iran-emrooz.net | Sat, 14.01.2006, 0:16
چرا اصلاحا ت شکست خورد
دکتر کاظم علمداری
شنبه ٢٤ دی ١٣٨٤
نوشته حاضر در چهار حوزه:
الف- ساختاری،
ب- بینشی،
ج- سیاستهای راهبردی و کاربردی و موضاعات مرتبط به آنها،
د- سخن پایانی در باره وضعیت پس از انتخابات دوره نهم ریاست جمهوری تظیم شده است.
مقاله زیر مقدمهای است بر آنچه در ١١ بخش خواهد آمد.
(١)
پایان پروژه اصلاح حکومت دینی
شکست تلاش اصلاح حکومت دینی در ایران، به معنای پایان راهی است که از دوم خرداد آغاز شده بود. این تجربه نشان داد که امکان ایجاد دمکراسی از طریق اصلاح حکومت دینی بعید، و ادامه این راه بی ثمر است. از این پس پروژه دمکراسی خواهی باید خارج از نظام دینی شکل بگیرد. نهاد دین خود سازنده دمکراسی نیست. در هیچ جامعهای نبوده است. زیرا فقه، اساس ساختار حقوقی دولت دینی، ظرفیت پذیرش نیازمندیهای گسترده پیده دنیای مدرن از جمله دمکراسی، حقوق برابر شهروندی و قوانین متغییرو نسبی را ندارد. برعکس، همان گونه که تجارب جوامع دیگر نشان داده است، رشد دمکراسی در ساختار و فرهنگ جامعه به نهاد دین نیز انتقال مییابد. تلاش خاتمی برای ایجاد این ظرفیت و انعطاف در درون نظام فقهی به نتیجهای نرسید. ولی بدون این آموزن نیز جامعه نمیتوانست به سادگی به نتایج خلاف آن دست یابد. از نظر نباید دور داشت که آنچه خاتمی از آن پرهیز میکرد، تا دمکراسی بسازد، یعنی پرهیز ازخشونت، ممکن است به تنها راه ممکن برای تحولی بدل شود که او در ذهن خود پرورانده بود. آشتی دادن و سنتز سازیهای او، مانند ساخت دمکراسی اسلامی، برای نزدیک کردن ولایت فقیه با حقوق برابر شهروندی نیز کار نکرد. خاتمی نیز اراده پیشبرد خواست مردم علی رغم میل فقها، و شکستن موانع فقهی را نداشت، و مصلح جدی دیگری که بخواهد از حکومت فقهی فاصله بگیرد از درون نظام سر بر نخواهد آورد. بنابراین پروژه اصلاح حکومت دینی به پایان خود رسیده است. مگر آنکه لوتری پیدا شود که بنیاد نظام دینی را از اساس دگرگونه کند. لوتربا شیطانی خواندن نظرات رهبران کلیسا، تعابیر نوین دینی خود را با منافع زمینی مردم منطبق کرد.
دولت احمدی نژاد ظاهرا در پی چالش غرب (دنیای مسیحیت - یهودیت)، و ایجاد حکومت جهانی اسلام است. سخنان او در قم ظاهرا نمادی از این بلند پروازیهاست، که یکبار در دهه اول انقلاب در مرزهای عراق متوقف شد. او گفته است "اگر بخواهیم دنیا را اداره کنیم که چنین وظیفهای هم داریم، قم باید پیشتاز باشد." این تصویری است که در آغاز انقلاب، آیت الله خمینی به جهانیان داد، ولی واقعیتهای عیننی آنها را به حکومت در درون مرزهای ایران قانع کرد. حال چرا بار دیگر دولت جدید، سودای شکست خورده ی حکومت جهانی را زنده میکند؟
شعارهای ماجرا جویانه احمدی نژاد به عوامل شکست و نگرانیهای جمهوری اسلامی در داخل و خارج مرتبط است. او میکوشد که نظام را از خطر داخل و خارج برهاند. همانگونه که او در داخل کوشیده است تا با شعار مقابله با فقر و فساد و تبعیض (حاصل ٢٦ سال نظام اسلامی) فاصله مردم از حکومت را کم، و سران بد نام و بی پایه نظام را نیز خانه نشین، و زمینههای اصلاحات دولتی را پاک کند، در سطح جهانی نیز او میکوشد که آمریکا را وادارد که از پروژه "تغییر رژیمهای سرکش " که ایران را نیز شامل میشود دست بر دارد. او با توجه به شکست آمریکا در عراق، و نقش تعیین کننده جمهوری اسلامی در سر نوشت آن کشور، به جای سیاست تدافعی، سیاست تهاجمی پیش گرفته است.
