حج عمرۀ رئیس جمهور غنی هفتۀ قبل در آخرین روزهای رمضان امسال(۱۳۹۵) شاید بیشتر ریشهها و جنبههای سیاسی داشت تا مذهبی. اهمیت این عمره برای سلطنت عربستان سعودی که افغانستان را یکی از زمینهای بازی خود در رقابت و خصومت با جمهوری اسلامی ایران به خصوص در اوضاع فعلی تلقی میکند، بیشتر بود.
رقابت میان ایران شیعه و عربستان سنی حنبلی - سلفی یا به ادعای شیعیان، وهابی، به گذشته بر میگردد و در طول چهل سال بیثباتی و جنگ افغانستان فراز و فرودهای زیادی پیموده است. در سالهای دهۀ هشتاد سده بیستم، عربستان یکی از مهمترین حامی و کمک کنندۀ جنگ و جهاد افغانستان برای تنظیمهای عمدتاً اکثریت سنی هفتگانۀ مقیم پشاور علیه قوای شوروی و دولت حزب دموکراتیک خلق بود، در حالی که جمهوری اسلامی ایران تنها احزاب و سازمانهای جهادی و اسلامی شیعه افغانستان را مورد حمایت نظامی و مالی قرار میداد. هر چند ایران با دو تنظیم اصلی «جمعیت اسلامی» و «حزب اسلامی» که وجود دفترهای آنان را در ایران پذیرفت، روابط کجدار و مریزی ایجاد کرد و گاهی در مجالس بینالمللی هیات مجاهدین را به این جلسات میبرد، اما با توجه به سیاست فرقهای و آیدئولوژیک، زمینههای نفوذ خود را در افغانستان محدود میساخت و پیوسته از عربستان سعودی در رقابت و بازی بر سر افغانستان عقب میماند.
تلاش ایران برای نفوذ در سالهای دوم دهۀ هشتاد میان گروههای سنی مجاهدین و تنظیمهای مستقر در پشاور نتوانست این عقب ماندگی را جبران کند. نهادهای اطلاعاتی و سپاه پاسداران جمهوری اسلامی ایران در صدد آن شدند تا چهرههای انشعابی چون قاضی محمد امین وقاد، مولوی نصرالله منصور و مولوی رفیعالله موذن از تنظیمهای هفتگانه را که مورد پذیرش آی.اِس.آی پاکستان به عنوان تنظیمهای جداگانه قرار نگرفته بودند، مورد حمایت قرار دهند و در میان گروهها و جامعۀ سنی مجاهدین نفوذ کنند. این تلاشها ناموفق بود و این افراد بیشتر به کمکهای نقدی ایران که در مقایسه با سخاوتمندیهای عربستان بسیار اندک بود دلبستگی داشتند و دولت اسلامی ایران نیز بهسوی آنها نگاه توام با اعتماد نداشت.
فروپاشی حکومت داکتر نجیبالله در سال ۱۳۷۱ و تشکیل دولت مجاهدین، عربستان و جمهوری اسلامی ایران را وارد مرحلۀ جدید رقابت کرد. در این مرحله هر چند ایران زمینههای بهتر و بیشتر نفوذ را نسبت به عربستان در داخل دولت مجاهدین پیدا کرد، اما سیاست فرقهای و آیدئولوژیک دولت اسلامی ولایت فقیه ایران و بازیهای ناسخته آن، عرصۀ مانور در این زمینهها را گرفت و مانند گذشته مغلوب عربستان شد. عربستان سعودی حتی پای برخی گروههای نزدیک و مورد حمایت ایران را بسوی گروههای مورد حمایت خود و پاکستان کشاند و اوضاع سیاسی و نظامی افغانستان را به زیان جمهوری اسلامی دگرگون کرد. در فرایند این اوضاع بود که جمهوری اسلامی ایران، گروه طالبان را در مرزهای خود و در کابل پایتخت افغانستان مشاهده کرد.
