ارائهشده در جلسه «انجمن فرهنگ و سیاست» دانشجویان دانشگاه شیراز برای گرامیداشت دوم خرداد
منبع: انصاف نیوز
شنبه ۲۹ خرداد ۱۳۹۵
طرح مساله: نیاز به خطوط راهنما
اصلاحطلبان در انتخابات ۹۲ از ریاست جمهوری روحانی دفاع کردند. در انتخابات مجلس دهم نیز با وجود رد صلاحیتهای گسترده در ائتلاف با میانهروها از لیست امید حمایت کردند و در این مجلس یک فراکسیون مؤثر (۱۰۵ تا ۱۳۰ نفره) تشکیل دادند. به نظر میرسد که اصلاحطلبان در سال ۱۳۹۶ در انتخابات دوازدهمین دوره ریاست جمهوری هم از روحانی دفاع کنند و در انتخابات شورای های شهر مشارکت فعال داشته باشند. این مساله حائز اهمیت است که اصلاحطلبان به عنوان بازیگری کلیدی در عرصهی سیاسی برای تقویت هویت و انسجام بیشتر خود و جهت دهی به فعالیتهایشان خطوط راهنمای کار خود را در عرصهی سیاسی ایران به بحث بگذارد تا با بازاندیشی، هم اندیشی، شفافیت و اجماع هر چه بیشتر با افکار عمومی روبرو شوند و به استقبال انتخابات بروند. این مکتوب کوششی آزمایشی در پاسخ به این نیاز اصلاحطلبان است. روشن است پخته شدن این بحث به مشارکت فعال سایر دغدغه مندان سرنوشت ایران نیازمند است.
منظور از اصلاحطلبان چه کسانی هستند؟
قبل از روشن کردن خطوط راهنمای اصلاحطلبان شایسته است منظور خود را از اصلاحطلبان روشن کنیم. منظور از اصلاحطلبان «جنبش» اصلاح طلبی نیست بلکه حاملان «نیروی سیاسی اصلاحات» در عرصهی سیاسی است. این جریان سیاسی از شش لایه تشکیل شده است. لایه اول که وسیعترین بخش این جریان است شامل میلیونها حامی و رأی دهنده به لیست اصلاحطلبان در انتخابات میشود. کف این تعداد ده میلیون رأی دهنده است و با جذب آراء شناور این تعداد به بیست میلیون هم رسیده است و میتواند برسد. لایه دوم و سوم بخش سازمان یافتهتر این بدنه انتخاباتی هستند که اثرگذاری قابل توجهی در نتایج انتخابات داشته و شامل حاملان پویشهای اجتماعی (جوانان، دانشجویان، زنان، کارگران، اقوام و سایر محذوفین)، حاملان انجیاوها (سمنها) و کثیری از نهادهای صنفی و علمی و هنری میشوند. لایه چهارم نخبگان سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی فعال در حوزه عمومی هستند که سرمایههای اصلاح طلبی محسوب میشوند، چراکه در شرایطی که حکومت اجازهی سامان یابی ندهد این سامان یافتگی حول نخبگان شکل میگیرد. لایه پنجم شامل حاملان تشکلهای سیاسی شناخته شدهی اصلاحطلبان مانند مجمع روحانیون، حزب اتحاد ملت، حزب کارگزاران و سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی و سایر تشکلهای سیاسی هجده گانه اصلاحطلبان میشود که میتوانند در بزنگاهها به دغدغههای اصلاحات جهت دهند. لایه ششم رهبری اصلاحات (محمد خاتمی) و سایر رهبران و شخصیتهای سیاسی بانفوذ و عمدتاً هزینه دادهی اصلاحات هستند. وقتی از خطوط راهنمای اصلاح طلبی صحبت میکنیم هدف پرداختن به این مساله است که حاملان این جریان شش لایه اصلاحات برای اصلاح معضلات جامعه بر اساس چه خطوطی (یا چه ارزیابی از وضع جامعه و چه راهبردها و تاکتیکهایی) حرکت میکنند؟
پیش نیاز برای تدوین خطوط راهنما
برای تدوین خطوط راهنما ما حداقل نیاز داریم به سه سؤال به هم مرتبط پاسخ دهیم. اول اینکه هدف بلندمدت اصلاحطلبان در عرصهی سیاسی ایران چیست؟ پاسخ روشن است: «تقویت سازوکارهای دموکراسی در ایران». به تعبیر امروزین در ادبیات توسعهی درونزا و جهاننگر، هدف اصلاحطلبان فاصله گرفتن از حکمرانی بد و حرکت به سمت حکمرانی خوب است. حکمرانی خوب یعنی نه فقط حکومت دموکراتیک عمل کند بلکه سه بخش اصلی جامعه (حکومت، جامعه مدنی و جامعه اقتصادی) در تعامل با یکدیگر برای حل معضلات جامعه نسبت به ویژگیهای خوب کننده (مانند: شفافیت و مسولیت؛ کارایی و اثربخشی؛ التزام به حاکمیت قانون؛ ارتقای کیفیت قوانین و دستورالعملها و رویهها؛ حساسیت عملی نسبت به فساد و کوشش در حفظ ثبات سیاسی) حساس باشند. بسط دموکراسی در همهی این سطوح و حوزهها مطلوب اصلاحطلبان است.
