اینجانب با اعتماد تمام به حسن روحانی رأی میدهم؛ به روحانی و به تیم معتدل و مدیر و مدبّر او رأی میدهم تا ماندهی برنامههای نیک و عالی خودرا به عمل آورند و ایران را از این وضع بد و بغرنج و پررنجی که گرفتار آمده بیرون آورند.
من به روحانی رأی میدهم، نه برای اینکه از میانِ «بد و بدتر»، بد را انتخاب کرده باشم، بل به این سببِ ساده که در اوضاع و احوالِ داخلی و بینالمللیِ کنونی، فردی شایستهتر از او را برای مقام ریاست جمهوری اسلامی ایران نمیشناسم. یعنی صمیمانه معتقدم که در درونِ نظام فقاهتی که هیچ، در میان اعضاء اپوزیسیونِ «نظام» هم، محال اگر نباشد مشکل بتوان کسی را همسنگ و هموزن او پیدا کرد!
روحانی و وزرای او مسئلهی هستهای ایران را که به معضلِ عظیمی در سطحِ جهانی و به بهانهی تهديدی در جهت جنگ افروزی و ویرانگری در منطقه تبدیل شده بود، با کسب رضایت تمام «ممالک شرکتکننده»، و با دلیری و درایتِ تمام حل کردند و با آن سیاستورزی ماهرانه، نه تنها خطر جنگِ با آمریکا و خطر تجزیه و درب و داغان شدن ایران را دفع کردند، بل در حل اختلافات بینالمللی فصلِ نُویی را گشودند که انسانی و صلحجویانه و منطقی ست و به سودِ همهی مردمِ دنیا...
روحانی و تیم او، اقتصادی را جان داده دوباره زنده کردند که ویرانگریهای احمدینژادی و تحریمهای مرگآور بینالمللی، جانمایهی آن را گرفته بود؛ یعنی اقتصاد مملکتی و وضع معیشتی مردم بقدری بد و ناامید کننده شده بود که در آستانهی ورود به مرحلهی معاملهی نفت خام با دوا و دارو و غذا و مواد اولیه ایستاده بودیم، در واقع دنیا داشت ما را تحقیر میکرد و خفّت و خواری میداد، تا برجام آمد و ایران از آن انزوای بینالمللی خارج شد، و باز آبرو و اعتباری کسب کرد و میزان زیادی از آن تحریمهای ظالمانه هم برداشته شد. در نتیجه، این توسعهی اقتصادی و رشد همهجانبه و انبوه سازندگیهایی که امروزه مشاهده میکنیم، ممکن و میسّر گردید.
ولی یادمان باشد که دولت روحانی، مذاکراتِ طولانی با شش قدرت بزرگ جهانی را درشرايطی پیش برد وپیروز شد که «دلواپسانِ داخلی» همصدا با سعودیها، اماراتیها و نتانیاهو و دستراستیهای آمریکایی با هر وسیلهی ممکنی میکوشیدند که مانع از ادامهی آن مذاکرات سازنده بشوند و ایران شکست بخورد. از یاد نبریم که دولت تدبیر و امید در شرایطی کار و سازندگی کرده که تمامی نهادهای تحت رهبری مستقیم آقای خامنهای، از روز نخستِ ریاست جمهوری روحانی بر ضدّ دولت او کار کردهاند تا سدّ راه ترقی و توسعهی ملی بشوند، و روحانی را در نیمه راه وادار به کنارهگیری کنند، که صد البته نتوانستند و در هیچ پیچیدند!
و امروز، همان نهادهای «ولایی» ، مفصّلته الاسامی: سپاه، بسیج، ائمهی جمعه، قوّهی قضائیه، شورای نگهبان، صداوسیما، شبکهی تکایا و مساجد و مداحانِ تحت حمایت سپاه... بهویژه دستههای وابسته به مصباح یزدی یعنی مصباحيّه، با حمایت مالی بنیاد مستضعفان و موسسه عظیم قدس و غیره و غیره با دروغ و دغل و توطئه به میدان آمدهاند تا مانع از انتخابِ دوبارهی حسن روحانی شوند و عنصر بدنامی چون رئیسی یا قالیباف را به ریاست جمهوری انتخاب کنند تا مطیع اوامر خامنهای باشد و مابقی قضایا!
