کرکوک را مذاکره آزاد کرد منطقه را هم مذاکره آزاد خواهد کرد
مطابق یکی از روایت های عصر شوروی، در مناقشه ای کلامی برسرعلت شکست فرقه دموکرات میان پیشهوری و دبیر اول حزب کمونیست آذربایجان شوروی، طرف میزبان میگوید بزرگترین اشتباه شما این بود که به اندازه کافی بروحدت خود با شوروی تکیه نکردید و یا فرصت را برای اعلام استقلال از ایران از دست دادید. پیشهوری در مقام رهبر فرقه جواب می دهد :برعکس نظر رفیق باقراف من عقیده دارم که مامی باید مناسبات خودمان را با آزادیخواهان مرکز تقویت می کردیم وفقدان یک ائتلاف سراسری حول مطالبات آزادیخواهانه به انزوای فرقه در سطح ایران راه برد و چسبندگی به شوروی را تثبیت کرد.
به کمک این روایت داستانی میتوان یک تفاوت عمده میان جنبش هویتطلبی کردهای عراق و ترکیه را توضیح داد: در حالی که طی یکی دو دهه اخیر روشنفکران و فعالیت هویت طلب کرد در ترکیه دستاوردهای بزرگی در برقراری مناسبات با آزادیخواهان ترکیه داشتهاند، اولویت «نگاه به بیرون» در رهبری اقلیم کردستان عراق، آنان را از چنین کوششهای در کشور خود معاف ساخته است. همین وابستهگرایی باعث شد بارزانی دستاورد قانون اساسی دموکراتیک عراق را که خود نیز در تدوین آن نقش داشت به کناری نهاده و چشم یاری در رژیمی اشغالگر بدوزد که او را «تنها متحد اسرائیل در دریایی از خلقهای مسلمان منطقه» محسوب میکند.
در ترکیه توفیق فعالین کردستانی در برقراری مناسبات حسنه با طیفهای گوناگون اسلامگرا ، دموکرات و لیبرال فقط یک مهارت ارتباطی نبود، آنها در طول این سالها کوشیدند میان مطالبه محلی و خاص خود با ارزشهای جهانشمول نظیر دموکراسی و حقوق بشر و با خواست رهایی دموکراتیک ملی در سطح ملی و ترکیهای، مفصل بندی کنند. کردهای ترکیه اگرچه در ابتدای مبارزه از «هویت» آغاز کردند اما در فرایند یک مبارزه مدنی و از خلال بسط مناسبات با سایر آزادیخواهان ترکیه آموختند که هویت به تنهایی و بدون ترکیب با ارزشهای فراهویتی نمیتواند عامل رهایی باشد. جنبشی که در ابتدای راه سوخت خود را از یک هیجان رمانتیک ملیگرایانه میگرفت، در میانه این راهپیمایی دشوار این پرسش نیرومند را فراروی خود نهاد که چه فضیلتی خواهد بود برای کردها که یک کمالیسم و آتاتورکیسم کردی را برضد کمالیسم مستقر علم کنند؟ آیا نمیتوان ساختار دولت-ملت را به پرسشی بنیادی گرفت و در جستجوی اشکال نوینی از همبستگی ملی و فراملی برآمد که مظالم یک صد ساله اخیر دولت-ملتهای منطقه را تکرار نکند؟ آیا نمیتوانیم در همان حال که مهندسی ملتسازیهای استعماری و مرزبندیهای استعمار ساخته میان این یا آن ملت همسایه را به زیر سوال میبریم بدون تغییر حتی یک وجب از مرزهای ملی با خویشاوند و همتباران خود در آنسوی مرزها متحد شویم و این اتحاد درون قومی را به یک اتحاد بزرگتر با سایر ملتهای این منطقه مظلوم پیوند بزنیم؟
این سوال در میان کردهای ترکیه به تز «ملت دموکراتیک» یعنی کوشش برای جمع میان دو عنصری که در خاورمیانه یک صد سال اخیر جمعناپذیر بودند راه برد. پرسش این بود که چگونه میتوان هویت ملی را که هیچگاه در این جغرافیا سر آشتی با دموکراسی و با تکثرگرایی فرهنگی و زبانی و قومیتی نداشته با این ارزشها آشتی داد؟
وقتی کردهای ترکیه به آستانه این پرسشهای بزرگ رسیده و کردار سیاسی و نوروزی خود را با این پرسشها پیوند زدند در آنکارا و استانبول نیز ندایی از سوی آزادیخواهان و دموکراسیخواهان ترک برخاست که «کردها اگر به همین ترتیب پیش بروند ما ترکها را هم آزاد خواهند کرد». متاسفانه جنگهای خانگی در سوریه این فرایند رو به رشد را متوقف و حتی معکوس کرد. پیشتر این احساس وجود داشت که کردستانی شدن از راه «ترکیهای شدن» یعنی ارتقای هویت «ترک» به «شهروندی جمهوری ترکیه» می گذرد و راه دیاربکر(مرکز کرد نشین ترکیه) از منزلگاه آنکارا و از پارلمان عبور میکند.
