تجاوز و قتل آتنا دختربچه پارسآباد، بخشی از جامعه ایران را تکان داد. پدران و مادران ایرانی بیش از همیشه نگران کودکان خردسال خود شدهاند. واکنشها بسیار متنوع بودند. عدهای از مردم پارسآباد به خانه این رنگرز متهم(اسماعیل) هجوم آورده و در صد بودند تا به دست خودشان مجرم را قصاص کنند. یک وکیل دادگستری از شیراز دستگاه قضایی کشور را مسئول و مجرم قلمداد کرد که به وظیفه خود در صیانت از شهروندان کوتاهی کرده است. یک نویسنده و فعال سیاسی حاکمیت جمهوری اسلامی را مقصر اصلی میداندچون خشونت را در جامعه نهادینه کرده است.
نویسندهای دیگر مسئله شهرداریها و دستفروشان را عمده کرده است و راهحل را در حل مشکلات دستفروشان دیده است. دوست پزشک من از فیروز آباد فارس به قدری نگران دختر بچه ۷ سالهاش بود که تا صبح دچار بیخوابی و اضطراب شده او میگفت که نمیتواند تنها دختر بچهاش را یک لحظه از چشمانش دور کند. او برای والدین آتنا گریه کرده و نامه تسلیت نوشته. و انجمن حمایت از کودکان به درستی روی آگاهی دادن به عموم و تصویب لایحه حقوق و حمایت از کودکان در مجلس تاکید کرده است.
واکنشها بسیار گوناگون بودند.
راستی علم رفتار شناسی و آسیب شناسی اجتماعی و روانی، این گونه جنایتها را چگونه میبینند و چه راهکارهایی در مورد شناخت و پیشگیری آنها ارائه میدهند؟ آیا امکان دارد که از این گونه ضایعات و آسیبها درسهای جدیدی آموخت و این گونه خسرانها را به فرصتهای جدید تبدیل کرد؟
این جنایت ورفتار خارج از نورم، انگشت را به سوی اختلال در شخصیت سایکوپات نشانه میگیرد. گر چه قضاوت کردن و تشخیص بدون مصاحبه و انجام تستهای حضوری، بسیار مشکل و گاهی هم غیرقانونی است. اما با استناد به اخبار و اطلاعات موجود تاحدی میشود به این فرضیه نزدیک شد که این رفتار بهغایت نابهنجار از طرف یک شخصیت بهغایت نابهنجار بیرون آمده است که معمولا سایکوپاتها چنین پروفایلی از خود نشان میدهند.
سایکوپاتها چگونه شخصیتهایی هستند؟
سایکوپاتها تقریبا ۲ درصد و دیکتاتورها حدود ۱ در صد جمعیت هرکشور را شامل میشوند. سایکوپاتها معمولا خودشیفته، خودمحوربین، ضد نورمهای اجتماعی هستند و حقوق دیگران را به هیچ میانگارند. گر چه در ظاهر آرام، قوی و همسایه خوب هستند ولی در درون بسیار شکننده، آسیبپذیر و ترس زده هستند. آنها معمولا در برابر نیازهای جنسی خودشان کم مقاومت و هیجانی و زود انگیخت (impulsive)هستند. اصولا بازیگران ماهر و نقشه کشهای مرموزی هستند. در ظاهر نرمهای جامعه را مراعات میکنند و مدتها روی یک شغل میمانند ولی رفتار و سلوکشان با اطرافیان مرموز و عواطفشان سطحی است و همواره در خفا برنامهریزی میکنند تا قربانیان خود را به تور بیندازند. قربانیان آنها معمولا زنان تنها و کودکان هستند که نسبتا آسیب پذیرترند.
سایکوپاتها درست مثل دیکتاتورها با خونسردی و بیتفاوتی و بدون احساس گناه و ترحم دست به قتل و جنایت میزنند. قربانیان سایکوپاتها معمولا با تجاوز جنسی همراه است اما قربانیان دیکتاتورها عمدتا سیاسیون و دگراندیشانند. سایکوپاتها قربانیان خود را با نقشههای مرموزانه تک تک به دام میاندازند و در مرحله اقدام بطور کل احساس خودآگاهی خود را از دست میدهند و هیچ چیز برایشان اهمیت پیدا نمیکند و نیاز به ارضای آنی غریزه جنسی فوقالعاده برایشان عمده میشود که در اصطلاح میگویند (instant gratification need) و پس از اقدام به جنایت، خودشان را به کوچه علی چپ میزنند و حتی در ظاهر برای یافتن قاتل هم با پلیس یا خانواده مقتولین همکاری میکنند.