باری، با یک حرکت سراسری به سوی صندوقهای رأی، با چند ده میلیون رأی به روحانی، میتوان هر طرح توطئه و تقلبی را نقش بر آب کرد و نیروی استبداد و ارتجاع را عقب راند.
وعدهی ما ۲۹ اردیبهشت، پای صندوقهای رأی!
پنجم اردیبهشت ۱۳۹۶
محمد ارسی / تگزاس
.(JavaScript must be enabled to view this email address)
■ هرگز از یاد نبریم که تهدید جنگ و دروغ و ویرانی میراث شوم دوران احمدینژاد بود و قطار بیترمز سیاست آن دوران، ایران را بسوی پرتگاه تباهی می برد. هیچ طاعونی بدتر از جنگ در جهان وجود ندارد و او پس از فرجام ایران را از بحران جنگ عبور داد و چرخهای اقتصاد ویران شده را به گردش در آورد تا از این سنگ آسیا، نان و برکتی هر چند اندک بر سفره های کوچک مردم بگذارد. اگر چه هنوز راهی بسیار در پیش دارد اما رشد اقتصادی دوران او نشان از همت بلند او برای تامین رفاه و معیشت مردم است. او بجای وعده های عوام فریبانه و رویایی از واقعیت سخن گفت. او سایه دروغ را از سیاست و ملکداری خود دور کرد. و امید را، امید را به دل مردم باز گردانید. دولت او به یک دولت کریمه وحدت ملی تبدیل گردیده است. ما در عالم واقعیت زندگی میکنیم انتخاب روحانی یک انتخاب واقعی ست او یک سیاستمدار عمل گراست که امتحان خود را پس داده است.
م. بارش
■ درود بر اندیشمندان منصف و عادل که بقای ایران و دوام ملت ایران را آرزومندند. یکبار دیگر به حسن ظن و خیر خواهی محمد اَرَسی عزیزو فرهیخته درود و زنده باد میگویم.
شیرزاد
■ قسمتی از میل دوست عزیزی است که به اشتراک میگذارم.
بنظرم برای جمهوری اسلامی، جناب رئیسی رئیس جمهور و «رهبر» بسیار لایقی است، چونکه برای جمهوری اسلامی کارهای مهم و جنایات بیشماری انجام داده و مورد اعتماد نظام است، جناب رئیسی یک حزبالله اصیل است. امروزه «اصلاحطلبان» با پخش ویدئوها و مصاحبات گوناگون سعی در خراب کردن شخصیت جناب رئیسی دارند! فقط رئیسی مثل یک حزبالله صادق و راستگو به جنایاتش افتخار میکند و مثل جناب روحانی شریک جرم در تمام جنایات حکومت اسلامی پز «حقوق دان» نمیدهد. من اگر در ایران مجبور به رای دادن میشدم قطعا رئیسی را انتخاب میکردم، اما خوشبختانه اجباری به این انتخاب نیست. ایکاش همین اقایان اصلاح طلبان در مورد کاریر آقای روحانی روشن میکردند که:
- همین اقا که تا قبل از انقلاب وجود خارجی نداشت، چطور ناگهان «مرد شماره دوم نظام» و رئیس شورای امنیت ملی شد!
- میتوان باز هم سوال کرد که، رئیسی که زندانیان مظلوم را دسته دسته به جوخههای های اعدام میسپرد، روحانی با چه کارهایی مشغول بود؟
- در نهایت اینکه زمانی مرد شماره دوم نظام انسان فرزانه ایهالله منتظری بود، منتظری قربانی نامه اعتراضی به خمینی در اعدامهای سال ١٣٦٧ شد. او مصیبتهای فراوان کشید و بعد از مرگش هم به فرزندان و خانوادهاش زندگی را سیاه کردند.
همان موقعی که آیهالله منتظری اقدام به ارسال نامه به خمینی به جانیان خونخواری مثل «رئیسی» کرد، روحانی کجا تشریف داشت؟! چرا وقتی که ایه الله منتظری مرد شماره دوم نظام را تنزل مقام دادند، جایگاه و مقام منتظری را به روحانی تفویض کردند؟! متاسفانه این جامعه با ان حافظه تاریخی باید مصیبتهای فراوان دیگر را هم تحمل کند. حالا در انتخابات پیش رو، تنور انتصاب بین روحانی و رئیسی را گرم کنید! تنها مقام معظم رهبری است که به ریش همگی میخندد.
