای اجتماعی عوامل جمعی کنش اجتماعی هستند. این جنبشها دائما در طی یک پروسه، زندگی انسانها را دچارتغییر و تحول میکنند.
آلبرتو ملوچی (۱) مسئله بسیج منابع را مطرح میکند و اینکه این جنبشها معمولا از هیجان مقطعی برخوردار هستند، و معتقد است که جامعه صنعتی بشدت فردی شده و اساسا افراد هستند که از طریق کنشهای اجتماعی سعی دارند به زندگی خود معنا ببخشند و نه بوسیله داشتن رهبر، آگاهی طبقاتی، دلبستگیهای مذهبی و یا قومی خود را تعریف کنند.
مانویل کاستلز مسئله بحث و ستیز در مورد هویت جمعی را وظیفه اصلی جنبشهای اجتماعی میداند و معتقد است که سوشیال مدیا تاثیر مهمی در زندگی امروزه ما داشته است، او از قدرت ارتباطات در دهکده جهانی صحبت میکند (۲). او در کتابش به نام «شبکههای خشم و امید: جنبشهای اجتماعی در عصر اینترنت»، از جنبش سبز به عنوان یک جنبش اجتماعی نوین یاد میکند ولی بیشتر کار و تحلیل او وقایع تونس و مصر را مورد توجه قرارمیدهد وبه دلایل نامعلومی کمتربه جنبش سبز میپردازد (۳).
شکست یا موفقیت جنبشهای نوین اجتماعی
بر اساس شرایطی که شاهد هستیم نمیتوانیم ادعا کنیم جنبشی شکست خورده و یا پیروز شده است. چون هر کدام از این تصورات، یک امر نسبی بوده و نیاز به دادههای متعدد و تحلیل دقیق دارند. اما ما شاهد جنبشهایی هستیم که در آنها عنصر ازادیخواهی، دموکراسی و حقوق شهروندی دیده میشود. این جنشبها از قبل وجود داشته و الان هم تحت شرایط خاصی دوباره چهره مینمایند. یعنی جنبشها را باید نه بطور مقطعی بلکه باید به عنوان یک پروسه مورد تحلیل قرار داد، بطور مثال اگر آنها در شعار اولیه خود شکست خوردند، نباید تصور کرد پس بطور کامل دیگر تمام شدهاند. در ایران امروز، ما شاهد جنبش زنان، جنبش داتشجویان، جنبش کارگری، جنبش معلمین، جنبش دفاغ از محیط زیست و جنبشهای قومی هستیم. ممکن است هر کدام از این جنبشها، جنبشهای کوچکتری را نیز در درون وپیرامون خود دارا باشند. مثلا جنبش نه به حجاب اجباری، جنبش یک میلیون امضا و جنبش تحصیلی زنان همه در حیطه جنبش زنان میگنجند که هر کدام دارای شعار خاص خود نیز بوده و هستند، اولی برای حق پوشش، دومی برای تغییر قانون و جنبش تحصیلی زنان با شعار نانوشته «تحصیل برای تغییر» وارد میدان شدهاند. یعنی ما در مضمون این جنبشها هم حق فردی و هم حق قانونی و هم حق کار و تحصیل را به وضوح مشاهده میکنیم، که در نظر اول فقط خواستار تغییر سبک زندگی خویش هستند ولی در کل یک جنبش اجتماعی آگاهانهای را شکل میدهند که خواستههای سیاسی معینی را با شیوهها وابزار مسالمت آمیز در چشم انداز حرکت خود قرار دادهاند.
