پژوهشگر«مرکز مطالعات عالی علوم اجتماعی» پاریس
در انتخابات ریاست جمهوری، اگرچه شعارهای «پوپولیستی» از سوی برخی کاندیداها داده شد و نگرانیهایی به بار آورد، اما این شعارهای «توخالی» و بیبرنامه متعلق به کشور و شرایط امروز ما نبود. در غیر این صورت میتوانست «حاشیهنشینها و محرومین» را بفریبد و موجی ایجاد کند که در کشورهایی دیگر تجربه شده است. جامعه امروز ایران به خاطر افزایش دانشگاهها و دانشجویان هر شعار غیرمنطقی و بیبرنامه را پس میزند.
این مهم نشان از رشد آگاهیهای اجتماعی و حتی اقتصادی وفرهنگی دارد که طی دهههای اخیر درجهان کوچک شده ومنجمله کشور ما به تعبیر مارسل گوشه فیلسوف سیاسی «هرکس با یک رایانه یک ملت شده است». رشد جمعیت استفادهکننده از فضای مجازی است که به قولی «اینک فضای واقعی شده است»، نمود این دنیای کوچک شده است.
قبل از شکل گیری جامعه مدنی درجهان «جماعات انسانی هنوز مراحلی را طی نکرده، طبقات اجتماعی، تقسیم کارجمعی وحتی نهاد دولت – ملت را نداشتند، هنوز نگاهها ایدئولوژیک، وایدئولوژیها سنتی بود و عامل از خود بیگانگی انسان، و انسان فاقد کنش وبیشتر «قضاوقدری» و سیاست در حد کلام وتنبیه بود. تغییرات فرهنگی هنوز آغاز نشده وانسان هنوز خود را نیافته بود. پوپولیسم «متعلق به چنین شرایطی بود که هنوز جماعات انسانی جامعه نشده، اگرچه در گروه های کوچک – روستا یا کارخانه بهم پیوسته بودند و در برابر اقلیتهای ثروتمند گاهی شورشی میکردند، جماعات انسانی با شکل گیری «شهر» متوجه نوعی مطالبات اجتماعی وتخصصهای جدید و روابط اجتماعی، زندگی مدنی و با مقررات و قراردادها درجامعه شدند.
در صورتی که قبلاً در برابر فاصلهها و شکافهای فقیر وغنی «برخی به خاطر نابرابریها قوای تعقل منطقی را از دست داده، فوقالعاده تلقین پذیر شده و بسرعت تحت تأثیر عوامفریبان قرار گرفته وبرخی بهطور غریزی دستخوش کنشهای ابتدایی شده در چنین شرایطی حتی اشخاص فرهیخته ممکن بود تحت تأثیر جماعت واکنش هایشان نامعقول باشد» کتاب «جامعه شناسی گیدنز».
ریشه پوپولیسم از اینجاها آغاز شده، با روشنفکرانی که دربرابراختلافات طبقاتی انقلاب وشورش را توصیه میکردند. بدین خاطر است که در جوامع پیشرفته امروز دموکراسی ومشارکت مردم در نهادهای قدرت برای ممانعت از این واکنشها تجویز میشود.
با شهرنشینی دوره تئوریهای مستبدین سنتی که ایجاد «رعب و وحشت» بود گذشته است. از این بهبعد دیگر انسان با «حیوان سیاسی، حیوان اقتصادی، حیوان اجتماعی و... چون گذشته.» تعریف نمیشود که باید با حقوق و قانون متحقق شود وگرنه در انتظار واکنشهای غیر خردمندانه آن باید بود. امروز اگر درکشورهای توسعه یافته گاهی جنبشهای کور حاشیه نشینان را مشاهده می کنیم غالباً حاصل زندگی مهاجران، پناهندگان و... بوده که از حداقلها محرومند ولی در جهان سوم حتی بخش عظیمی از مردم بومی را هم بهصورت انبوه «فراموش شده» و غیر قابل پیشبینی شاهدیم، جماعاتی که نه تنها فقر مادی بلکه فقر فرهنگی را هم تجربه می کنند. دراین شرایط همیشه باید درانتظار واکنشهایی پیشبینی نشده «پوپولیستی» بود، منتها در کشورما که درهرصورت «حقوق شهروندی» که به دستور دولت باید حداقل در هر اداره مورد توجه واجرا باشد تا بیمه همگانی، حق سلامت و...که بتدریج در حال اجراست ، اکثریت بهدنبال شعارهای بیمحتوا و بی برنامه نخواهند رفت که دیدیم در انتخابات اخیر هم نرفتند.