آسیبشناسی، تشخیص و راهحل
دکتر جمیز فالون (James Fallon) متخصص بنام مغز و رفتار که ۱۸ سال تمام روی کارکرد مغز و شناخت رفتار سایکو پاتها مطالعات با لینی کرده است در سال ۲۰۱۱ در سمپوزیوم معتبر جهانی در اسلو چنین گزارش دادند: «حدود ۱ تا ۳ درصد جمعیت هر کشور چه در شرق و چه در غرب زمینههای کروموزومی تبدیل شدن به شخصیت سایکوپات یا دیکتاتور را دارند. در صد جمعیت آنان در بین زنان بسیار بسیار کمتر از جمعیت مردان است. یک گروه ۱۲ گانه ژنهای معیوب و مکنون بنام MAO-A از طریق کروموزوم X از طرف مادر به پسر میرسد ولی این ژنها اثر خودشان را نشان نمیدهند مگر این که پدر هم این دسته ژنهای معیوب را به جنین منتقل کند. لذا با ترور دیکتاتور و یا اعدام سایکوپاتها نمیتوان جامعه را از شر آنها در امان نگه داشت، چرا که جامعه به طور طبیعی تعدادی دیکتاتور و سایکوپات تولید میکند.»
مطالعات و مشاهدات بالینی کارکرد مغزی سایکوپاتها از طریق Functional MRI، تا حدی میتوان به اشکالات و اختلالات عملکردی نورونی مغز پیشانی پی برد و راههای پیشگیری این گونه اختلالات مغزی (Brain damage) را آزمود. البته این اشکالات کروموزومی و مغزی فقط بخشی از پروفایل شخصیتهای سایکوپات و دیکتاتور را نشان میدهند و نه همه عوامل را. عوامل محیطی و خانوادگی و تربیتی و محرومیتهای عاطفی، زخمهای بجا مانده و تلمبار شده بخصوص در دوران کودکی و نوجوانی، عوامل مستعدکننده این نابهنجاری نیز میشوند. اکثر دیکتاتورها و سایکوپاتها بخصوص جنایتکاران حرفهای(serial killers) نشان دادهاند که در دوران کودکی یکی از والدین خود را از دست دادهاند و این ضربههای روانی را نتوانستهاند التیام ببخشند.
چه باید کرد؟
۱- اعدام کردن و قصاص راه چاره نیست.
۲- احساس گناه کردن و دیگران را ملامت کردن و جنایت را سرزنش کردن، مسئله را حل نمیکند.
۳- این اتفاقات فرصت مناسبی است تا مسئله از جهات مختلف از طریق خبرگان و محققین حرفهای شکافته شود و ابعاد مختلف زیستی- روانی و اجتماعی آن برای درسآموزی، توسط وسایل ارتباط جمعی توضیح داده شود.
۴- چون مسئله بغایت پیچیده است، راه حلهای پیچیده هم طلب میکند. با پاک کردن صورت مسئله پنهان کردن مسئله ویا با فتوا دادن و دیو وملعون خواندن این رنگرز بیچاره مسئلهای راحل نخواهدکرد و دوباره و چند باره تکرار خواهد شد.
۵- باید قبول کرد که شخصیت سایکوپات یکنوع نابهنجاری است مثل افسردگی مثل سرطان. با اعدام کردن تمام افسردهها که نمیشود افسردگی را درمان کرد.
۶- سایکوپاتها همه جا هستند درنیو یورک در لندن در تهران و در قاهره. نه ربطی به نژاد دارند و نه ربطی به ملیت و نه ربطی به مذهب. امری است واقعی و باید واقعبینانه در حل پیشگیری و درمان آن کوشید.
۷- برای کودک آزاری - زن آزاری باید قوانین سفت و سختی داشت و همراه این قوانین در خانواده و مدرسه و دانشکده، به فرزندان مان یاد بدهیم که چه حقوقی دارند و چه کمکهایی از طرف سازمانها و دولت در اختیارشان هست.
۸- باید آماده شویم تا چشمهایمان را باز کنیم و از تجربیات پیشگیرانه سایر کشورها بیاموزیم. حکیمی چه خوب گفته است که: برای مبارزه با تاریکی شمعی روشن کنید. سرزنش کردن تاریکی، روشنی نخواهد آورد.
اشکبوس طالبی – تحلیلگر مسایل روان شناسی و آموزش کودکان استثنایی- مریلند- آمریکا