فشرده سخنرانی نگارنده در انجمن مدرنیته گوتنبرگ سوئد در روز یکشنبه ۲۴ ارديبهشت ۱۳۹۶
اصلی ترین نکتهای که انقلابیون ۳۸ سال پیش، علیرغم همه خظاها و کژ اندیشیها در قانون اساسی کشور گنجاندند، اصل جمهوریت و برگزاری هر چهار سال یکبار انتخابات برای گزینش دولت است. این اصل، بنیاد عقلی دولت مدرن است. بنا به این اصل، حکومت همچون یک قرار داد اجتماعی است که شهروندان میتوانند هر چهار سال بکبار آنرا لغو یا تجدید کنند. حکومت و قدرت امری ابدی و الهی نیست. اما اصل واگذاری قدرت به خواست همگانی ایرانیان از طریق «هر فرد یک رای» و چرخش و تناوب قدرت و نیز امکان کنترل و تغییر آن از سوی شهروندان، تنها از خرداد سال ۷۶ تا حدی توانست آب در خوابگه استبداد دینی بریزد. این هنگامی بود که پس لرزههای تب انقلاب و سپس پایان کابوس هولناک جنگ، فرو نشسته بود. اما تا کنون با هیچ توطئه و ترور، حصر و تقلبی نتوانستهاند، این اصل جمهوریت و برگزاری انتخابات به عنوان پایه مشروعیت حکومت را از ملت ایران پس بگیرند.
شواهد نشان میدهد که دوازدهمین دوره انتخابات براستی یک بزنگاه و نقطه عطف تاریخی در بازپس گیری یا واگذاری این اصل جمهوریت، و خواست همگانی و امکان کنترل قدرت و بازتوزیع آنست. دادهها نشان میدهد که حاکمیت دوگانهای که رییس جمهوری آزادیخواهی مثل خاتمی را “آبدارچی” کرده بود و روحانی را مچاله، دست کم به شکل فرسایشی آن برای هر دو سوی این نبرد، به نقطه جوش نزدیک شده است. اگر این وضع تا کنون یک تراژدی خسته کننده برای دو سوی نبرد «که بر که» بود، ادامه آن دیگر در افکار عمومی ایران و جهان به یک کمدی تبدیل میشود.
در این دوره انتخابات چهار موضوع اصلیترین چالشها و بحثها را تشکیل میدهند: مشکلات اقتصادی، بیکاری، فساد دستگاههای حکومتی و سیاست خارجی. در پشت راه حلها، سوابق اجرایی و کارنامههای نامزدها همچون قانون طلایی هر انتخاباتی به اهرم پاداش و مجازات نامزدها تبدیل شده است. این موضوعات براستی تحولات ساختاری، جمعيتی و ذهنی جامعه ايران را انعکاس میدهند.
در پی ۱۱۰ سال ماراتن پیکار ۱۰ نسل ایرانیان برای آزادی، اینک نبرد جانکاه ۲۰ ساله اخیر بر سر همین یک اصل پیش گفته، به یک نقطه تلاقی تعیین کننده رسیده است. جان سخن این است که اهمیت پیروزی یا شکست در این انتخابات بسی فراتر از کرسی ریاست جمهوری است. سخن بر سر سرکردگی یا فرادستی در انتخاب راه کشور است. انتخاب میان دو راهی که دو نامزد اصلی، روحانی و رئیسی در پیش پای کشور گذاشتهاند.
یک راه میتواند کشور را به شاهراه جمهوریت، آزادی، رفاه نسبی و جهان مدرن امروز نزدیک کند. راه دیگر ادامه همان راهی است که با فرادستی راستگرایان مذهبی و آمیزشی از پوپولیسم، تجددستیزی و انزواگرایی جهانی، دستکم دو نسل دیگر از تحصیلکردگان شهری را هم به چند «نسل سوخته پس از انقلاب» میافزاید.
این واقعیت با همه وضوح هنوز «نیمه پنهانی» داشت که تا همین چند هفته پیش نمیشد همه انرا رویت کرد. حتی ورود رعد آسای رئیسی از آسمانی صاف به صحنه انتخابات، مناظره اولی که هنوز بازیگران آن با چراغهای خاموش به مصاف هم میرفتند، و مردم دل زدهای که با بی اعتنایی باور خود به هر گونه تغییر از راه صندوقهای رای را از دست داده بودند، نشانهای از مصاف تاریخی که در راه است، نمیداد. زیرا چیدن صفحه پیچیده شطرنج بازی سرنوشتساز قدرت، مثل همیشه در اتاقهای فکر بیت رهبری بر اساس بازبینی همه تجارب آموزنده انتخابات ۲۰ سال گذشته، به سبک و سیاق تازهای در سکوت پنهانی طراحی میشد. اما در زیر پوست جامعه، مهندس دیگری طی سالهایی سخت و طولانی و تاریک، آنقدر رشد کرده است که درک آن در محاسبه هیچ اتاق فکری نمیگنجد. این عامل که از نگاه اتاق فکر بیت رهبری تا حدی نامریی است، همان بحران اعتمادی که همه نظامهای خودکامه را از درون میپوکاند. این بحران مرزی میان پاسدار و روحانی و روشنفکر و مردم کوچه و بازار نمیشناسد.
