پژوهشگر «مرکز پژوهشهای عالی علوم اجتماعی EHESS» پاریس
«بیست وهشت مرداد روزی که غرورگریه کرد»(۱) در حالی که با عملکرد جریانهای وابسته به خارج غرور از یاد رفته بود، چون جریانهای «حزب توده و شاعران وابسته بدان – رجال انگلوفیل - تا دربار پهلوی و....»
بدینگونه شاه و نظامش مشروعیت تاریخیاش را از دست داد. البته مشروعیت قانونی از ابتدا نداشت زیرا که در مجلس فرمایشی دوره سیزدهم که در زمان رضاخان انجام شده بود رای توسط «فروغی» گرفت، در حالی که بعد از بردن رضاخان فضا باز شده بود و باید انتخابات جدید انجام میشد، امری که مورد اعتراض فرهیختگان آن روز از همان ابتدا قرار گرفت.(۲) بعد هم با مجلس فرمایشی «موسسان» اختیار انحلال مجلس را که خلاف «قانون اساسی» بود در سال ۱۳۲۷ گرفت که دکتر مصدق گفت «اینکه همان دوره قاجار شد» و قوامالسلطنه گفت «کشور را عاقبت با این کارت به انقلاب خواهی کشاند» و کشاند.
بدینگونه بازهم به عقب بازگشتیم یعنی به استبداد چند هزار ساله، که فضا بسته بود و از رشد و توسعه باز ماندیم و فراتر تحت استعمار جهانی با کنسرسیومی از نفت که حاکمیت ملی از یاد رفت و سرنوشت تنها «داراییمان» میان اروپا و آمریکا تقسیم شد، و استثمار و تحقیر و دیکتاتوری و... که سرنوشت قرنها پدران و نسلهای فراوان را رقم میزد ادامه یافت تا جاییکه «تعطیل تاریخی نام گرفت».(۳)
تمام جهشهای تاریخی در قرن بیستم از یاد رفت، جنبش تنباکو، جنبش مشروطه، برآمدن احزاب تازهپا، آزادی مطبوعات، ادوار جدید مجلس، اول و دوم و سوم و... حتی جنبش «ملی شدن نفت» که میشود مشروطه دوم بدان نام داد زیرا که مشروطه اول با دیکتاتوری رضاخان از یاد رفته بود با تحقیر روشنفکران بنام مشروطه، تقیزاده و داور زیرا که «اقتدارگرا» شدند، تحت تاثیر حکومت آلمان که مجله «کاوه» را منتشر نموند. تقی زاده و داور و... حتی سلیمان میرزای چپ، که «باندآهن» را به سفارش «سرهنگ آیرون ساید» از وزارت دفاع انگلیس تا سیدضیاءالدین طباطبایی از رجال چند چهره انگلیسی تشکیل دادند. با روشنفکران رادیکالی که از همان اول بیتوجه به زمان و مکان «تودهای» شدند و منافع ملی از یاد بردند و در دهه بیست بیشتر و رادیکالتر که از فضای بسته بهتر از این برنمیآید و نیامد، که هر که به انتقادشان پرداخت به راحتی «لجن مال» نمودند در روزنامههای معروف «بسوی آینده، شهباز و رهبر، مردم و...» با روشنفکرانی که شاملو، اخوان، سیاوش کسرایی، محمد عاصمی معروف به «شرنگ» که شعرها(۴) علیه مصدق و نهضت ملی و بورژوازی که عامل اصلی توسعه و دموکراسی در شرایط ما بود، ساختند و پرداختند.
