فرمان «آتش به اختیار» اخیر آیتالله خامنهای نقطه عطف مهمی در ستیزه جویی آشکار وی در مبارزه با دولت روحانی است. چنین فرمانی از سوی رهبری که مهمترین مواضع کلیدی حاکمیت، قوه قضاییه و سپاه پاسداران و سیستم امنیتی و اطلاعاتی کشور را در دست دارد، اما به دلیل ناکامی در اعمال رای اقلیت اصول گرا، به مبارزه با حاکمیت اکثریت جامعه برخاسته، حتی در تاریخ جهان نیز بیسابقه است.
شکستهای پی در پی اخلاقی و سیاسی آقای خامنهای، کارشکنیهای متعدد وی در برابر اصلاحات و بوِیزه شکست سنگین نامزد مطلوب او در انتخابات اخیر سبب شده است که ایشان بطور علنی همچون سخنگوی تند روان مذهبی در راس حاکمیت، پا به میدان گذاشته است.
این رویکرد آقای خامنهای نشان میدهد که ایران پا به دورانی گذاشته است که نه افکار عمومی، نه اصلاح طلبان و اعتدالیون در برابر کارشکنیهای ولی فقیه حاضر به عقب نشینی نیستند و از سوی دیگر» رهبری» نمیخواهد به خواست افکار عمومی در همراهی با اصلاحات و توسعه سیاسی و تقسیم منصفانه تر قدرت تن در دهد.
تاکید آقای خامنهای در کاربرد اصطلاحات نظامی آن هم علیه دولتی که تنها چند هفتهای از پیروزیاش در یک رفرندوم ملی نگذشته است، یکبار دیگر نشانه سقوط وی از مقام رهبری یک کشور به سخنگوی اقلیتی شکست خورده، غیر متمدن و بازندهای لجوج است.
اما این بازنده بد که حتی در باره پخش صدای شجریان از سیمای جمهوری اسلامی «دبه» میکند، این بار با تشویق دانشجویان بسیجی به گشودن «آتش به اختیار» علیه دولت، آشکارا به جایگاه یک گروه زیر زمینی چریکی سقوط کرده است. این رویکرد اقای خامنهای همچون به سیم آخر زدهای میماند که در پی براندازی یک دولت قانونی از راههای خشونت آمیز و ضربتی است.
ایشان به صراحت تمام از دانشجویان بسیجی خواسته است که «خودتان را در صفوف مقدم مبارزه و درگیری بدانید»، «آتش به اختیار باشید»؛ «خودتان اقدام کنید». چون «دولت اختلال دارد و اصلا تعطیل است.»
بیتردید شکست سنگین ابراهیم رئیسی نامزد یگانه اقتدارگرایان و تندروان مذهبی که تمام سناریوهای مربوط به جایگزینی وی در نقش «رهبر سوم» را بر باد داد، عامل مهمی در این رفتارخطرناک و ماجراجویانه خامنهای است.
آقای خامنهای اینک با چنین فرمانی خود به چهره اصلی «قدرت پنهان» تبدیل شده و راه را برای ایجاد هرج و مرج و آشوب در کشور گشوده است.
فرمان «آتش به اختیار» آقای خامنهای از این نظر هم در تاریخ ایران و جهان بیسابقه است که جای حکومت و اپوزیسیون را عوض میکند. دفاع از قانون و آرامش و حاکمیت دولت به عهده مردم، دولت و اپوزیسیون اصلاح طلب گذاشته شده است و ایجاد وضعیت جنگل و قهر و بهم زدن قرار داد میان رای دهندگان و منتخبین، به حاکمیت ولی فقیه واگذار میشود.
آقای خامنهای با این رویکرد حتی الگوی رفتاری خود مبنی بر آمریت، پنهانکاری و نرمش را که تا حدی در کلیدی ترین نزاعهای درونی نظام در گرهکاههایی نظیر «لباس شخصیها»، حصر موسوی و کروبی، از «نرمش قهرمانانه» تا دمیدن در آتش ضد امریکایی در موضوع «برجام» به کار میبرد، زیر پا گذاشته است.
این رویکرد انتقامگیرانه آقای خامنهای نشانه آغاز دور تازهای از کارشکنیهای بحران ساز در پهنههای سیاست داخلی و نیز وضعیت ایران در پهنه بینالمللی است.
نیروهای سیاسی داخل و خارج از کشور و مردم اگاه ایران که همسو با یکدیگر، در انتخابات ۲۹ اردیبهشت ماه لحظه تاریخی را بدرستی تشخیص دادند؛ و با بلوغ سیاسی هدفمند خطر چیرگی نیروهای راست افراطی را دفع کردند، اینک باید با هشیاری آماده مقابله با کارشکنیهای پیش رو باشند. این فرمان نشانه سراسیمگی و ناتوانی رهبری است که نه بصیرت دارد و نه شرایط داخلی و منطقهای ایران را میفهمد و نه از خویشنداری و مدارا گری در پذیرش یک شکست سیاسی برخوردار است.
این فرمان را باید همچون هشداری برای ایجاد موج تازهای از سرکوب و هرج و مرج در کشور برای به عقب نشاندن دولت و افکار عمومی مردم تلقی کرد. یک جنبه دیگر فرمان چریکی «آتش به اختیار» تحمیل وزرایی به کابیته دولت روحانی در پستهای کلیدی است. تصادفی نیست که فرمان «آتش به اختیار» دیروز آیتالله خامنهای با دور جدیدی از حملات اصول گرایان علیه برجام همراه شده است.
وظیفه دولت منتخب مردم کسب رضایت عمومی، دفاع از آرامش و آزادیهای قانونی و تنشزدایی در پهنه سیاست خارجی در منطقه پر آشوب خاورمیانه است. آقای خامنهای بیاعتنا به افكار عمومی و خواستهای مردم، در پی براندازی نرم دولت قانونی روحانی است.
وی میکوشد به شکل غیر قانونی شرایط جایگزینی جانشین خود را فراهم کند. هدف دیگر وی تحمیل مهرههای نا مطلوب در دولت روحانی، در پناه هرج و مرج ناشی از فرمان «آتش به اختیار» است. دولت روحانی با تکیه بر افکار عمومی مردم آگاه ایران نباید تسلیم خواستهای غیر قانونی و آمرانه آقای خامنهای شود.