■ در جامعه نخبه کش ایران نخبه کشی رسمی متداول و اخلاقی جاری شده است و این رسم و اخلاق را مستمرا در ایران نهادهائی تبلیغ و ترویج میکنند در حقیقت خروجی سیستمهای بیمصرف و وبال و سربار اقتصاد و دلالان سیاستاند. نه درک درستی از زمان و سیاست روز دارند و نه توان حل مشکلی از مشکلات اقتصادی و اجتماعی وفرهنگی. در هر جامعهای میتوان این توانائیها را با آزمودن نظر سنجیهای متفاوت اندازه گیری کرد که در ایران نیز هم.
آمار آسیبهای اجتماعی در ایران را در دوره ۸ ساله احمدی نژاد و ۴ ساله روحانی وقتی کنار هم بگذارید و بسنجید متوجه تفاوتهای کارکردی دو نگاه به مردم و جامعه ایران خواهید شد. ادعا نمیکنم که اکنون به وضع مطلوب رسیدهایم ولی روحانی و دولت او توانسته این نا بسامانیها را به کنترل در آورد و از بیان و اطلاع رسانی در این باره کوتاهی نمیکند زیرا حل این مشکلات همگرایی اجتماعی را میطلبد. محافل واپس گرا و سربار جامعه سعی در تخطئه جنبههای مثبت کارکرد دولت حاضر میکنند و در حالیکه هیچ سابقه تجربه اجرائی و عملی در امور مملکتداری و حکمرانی ندارند وفقط به منافع آنی خود میاندیشند قلم باطل بر عملکرد دولت روحانی در این ۴ سال میکشند. من نیز چون نگارنده مقاله فوق معتقدم که انتخاب مجدد آقای روحانی خردمندانه است و رای به ایشان و دولت کار آمد ایشان به نفع پیشرفت و ثبات اقتصادی در ایران است.
م. حقیقی
■ دوست گرامی که مثل سگ زرد برادر شغال را در مورد روحانی به کار بردهای مخاطبم شما هستید.
همه درد ما همین است که گله و چوپان و سگ و شغال را از هم تشخیص نمیدهیم و سرنوشت برهای را پیدا میکنیم که از گله جدا شد و راعی به دنبالش می گشت و می دوید اما آن بره راضی به بازگشت نمیشد..
راستی ما چشمهایمان را چرا نمی شوییم تا جور دیگر نگاه کنیم. تفاوتها را نمیبینیم و آدمها را از هم تشخیص نمی دهیم. اینگونه حرف زدن و حرکت کردن سر از ترکستان در آوردن نیست؟ شما می توانید توهین خود را کنید و به ضربالمثلی عامیانه بر همه چیز و همه کس خط بطلان بکشید. اما با من بگویید آن که در این میان نه سگ زرد است و نه شغال، کیست. شما که آدمشناس هستید با من بگویید چه کسی به درد این ملک و رعیت می خورد. همه چیز و همه کس را انکار کردن مشکلی را حل نمی کند. دلمان برای خودمان نمیسوزد برای مردمی بسوزد که درد نان و نمک دارند. درد رهایی و آرامش دارند. در این وانفسا راه حل چیست و حلال مشکلات کیست؟ شما راضی خواهید شد که جنگ ویرانگری دوباره جان و ناموس مردم را نابود کند؟ راضی خواهید شد که نابسامانی و دروغ و دغل سایه اش دوباره پدیدار شود. ما از اوضاع داخل بیخبریم درست. شما که با خبر هستید بگویید چه خبر دارید و در فکر که هستید؟ فکر کودکان حیابانی تهران هستید؟ فکر زنهای بیسرپرست و مردان بیکار مملکت هستید؟ فکر درد مندان و گرسنگان هستید؟ فکر آزادیخواهان در بند و به حصر رفتهگان دردمند هستید؟ من گمان نمی کنم این همه فکر داشته باشید و باز شانهای بالا بتکانید و بگویید سگ زرد برادر شغال است.