زیرا که اینها آرمانشهرشان روسیه استالینی و لنینی بود که «بورژوازی و خصوصی» نداشت که شادروان خلیل ملکی از آن معما پرده برداشت که گفت «این سرمایهداری دولتی است» که به مراتب از سرمایهداری لیبرال بدتر است که اگر آن با اقتصاد کار دارد این با روح و روان انسان به بهانه ایدئولوژی کار داشت. حتی دهقانان را در روستاها به جان هم انداخته و...(خاطرات اردشیر آوانسیان) و بسیاری از اعضایشان که بعد از کودتا گریختند گرفتار بدترین رفتار در روسیه شوروی شدند(کتاب اجاق سرد همسایه). در دهه بیست در زمان اشغال متفقین بدتر و شدیدتر علیه دولت ملی با وابستگی مالی به سازمانهای اطلاعاتی روسی و از شرکت نفت BP اداره پخش بهرهمند میشدند.(۵) با تبلیعات عریض و طویل که علیرغم تعداد اندکشان نیروهای خودرا بزرگ و بزرگتر نشان میداند (محمود ژندی مدیر روزنامه بسوی آینده - آلمان).
بعد هم احزاب رجال انگلوفیل - سید ضیاء که افتخارش کسب مدال از دولت انگلستان بود(۶) که یک دوره «حزب حلقه» و دورهای «حزب اراده ملی» و باندهای خاص خود در مجالس دهه بیست را داشت. و بعد هم نمایندگان وابسته به «حزب دموکرات» قوام السلطنه، بقایی، مکی، حایریزاده و کاشانی و... که وسط راه بریدند و علیه دولت ملی شدند. و جالبتر آنکه فرزندان این رجال تودهای میشدند، که من شخصا در دارالفنون قبل از دیپلم شاهد بحث و گفتگو بارها با این فرزندان در کلاسهای تاریخ و ادبیات دکتر آدمیت که بحثهای سیاسی آزاد بود، بودم.
اینها متاسفانه لکههای تاریخ ایران معاصر است با مدعیانی که روند حوادث را به جای روشنگری «تیره و تار» نمودند و تناقضات اجتماع را به نفع غرب سلطهگر آنروز دانسته و نادانسته دامن زدند که «از قبل گریه داشت» زیرا که با عملکرد اینها غروری نمانده بود، که زمینهساز وحشت غرب به ویژه آمریکا و دولت آیزنهاور گردیده که با انگلیس و دولت چرچیل در برابر ما قرار گرفتند که امروز آمریکا حداقل گاهی معذرت خواست ولی انگلستان هرگز. خانم البرایت تا کلینتون واوباما که اشاراتی داشتند.
اینها تا جاییکه دکتر مصدق، این قهرمان ملی شدن نفت را تیتر روزنامههای حزب توده همراه باروزنامههای حزب سیدضیا و...، رعد، داد و.... عامل امپریالیسم آمریکا بیشرمانه معرفی میکردند. که بعد از کودتا تازه فهمیدند و فراتر وقتی سیاوش کسرایی به مسکو رفت و بعد در پیامی به سیاوش شجریان که بدانجا رفته بود گفت «به سایه بگو کلاه سرمان رفت که وعدههای اینها همه اش دروغ بود»(۷). البته روشنفکران فوق بعدها خوش درخشیدند ولی بعضی علیرغم نظرات انقلابی به دستبوسی فرح پهلوی مفتخر شدند!! و بعضی در رادیوی کودتاچیان برا ی مردم ایران لالایی گفتند تا به خواب مجدد دههها رفتند و دریغ از یک اعتراف به گناه و اشتباه و حتی معذرت از قهرمان ملی شدن نفت که در آحمدآباد زندانی بود.
البته روشنفکران ملی، ملی مذهبی، خداپرست سوسیالیست، حتی مارکسیستهای ملی؛ مانند خلیل ملکی، انور خامهای، جلال آل احمد و... را هم داشتیم که نهضت مقاومت ملی با پیشنهاد محمد نخشب به کمک آیتاله زنجانی حاصلش شد. که نمیشود گفت «مبارزه تعطیل گردید».