سؤال دوم این است که اصلاحطلبان برای رسیدن به حکمرانی خوب با چه وضعیتی در جامعه روبرو هستند و یا از این وضعیت چه ارزیابی دارند؟ سؤال سوم در ربط با سؤال دوم این است که اصلاحطلبان «چه میتوانند» بکنند تا به هدف بلند مدت «حکمرانی خوب» نزدیک شویم. پرسش سوم مربوط به مقدورات است نه اهداف و ایده آلها. به بیان دیگر سؤال سوم این نیست که اصلاحطلبان «چه باید بکنند» (زیرا پاسخ آن را کم و بیش همهی اصلاحطلبان میدانند – ادارهی ایران هرچه دموکراتیکتر شود) بلکه این است که با توجه به وضع موجود جامعهی ایران، اصلاحطلبان «چه میتوانند» بکنند. در زیر به این دو سؤال پاسخ داده میشود.
وضع موجود جامعهی ایران
به طور کلی میتوان مهمترین کار و وظیفهی اصلاحطلبان را تقویت ساز وکار های مردم سالاری که همان آرمانها و شعار اصلی انقلاب اسلامی (استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی) هستند، دانست. به منظور تحقق این هدف لازم است حکمرانی از وضعیت بد خود به سمت حکمرانی خوب حرکت کند. در اینجا منظور از حکمرانی خوب صرف تقویت دموکراسی نیست که تنها مربوط به حکومت است بلکه هم حکومت هم جامعه مدنی و هم جامعهی اقتصادی (بازار) را شامل شده و حرکت مسئولانهی هر سه را میطلبد. از ویژگیهای حکمرانی خوب، شفافیت، مسوولیت پذیری، کارآیی و اثربخشی، حساسیت عملی نسبت به فساد، التزام به حاکمیت قانون و در نهایت حفظ ثبات سیاسی است.
وضع موجود جامعه را در دو وضعیت [معضلات اساسی (یا ساختاری) جامعه که نیازمند تغییر و اصلاح است و ویژگیهای جامعهی سیاسی (یا عاملیتی) که با اقدامات این نیرو قرار است بهبود معضلات مورد توجه قرار بگیرد] گزارش میکنیم.
بخش ساختاری
چهار معضل مهم و نفس گیر جامعه (یا چهار رگ نیمه گرفتهی قلب جامعهی ایران) عبارتند از:
یکم) بخش اقتصادی جامعه ناکارآمد و فاقد توانایی اشتغال زایی مولد و کافی است. این بخش اقتصادی از مشکل رکود تورمی مزمن؛ ضعف بخش خصوصی؛ قوانین عقب افتادهی تجاری بانکی، ضد رشوه و ضد پولشویی؛ فقدان رابطه دو طرفه و فعال با بازارهای منطقهای و جهانی؛ فقدان قطب تجاری جهانی؛ محیط کسب و کار مبتنی بر بدبینی و بی اعتمادی و شایعه؛ نرخ پایین سرمایه گذاری و عقب افتادگی از تکنولوژی روز جهانی رنج میبرد. یکی از نتایج این معضلات اقتصادی عدم توانایی در ایجاد میزان کافیِ شغل فعال است. به طوری که در حال حاضر جامعه ایران با سه ملیون بیکار بالفعل و چهار ملیون بیکار بالقوه (که مشغول تحصیلاند) روبرو است.
دوم) سازمانهای اداری (یا بوروکراسی) بسیار حجیمی که مبتنی بر شایسته سالاری عمل نمیکنند؛ از مدیریت غیرکارامد و موازی کاری رنج میبرند؛ به شدت در معرض فساد بوده و شفاف نیستند. هزینههای اداره این سازمانها سنگینترین هزینههای ملی کشور است که محدود به بخشهای دولتی نیست و تورم نیرو در بسیاری از سازمانها بیداد میکند.