م. بارش
■ جناب ارسی گرامی ، اندیشمند دلسوز ایران و ایرانی
اینجانب هم با نظر شما کاملا موافقم و به آقای روحانی رأی خواهم داد چرا که به گفته شما در حال حاضر گزینهای بهتر از اونداریم. بیاد داشته باشیم که ایشان دولتی ورشکسته با خزانه خالی را تحویل گرفتند که در زیر تحریمهای کمرشکن داشت از پا در میآمد. و به گفته شما باید با همه نهادهای داخلی و مجامع بینالمللی هم دست و پنجه نرم میکرد. مدیریت کشور در ۴ سال گذشته بخصوص در زمینه سیاست خارجی، اقتصاد و فرهنگ و آموزش و پرورش شایسته قدردانی است.
با سپاس فراوان ارسلان
■ دوست گرامی که قسمتی از ایمیلی را به اشتراک گذاشته اید ...به نظرم برای جمهوری اسلامی رییسی . رییس جمهور و رهبر لایقی ست......
نه هر که طرف کله کچ نهاد وتند نشست کلاه داری و آیین سروری داند.
در تعریف سیاست گفته اند سیاست یعنی رام کردن اسب سرکش ، اما قرار نیست همه مردان سیاست یک گونه عمل کنند . هر سیاستمداری مرکب سرکش خود را با منش ، روش و دانش خود رام می کند .سیاستمداران بزرگ و با درایت و عمل گرا به جای خود سکوت می کنند و به جای خود سخن می گویند اما پیش از این و بیش از آن عمل می کنند اگر آن روز روحانی می خواست همانند آن فقیه نستوه عمل نماید امروز نمی توانست راه او را در جایگاه شخص دوم مملکت ادامه دهد.
آن مجاهد بزرگ در جایگاهی بود که وظیفه خود می دانست که سکوت نکند و با سخن و عمل جلوی کژ رفتاری ها را بگیرد اما اگر سیاستمداری دیگری چون روحانی سکوت کرد و سخن نگفت معنایش همراهی و همدلی با بد اندیشان نیست که سکوت هم سرشار از سخنان ناگفته است امروز اگر او در کسوت یک روحانی حقوق دان بر اریکه قدرت نبود چه کسی می توانست فرجام را به فرجام برساند و شر تحریم های ظالمانه را از سر ملت کوتاه کند و جلوی انحصار طلبان داخلی بایستد . روحانی هر که هست و از هر کجا آمده امروز تنها کسی است که می تواند چراغ امید را روشن نگاه دارد و کشتی بان دمکراسی در گذار از امواج خشونت و اضطراب وخودکامگی داخل وخارج باشد.
شما که همه چیز و همه کس را سیاه می بینید وبا استدلال عجیب می خواهید اثبات رای کنید که روحانی و رییسی از یک قماش اند و این دروغ می گوید و آن سر صدق دارد ، پس رییسی به درد ایران و ایرانی می خورد . خود اگر می خواهید به رییسی رای دهید و رای تان را از او دریغ نکنید اما نمی دانم آیا شور وطن را دارید وجانتان جریحه دار مردم هست یا نه اما امید دارم و برایتان آرزو می کنم که خرمن وجودتان را خداوند به شرار محبت روشن نماید تا سپیدی را از سیاهی و سره را از ناسره و جوهر را از قلب باز شناسید و همراه و همدل مردم مظلومی شوید که از انقلاب مشروطیت تا کنون رهنورد راه صعب العبور آزادی و آزادگی ست و سر فتح قله های بلند آدمیت را دارد و روحانی فرزند همین ملت است اگر نمی دانید که او از کجا آمده بگویم که از کوچه های داغ و داغدار وطن آمده است او از میان همین مردم پابرهنه برخاسته و به میانشان باز گشته است و ملت او را سرانجام بر خواهد گزید اگر باور نمی کنید منتظر باشید و بیست و نه اردیبهشت را ببینید که چگونه دست مقتدر ملت نام فرزند خلف خود حسن ،روحانی را از صندوق های رای بیرون می آورد تا دیگر هرگز کوته قدان پوپولیستی چون رییسی و احمدی نژاد هوس رای جمهور ملت را برای زیاده خواهی خود نکنند .
باش تا صبح دولتش بدمد این هنوز از نتائج سحر است.