البته فراموش نکنیم که جنبشها دارای فازهای مختلفی هستند، ممکن است قصد اصلاح و رفرم به درجاتی معین خواست اولیه آنها بوده باشد، ولی اگر نهادهای حکومتی مستقر به خواستههای آن جواب ندهند، ناگزیر بسمت شعارهای ساختارشکنانه و انقلابی روی میآورند. مثل جنبش سبز سال ۱۳۸۸، که ابتدا با شعار «رای من کو» شروع گردید در فاز بعدی، شعار «مرگ بر دیکتاتور» را نیز در لیست خواستههای آن وارد کرد (۴)، اگرچه این جنبش نتوانست به خواسته اولیه خود دست یابد، اما از آنجاییکه یک جنبش خودخوش، وبدون رهبری مشخص در معنای کلاسیک آن بود، و بطور وسیعی از شبکههای اجتماعی برای ارتباط گیری و خبر رسانی وبه حرکت در آوردن نیروهای خود استفاده میکرد، ما بطور مکررشاهد تاثیرات آن در سطح کنشهای جمعی اجتماعی که در سالهای بعد از فروکش کردن آن تاکنون در ایران به ظهور رسیدهاند بودهایم. از جمله در انتخابات ریاست جمهوری دور اول و دوم اقای روحانی، و در مراسم تدفین آقای رفسنجانی، شرکت کنندگان بر خواستههای سال ۱۳۸۸ خود تاکید کردند. در جنبشهای اجتماعی نوین بهارعربی نیز ما شاهد جنبش با فازهای متفاوت بودیم. در تونس کشته شدن یک دستفروش که با اعتراض مردم به این حادثه در سال ۲۰۱۰ شروع شد، به خواست پایین کشیدن بن علی رئیس جمهور آن کشور منجر شد ودرنهایت هم چنین خواستی تحقق یافت. در سال ۲۰۱۱ درمصر، جنبش مردمی ابتدا با تظاهرات در میدان التحریر شروع شد ولی به علت مقاومت حکومت، به انقلاب و سرنگونی حسنی مبارک منجر شد (۵). آنتونیو نگری میگوید مقاومت مردمی امری جاودانه، پایدار و مستمر در جوامع است که متناسب با شرایط تاریخی جامعه در اشکال متفاوت پدیدار میشود.
نقش سوشیال مدیا در جنبشهای نوین اجتماعی
در دنیای امروز گسترش ارتباطات، پیدایش دنیای مجازی و شبکههای اجتماعی تاثیرات انکار ناپذیری را در روابط انسانها و بخصوص در جنبشهای اجتماعی نوین بر جای میگذارند. داشتن یک تلفن همراه متصل به یک شبکه اجتماعی، کافی است تا شما را در بطن مسایلی که در اجتماع پیرامون شما میگذرد قرار دهد، کستلز سه ویژگی مهم جنبشهای اجتماعی نوین را در «انقلاب فناوری اطلاعات، جهانی سازی، و شبکه سازی» توضیح میدهد (۶).
امروزه دیگر آموزش ودسترسی به آگاهی درمدرسه و دانشگاه رفتن خلاصه نمیشود، شیوههای مختلف یادگیری، و دسترسی به اطلاعاتی که قبلا در انحصار کانونهای مختلف قدرت و ثروت بودند؛ پایان دوران اختناق و سانسور را رقم زده است. بدون شبکههای اجتماعی که در دنیای مجازی به هم میرسند، جنبشهای اجتماعی به این صورتی که تا بحال پیش رفته است، نمیتوانست سر زمینهای دنیای خاورمیانه را در نوردد. حکومتها میتوانند اخلال کنند ولی نمیتوانند برای همیشه مانع ارتباط گیری افراد یک اجتماع شوند. جنبشهای اخیر در خاورمیانه و شمال افریقا بدون استفاده از شبکههای اجتماعی متصل به هم در دنیای مجازی نمیتوانستند امکان ایجاد تعییرات اجتماعی را فراهم کنند. البته تاثیرات زیانباراین شبکهها نیز طرف دیگرمعادله است که نباید از کانون توجه دور بماند که در مقاله دیگری به آن میپردازم.
توضیحی در مورد مراحل مختلف جنبشهای اجتماعی نوین
جنبشهای اجتماعی نوین به عنوان یک پروسه از مراحل مختلفی عبور میکنند. دریک توضیح خلاصه احتمالا بتوان این پروسه را در چهار مرحله توضیح داد.
مرحله اول آن تشخیص مسئله ومشکل یک گروه اجتماعی است که در طی زمان معینی در اذهان شکل گرفته و تبدیل به یک سوال جدی شده و به عنوان مشکل عمومی تبیین میگردد، در این مرحله راههای ارتباطی نیز جستجو میگردد. برای بسیج نیرو، امروزه شبکههای اجتماعی نقش ارتباطی را ایفا میکنند.
