مخاطب امروز مردم مشهد شمائید! و یا اگر دوست ندارید حرف رک وپوست کنده بشنوید، «شما هم» هستید. شما شاید از این شعار مردم خشنود نباشید، من اما، آنرا نه تنها به فال نیک میگیرم، بلکه آن را بیان یک حقیقت بزرگ و دست گذاشتن بر درد اصلی جامعه میبینم.
آقای خاتمی!
از خرداد ۷۶ که شما به خواست مردم، از کنج کتابخانه ملی بیرون آمدید و مردم در حرکتی بزرگ و تاریخی، ردای رهبری اصلاحات را بر اندامتان راست کردند، تا امروز که ۲۱ سال از آن ایام میگذرد، آنها همواره با شما و در کنار شما بودند، در همه پیچها و تندپیچها شما را پیش انداختند و همواره به عهدی که در آن آغاز با شما بستند، وفدار ماندند.
راز سر به مهری نیست که اگر حمایت قاطعانه شما و «تکرار میکنم»های سید محمد خاتمی نبود، الان آقای روحانی رئیس جمهور ۲۴ میلیونی و دقیقتر گفته باشم، اصلا رئیس جمهور نمیبود. مردم بارها اعتمادشان را همانند یک چک سفید امضا، در طبق اخلاص به شما ارزانی داشتند و حتی وقتی شما این چکها را به حساب ریشهری و دری نجف آبادی، خرد کردید، دلشان را به حذف یزدیها خوش کردند و صورت زخمی خود را با سیلی سرخ نگه داشتند، اما به شما نازکتر از گل نگفتند. شما اما، نتوانستید!
کارنامه جمهوری اسلامی روی میز است و جائی برای حاشا وجود ندارد. محسن رنانی، اقتصاددان و کنشگر سیاسی مسلمان و حامی جمهوری اسلامی، بر پایه تحلیلی روشن، با صراحت به همه مقامات ریز و درشت حکومت و از جمله به شما هشدار میدهد که اگر دست به تغییر گفتمان نزنید، اگر پیگیر آشتی ملی و عفو عمومی نشوید و اگر حقوق اقوام ایرانی غیر فارس و هموطنان غیر شیعه را رعایت نکنید، آشوب، هرج ومرج و انقلاب اجتناب ناپذیر خواهد شد!
اما کسی شاهد نبود که شما پنبه را از گوشتان در آورده و واکنشی شایسته اینگونه هشدارهای مسولانه و در سطح یک رهبر ملی نشان داده باشید.
اکنون مردم مشهد، با زبانی ساده که حتی برای رهبر کور وکر نظام هم قابل فهم باشد، هشدار رنانیها و صدها و هزاران روشنفکر و دانشمند ملی و مردمی را تکرار میکنند و با صراحتی تحسین بر انگیز، دست روی ریشه همه نابسامانیهای چهل سال جمهوری اسلامی، یعنی تبدیل اسلام به نردبان سیاسی کاریها و قدرت طلبیها میگذارند و شاید برای نخستین بار با تجلیل علنی از زنده یاد رضا شاه، آنهم در مقابل مسجد گوهر شاد، خشمشان را نثار نظامی میکنند که شما بارها به دفاع از آن سینه سپر کردید. باری! اسلام را پله کردید تا به قدرت برسید و در قدرت بمانید و کارد را به استخوان مردم برسانید و زلهشان کنید! اینست پیام امروز مردم مشهد به همه مدافعان اسلام سیاسی و سیاست اسلامی!
میدانید آقای خاتمی! شما نتوانستید و به جای بهشتی که وعدهاش را داده بودید، جهنمی به نام جمهوری اسلامی تحویل مردم دادهاید. شما هرگز نخواستید با شجاعت در چشمان حقیقت و مردم نگاه کنید و ببینید و توضیح بدهید که چرا نتوانستید! شما آنقدر وقت کشی کردید تا مردم شما را رهبری کنند و بگویندای سید بزرگوار! ما هر چه میکشیم از این استفاده ابزاری از دین و ایمانمان است! از این اسلام سیاسی است که شما هم یکی از معماران و باور مندان بدان بودید و هستید و همین اسلام حکومتگر است که دست و بال شما را هم به بند کشیده و زبان شما را هم بریده است!
شما شاید این حرف مردم و نخبگان کشور را نپذیرید و کماکان در ضدیت با سکولاریسم، بر صحت اسلام سیاسی و استفاده ابزاری از باورهای دینی مردم پا فشاری کنید. بکنید! اما باور بفرمائید که حتی در این زمین هم بازیگر خوبی نبودهاید. نگاهی به اطرافتان بیندازید! بهترین یارانتان که مایه امید مردم ایرانند، کماکان در حصرند، کسی که در سایه لطف شما رئیس جمهور شده، بیاعتنا به شما، وعدههایش را یکی بعد از دیگری پس میگیرد و در غیاب شما، سپهر عمومی به عرصه گرگ تازی کسی تبدیل شده که مسول دوم سیه روزی امروز مردم و کشور است و شما وقتی لبتر میکنید، عرق سرد بر چهرهها مینشانید و به جای غریدن به دسیسه گران فاسد سپاه، اطلاعات، بیت و قوه قضائیه، روشنفکران متعهدی را که با اظهار پشیمانی، هشدار میدهند، دسیسه گر مینامید و این حس را ایجاد میکنید کهای کاش حرف نمیزد!