در نوروز ۲۰۱۴ یک فعال هویتطلب کردی که اندکی بعد با ۲۷ سال سن عنوان جوان ترین شهردار ترکیه را به خود اختصاص میتوانست چنین بگوید: «خلق کرد منتدار (وام دار) کسی نیست. هر آن دستاوردی که تا به امروز داشتیم محصول مبارزه غرور آمیز کردها بوده است» (لیلا ایمرت) آیا بارزانی هم میتواند چنین ادعایی بکند؟
کردشناسی و ترکیه شناسی در دیار ما هیچگاه این تحولات عظیم و آن دستاوردهای بزرگ را در همسایه ندید. هنوز هم وقتی کثیری از کارشناسان و حتی چهره های شاخص ملیگرایی و غیر ملیگرایی از ترکیه سخن میگویند در نقطه «در ترکیه کردها ترک کوهی محسوب میشوند اما ما آریاییها...» قفل شدهاند. این سخن بیش از آنکه یک بوم و بر ستایی نژادپرستانه باشد، تحقیر کردهای همسایه است که در این ایام دست در دست برادران و خواهران ترک خود فهرستی مشخص از مطالبات مدنی و تاریخی را بر حاکمیت تحمیل کرده و یا به شیوهای اصلاحطلبانه آن را به کف آوردهاند.
سخن خودمدیری زیبنده کردهای ترکیه است از آنرو که طی این سالها، از خلال تلفیق گفتمان هویت و دموکراسی، و از خلال فعالیت مدنی در شهرداریها موفق شدهاند، شهرداری ۱۰۳ شهر(سه کلان شهر)، شهرستان و شهرک را به خود اختصاص بدهند، آنها در انتخابات ۲۰۱۵ توانستند ۸۰ نمایند به مجلس ترکیه بفرستند، اتحاد دموکراتیک کردها و نیروهای اوپوزیسیون در آنکارا و استانبول برای نخستین بار حزب حاکم را از اکثریت قاطع در پارلمان محروم کرد و بسیاری دستاورد های فرهنگی و هویتی که اختصاص یک کانال رسمی ۲۴ ساعته به زبان کردی در آنکارا بخشی از آن به شمار میرود.
امثال بارزانی در هر آن چیزی که «دستاورد کردها» مینامند بیش از آن به امریکا وابستهاند که مثل آن کُرد بچه گُرد و دلیر بگویند ما مستقل هستیم و «منتدار» هیچ کس نیستیم. آنچه که در اقلیم رفراندم «استقلال» نامیده شد به واقع رفراندم استقلال نبود، محاسبهای خطا بود در خط وابستگی دیرینه.
شوک شکست در کرکوک و سایر مناطق اقلیم که به طور طبیعی برای یک جنبش هویتطلبانه و خواهان خودمدیری، میتواند بدل به یک موهبت برای «آغازی نوین» و برای اتخاذ یک رویکرد واقعا نوین شود، هنوز نشانههای سازنده و آگاهی بخش خود آشکار نکرده است. اما باید منتظر ماند و بسط تدریجی نتایج آن شکست سازنده را به تماشا نشست. چنین شوکی در صورتی که از صافی یک خود انتقادی ژرف و همهجانبه عبور کند، میتواند مقدمه یک گسست بیشائبه از سنت وابستگی دیرینه به امریکا و برقراری یک پیوند نوین با بغداد و با همه آزادیخواهان منطقه باشد.
چهرههای وابسته به بارزانی تا همین اواخر تاکید میکردند که امریکا مانع از تهاجم ارتش عراق به کرکوک خواهد شد. آنها وقتی خود را مواجه با ارتش عراق دیدند سعی کردند شکست خود را به ایران فرافکنی کنند و با به کار گرفتن عنصر ایرانهراسی گفتند «امریکا چرا در قبال پیشروی ایران سکوت کرده؟». همین محافل وابسته، ترکیه را مخاطب قرار میدادند که چرا به جای تاسیس یک ائتلاف ضد شیعی و ضد ایرانی، با ایران همسو شده. آیا باید یک بار دیگر شاهد مقالات و ولابیگریهایی شد که سمتگیری اصلی آن متوجه امریکاست و بر مبنای رسالتی خودخوانده از جانب کردها، میگوید «چه شد که میگفتید ما کردها متحد طبیعی غرب و اسرائیل هستیم؟» و یا باید ندای خودانتقادی درونی را در میان نسل جوان و جدید اقلیم شنید که در جستجوی رویکردی متفاوت از پدران هستند؟
همه شواهد میدانی گواه براین است که کرکوک را قدرتی هوشمند آزاد کرده که درایت گفتوگویی و مسئولیتپذیری رهبران محلی و مرکزی در کنار حداکثر مراقبت و خون پرهیزی فرماندهان، مولفههای اصلی آن بود. این قدرت هوشمند و این ترکیب معجزه آسا میتواند کل منطقه را از اسارت یک سلسله جنگهای بیپایان خانگی آزاد کند.
یک ایران کارآزموده در عرصه مذاکرات برجامی که ترامپ بارها هراس شیطانی خود را در قبال سطح مهارت ارتباطی و تعاملی او با جهان، بر زبان آورده میتواند در کنار جامعه جهانی، پیشتاز یک سلسله مذاکرات و گفتگوهای وسیع درون منطقه و بینا-فرهنگی و بینا-قارهای باشد و نقش بیبدیل خود را در رهایی همگانی ملتهای مظلوم این حوزه تمدنی از باتلاق جنگهای خانگی ایفا نماید.
منبع: کانال تلگرام مصطفی تاجزاده