درمرحله دوم اعتراض و شورش بیرونی شروع میشود که مهمترین شکل بروز آن تجمعات خیابانی است. افراد با پایگاه طبقاتی مختلف ونظریات متنوع تحت عنوان یک شعاراصلی، وارد یک حرکت و کنش جمعی آشکار میشوند. این اعتراضات، گرچه معمولا مسالمت آمیزند، اما در صورت بیاعتنایی، بیتفاوتی ویا مقاومت و خشونت نهادهای دولتی نسبت به خواستههای کنشگران، میتوانند به اشکال خشونت آمیز گذر کنند. اگر جنبشی بتواند از مراحل اول و دوم که در واقع آمادگی گرفتن اولیه برای شروع حرکت است با موفقیت طی کند و توسط قدرت مستقر و یا نهادهای وابسته به آن سرکوب نشود امید به موفقیت وچشم انداز نتیجه بخش آن افزایش مییابد. چون سرکوب حرکت جمعی، شانس کسب و رسیدن به هویت جمعی معنی دار را که در مرحله سوم انجام میگیرد از بین میبرد.
اما مرحله سوم این جنبشها بسیار مهماند، چون افراد معترض ناچار به پیدا کردن وتعریف یک هویت جمعی برای توضیح، توجیه و مشروعیت بخشی وتداوم واستمرار کنش جمعی خویش هستند. هویت جمعی یعنی شناسنامه جنبش، یعنی ظرفی که معترضین هدف اصلی و استراتژی خود را درآن میگنجانند. در واقع شرکت کنندگان از این طریق خود را معنی کرده و به جامعه پیرامون خود اعلام میکنند که چه کسانی هستند و چه میخواهند. هویت جمعی عامل تعیین کننده ارتباط و اتصال شرکت کنندگان به یکدیگر بوده، و شرط تداوم حرکت در جهت خواستهای تعیین شده است. در عین حال در جریان مبادلات خود بخودی ویا آگاهانه خبری، فکری ونظری بین افراد ذینفع در کنش اجتماعی، تشابهات و اشتراکات و یا مرزبندهای نظری شکل میگیرند، ممکن است همه هدف مشترکی را پی بگیرند ولی شیوههای مختلفی را برای رسیدن آن ارائه کنند. اینجا دیگر مرزبندی صورت میگیرد و لزوم تشکیل جمعیتها، احزاب و سازمانهای جدید طرح شده، و یا اینکه در گیر شدن سازمانهای مستقر و موجود مرتبط با آن کنش اجتماعی به میان کشیده میشود. البته این مرحله در جریان وبستر حرکت، و کنش و واکنش متقابل جنبش با نهادهای مستقر متعلق به قدرت و دولت، و سازشها و گفتگوهای احتمالی بین آنها به تکوین و تکامل و نقطه پایان خویش میرسد. اما اغلب و معمولا در کشورهای در حال توسعه خشونت و سازش ناپذیری حاکمان به مانع اصلی تحولات و تغییرمورد نظر کنش و جنبش اجتماعی تبدیل میشود.
در مرحله چهارم جنبش، درگیری معترضین ابعاد وسیعی بخود میگیرد و چون معمولا شبکههای اجتماعی ستون اصلی ارتباطات و بسیج نیرو را درمیان معترضین ایفا میکند، آسیب پذیری آنها حرکت به جلو را سختتر ویا کنش اجتماعی را با تاخیر مواجه میسازد. اما اگر نیروی جنبش از مرحله سوم بگذرد، و نیاز به سازماندهی و مدیریت و رهبری داشته باشد، آنگاه در طی مرحله چهارم، جنبش به یک مجموعهای نیاز دارد که حرکت جمعی به جلو را مدیریت کند. در نتیجه افراد توانا و دوراندیش و صاحب نظریکه در میان شرکت کنندگان خود را نشان دادهاند، کمیته رهبری را تشکیل میدهند. ولی شیوه مدیریت و رهبری هرمی و از بالا به پایین نیست بلکه افقی است، و همین نوع مدیریت این اجازه را به افراد میدهد که شرکت کنندگان همیشه دارای نظر معین بوده، و در بررسی ونقد وجمعبندی حرکت، مشارکت فعال داشته و در مقام هم تصمیم گیرو هم مجری در جنبش نقش ایفا کنند، نکتهای که کاستلز به آن اشاره دارد.
