ايران امروز

نشريه خبری سياسی الكترونيك

Iran Emrooz (iranian political online magazine)

iran-emrooz.net | Thu, 23.02.2006, 21:49
از چپ ایدئولوژیک و کمونیستی تا چپ سیاسی و هومانیستی

دکتر علی راسخ افشار
از جبهه ملی ایران
جمعه ٥ اسفند ١٣٨٤

آنچه در اروپا تا اوائل قرن بیستم میلادی رویداد به اجمال در بخش اول آوردم و حالا حرکتهای اعتراضی به وضع موجود را در ایران به گونه‌ای گذرا شمارش می‌کنیم. در ایران اساطیری ، کاوه آهنگر را داریم که رهبری قیام علیه ضحاک و به حاکمیت رسانیدن فریدون را به عهده داشت. در ایران تاریخی پیش از هجوم اعراب، مانی و مزدک و بهرام چوبینه را داریم. پس از هجوم اعراب نخست ابومسلم خراسانی برجسته ترین رهبر معترضان به وضع موجود، یعنی سلطه امویان است که به واژگونی آنان انجامید. این خراسانی سردار بزرگ ایران به جای اعلام استقلال خود و رهایی ایران از سلطه اعراب وحشی و خونخوار، به تداوم حاکمیت آنان و اینبار عباسیان تن داد. هم چنین باید یعقوب لیث صفار رهبر عیاران را در شمار آورد. پس از ان بابک خرم دین و سربداران، حسن صباح و اسماعلیه و اخوان اصفا و از همه مهمتر عرفان و عرفای ایرانی را داریم که مشعل دار آزاد اندیشی و دشمن قشریت دینی حاکم و فقها و سلطه آنان هستند. جریان مذهبی شیعه کم و بیش، و حداکثر تا دوران صفوی‌ها را هم می‌توان یک جریان اعتراضی تلقی کرد. اما در عصر جدید جریان مخالفت ملی و مذهبی با قرارداد رژی و از همه برجسته‌تر قیام مشروطیت است که در شرق اولین حرکت اعتراضی وسیع به وضع موجود یعنی حاکمیت استبدادی می‌باشد. پس از ان هم نهضت جنگل، قیام کلنل محمد تقی خان پسیان و شیخ محمد خیابانی و مقاومت علیه قرارداد ١٩١٩ میلادی و بالاخره نهضت وسیع ملی کردن نفت به رهبری دکتر محمد مصدق علیه استبداد و استعمار بود. جریان ٥٣ نفر به رهبری دکتر تقی ارانی و نویسندگانی چون صادق هدایت نیز از این شمار می‌باشند که بررسی هیچیک از اینها موضوع این نوشته نیست. تنها منظور این است که یادآور شویم در ایران هم مردم ما در طول تاریخ تمدن خود هیچگاه رضایت به وضع موجود نداده‌اند و آرام نگرفته‌اند و همیشه در جهت تغییر و تحول و خوشبخت بودن و بهتر زندگی کردن کوشیده‌اند که این تاریخ پر افتخار تمدن آنان را می‌سازد.

