«حمیدرضا جلاییپور» جامعهشناس و عضو شورای مرکزی حزب اتحاد ملت در یادداشتی تلگرامی دربارهی «آتش به اختیار» نوشت:
مقام رهبری چند ساعت پس از دو حمله تروریستی به مجلس و آرامگاه امام خمینی در ۱۷/۳/۹۶ در مراسم افطاری با دانشجویان گفتند: «شما افسرهای جنگ نرمید، آنجایی که احساس میکنید دستگاه مرکزی اختلالی دارد و نمیتواند درست مدیریّت کند، آنجا آتشبهاختیارید؛ یعنی باید خودتان تصمیم بگیرید، فکر کنید، پیدا کنید، حرکت کنید، اقدام کنید.»(پایان نقل قول).
واکنشها در فضای آن لاین
۱- پس از این سخنان واکنشهای گوناگونی از سوی تحلیلگرانی که نگران اوضاع کشور هستند و از منظر توسعه پایدار و همه جانبه به امور ایران مینگرند ابراز شد. این واکنشها طیفی از تفسیرها را تشکیل میدهد که میتوان آنها را به تفسیرهای «بدبینانه» و تفسیر «متعارف» تقسیم کرد. اگر چه بیشتر تفسیرها بدبینانه بود و تفسیر متعارف صدای اقلیت در فضای آن لاین است، من بیشتر خود را به تفسیر «متعارف» نزدیک میبینم.
۲- در تفسیرهای بدبینانه گفته میشود مقام رهبری خصوصا با تاکید بر واژه «آتش به اختیار» ناراحتی خود را صریحا از دولت روحانی و نیروهای جامعه مدنی که پیروز قاطع انتخابات شدند، اعلام کردند. و در مقابل به اصول گرایان رادیکال اطمینان دادند که نا امید نشوید و وقتی در تدبیر امور در بالا اختلالاتی بوجود میآید شما «آتش به اختیار» برای عمل هستید (البته با هدایت فرماندهی). از نظر این مفسران این سخنان مقام رهبری برای کسانیکه پس از انتخابات امیدوار بودند که با کمک دولت و جامعه مدنی، کشور (در شرایط لغزنده خاورمیانه) در مسیر توسعه همه جانبه بیفتد، نگران کننده و حتی ناامید کننده بود. از نظر آنها پیامد این سخنان یعنی ادامه کشمکش سیاسی و درجازدن و عقب افتادن ایران از توسعه و حتی ایجاد ناامنی از سوی افراد خود فرمان در جامعه است.
۳- در برابر تفسیرهای بدبینانه فوق یک تفسیر «متعارف» و «عادی» قرار دارد. شاید کوتاهترین و رساترین تفسیر در اینجا تفسیر عباس صالحی معاون وزیر ارشاد باشد که گفت: «آتش به اختیار در کلام و منطق رهبری، یعنی فعالیتهای فرهنگی خودجوش، غیر دستوری، اما در چارچوب قانون و اخلاق. از این واژه چماق نسازیم».(پایان نقل قول).
۴- من در برابر دو ارزیابی فوق از ارزیابی دوم دفاع میکنم و معتقدم نگرانان به حال کشور و اصلاح جویان نباید تفسیرهای منفی را جدی بگیرند. زیرا که:
الف- هدف اصول گرایان همیشه این بوده و هست که از کسانی که دلسوز کشور هستند و از اصلاحجویان گزک بگیرند و به مقام رهبری بگویند: ببینید این اصلاحطلبان در برابر شما هستند. از این رو استراتژی بیست ساله خاتمی مبنی بر علاقه اصلاحجویان در تعامل و دوستی با رهبری همچنان بهترین راهبرد اخلاقی، عقلانی و از لحاظ امنیت ملی استراتژیک است. انصافا دست همکاری اصلاحجویان در چارچوب قانون اساسی به سوی همه ارکان حکومت دراز است. و البته اصلاحجویان امور غیرقانونی و تبعیضآمیز را هم در جامعه (مثل اصولگرایان) ماسمالی نمیکنند. و در اصلاح آنها به اندازه توانشان میکوشند.