م. بارش
■ درود بر شما جناب ارسی. طبق معمول با شهامت تمام در این وانفسای چپ روی نظرتان را ابراز کرده اید. در یکی از سایتها مطلبی خواندم که در ان نکته ای بود که جا دارد انرا عینا بیان کنم:
در انتخاباتهای گذشته موضوع انتخابات عبارت بود از کوشش حکومت برای تحمیل رئیس جمهور مورد نظر خود به مردم و مقاومت مردم در برابر آن. انتخابات بدین شکل قطبی میشد و مردم علیه نامزد حکومتی بسیج میشدند. انتخابات دوم خرداد ۷۶ و رای به محمد خاتمی یا انتخابات ۸۸ و رای به میرحسین موسوی یا انتخابات ۹۲ و دوگانه جلیلی و روحانی نمونهای از این شکل قطبی شدن بود.
حکومت از این تجربه درس گرفته و این بار با چند نامزد مشابه هم وارد عرصه شده است تا به حساب خود جلوی قطبی شدن فضا و بسیج مردم برای طرد نامزد حکومتی را بگیرد. غافل از اینکه این بار و از هم اکنون انتخابات از جهت دیگری قطبی شده است چرا که موضوع انتخابات دیگر تحمیل این یا آن نامزد به مردم نیست، جلوگیری از پیروزی حسن روحانی است. هدف حکومت این بار نه تحمیل یک تن به مردم که تحمیل اراده خود به مردم است؛ اراده به اینکه ریاست جمهوری حسن روحانی به گفته خودشان “یک دوره ای” باشد. موضوع انتخابات این بار نیز یک “فرد” است ولی فردی که باید به هر قیمت و بها حذف شود.
این از ضعف حکومت است که این بار از خیال تحمیل نامزد مورد نظر خود به مردم دست کشیده و به کنار گذاشتن حسن روحانی که دستش با آنها در یک کاسه نیست رضایت داده است. برای آنها مهم نیست رئیسی، قالیباف یا میرسلیم کدامیک رئیس جمهور بشود یا نشود چرا که آنها مهرههایی بیشتر نیستند. همه آنها فرصت طلب، تابع قدرت، باندباز، کم دانش و فاقد برنامه برای معضلات و دشواریهای اساسی جامعه ما هستند. نوع وعدهها و عوامفریبی هایشان نیز از یک جنس و از همان جنس احمدی نژاد است. آنها رقیب هم نیستند، مکمل هم هستند. برای رقابت با هم نیامدهاند برای سرنگون کردن حسن روحانی آمدهاند. رقابتی هم اگر میان آنهاست برای نشان دادن آن است که کدامیک خدمتگزار بهتر و گوش بهفرمانتری برای باندهای قدرت و ثروت است. اختلافهای آنها - اگر باشد - چنان نیست که وحدت بنیادین میان آنها را بپوشاند. بزرگ کردن و سرمایه گذاری کردن بر روی اختلافهای موهوم دیگر کاندیداها به امید فریب مردم و نمایش شکاف در جناح راست نباید راه بجایی ببرد. آنها فقط می خواهند مردم را از توجه به مسئله اصلی این انتخابات - یعنی حذف حسن روحانی- بازدارند و ریاست جمهوری روحانی را یکدوره ای کنند. از این جهت اتفاقا وحدت آنها، همبستگی و هم سنخیت بودن آنها، به میدان آمدن آنها برای رسیدن به یک هدف به نمایش در آمده است.
با همین هدف – فریب مردم- می گویند که همه شان تا آخر در صحنه انتخابات میمانند. می خواهند با این نمایش به مردم بگویند که همگی مهره های حکومتی نیستند. می خواهند به این طریق بگویند که مهره حکومتی نیستند تا بلکه مردم فریب بخورند.
بدین ترتیب است که انتخابات ریاست جمهوری اینبار قطبی تر از همه انتخابات های گذشته است و هدفی که حکومت دنبال می کند روشن تر از همه دیگر انتخاباتهای گذشته جمهوری اسلامی است. این مسئله عبارتست از اراده حکومت به حذف حسن روحانی و دولت وی. این اراده را باید مردم با رای قاطع به حسن روحانی در هم بکوبند!