نگاهی به ایران
اگر درمورد خود ایران این بحث را ادامه دهیم، باید این واقعیت را قبل از هرچیز در نظر بگیریم که تقریبا ۶۰ درصد از جمعیت ایران از نظر سنی در زیر ۳۵ سال قرار دارند، نصف جمعیت ایران بعد از انقلاب اسلامی متولد شدند، اکثریت جمعیت شرکت کنندگان در جنبشهای اعتراضی بین ۲۰-۳۰ سال دارند (۷). به همین دلیل نیز استفاده از شبکههای اجتماعی فیسبوک، تویتر، تلگرام و اینستاگرام به بخشی از زندگی روزمره مردم تبدیل شده است، در سال ۲۰۰۸ یعنی قبل از جنبش سبز، تا ۶۵ درصد از دانشجویان دانشگاهها به دختران اختصاص داشت، در حال حاضرعلیرغم ایجاد موانع بسیار، هنوز هم دختران دانشجو در اکثریت هستند. شهرنشینی رواج بیشتری پیدا کرده و همینطور تبادل افکار و نظر با بیش از ۵ میلیون نفر ایرانی که در غرب زندگی میکنند و مسافرت خود ایرانیان داخل به کشورهای مختلف، امکان ارتباط گیری با دنیای واقعی را برای آنها فراهم میسازد. دیگر نیازی نیست فردی دانشگاه برود و یا عضو حزب و تشکیلاتی باشد که یاد بگیرد که او در این دنیا دارای حق و حقوقی است، چنین بنظرمیرسد که فعالیت سیاسی دیگرامری جداگانه نیست، بلکه مردم سیاست را میخواهند زندگی کنند، آنان نیاز به شغل، مسکن و آزادیهای فردی و اجتماعی دارند. علیرغم استبداد و سانسوراز طرف حکومت، جامعه ایرانی دارای رشد خوبی از نظر درک اجتماعی است، جامعه مدنی رشد کرده است، و همه این عوامل باعث شده که فرصتهای مهمی برای تغییر اوضاع کشور و استمرار و تداوم خواستهای دموکراتیک فراهم گردد، قدرت و تحمل مردم ما در جنبش سبز کم نبود، آنها مسالمت آمیز از یک حق صحبت کردند، ولی توسط حکومت سرکوب شدند اما ریشههای جنبش برای تغییر همچنان بر جای خود استوار ماند و مشروعیت نظام را برای همیشه زبر سوال برد، و امروز شورشها و خیزشهای خیابانی جاری در نقاط مختلف کشور به نوعی و در ابعادی ادامه همان جنبش است، ولی ما این بار شاهد تحول کیفی شعارها نسبت به آن مقطع هستیم و همینطوراین جنبش از نظر طبقاتی و جغرافیایی محدودیت جنبش سبز را نیز ندارد.