جمهوری اسلامی ایران با انتقال سفارت خود از کابل به شهر تالقان، هم چنان به حمایت از دولت مجاهدین ادامه داد و با کمکهای نظامی و مالی از احمدشاه مسعود و دو گروه متحدش، حزب وحدت و جنرال دوستم حمایت کرد. این حمایت نتوانست اوضاع نظامی را به زیان طالبان و عربستان سعودی و پاکستان و به سود جمهوری اسلامی ایران دگرگون کند. اما سپتمبر ۲۰۰۱ ورق بازی را به نفع جمهوری اسلامی ایران و به زیان عربستان سعودی در افغانستان و در خاور میانه بر گرداند. القاعده با حمله بر امریکا در سپتمبر این سال و سپس شکلگیری و ظهور داعش، فرصت طلایی و استراتژیک برای جمهوری اسلامی ایران فراهم کرد.
امارت حاکم طالبان که به عنوان دولت افغانستان مورد شناسایی رسمی ریاض قرار داشت با حملۀ نظامی امریکا و حمایت جبهۀ مقاومت ضد طالبان سرنگون شد. ماموران جمهوری اسلامی ایران علیرغم نبودِ رابطۀ دیپلوماتیک با امریکا در مذاکرات بن بر سر تشکیل حکومت پساطالبان به ریاست حامد کرزی، در کنار امریکاییها و در مشورت با هم قرار گرفتند. هر چند کرزی در ریاست دولت پساطالبان کوشید تا رابطۀ نزدیک و دوستانه با عربستان سعودی داشته باشد، اما عربستان به نحوی خود را در میدان افغانستان بازندۀ رقابت و بازی با جمهوری اسلامی ایران میپنداشت و احساس سرخوردگی میکرد.
این احساس مانع آن نشد که ریاض از رقابت با ایران در افغانستان دست بکشد. عربستان هم چنان مانند گذشته و این بار بگونۀ بسیار نا آشکار برای احیای نیروهای طالبان در کنار پاکستان قرار گرفت و مانع کمکهای مالی منابع رسمی و غیر رسمی برای طالبان در کشورهایهای نفت خیز عربی نشد. سیاست امتناع از هر گونه مشارکت سازنده و جدی در باز سازی افغانستان و حمایت از دولتِ تحت ریاست کرزی را برگزید تا این دولت در برابر گروه تروریستی طالبان و القاعده به ثبات و مشروعیت پایدار نرسد و مانورهای جدید رقابت و بازی با تهران در زمین افغانستان را بدست بیاورد.
قاسم سلیمانی و فرماندهان لشکر فاطمیون
عربستان به ویژه در سالهای اخیر که جمهوری اسلامی ایران با شکلدهی هلال شیعی در خاورمیانه و نقش مسلط در تحولات عراق و سوریه، موقعییت خود را در بازی و رقابت با عربستان تقویت کرد، افغانستان را به عنوان میدان بازی و رقابت با تهران مورد عنایت بیشتر قرار داد. عربستان با یک بازی دو گانه که بهصورت پنهانی با پاکستان در تقویت نیروی طالبان همراهی نشان داد، در صدد آن شد تا در پایان حکومت کرزی بگونۀ فعال تر وارد میدان افغانستان شود. در انتخابات اخیر ریاست جمهوری بهصورت غیر رسمی و نا آشکار از اشرف غنی در برابر داکتر عبدالله و تیم اصلاحات و همگرایی که آن را مورد حمایت جمهوری اسلامی ایران میپنداشت، حمایت کرد. همزمان با ریاست جمهوری اشرف غنی به حضور و فعالیت دیپلوماتیک خود در کابل افزود و قبل از حملۀ نظامی بر کشور یمن، موافقت رئیس جمهور غنی را در حمایت از ائتلاف ریاض بر سر این حمله کسب کرد.