اما بزنگاه و نقطه عطف تاریخی نبرد بر سر اصل فوق را از کلام آتشین حسن روحانی میتوان دید. مردی که مهمترین ویژگی او آرامش و اعتدال و راه حل جویی است، اینک با چالش طلبیدن «قدرت پنهان» قفنوس وار سر کشیده و قد و قوارهای تازه یافته است. کلام گذاشتن و فراتر رفتین از خواستههایی که تا همین یک دوره پیش انتخابات «بزرگترین فتنه» میرحسین اعلام میشد، براستی نشان میدهد که رییس جمهور نه تنها صدای مطالبات و خواستههای شهروندان را شنیده است، بلکه برای پیروزی در یک مصاف تاریخی به میدان آمده است.
دغدغههای خاتمی، کروبی در حمایت صادقانه از روحانی نشانه دیگری از رویارویی با بزنگاهی سخت و دشوار است. حتی فیگور ابراهیم رئیسی نامزد یگانه اقتدار گرایان و تندروان مذهبی که در وعدههای معیشتیاش همچون یک سکولار دو آتشه و بی اعتنا به ارزشهای اسلامی ظاهر شده است، نشان از بزنگاهی میدهد که در آن راه برای کسب یا واگذاری همان یک اصل پیش گفته، فرش شده است.
تصادفی نیست که «قدرت پنهان» برای پیروزی در این نبرد چنان تدارک دیده بود که با خانه نشین کردن و حصر و نا امیدی بسیاری از آزادیخواهان، روشنفکران و تجدد طلبان ایرانی، میانجیها و کادرهای اصلی پیام رسانی و توانمندی بسیج مردمی اردوگاه مخالف خود را از کار بیاندازد. اما با شتاب هوشمندانه روحانی و تغییر آشکار رویکرد و لحن وی اینک باید منتظر اندام منسچم ارکستر بیدار و همنوایی بود که سمفونی عبور پیروزمندانه از این مصاف تاریخی را بنوازد.
در بزنگاه روز جمعه نه هیچ ایرانی آزادیخواه و دگر اندیش و تحول خواهی در خانه بنشیند تا هیچ خودکامهای قادر به اجرای سناریو مطلوب خود نباشد. در این تردیدی نیست که روحانی پیروز در بزنگاه روز جمعه، قد و قواره بسی فراتر و ستبرتر از پیش در برابر رقبا خواهد داشت. در پس نبردهای انتخاباتی این دوره بیشترین تابوها و خط قرمزها، چنان شکسته یا به پس رفته است، که بازگردندان آن تنها با راه انداختن یک کهریزک دیگر شاید شدنی باشد.
باید امیدوار بود و تلاش کرد که روز ۲۹ اردیبهشت ماه در رقابت سرنوشت ساز میان دو نامزد اصلی، روحانی و رئیسی، مردم ایران با مشارکت گسترده و هر چه بیشتر رای آگاهانه به روحانی به مجازات عادلانه و سزاوار همه نیروهایی دست بزنند که در صورت کسب قدرت با یکدست کردن جانشین ولایت فقیه، ریاست جمهوری و خفه کردن مجلس تا دورانی طولانی بر اصل جمهوریت و چرخش تباوب قدرت نقطه پایانی خواهند گذارد.
علیرغم همه نظر سنجیها، تجارب تمام انتخابات ۲۰ سال اخیر کشور گواهی میدهند که رای واقعی شهروندان تنها در دقیقه نود بازی شگفتی میآفریند. اما مهمترین تضمین سلامت انتخابات و جلوگیری از تقلب و کارشکنی و دستبرد به آرای مردم، حضور هر چه گسترده تر در انتخابات و رای به حسن روحانی است. در بازی با گوریل تنها راه پیروزی هجوم همگانی به سوی صندوقهای رای گیری و تعیین تکلیف با فاصلهای بسیار آشکار میان دو نامزد برای عبور ظفرمندانه از نقظه تلاقی نبردی است که سرانجام لحظه رویارویی مسالمت آمیز با آن فرارسیده است.