■ با درود به همه شما نظر پردازان و همه مردمی که دلسوز کشورشان ایرانند. من با خواندن مقاله جناب ارسی و سایرین که بر نوشتههای ایشان نظر دادهاند, داستانی را بیان میکنم که البته امیدوارم مسولین این نشریه منت گذاشته به چاپ رسانند.
روزی در مملکتی که اوضاعی نه چندان عالی در مقایسه با اندک ممالکی دیگر، اما ارجح بر بسیاری ممالک دیگر، اتفاقی افتاد و شاهی برفت به بانگ خلق و شاهی دیگر بر تخت نهادند. شاه یا کدخدای جدید در همان ابتدا دستور داد تا پشت همه را با چوبی مثلا شصت سانتی مزین فرمایند, زاریها بلند شد و آجودانها به زور چپانیدند و مقاومت کنندگان را گردن زدند تا خلق به این اوضاع عادت کند و رضایتمند. باری کدخدا هر بار نمایندهای را معرفی میکرد تا به ظاهر امورات خلق را بچرخاند و ایشان بلافاصله دستور میداد که میتوانید چوب پشتتان را پنج سانتی متر کوتاه تر کنید و خلق به به گفت و ایشان را فردی صالح و اصلاحجوی نامید, شخص بعد از ایشان دوباره دو سانتی بر آن بیفزود, شخص سوم چهار سانتی بکاهید و باز خلقی را خوشحال بفرمود و این روند جاری ماند اما هیچ کس از خود نپرسید که اصلا چرا باید پشت من به چوبی مزین باشد که من با کوتاه و بلند شدنش دلخوش کنم یا بیشتر به ناله شوم؟
خانه از پای بست ویران است!
شاد باشید. م.ج
■ نوشتاری کوتاه، صریح، و هدفمند از یک دموکراسی خواه واقع بین ایرانی چون محمد ارسی.
بازتاب شرائط بحرانی وطن، و تصمیم بسیار مهمی که بر دوش رأی دهندگان ایرانی قرار گرفته را میتوان در تعداد کامنتها و نقدهایی که در ذیل مقاله منعکس شده، به وضوح دید. آیا دموکراسی خواهان باید از حق رأی خود در این انتخابات استفاده کرده و به روحانی رأی دهند؟ جواب من اینست: بدون تردید، حتما. آیا دموکراسی خواهان باید از نفوذ هر چند اندک خود استفاده کرده، و نه تنها رأی دهند، که دیگران را نیز به رأی دادن به روحانی تشویق کنند؟ بدون تردید، حتما. با جملهٔ موخره آقای ارسی کاملا موافقم که رأی چند ده میلیونی ایرانیان در داخل کشور، و مهمتر، رأی میلیونی ایرانیان در خارج از کشور، هم دسیسههای تقلب و خیانت به رأی مردم را غیر ممکن میسازد، و هم مهمتر از آن، صحنهٔ سیاسی کشورمان را برای همیشه، و به شکلی برگشت ناپذیر تغییر خواهد داد، همچنانکه عمل مردم ایران در دوم خرداد هفتاد و هشت چهرهٔ سیاسی کشور را برای همیشه دگرگون کرد و پیام روشنی به ارتجاع مذهبی ایران داد.
مثل روز روشن است که دو جناح خامنهای-سپاه و روحانی-خاتمی اهداف مشابه و درکی واحد از آینده و اقتصاد ایران ندارند، گرچه هر دو از لفظ «اقتصاد مقاومتی» استفاده میکنند. اینهم فعلا یک ملاحظه سیاسی ست. ایندو، یعنی جناح مقاومت و افراط از یک سو، و اعتدال و توسعه از سوی دیگر، عملا در هیبت دو حزب، با اهداف کاملا مغایر و چهرههای کاملا مشخص، در صحن جامعه حضور پیدا کرده و در رقابتی جدی و سرنوشت ساز درگیرند. اینکه در چه مقطعی «حزب اعتدال و توسعه» جرات این را در خود بیابد، یا به بیان دقیقتر، مصلحت سیاسی خود را در آن ببیند، که دیالوگ را به سطح بالاتر و شفاف تری کشیده، و صراحتاً اذعان کند که اهداف «جبهه مقاومت» و «اقتصاد مقاومتی» بر خلاف منافع ملی کشور است مهم، ولی ثانوی ست. آنچه برای دموکراسی خواهان ایرانی اهمیت حیاتی و فوری دارد اینست که این دو حزب در عمل، بر سر گره کور آینده و اقتصاد کشور تفاوت ماهوی در اهداف، و تضاد اساسی در نگرش دارند. این نه یک خیمه شب بازی طراحی شده از طرف سران جمهوری اسلامی ست، و نه سرنوشت نهایی آن موضوعی کم اهمیت و بی اثر در آینده ملت ایران.