بدین منظور او سیاست وشعارهای داخلی خود را مقابله با اشرافیت روحانی و رساندن پول نفت بر سر سفره نیازمندان قرار داده است؛ و سیاست خارجی خود را بر سه بعد سر کشی و قدرت نمایی در برابر آژانس بین المللی اتمی و زیر پا نهادن توافقهای ایران وبا سه کشور اروپایی، تهدید اسرائیل متحد استرتژیک آمریکا در منطقه، و همچنین سخنان تحریک کنندهای مبنی بر اداره جهان از قم بعنوان وظیفه جمهوری اسلامی تنظیم کرده است. سیاست داخلی و خارجی او را نباید از ایدئولوژی، و شخصیت آرمان گرا و رؤ یا پردازیهای او، و ویژگیهای جریان "دولت سایه" امروز بر ارکان قدرت جمهوری اسلامی مسلط شده اند، جدا کرد. بسیاری از آرمان پردازان دور اول حکومت اسلامی پس از شکست تلاشهای آرمانی خود، و آشنا شدن با امتیازهای مالی، آرمانها و شعارهای اسلامی را رها کردند، و پراگماتیستی به امتیازهای ممکن چسبیدند. شخص احمدی نژاد، بر خلاف برخی از اطرافیانش، قطعا جزو آن گروه نبوده است. او با اعلام رسمی مالمیک خود، یعنی خانهای نسبتأ محقر، اتومبیلی فرسوده و حساب بانکی بی موجودی، کفش و لباسی همسنگ با مردم کوچه و خیابان، و نشستن بر سر سفرهای از نان و پنیر با عنوان "نهار رئیس جمهوری"، نشان داده است که تا به امروز با آرمانهایش زندگی کرده است. با این روش با بخش فقیر جامعه نیز هم نوایی میکند تا آنها او را رئیس جمهوری مردمی بدانند. امروز که بر ارکان قدرت مسلط شده است با هر سه جناح راست سنتی، راست محافظه کار، و اصلاح طلبان که او همه آنها را مسبب وضعیت کنونی حکومت و جامعه میداند، اعلام جنگ داده است. اگر چه آرمان گرایان جدید نیز ممکن است سر آخر در بوروکراسی حکومتی هضم شوند، زیرا آنها برای حکومت کردن آمده اند، نه جنگ و جدال با مردم و رقبای حکومتی خود. اما امروز برای گذر ازاین مرحله، آنها پرچم خطر ناکی را بر افراشتهاند. چالش اصلی آنها جامعه است که علی رغم شعارها نمیتوانند آنرا به دوران پیش از اصلاحات بر گرداند.
از سوی دیگر، شکست آموزه (دکترین) نئوکانها دولت جورج دبلیو بوش، یعنی شکست طرح "امپریالیسم خوش خیم"،(پان امریکانا)، خواست هدایت جهان توسط آمریکا، در خلاء ابر قدرت شوروی، و تغییر رژیمهای نا مطلوب، زمینه ی شکستهای دیگری را بر آمریکا تحمیل کرده است. جوزف استیگلیتز، استاد اقتصاد دانشکاه کلمبیا، برنده جایزه نوبل و مشاور اقتصادی کاخ سفید در زمان بیل کلینتون، هزینه همه جانبه جنگ عراق را برای آمریکا بین یک تا دو تریلیون دلار بر آورده کرده است، که تا کنون فقط حدود سیصد میلیارد دلار آن پیش بینی شده بود. یعنی این هزینه میتواند ٣ تا ٧ برابر افزایش یابد. او معتقد است که دولت آمریکا باید سالانه معادل ٩٠ میلیارد دلار بهره بدهی مربوط به هزینههای جنگ را بپردازد. هزینه جنگ با توجه به کسر بودجه دولت فدرال آمریکا، با قرض کردن از بانکها تأمین میشود. آمریکا با هزینه مالی و انسانی گزاف و پیش بینی نشده در عراق، علی رغم میل خود به اهداف جمهوری اسلامی خدمت کرده است. سیاست و شعارهای احمدی نژاد را نباید از این شکست، و فضاحتی که نئوکانها آفریده اند، جدا کرد.
با توجه به آنچه گفته شد، مجهز شدن ایران به سلاح اتمی همانقدر خطرناک است که ممانعت نظامی از اتمی شدن آن. محمد البرادعی، رئیس سازمان بین المللی انرژی اتمی به جهان غرب هشدار داده است که: "با زور نمیتوان مانع از اتمی شدن کشوری شد. با بمباران و نیمه جان کردن آنها فقط میتوان در طرح تأخیربوجود آورد. ولی آنها باز خواهند گشت و انتقام خواهند گرفت." با وضعیتی که دولت بوش بوجود آورده است، ایران هم امروز قادر است نظم و امنیت کنونی منطقه، و در نتیجه جهان را بهم بریز، و هم فردا که به سلاح اتمی مجهز شد. تنها راه پرهیز از این پی آمدها، حضور دولتی دمکراتیک در ایران است. آیا جهان غرب در این مسیر گام بر میدارد؟ کم خردانی از چهار سو، بنیاد گرایان خشونت طلب اسلامی، نئو کانها ی مسلط بر دولت کنونی آمریکا، زیاده طلبان اسرائیلی، و کلیسای دست راستی و متحد بوش درآمریکا، جهان را به سمت خطرناکی سوق میدهند.
ادامه دارد
---------------------