در سالهای گذشته وقتی در سمیناری در دانشگاه سوربن دکتر جمشید بهنام نویسنده کتاب «برلنیها» در سمیناری با حضور دانشجویان دوره دکترا انگلیسی، آمریکایی، آلمانی، فرانسوی و... گفت «روشنفکران ایران اغلب غربستیزند» من برآشفتم و با اجازهی رییس دانشگاه «یانریشارد» ایرانشناس مشهور گفتم «چرا علل آن را نمیگویید؟» در زمانیکه در ایران کتاب «غرب زدگی» جلال آل احمد تیراژ بالا یافته بود، و خود پاسخ دادم «به خاطرآن بود که دوبار ما به دموکراسی و انتخابات آزاد و... رسیدیم و دولتهای سلطهگر غرب کودتا نمودند» و مهمتر که دکتر مصدق روزی گفت «انگلستان میگشت رذلترینها و کثیفترینهارا به قدرت برساند» (نقل به مضمون) که فورا دانشجویان دکترا یاداشتها برداشتند و حتی در رابطه با این کودتا، جان کندی رییس جمهور دموکرات بعدی در کتاب «سیمای شجاعان» نوشت، «ما در دنیا پول دادهایم و نفرت خریدهایم.»
و اما کودتا چگونه انجام شد. کودتای اول در شب هنگام ۲۵ مرداد که ابتدا دکتر فاطمی، و دو وزیر دیگر بازداشت شده و به کاخ سعدآباد منتقل گردیدند و سپس سرهنگ نصیری با تانک و کامیون سرباز حکم عزل دکتر مصدق را در ساعت یک بعد از نیمه شب به درب منزل نخست وزیر برد و فورا به دستور دکتر مصدق بازداشت و درگاراژ منزلش زندانی گردید: «بدینگونه در این مقطع غرور از دست رفته بازگشت» و کودتای اول شکست خورد. رادیو تهران آنرا اعلام کرد. کرومیت روزولت عامل آمریکایی کودتا به سوراخ خود خزید ولی دستور رسید باز گردد. و میتینگ بزرگی در میدان بهارستان توسط احزاب جبهه ملی، حزب ایران، مردم ایران، ملت ایران، نیروی سوم تشکیل شد. دکتر فاطمی در آن میتینگ گفت «تا دربار پهلوی در ایران است انگلستان نیاز به سفارت ندارد». در این میتینگ بلندگوی پخش در دست من بود. و بعدها هزینهاش را که زندان و ... بود همچون جوانانی همفکر و کنشگر پرداختم. ولی مبارزه تعطیل نشد.
عوامل داخلی به کرومیت روزولت پیام دادند «بمان ما کودتای دوم را با اوباش و اجامر و فواحش شهرنو و...که آماده داریم انجام خواهیم داد» برادران رشیدیان فرزندان دربان سفارت انگلیس.
از صبح بیست و هشت مرداد ابتدا یک چک به مبلغ ۳۶۰ هزار دلار بانک ملی به ریال تبدیل شد. و بعد هم دلارهای بیشتر که در خیابانها پخش شد اوباش و لاتها و مزدوران به نام «مردم» به خیابان ها ریختند. گروههای مشکوک از حزب توده که خودرا برای انقلاب کمونیستی آماده میکردند، مجسمهها توسط آنان پایین کشیده شد. اوباش و فواحش با دلارها بسیج شده؛ که من همه را در جنوب شهر میدان امینالسلطان - میدانشاه – میدان کاه فروشها و میدان سیداسماعیل و...شاهد بودم، حتی در برابر دبیرستان دارالفنون روز بعد با اینها درگیر شدیم که نیروهای نظامی و پلیس بدان پیوستند. در لحظات آخر دولت دستور داد که نیروهای ملیون... عکسالعملی نشان ندهند تا دولت شورشهای مشکوک را که باعث وحشت مغازهداران خیابانهای استانبول، لالهزار، نادری، شاهآباد، ناصرخسرو و بازار شده بود مهار کند. که ناگهان نیروهای نظامی و شهربانی به اوباش و... پیوستند و این نیروها به کلوپهای احزاب و سینماها و... حمله کرده و... وگرنه همانها که سی تیر مصدق را به قدرت برگرداندند بر میگردادند.