آقای خاتمی! شما به بهانه ترس از کفن پوشان شارلاتان، بیتوجه به خواست میلیونها ایرانی و در تقابل آشکار با منافع و مصالح ملی، از دست دادن به کالینگتن رئیس جمهور دموکرات آمریکا گریختید و سنتی زشت را برای آقای روحانی به ارث گذاشتید تا از گفتگو با اوباما بگریزد و بهترین فرصتهای ملی را بسوزاند و ما را گرفتار دیوانه ماجراجوئی همچون ترامپ کند.ای کاش فرصت سوزیهای شما به همینجا ختم میشد و شاهد بیعملی مفرط شما و هوادارانتان در رهبری اصلاح طلبان نمیبودیم.
آقای خاتمی!
بنده به عنوان یک ایرانی که به تبعید اجباری تن داده است، نه تنها از رای دادن به آقای روحانی پشیمان نیستم، بلکه اساسا از ایشان و اعتدالیون اطرافشان نه انتظار تامین آزادی و دموکراسی را داشتم و دارم و نه رعایت حقوق شهروندی را و بر این باورم که این منشور حقوق شهروندی ایشان هم بیشتر دکانداری سیاسی است و ایشان اگر به همان شعار ساده مهندس موسوی یعنی اجرای بیتنازل قانون اساسی باور داشته باشد، از دهها منشور حقوق شهروندی هم مفیدتر خواهد بود. اما از ایشان انتظار دارم که به شعار اصلی خود یعنی تامین امنیت فضای کسب و کار وفادار بماند، به همه تبعات این شعار پای بند باشد و در راه تحققش تلاش بکند و سوالم از شما به عنوان رهبر اصلاح طلبانی که ۱۵ میلیون رای را تحویل آقای روحانی دادید، این است که حداقل برای اجرای همین تنها وعده جدی آقای روحانی چه تضمینهائی گرفتید و چه قراردادی را امضا کردید؟ اگر تضمین و قراردادی در کار نیست، چرا؟ و اگر هست، چرا مردم را نامحرم میدانید و چرا هیچ نشانهای از اجرای آن دیده نمیشود؟ آیا فهم این نکته دشوار است که سوق دادن سرمایههای سرگردان مردم به سمت صنعت و کارآفرینی، جلب سرمایههای ایرانیان خارج از کشور و جذب سرمایههای خارجی به وجود امنیت، قانونیت و شفافیت و مقابله با رانتخواری و فساد وابسته است؟ و آیا جای ابهامی وجود دارد که کدام نیروها از حاکمیت قانون و شفافیت گریزانند و اقتصاد را تابع تفنگ و تخته شلاق میخواهند؟
کسی از شما انتظار ندارد که از احمدینژاد بیاموزید و علیه قوه فاسد و بیدادگر قضائیه و شبکه قاچاق برادران و یا زبانم لال، در نقد مقام معظم رهبری چیزی بگوئید، اما این انتظار بیجائی نیست اگر از شما بخواهیم که به جای دسیسهگر نامیدن یک ورزشکار مردمی که اظهار پشیمانی کرده است، از رئیس جمهور مورد حمایتتان بپرسید که پس کو آن امنیت فضای کسب و کار که وعدهاش را دادید و به غیر از دستگیری اخوی محترمتان، دیگر چه اتفاقی افتاده است که «دولت با تفنگ» و «مرکز تجمیع عوامل فسادزا»، به ناگه به نور چشم ملت بدل میشود و چیست این سخن مقام مسئولتان که ۱٫۵ میلیون ایرانی در صف فرار از کشورند؟ و چیست این بودجهای که مجلس بردهاید؟
من هم مثل صدها هزار روشنفکر ایرانی، ذرهای به لیست کذائی مجلس کذائی خبرگان باور نداشتم و از بازی مشمئز کننده حذف فلان مثلث، نفرت داشتم. اما به احترام شما و بدین خاطر که جبهه واحد مخالفان اقتدارگرائی نشکند، انگشتم را به ننگ رای به امثال دری و ریشهری که قاتلان یارانم بودند و هستند، آلوده کردم تا در عین حال، این حقم محفوظ بماند وبتوانم از شما بپرسم که با رای امثال من چه کردهاید؟ امروز مشهدیها به خیابان آمدند، دیروز اصفهانیها و فردا شاید نوبت تهران و قم باشد، شما کجائید آقا؟ رضا شهابی را تا حد مرگ آزار میدهند، دکتر جلالی را در یک بازی کثیف به اعدام محکوم میکنند، تظاهرات کارگرانی را که شش ماه به شش ماه حقوق نمیگیرند، سرکوب میکنند، نرگس محمدی را که چشم و چراغ این مرز و بوم است، بیهوده زندانی و شکنجه میکنند و... و آقا شما کجائید؟ چرا کاری نمیکنید، پیش از آنکه همه چیز بر باد برود و نه از تاک نشان ماند و نه از تاکنشان؟ فکر میکنید که اسلام رحمانی شما مخاطب مردم مشهد نبوده است؟