برنامۀ صلح گلبدین حکمتیار با دولت بخشی از دیگر تلاشهای عربستان در بازی و رقابت با جمهوری اسلامی ایران تلقی میشود که علیرغم موانع اجرای این مصالحه و بازگشت حکمتیار به کابل، هم چنان مورد علاقه و تعقیب ریاض قرار دارد. عربستان در مقابله با اهداف و برنامههای تبلیغاتی و فرقهای جمهوری اسلامی ایران که در تاسیس بزرگترین دانشگاه مذهبی شیعه به نام خاتم النبیین در کابل دست ایران را میدید، پیشنهاد تاسیس بزرگترین دانشگاه اسلامی را با هزینۀ خود در تپۀ مرنجان یا نادرخان شهر کابل ارائه کرد.
در حالی که عربستان سعودی پس از ریاست جمهوری اشرف غنی با ارادۀ جدی و سر سختتر از گذشته در صدد رقابت و بازی با جمهوری اسلامی ایران در افغانستان است، ایران نیز با ارادۀ مشابه و برخلاف سالهای قبل از فروپاشی امارت طالبان در موقعیت بهتر و برتر از عربستان بازی میکند. جمهوری اسلامی ایران در حالی که بر خلاف عربستان رابطۀ نزدیک با حکومت کرزی تامین کرد و اکنون نیز در حکومت رئیس جمهور غنی حضور و رابطۀ گستردهتر دارد، با برگهای مختلف بر سر افغانستان با ریاض، بازی میکند. تهران مانند عربستان سیاست دوگانۀ رابطۀ پنهانی با طالبان و رابطۀ آشکار و رسمی با دولت افغانستان در پیش گرفت که بر خلاف عربستان در این سیاست با موفقیت عمل کرد.
برگ اصلی جمهوری اسلامی ایران در رقابت و بازی با عربستان به رابطۀ نزدیک با شیعیان افغانستان بر میگردد. تهران با تشکیل لشکر فاطمیون از شیعیان افغانستان در جنگ سوریه که این جنگ را به زیان عربستان تغییر داد، این برگ را در هرگونه بازیهای آینده با ریاض بر سر افغانستان در دست دارد. گفته میشود لشکر فاطمیون با ظرفیت تشکیل پنجاه هزار نیرو، برنامهریزی شده است که تا اکنون با ثبت نام بیست هزار افراد داوطلب، هشت هزار نیروی این لشکر در میدان جنگ سوریه قرار دارند. این در حالی است که عربستان از چنین امکانات و ظرفیت در افغانستان برخوردار نیست.
آنچه که موضع جمهوری اسلامی ایران را در برابر عربستان چه در میدان افغانستان و چه در سایر مناطق خاور میانه تقویت میکند و مایۀ تضعیف ریاض در این بازی میشود، موقعیت ناگوار عربستان در برابر گروههای چون داعش و القاعده است. در حالی که عربستان با دو طرف جمهوری اسلامی ایران و این گروهها، درگیر دشمنی و جنگ است، اما تضعیف و شکست داعش و گروههای تروریستی در این جنگ بهصورت طبیعی به تقویت جمهوری اسلامی ایران و تضعیف عربستان در بازی آنها بر سر حوزۀ نفوذ و اقتدار منطقهای میانجامد.
جمهوری اسلامی ایران در جنگ با داعش و تروریزم از مشارکت غربیها و روسها و حتی عربستان در این جنگ سود میبرد و هلال شیعی در منطقه تقویت میشود، ولیکن بر عکس، عربستان سعودی از تضعیف و شکست داعش، القاعده، طالبان و گروههای تکفیری زیان میبیند و نفوذ و اقتدار خود را در افغانستان و خاور میانه از دست میدهد. اما، پیامد و تبعات رقابت و بازی خصمانۀ عربستان و ایران در افغانستان، تداوم بیثباتی و جنگ برای افغانستان و مردمش است.