سرهنگ قربانلو فرمانده نیروهای زرهی، تانک، از حزب توده و نویسنده «جنگ کبیر میهنی» در لحظات آخر با کمیته مرکزی تماس گرفت که گفت «میتوانم کودتا را خنثی کنم» جواب کیانوری «مصدق و زاهدی هر دو از بورژوازیاند برای ما تفاوتی ندارد».
درآخرین لحظه خانه مصدق به توپ بسته شد و ۲۴ ساعت بعد مصدق آرام با چندتن از وزرایش در باشگاه افسران خیابان «سرهنگ سخایی» امروز، با عصا از پلهها بالا میرفت و عیش افسران خائن کودتاچی را با سخنانش بهم ریخت که گفت «من نخستوزیر قانونی ایران هستم و شما طبق قانون اساسی باید به اتهام کودتا در داگاه مردمی محاکمه شوید» و در دادگاهش با افشای «چک دلاری» به شاه پیام داد «نسلی تربیت کردم که روزی با گریه بیرونت خواهند کرد».
———————————————
پانوشتها:
۱- احمد شاملو
۲- حسین راضی از حزب مردم ایران - خاطرات
۳- آرامش دوستدار
۴- بابک میرخسروی عضو کمیته مرکزی حزب توده در سمیناری درپاریس
۵- انور خامهای در کتاب «کودتا» و مرزبان – درپاریس در سمیناری...
۶- معتضد در کتاب «سیدضیا»
۷- فیلمی که در همه جا توسط BBC پخش شد.
■ جناب آقای محمود نکوروح، خیلی سپاس گذارم ازمقالۀ تاریخی وپُرمحتوایتان. تنها راه نجات ازاین تنگنای سیاسی، اقتصادی، جامعه ائی وفرهنگی که ملت ایران دچارگشته همانا برگشت به رویه و راهی است که مرحوم دکترمحمد مصدق وجبهۀ ملی برای کشوروآیندۀ آن درنظرداشت ودارد – آزادی فردی وعدالت اجتماعی واقتصادی برای همۀ اقشارایرانی. ولی متأسفانه هردوجبهه: حاکمان کنونی وسلطنت طلبان به این واقعیت پی نبرده اند وبا تنگ نظری خود راجع به آرمانهای او ونسبت به آن قهرمان تاریخ ایران پیوسته اشتباه فکرکرده و می کنندو توهین روا می دارند.
م. امینی
■ مرسی برای مقاله شما. چه غم انگیزند چپهای ایران. یکی از خانم های چپی نجات یافته از اعدام از «تنفر طبقاتی که... برای دفاع از خلق و انقلاب را بوجود می آورد...» گفته و در فیسبوک بود دو سه روز پیش. همیشه بایستی دیکتاتوری شرقی ایرانی چه پادشاهی چه چپی چه ملی-مذهبی و چه مذهبی ما فرزندان ایران را به سیاه بختی کشاند... از خلیل ملکی به عنوان «تنها نفر» از چپ که آشکارا مشکل را میدید و به مصدق در مورد رفتار سران جبهه ملی شکایت کرده بود در نامهای. دکتر عباس میلانی در مصاحبه در مورد کتابش در مورد شاه گفت که ویدیو ۱۵ دقیقهای در فیسبوک بود. خود میلانی همان چپی ها بود به گفته خودش... «شادروان خلیل ملکی از آن معما پرده برداشت که گفت «این سرمایهداری دولتی است» که به مراتب از سرمایهداری لیبرال بدتر است که اگر آن با اقتصاد کار دارد این با روح و روان انسان به بهانه ایدئولوژی کار داشت.» ...
ش.ب