ب- مقام رهبری در این سخنرانی نگران بیست و چهار میلیونی که به روحانی رای دادند نبودند و بیشتر توجهشان به اصولگرایان رادیکالی بود که در انتخابات شکست خوردند. در ضمن لحن گفتاری ایشان در هنگام سخنرانیها عینا سیاستهای عملی حکومت نیست. تازه وقتی هم که لحن و عمل مخالفان دولت روحانی و جامعه مدنی در موضوعی یکی بوده، در عمل لزوما آن موضوع تحقق نیافته است. مثل لزوم یک دورهای شدن دولت روحانی و پیروزی رئیسی که محقق نشد.
ج- این سخنان «سیاست عملی» نبود بلکه «بارگفتمانی» داشت. سیاستهای عملی رادیکال را معمولا اجرا میکنند نه اینکه اعلام کنند. به همین دلیل سخنان مقام رهبری در برابر نظامیان و سپاهیان نبود بلکه در برابر دانشجویان که در معرض جنگ نرم تلقی میشوند، بود.
د- نباید بدبین بود زیرا اصولگرایان رادیکال تا حالا در عمل دارای اختیار بودهاند. آیا در چهار سال گذشته کاری بوده که میشده علیه دولت روحانی و جامعه مدنی کرد که انجام ندادهاند، آیا در جریان انتخابات مگر اعلام نکردند ۱۶ میلیون حاشیهنشین داریم و به آنها سند میدهیم! کدام مسئولی در این کشور جرئت میکند که بتواند با تتلو بنشیند و در جلوی چشم میلیونها ایرانی گپ بزند و کسی هم به نگرانان ارزشها و فرهنگ پاسخ نگوید. تمام کسانی که در روستاها و در مساجد نارواترین تهمتها را ذیل سند ۲۰۳۰ علیه روحانی زدند واقعا اختیار داشتند. از این رو عمل به اختیار در آن گفتار بیشتر علامت اعلام یک تغییر در جبهه اصولگرایان رادیکال است. زیرا این جبهه در جریان انتخابات به رغم برافراشتن شعارهای «اقتصادگرای پاپولیستی» شکست خوردهاند و دوباره باید به طرف چالش فرهنگی با دولت و جامعه مدنی حرکت تغییر جهت دهند. پس اهمیت بحث بیشتر یک جدال گفتمانی است.
ه- در مجموع سخنان رادیکال پس از انتخابات مثل رای حرام، و یا سیاه و حرفهای دیگر بیشتر بحثهای گفتمانی و برای روحیه دادن است نه برای به پایین کشاندن دولت روحانی و مشابه سازی این وقایع با دهه شصت خطا است. خوشبختانه مقام رهبری، فحول اصولگرایان و حتی نظامیان، میدانند که جامعه ایران با ابر چالشهایی روبرو است که مهار این چالشها با خودسری و به هرج و مرج کشیدن جامعه درمان نمیشود.
گم نکردن راهکارها
اصلاح جویان همچنان باید به دنبال پنج چیز باشند و حواس خود را با امور غیر راهبردی پرت نکنند:
۱- حفظ انسجام اصلاحطلبان (و اعتدالگرایان و اصولگرایان میانهرو).
۲- کمک به دولت در اینکه چرخ جامعه ایران به طرف توسعه پایدار و همه جانبه حرکت کند.
۳- تقویت نهادهای مدنی جامعه مدنی (اعم از افراد مدنی، سمنها، اصناف، خیریهها، هیئتهای مذهبی، محافل اجتماعی ، پویشهای جمعی و شبکههای اجتماعی) و هدایت آنها در جهت کمک به حل مسائل عامه جامعه در کنار دولت مثل حفاظت از محیط زیست، مبارزه با فساد، ایجاد مشاغل جدید، کاهش آسیبهای اجتماعی.
٤- ارائه گزارش عملی و افتخارآمیز (پس از چهار سال) به مردم شهرهایی که لیست امید در آنها پیروز شدهاند.
۵- حفظ روحیه امید در میان مردم خصوصا مبنی بر این اینکه کار خوبی کردند که رای دادند. اگر چنین نکرده بودند که رایشان را حرام نمیدانستند.
خلاصه:
دولت روحانی، اصلاح طلبها و اعتدال گراها باید به کارهای ایجابی خود فکر کنند. بعضی عناوین را مرور زمان بهتر حل میکند. ما شاهد بودیم در زمان اصلاحات بیشترین فشارهای حتی عملی به دولت خاتمی و جامعه مدنی آمد، ولی التزام به روشهای اصلاحی برآیند بهتری برای بهروزی جامعه ایران از لحاظ توسعه اقتصادی، گسترش حوزه عمومی، جامعه مدنی و فرهنگ همزیستی داشت.