تاریخ را باید خواند و از سرگذشت گذشتگان آگاه شد.
بررسیهای تاریخی، زمینهای است برای:
۱- آگاهی از گذشتهها.
۲- پندگیری از رخدادها و رفتارها و آیین های گذشتگان.
۳- سنجش فرهنگها و آیینها و کیشها و دگرگونیهای پسین و پیشین.
هر رویدادی در هنگام رخ دادن بر روند زندگی مردمی که با آن درگیرند اثر مستقیم میگذارد، ولی تاریخ در زندگی فردی و جمعی آیندگان اثر مستقیم چندانی نمیگذارد.
هرچند آگاهی تاریخی سودمند و ارزشمند است، ولی چنین نیست که با ناآگاهی تاریخی نتوان برنامه و راهبردهای امروز و آینده را نوشت. سطح و توان هوشمندی و ارزیابی مردمان و فرمانروایانی که گرفتار ناآگاهی تاریخی هستند، پایینتر از کسانی است که از این ویژگی برخوردارند.
مردمان خردمند و پیشرو، زندگی امروز را بر پایۀ تاریخ و فرهنگ گذشته بنیاد نمیکنند؛ هرچند گذشته را از یادها پاک نمیکنند. نه روش و آیین هیچ تیره و تبار گذشتهای قانون زندگی امروز میشود، نه منش و رفتار هیچ بزرگی مو به مو دستور زندگی آیندگان میشود.
هر مردم و فرهنگی که تنها بر تاریخ گذشته و گذشتگان رفتار کنند به کهنهپرستی و کهنهگرایی گرفتار میشوند و به جای پویایی به ایستایی میرسند و پیوسته یا درجا میزنند و یا واپس میروند.
از تاریخ، هم به طور فردی می توان بهره گرفت و هم گروهی و اجتماعی.
هر مردمی سزاوار است نخست تاریخ سرزمین و نیاکان خود را بشناسد؛ سپس به بررسی تاریخ دیگران بپردازد. سرگرم شدن یا سرگرم کردن مردم به تاریخ بیگانگان و نادیده گرفتن آگاهی تاریخی خودی، زمینۀ از خودبیگانگی را فراهم می کند؛ همچنان که تنها به تاریخ و فرهنگ خود پرداختن و نادیدهانگاری تاریخ و فرهنگ دیگران به خودشیفتگی و خودخواهی بیهوده میانجامد.
هر مردمی برپایۀ فرهنگ و شرایط زمانی و مکانی خود از تاریخ بهره میگیرد. برای نمونه، ایرانیهای سدۀ پنجم هجری خورشیدی، رویدادهای تاریخی سرزمینهای خود و دیگران را برپایۀ دانش و فرهنگ همان روزگار ارزیابی میکردند و ایرانیان سدۀ پانزدهم هجری خورشیدی نیز برپایۀ فرهنگ امروزین خود رویدادهای تاریخی خود و دیگران را ارزیابی میکنند. همچنینند مردمان آمریکایی، اروپایی، آفریقایی و عرب ها.
نوشتههای تاریخی نشان میدهد ارزیابیهای مورخان در هر سرزمین و هر زمان با ارزیابیهای سرزمینها و زمانهای دیگر، به هیچ رو یکسان و همانند نیستند.
آنچه گذشته است ـ چه رویدادهای تلخ و شیرین، چه جابه جایی دودمانهای فرمانروایی و چه سبکهای زندگی مردمان ـ هریک از آنها را اکنون میتوان یک امر تاریخی به شمار آورد.
رویارویی امام حسین با فرمانروای زمانش یزید بن معاویه در سالهای ۶۰ و ۶۱ هجری که به هجرت ناتمام امام حسین از مدینه به کوفه و جنگ در کربلا و کشته شدن حسین و یارانش انجامید، یک رویداد تاریخی است. این رویداد ولی در دستهبندیهای رویدادهای تاریخی در دستۀ رویدادهای اندوهبار (تراژیک) جای میگیرد.
