چهارده دسامبر سال ۱۹۱۷ درست صد سال پیش از این، لنین پیشوای انقلاب اکتبر در چند اعلامیهٔ اساسی، تمامی قراردادهای استعماری و خفّتباری را که روسیهی تزاری بر دولت و ملت ایران تحمیل کرده بود یکجانبه ابطال کرد و از مجموعهٔ بدهی های پولی ایران به روسیه نیز گذشت. لنین آن عهدنامهٔ فاجعهبار استعماری سال ۱۹۰۷ میلادی راهم که شمال ِایران را به روسیان و جنوب را تحویل انگلیسی ها میداد، باطل اعلام کرد و بر هر گونه قراداد عصر تزاری،که با حاکمیت ملی و حفظ تمامیت ارضی ایران مغایرت داشت یا استقلال عمل ملت ایران را محدود مینمود با قاطعیت تمام خط بطلان کشید!
برای درک ارزش و اهميّت تاریخی کار لنین در رهانیدن ایران از ستم استعماری تزاران، نیازی به تلاش و کوشش زیادی نیست. کافیست تاریخ گذشته ِدو کشور را ورقی بزنیم تا روشن شود که روسیه تزاری بر سر ایران و ایرانی چه ها آورده بود و اگر انقلاب لنینی نبود، دامنهی سلطهی روسیه بر ایران به کجاها ختم میشد.
همه ما میدانیم که در سه دههٔ اول سدهی نوزده میلادی، تزاران روسی طی دو جنگ پی درپی و تحمیل دو قرارداد خفتبار گلستان در ۱۸۱۳ میلادی و ترکمنچای در ۱۸۲۸، هفده شهر قفقاز را از ایران جدا کردند و با نفوذ عظیمی که در دربار قاجار به دست آوردند با سودجویی از هر فرصتی بر دامنهٔ سلطهی استعماریشان در ایران افزودند.
اما ضدانسانیترین و بدترین عمل استعماری روسیه تزاری علیه ملت ایران را در دشمنی هیستریکش با حرکتهای دموکراتیک و ترقیخواهانهی مردم ایران باید دید و ملاحظه کرد. روسیه با قائمقام و امیرکبیر و سپهسالار و امینالدوله و یا هرامیر و وزیری نیز که در اندیشهی رشد و ترقی ایران بود، سخت مخالفت میکرد، آزادیخواهان و متجددینی را که در فکر بیداری مردم ایران بودند آنگونه نانجیبانه سرکوب میکرد و در تضعیف و تحقیر مردم کشور ما از هیچ جنایتی اجتناب نمینمود!
باری با تاییدات همایونی نیکلای تزار نازنین بود که مشروطهطلبان را آنطور به توپ بستند و ثقهالاسلام تبریزی را روز عاشورا به دار آویختند و محمدعلی شاه برکنار شده را با پشتیبانی مالی و تسلیحاتی علیه نظام مشروطهی نوپا برانگیختند ... و مسبّب آنهمه مرگ و ویرانگری شدند. زورگوئی سالداتها و عوامل روسیه به جائی رسیده بود که دولت ایران جرئت اینکه عملی بر خلاف میل سفارت و وزیر مختار روس انجام بدهد نداشت؛ حتی شخص احمدشاه برای تنبیه یک روس خطاکار متوسّل به مسولان روسی میشد و چارهی دیگری نداشت.
باری روسیان آنقدر زور میگفتند و در امور داخلهی مملکت ایران دخالت ناروا میکردند، که دیگر امیدی به بقای این ملک و ملت در دل دولتمردان نیز وجود نداشت. ملک الشعرای بهار در شرح این یاس و ناامیدی ناشی از سلطهی روسیه تزاری مینویسد:
آری ایران زیر سلطهی انگلیس و روسیه داشت دست و پا میزد و جان میکند که جنگ جهانگیر و انقلاب اکتبر روسیه فرا رسید. لنین با هدفی عمیقا انسانی ایران را نجات داد! ملکالشعرا در این مورد نیز مینویسد:
پایان این نوشتهی مختصر اینکه: برای بزرگداشت لنین نیازی به لنینیست و کمونیست بودن نیست، کافیست مثل ملکالشعرا و عارف و غیره علاقمند و عاشق ایران باشیم و قدرشناس کسی که، با هر عقیده و مذهب و ملیّتی، خدمتی در حق میهن و ملت ما کرده باشد! والسلام
منبع: ۱ و ۲ بهار: تاریخ مختصر احزاب سیاسی در ایران صفحات ۴۵ و ۵۸ و ۵۹
محمد ارسی / چهارده دسامبر ۲۰۱۷
.(JavaScript must be enabled to view this email address)