برخورد هوشمندانه دموکراسی خواهان ایران به این تضاد در نگرش و تفاوت در اهداف، حیاتی ست، و تبعات بسیار جدی و عمیق در وضعیت پیشبرد دموکراسی در ایران خواهد داشت. متأسفانه، در حال حاضر و در چنین مقطع سرنوشت سازی در تاریخ ملت ایران، بخش مهمی از دموکراسی خواهان بر طرح مسائلی اصرار میورزند، که گرچه بسیار پر اهمیت به نظر میرسند، ولی غالبا احساسی و اخلاقی هستند، و بحث حیاتی پیشبرد منافع ملی را منحرف میکنند. بدین منوال، دموکراسی خواهان به نحوی داوطلبانه و از آغاز، نقش خود در پیشبرد بحث حیاتی منافع ملی را کم بها داده، و عملا خود را از این روند سرنوشت ساز حذف میکنند. چند بار باید انرژی منفی نفرت از رژیم دیکتاتوری دامنهٔ دید روشنفکران دموکراسی خواه ایرانی را تا سر حد قربانی کردن منافع ملی و خود کشی سیاسی طبقه متوسط بکشاند؟ انرژی و توان دموکراسی خواهان در حال حاضر در زمینهٔ سیاسی باید بر روی کسب هر چه بیشتر آزادی تحزب و امنیت اجتماعات حزبی متمرکز شود، و در زمینهٔ اقتصادی بعد معیشتی گرفته و هر چه صریحتر و سریعتر مدرنیزاسیون اقتصاد کشور را به مطالبه عمومی تبدیل کند.
آقایان ارسی، بارش و حقیقی، به روحانی تفهیم کنید که حتی محسن مشفق، یک دموکراسی خواه چپ لائیک در خارج از کشور، رأی خود را به شما خواهد داد، اگر با صراحت در مناظرههای بعدی (تاکید میکنم، با صراحت) اعلام کنید که نجات مردم ایران در تنش زدایی در منطقه، و همزیستی مسالمت آمیز با غرب است، و راه دیگری نیست.
محسن مشفق
■ م.ج عزیز
حکایتی را نقل فرمودید از شاهی برفت به بانگ خلق و شاهی ...
قیاستان دوست عزیز، قیاس مع الفارقی ست . چنین حکایتی برای ایران و ایرانیان بی مسماست. ملت ما در راه جمهوریت، آزادی و دمکراسی خونها داده است. فرزندانش را از انقلاب مشروطیت تا کنون تقدیم راه فلاح و آزادی کرده است. مردان آزادیخواهش در کنج عزلت یا گوشه زندانهاخون دلها خوردهاند. زنان آزاده ایران زمین، مردانشان را سیاوشوار به باغ آتش فرستادهاند تا وطن وطن بماند. سرحدات ارضی حفظ شود امنیت حاکم باشد و کورسوی چراغ آزادی وآزادگی روشن بماند.
آن که سر در برف فرو کرده و نمیخواهد مردان فرزانهای چون محمد مصدق، محمد خاتمی، میر حسین موسوی، مهدی کروبی، مهدی بازرگان، حسین علی منتظری و صدها و بلکه هزاران شمع ایستاده را ببیند، گناه از مردم نیست که با حکایتی چنین مستهجن به مردم توهین کند. مردم ما به کسی رای اعتماد می دهد که مصدق وار در حصر می ماند و پشت مردم را خالی نمی کند. و در جمع آنان مصلح و منادی آزادی ست .مردم ما در صد سال تنهایی و رنج، هزار سال تجربه کیمیاگری آموخته و امروز فرق خاتمی و موسوی و روحانی را با امثال رییسی و قالیباف و احمدینژاد میشناسد.