*****
در قرن بیستم جهان شاهد تحولات عظیم صنعتی و تکنیکی گردید که از نظر سیاسی- اجتماعی در چهار گوشه جهان انقلاب‌هائی را در پی داشت که هم علیه حاکمیت بورژوازی بود و هم علیه استعمار و استبداد در خدمت استعمار، که در این انقلابها اسلحه و قیام مسلحانه نقش اساسی را داشت. اما هیچیک در هیچ جا در آخرین تحلیل، نه بورژوازی را خلع ید کرد و نه به استبداد و استعمار پایان داد. امروز حتی در روسیه و چین، با آنکه در آنها انقلاب سوسیال –کمونیستی مسلحانه هم انجام گرفت، بورژوازی حرف آخر را می‌زند. هیچ کشوری را نمی‌شناسیم که توانسته باشد به زور اسلحه به استبداد و استعمار خاتمه داده باشد. هند و آفریقای جنوبی و اسپانیای فرانکو و پرتقال سالازار و یونان سرهنگان با مبارزات مسالمت آمیز و با بسیج کردن مردم و کمک نهادهای جهانی و رهبری شخصیتهائی چون گاندی و نلسون ماندلا و پاپاندرئوس و سوارش و کمک احزاب کشورهای دیگر توانستند به استقلال کامل و آزادی و دمکراسی دست یابند.
حرکتهای اعتراضی به وضع موجود پس از جنگ دوم جهانی که در سراسر جهان و از جمله ایران، (فدائیان خلق، مجاهدین خلق) شکل گرفت که نوعاً انقلاب و اعتراض به وضع موجود را به لوله‌های توپ، مسلسل و تفنگ خود اویختند و یا ترور و زور اسلحه می‌خواستند خواستهای خود را که رهائی از استعمار و استبداد بود، به پیش برند که جریانهایی چون بادرماینهف و سلول قرمز هم حتی در آلمان و ایتالیا به آن روی آوردند و حرکتهای مسلحانه آسیا و افریقا و امریکای لاتین از شمار آنها می‌باشند، که شخصیتهایی چون چه گوارا و هوشی مین و ژنرال جیاپ، از باب مثال، سمبلهای آنان بودند، هم در آخرین تحلیل هیچیک نتوانستند تغییر اساسی ایجاد کنند و به خواستهای خود که آزادی و دموکراسی و استقلال کامل و پیشرفت بود برسند.
با شکست فاشیزم و نازیسم و پایان جنگ دوم جهانی، دوران جنگ سرد را داریم که آن هم پایان یافت. و اکنون با فروپاشی اتحاد شوروی و اقمارش و رویدادهای چین و چرخش آن به سوی نظام سرمایه داری و علم کردن نظم نوین جهانی توسط حاکمیت یکه تاز امریکا و جرج بوش پدر و پسر و سلطه سرمایه داری لجام گسیخته امریکا و طرح مکتب نئو لیبرالیسم و گلوبالیزاسیون، که چیزی جز نئو کلونیالیسم نیست از سوئی و شکست حرکتهای اعتراضی مسلحانه از سوئی دیگر، امروز بار دگر شیوه و روش و منش مبارزاتی مسالمت آمیز گاندی و نهرو و مصدق و مارتین لوترکینگ و نلسون ماندلا و خواست تحقق حقوق بشر از طریق بسیج نیروهای عظیم توده‌های مردم کشورها مطرح گردیده است. امروز هومانیسم و اصالت فرد و تحقق عدالت و بهره‌مندی از نعم جهان برای "عنصر بشر" و فرد فرد انسان، تنها و تنها از آنجا که انسان است "محتوای حرکت چپ سیاسی و اعتراضی به وضع حاکم موجود را می‌سازد."
این خواست امروز بشریت است که بشر امروز می‌خواهد که جنگ و اسلحه، این بختک و بلای خانمانسوز از جهان ورافتد. بشر امروز می‌خواهد فقر، گرسنگی، مرض بدون درمان، بیسوادی و ناآگاهی و عقب ماندگی، زور، فشار، شکنجه، استبداد، استعمار و استثمار و گیرودارهلی قومی و جنسی و نژادی و دینی و اعتقادی و ترور و خفقان گریبان بشر را رها سازد و بجای نکبت و ذلت، رفاه و آسایش و شادی و آزادی و قانون و فرهنگ و تمدن و انسانیت و مهربانی و کرامت و عزت انسانی همه جا در سراسر جهان گسترده گردد. و این خواست، استراتژی بشریت و به ویژه جهان روشنفکری چپ را در قرن بیست ویکم می‌سازد. این واقعیت به مثابه روند تکاملی همان هومانیستی است که به گونه‌ای ابتدائی آغاز آن در یونان قدیم بود و بعد در پایان قرون وسطا و رنسانس بار دیگر زندگی از سر گرفت اما نیمه کاره ماند و حالا در جهت رشد و تکامل خویش در صحنه عرض اندام می‌کند. شاید بتوان گفت این خواست بشریت آگاه در همه زمانها بوده است. شاید این چنین باشد. اما امروز در عصر کامپیوتر و اینترنت و انفورماتیک این خواست همه گیر و جهانی شده است. تنها مشکل بر سر تاکتیک و شیوه‌هایی است که بایستی بکار گرفته شوند که چگونه از طریق مسالمت امیز می‌توان این خواست بشریت را در سراسر جهان گام به گام متحقق ساخت؟ این دیگر مسلم شده است که برای آسایش و سعادت بشریت بایستی به جنگ تمرکز قدرت و ثروت یک جا رفت و با ابزار دموکراسی و رای مردم کشور‌ها هم قدرت و هم ثروت را یکجا تمرکز زدائی و تقسیم و کنترل نمود. این دیگر مسلم شده است که بایستی بساط استعمار و سلطه امپریالیسم اقتصادی که نظام سرمایه داری زیر بنای آن است، از جهان بر چیده گردد و اینکه انسانها نبایستی استثمار شوند. این هم به تجربه ثابت شده است و اتحاد شوروی و اقمارش و چین نشان دادند که بدون حضور و به رسمیت شناختن و امکان دادن به ابتکار شخصی در همه شئون زندگی، پیشرفت و تمدن مختل خواهد ماند. بایستی با نظام سرمایه داری به جنگ و مبارزه مسالمت آمیز رفت و نه با مالکیت خصوصی، که می‌توان حد و مرزی برای آن در قانون لحاظ کرد. بنابراین هم از لیبرالیسم و هم از سوسیالیسم بایستی الهام گرفت و همانگونه که دموکراسی و مشارکت مردم در تعیین سرنوشت خویشتن خویش در مسائل سیاسی و اجرائی توانست در جهان پیشرفته قدرت را مهار و کنترل و تقسیم کند و از تمرکز قدرت و استبداد و دیکتاتوری جلوگیری نماید و توده‌های ملت را در اقتدار حکومتی مشارکت دهد، به همین طریق هم یعنی با رای آزاد مردم ثروت هم بایستی کنترل شود و از تمرکز ثروت و حاکمیت و سلطه سرمایه و سرمایه دار بر سیاست و اقتصاد و دیگر شئون کشور و زندگی و شکل گرفتن مولتی‌ها و حاکمیت بورس و بورس بازی جلوگیری شود. همانگونه که از طریق وضع قوانین ضد کارتل از تشکیل کارتلها هر چند نیم بند جلوگیری می‌شود.
یکه تازی امریکا و نئو لیبرالهای امریکائی و گسترش چتر منافع آنان و مولتی‌ها و سلطه نظام سرمایه داری بر سراسر جهان و غارت و چپاول گیتی به نفع درصد کمی از جهانیان که اکثریت نزدیک به اتفاق بشریت حتی بخش بزرگی از مردم کشورهای صنعتی پیشرفته اروپا و امریکا را گرفتار فقر و بدبختی کرده است. برای بشریت غیرقابل تحمل شده است و به صورت دشمن شماره یک بشریت و به ویژه روشنفکران چپ هومانیست جهان درآمده است. امروز جهان پس از بالا گرفتن تب و تاب حرکتهای مسلحانه علیه وضع موجود در سالهای پنجاه و شصت و هفتاد میلادی قرن بیستم و ناکامی آنها، بسوی بسیج توده‌های مردم و دمکراتیزه کردن جنبش، یعنی آنچه شخصیتهائی چون مصدق... و پیامبران آن بودند بازگشته است. سوسیال دمکراسی تیتر این حرکت است که سوسیال آن ناظر بر تقسیم و توزیع و کنترل ثروت است و دموکراسی ناظر به تقسیم و توزیع و کنترل قدرت. اما نه سوسیال دمکراسی آبکی امروز موجود در غرب.
اگر از هومانیسم امروز این را میفهمیم که انسان تنها و تنها از آنجا که انسان است در سراسر جهان و برای همه انسانها از حق و حقوق مساوی برخوردار است، که در سی ماده حقوق بشر آمده است، ان وقت نمی‌توانیم به تداوم وضع موجود تن در دهیم و آن را بپذیریم که هر روز میلیونها بشر از زن و مرد و کودک گرسنه و مریض و بی سرپناه روز و شب بگذرانند و در گوشه و کنار خیابانها جان دهند در حالیکه بخش دیگری از جهان ازآنچنان ناز و نعمتی برخوردار باشند که روزانه هزاران تن مواد غذائی را به عنوان پس مانده دور بریزند و یا میلیاردها ثروت و دسترنج بشریت صرف ایجاد و خرید و فروش جنگ افزار شود که در آخرین تحلیل ثمری جز مرگ و ویرانی و آتش و خون ندارد.

ادامه دارد

بخش اول مقاله