در سال ۲۰۰۹ مردم از فاز تحمل حکومت مذهبی هنوز نگذشته بودند وهنوز هم به اصلاح طلبانی که به مردم باورانده بودند که تغییرات گام به گام با رهبری آنها تنها راه تغییرات مثبت در کشور است اعتماد میکردند و به همین دلیل هم همین مردم در انتخابات دو دوره آقای روحانی فعالانه شرکت کردند، اما آقای روحانی بهر دلیلی نتوانست به خواستههای مردم عمل کند، مردم از روحانی نیز عبور کردند و حتی هیچ اثری از شعارهای مذهبی سابق را در اعتراضات خود باقی نگذاشتند، این بار هدف اصلی معترضین به زیر سوال کشیدن ضرورت وجودی نظام حاکم بود، «ملت گدایی میکند، آقا خدایی میکند،» آخوندها حیا کنید، مملکت را رها کنید «و» مرگ بر دیکتاتور «همه در جهت نفی کلیت نظامی است که هدف واحد مشترک معترضبن را اشکار میکند. البته شعارهای دیگری مثل» سوریه را رها کن، فکری به حال ما کن، سیاست خارجی رژیم را زیر سوال کشیده و سیاست اصلاح طلبان و اعتدالیون و اصولگرایان حکومتی را با بیان «اصلاح طلب، اصولگرا، دیگه تمومه ماجرا»، شکست خورده اعلام میکند. از روی شعارهای داده شده میتوان ادعا کرد که جنبش دموکراسی خواهی در ایران یک گام بزرگ نسبت به جنبش سبز سال ۲۰۰۹ به پیش بر داشته است. اکنون دیگر شیوه مبارزات مردم اغلب و بطور مستمری «جنبشی» شده است، نپذیرفتن این واقعیت، ما را برای ایجاد تغییرات اجتماعی به عقب میبرد. جنبش زنان، جنبش حفظ محیط زیست، جنبش کارگری، جنبش قومی و جنبش دانشجویی از زمره جنبشهای جاافتاده و موثر در تغییرات اجتماعی ایران بودهاند که باید هرچه بیشتر در جهت هماهنگی وبه هم پیوستگی برای رسیدن به خواستههای همگانی مشترک مورد حمایت و تشویق و تقویت قرار گیرند.
ریشه اصلی اعتراضات جاری
همانطوریکه در بالا اشاره رفت، مردم ما برای انجام اصلاحات، صبورانه منتظر ماندند و در انتخابات اخیر ریاست جمهوری نیز به امید کمی تغییر، شرکت فعال داشتند، اما بنظر میرسد که نتیجهای نگرفتهاند. زلزله کرمانشاه و نادیده گرفتن مردم در آن منطقه توسط تمامی ارکان حکومت، ایرانیان را تکان داد، بیکاری، فقدان آزادیهای فردی، بیاعتنایی مفرط به خواستههای اقشار کم درآمد وکارگری، بیتوجهی به غارت اموال مالباختگان، افزایش بودجه سپاه پاسداران ونهادهای صرفا مصرف کننده دینی حاکم، ادامه کمکهای میلیاردی سالیانه حکومت ایران از بودجه کشور به یمن و سوریه وحزب الله لبنان، دیگر نمیتوانست از سوی اقشار گسترده مردم ناراضی کشور بیپاسخ بماند. جرقه واقعی این پاسخ برعکس ادعاهای موجود نه تلاش افراطیون حکومتی در مشهد وخراسان برای سازمان دادن اعتراض برعلیه دولت روحانی، بلکه سه برابر شدن قیمت تخم مرغ بود. ریشه اصلی نارضایتی عمیق موجود در سراسر کشور را باید در بیاعتنایی نظام حاکم به سرنوشت مردم وعدم مدیریت صحیح اداره کشورجستجو کرد. امروز کل نظام هدف است و بهمین دلیل ما آثاری از شعارهای مذهبی و اصلاح طلبان حکومتی نمیبینیم. مردم حکومت مذهبی نمیخواهند. جنبش حاضر حتی اگرسرکوب شود، درزمانی دیگربا فازی نوین وقدرتمند دوباره سربلند خواهد کرد.
دکتر ناهید حسینی
۴ ژانویه ۲۰۱۸
References:
[1] https://www.memrise.com/course/349256/political-sociology/3/
[2] Castells, M., (2009), Communication Power. Oxford: Oxford University Press
[3] Castells, M., (2015), Networks of outrage and hope, social movements in the Internet age
[4] Madani, S., (2010). ‘The Green Movement continues today in the stage of consolidation in the
form of art, literature, politics and lifestyle’, interview with Iran green voice In Farsi language, published on 15 May2010. http://www.irangreenvoice.com/article/2010/may/15/3320
[5] Castells, M., (2015(. ‘Networks of Outrage and Hope’, Social Movements in the Internet Age,
second edition. Enlarged and updated. Policy Press (Pp:21-72, 256-262).
[6] Castells. M., )2002(. local and global: Cities in the Network Society, Volume 93, Issue 5, Pp: 548–
558, December 2002
[7] Nabavi. N. (2012). Editor, Iran from Theocracy to the Green Movement. Published by PALGRAVE
MACMILLAN, Pp: 39-55, 123-137