پشت این رویداد از سویی ناجوانمردیها، ناپایداری بر پیمانها، رویارویی نابرابر، دنیازدگی، جاهطلبی، چاپلوسی قدرت و نادیدهانگاری ارزشها و هنجارهای روز دیده میشود و از سوی دیگر آزادگی، ستمستیزی، دلاوری، وفاداری، پایداری و جان نثاری.
از این نگاه آنچه در سویۀ یزید و سپاهیان کوفیاش رخ داده، در قالب جنایت و ددمنشی و آنچه در سویۀ حسین و یارانش رخ داده، در قالب حماسه جای میگیرد.
آن رویداد هرچه بود امروز تنها یک تاریخ است.
از تاریخ، از سویی میتوان در اندازۀ یک رویداد تاریخی و از سوی دیگر برپایۀ فرهنگ زمان و مکان خویش بهره گرفت.
ما در نگاه کلان تاریخی، رویداد کربلا و داستان امام حسین را همانند دیگر رویدادها و داستانها میخوانیم و همچنان که از بخشی از تاریخ همسایگان عرب خود آشنا میشویم، پندهایی از آن میگیریم و گذشته و اکنون خویش را با گذشته و اکنون آنان میسنجیم.
در نگرش ویژه به این رویداد نیز از دو چشم انداز به آن مینگریم: از چشم انداز بشری جهان کنونی و چشم انداز انسان ایرانی امروزی. با این نگرش، از رویداد کربلا و امام حسین و یارانش میتوان درس آزادگی، آزادیخواهی، ستمستیزی، آمادگی دادن بالاترین هزینهها در راه آرمانهای انسانی و اجتماعی و تابآوردن فشارها و سختیهای جانفرسا را آموخت.
چون نیک بنگریم این درسها با شعار، نمایش، مجالس روضه، مرثیه، مداحی، تعزیه، سینه و زنجیر و قمه زنی، عَلَم بندی، دسته بَری و دهها آیین رایج کنونی به دست نمیآید؛ چنان که اکنون، هم گسترۀ جهانی و هم کشور ما در کنار این همه آیین و مناسک برپاشده به نام کربلا و امام حسین، آکنده از تباهی و ستم و زور و جنگ و فقر و خرافه و جنایت است و این آیینها سرسوزنی در بهبود اوضاع کارآمدی ندارند.
این کار دانشمندان، دانشگاهها، کانونهای دانشوری و اندیشکدههای راهبردی است که اگر یک رویداد تاریخی را دارای زمینۀ بهرهبرداری دانستند، روش کاربردی بهرهبرداری از آن را با کاوشها و بررسیهای علمی فراروی مردم و سیاستگذاران بگشایند.
نهم مهرماه ۱۳۹۶ خورشیدی برابر با دهم محرم ۱۴۳۹ قمری
■ جناب شمسایی
از مقاله خوبتان ممنون و سپاسگذارم. ولی چند نکته است که باید به آن اشاره کرد. اول اینکه شخصا با برگزاری مراسم اعتراضی ندارم ولی باید در نظر گرفت که مراسم محرم بطور اخص تبدیل به یک مراسم سیاسی شده است. چرا رژیم اینگونه در این ماه از تکایا و اجرای مراسم پشتیبانی میکند؟ چرا شهرداری با توجه به بدهی چند هزار میلیاردی به پیمانکاران، میلیاردها تومن به مراسم اربعین کمک میکند؟ این آتش جهل باید همچنان شعله ور باشد تا شیعه اثنی عشر در چمبره حماقت خود زمین گیر شده و پا بر روی دم رژیم جنایتکار نگذارد. نکته دوم این است که چرا ما در زمان بازگویی تاریخ آنرا بگونه ای دلخواه قلب میکنیم. عاشورا یک حادثه سیاسی بود. ذات جنایت خوب نیست، ولی چرا نباید گفت حسین برای تنها و تنها گرفتن قدرت سیاسی درگیر این جنگ شد؟ چرا نباید گفت حسین و یزید اعضای یک خانواده بودهاند(پسر عمو) و بر سر قدرت با یکدیگر ستیز داشته اند؟ چرا به ایرانی مغز فندقی نباید گفت این واقعه اساسا ربطی به جغرافیا، فرهنگ و مردم ایران ندارد؟ چرا از قهرمانیها و کشته شدن اریوبرزن ، بابک خرمدین، یعقوب لیث و صدها ایرانی که برای حفظ این خاک جان خود را تسیلم کردنند مراسم و اربعین نمیسازیم؟ چرا رابطه حسین را بر اساس تاریخ نوشته شده خود مسلمانان بازگو نمیکنیم، آنجا که با برادر خود در جنگ با ایرانیان شرکت داشته و به احتمال زیاد دستش به خون ایرانی رنگین و ناموس ایرانی را مورد حتک قراردادهاست؟ چرا نمیگوییم پدر این فرد یکی از بهترین مشاورین عمر خلیفه دوم در جنگ با ایرانیان بوده و سهم بسزایی در تخریب و جنایت در این کشور داشته است؟ طنز تلخ روزگار این است که درحالی که هزاران ایرانی توسط این رژیم به بدترین شکل ممکن کشته و یا در حال حاظر در زندانها بسر میبرند و بسیار قهرمانانه تر از حسین در حال مبارزه هستند ما باید برای عربی بر سر و سینه بزنیم که در بیش از هزار سال پیش در جنگ خانوادگی قدرت به قتل رسیده است. شرم بر ملتی که سهیل عربی در حال مرگ را از یاد برده و برای بیگانه خون گریه میکنند.
با درود / قاسمی
■ سپاس فراوان از مدیر گرامی پایگاه ایران امروز که این نوشتار را در این پایگاه نشر داده است. در پاسخ به دوست گرامی ناشناس جناب آقای قاسمی، چند نکته را یادآوری میکنم:
۱ - بسیار سپاسگزارم که این نوشته را خواندید و یادداشتی نیز با حوصله بر آن نهادید.
۲ - همۀ سخن جناب عالی را قبول دارم؛ بیکم و کاست.
۳ - من در اینجا تاریخ ننوشتهام، بلکه در پی آن بودهام که بگویم کربلا یک امر تاریخی است و امر تاریخی نباید و نمیتواند سراسر زندگی انسان و اجتماع را در بربگیرد؛ یا انسان حق ندارد امر تاریخی را بر سراسر زندگی خود حاکم کند.
۴ - رویداد کربلا در ایران و بسیاری از فارسی زبانان غیر ایرانی به صورت گسترده اما بیهوده و پرهزینه پاس داشته می شود. چون وقت و انرژی این همه مردم درگیر چنین رویدادی است، ضروری است در بارۀ ماهیت یا پاره ای از ماهیت آن رویداد، روشنگری شود. موضوع این نوشته، بیان تاریخی بودن رویداد در عصر ماست، نه گزارش تاریخی رویداد.
۵ - ما چه شیعه باشیم، چه سکولار و چه ماتریالیست، دستکم در پذیرش بسیاری از ارزشهای اجتماعی همسخنیم. اختلاف حسین و یزید بر سر خلافت بود و حسین افزون بر دستیابی به خلافت، به دنبال اجرای دین پدربزرگش هم بود. من در این نوشتار در بارۀ این هر دو موضوع سخنی نگفتهام و معتقدم اینها اکنون هیچ سود و زیانی برای ما نخواهد داشت. اما مطالعۀ تاریخی نشان میدهد حسین، افزون بر این دو خواسته، به عدالت اجتماعی و آزادگی نیز نظر داشته و حاضر شده در این راه، هزینههای بزرگی بدهد. این آزادگی، ایستادگی و هزینه دادن می تواند به عنوان یک ارزش ارج گذاشته شود؛ چه از سوی حسین در ۱۴۰۰ سال پیش رخ داده باشد چه امروز در جامعۀ ایران یا هرجای دیگر رخ دهد.
پاینده باشید / شمسایی