شما که خانه را از پای بست ویران می دانید به من نشان دهید یک مرد با کیاست و سیاست را چون محمد خاتمی یک مرد دلیر و آزادی خواه چون میر حسین موسوی یک مرد خردمند و با تدبیر چون حسن روحانی، من هنوز چهره ای پر فروغ تر از این مردان ندیدهام. شما چه نسخهای را پیشنهاد می کنید که خانه از پای بست ویران است پس بگذاریم بر سر مردم فرو بریزد. وای بر من و شما که حاضر باشیم ایران آشوب زده و ویران شود.
این حکایت نه تنها در شان و منزلت مردم آزاده نیست که در شان و منزلت هیچ ملتی نیست.. هر نفسی حرمت دارد هر انسانی شرافت و کرامت دارد و کرامت انسانها را با این گفتارهای پایین دست نیالاییم. که خود شما هم از همین خلق خداییاید. و خود شما هم حرمت دارید. جلال و کرامت انسانی دارید.
بیایید دست در دست مردم بگذارید از مردم دور نشوید که دوری از مردم تباهی را برای آدمی در پی دارد. مردم شالوده خانه پدری را بر عشق و عقلانیت و صبوری چنان ریختهاند که باد و بوران وحتی توفانهای سهمناک هم نمیتواند سقف آن را فرو ریزد، مردم ما تسلیم هیچ قلدر و دیکتاتوری نخواهدشد. و دیکتاتور اگرچند صباحی دهانها را می بندد و روزنامه ها توقیف می کند ومردان آزادیخواه را شلاق می زند ولی دارالخلافه شان در محاصره مردم است.
م. بارش
■ دوست عزیز آقای محسن مشفق
جنابعالی به غایت درست فرموده اید چه در مقدمه و چه در موخره مطلبتان اما دو نکته جای تامل دارد یک آن که هر سیاستمداری بر مدار عرف سیاسی ومصالح سیاسی و ملی اش سخن می گوید و عمل می کند . والبته سیاستمدار مقتدر ترمی تواند عرف های سیاسی را بشکند و فضارا برای سخن جدید تر و عمل نوتر بشکافد،کاری که محمد خاتمی پس از دوم خرداد و میر حسین موسوی پس از هشتاد و هشت کرد .این دو گفتمان جدیدی را به وجود آوردند که علی رقم همه فشارها ، ارعاب ها ، و تنگ نظری واپس گرایان و دلواپسان ، مردم از دهلیزهای تو در توی سکوت و خاموشی و ناآگاهی عبور کردند و امروز دمکراسی به یک خواست عمومی بدل شده و درصد آگاهی ملت ما از ملتهای منطقه بسیار بالاتر است و در صحنه های سیاسی هوشمندانه تر عمل می کند . آقای روحانی اگر محافظه کارانه تر عمل کرده است بخاطر جو بسته ای بود که حکومت سعی کرد پس از هشتاد وهشت بوجود بیاورد و صدای هر مخالفی را به نحوی از انحا خاموش کند . روحانی در پایتخت ایران و پشت تریبون مخالفان سخن می گوید .او زیرکانه بیش و پیش از سخن گفتن عمل کرد . شما می فرمایید که او به صراحت اعلام کند نجات مردم در تنش زدایی، همزیستی مسالمت آمیز با غرب است.مگر روحانی در طول این چهار سال زمامداری اش به غیر از این گفته و عمل کرده است دولتی که توانست باب مذاکره با آمریکا را بگذارد دولت او بود دولتی که توانست بر سر مساله هسته ای با غرب و بخصوص با آمریکا به تفاهم برسددولت اوبود. او در سطح منطقه ، غرب و جهان دست به انش زدایی و شفاف سازی زد . در حالی که واپس اندیشان مدام می لرزیدند و در بوق و کرنا ، او را متهم به سازش می کردند و می کنند. روحانی بسیار پیشتازتر در تنش زدایی و همزیستی مسالمت آمیز با غرب از دیگران ، حتی از دولت محمدحاتمی عمل کرده است. که او خوب می داند آسایش دو گیتی تفسیر این دو حرف است با دوستان مروت با دشمنان مدارا
عزت عالی مستدام
م. بارش