سوم) این جامعه با رشد فزاینده انواع آسیبهای اجتماعی متراکم روبروست (تشدید در دوران مهرورزی) که حتی از منظری تطبیقی (با سایر جوامع بزرگ جهان) هم نگران کننده است: از جمله پنج میلیون در گیر اعتیاد؛ افزایش تعداد زنان درگیر اعتیاد؛ یازده میلیون حاشیه نشین؛ حداقل ده میلیون فقیر در وضع اضطرار؛ حداقل پانزده میلیون پرونده قضایی؛ ضعف رعایت اصول اخلاقی و پایین آمدن میزان اعتماد متقابل میان شهروندان؛ و عوارض دیگر (مثل رشد فزاینده افسردگی، چاقی و مصرف سیگار).
چهارم) فرسایش اقلیم و تغییرات مخرب در زیست بوم و آب و هوای ایران و آثار مخرب توسعههای ناپایدار. این تغییرات سلامت میلیونها ایرانی را به خطر اندخته و تأمین آب و مواد غذایی را با مشکل روبرو کرده است. به مهاجرت دامن زده است و خواهد زد. همهی اینها علی رغم اینکه هنوز آثار مخرب آن در مرحله جنینی است، موطن و اقلیم ایرانیان در منطقه خاورمیانه (که در ناامنی و توسعه نیافتگی میسوزد) را به شدت در معرض فرسایش و تخریب قرار داده است.
[توضیح: معضلات چهار گانه فوق شامل همه معضلات نیست. درباره توصیف و تبیین آنها نیز در بین نیروهای مؤثر جامعه اجماع نیست. این معضلات در درون جامعه از هم مستقل نیستند و بر روی هم تأثیر میگذارند و تداوم این وضعیت و عدم مهار این معضلات افق جامعه را پیش بینی ناپذیرتر میکند.]
بخش عاملیتی
مهمترین نیروهای آگاه و عاملی که میتوانند این معضلات را در جامعه ایران مورد توجه قرار دهند و در جهت بهبود آن بکوشند به ترتیب اهمیت عبارتند از: مسوولین همهی ارکان حکومتی (نه فقط دولت روحانی)؛ شخصیتهای مؤثر سیاسی؛ دو جریان اصلی سیاسی اصول گرایی و اصلاح طلبی؛ فعالان عرصه انجمنهای صنفی، سمنها و پویشهای اجتماعی (اعم از جوانان، دانشجویان، زنان، کارگران، اقوام و سایر اقشار محذوف). به بیان دیگر مهمترین دغدغهی این نیروها (که برای رعایت اختصار از آنها به عنوان نیروهای جامعه سیاسی و عاملیتی ایران یاد میکنیم) باید بهبود و اصلاح معضلات جامعه باشد.
حال باید ببینیم خود این نیروی فعال جامعه سیاسی در چه وضعیتی است؟
یکم) نیروهای جامعه سیاسی ایران در حصر نیروهای تندرو و آفندی است. این نیرو بیش از همه برای اقداماتش به امکانات و امنیت متکی است (ولی از امکانات اجتماعی بخشی از جامعه هم برخوردار است)؛ مهمترین مسالهی این نیروی آفندی قبل از حل معضلات چهار گانهی جامعه، مدیریت موضوع جانشینی عالیترین مقام به نحوی است که جامعهی سیاسی ایران در وثیقه و کنترل نیروهای آفندی بماند (البته این تدام کنترل را آنها نه «گروگان گیری جامعهی سیاسی» بلکه عین انجام رسالت انقلابی میدانند). یک نشانهای که این کنترل جامعه سیاسی را به خوبی نشان میدهد در همین انتخابات اسفند ۹۴ هویدا بود. در این انتخابات بیش از هفت هزار کاندیدای نمایندگی مجلس، بیش از سیصد مجتهد و فاضل حوزهی علمیهی قم که کاندیدای مجلس خبرگان بودند و از همه نمادینتر سید حسن خمینی (که اجتهادش مورد تأیید چهار مرجع تقلید حوزهی علمیه قرار داشت) صلاحیتشان برای شرکت در انتخابات احراز نشد و از شرکت در انتخابات محروم شدند. جالبتر این که صدا و سیمای رسمی کشور بخشی از همین افراد تاییدصلاحیت شده را نفوذی دشمن و انگلیسی خواند! فرد و ارگانی هم پاسخگو نبود و نیست. این یعنی در وثیقه و کنترل گرفتن نیروهای جامعهی سیاسی.
دوم) در این جامعهی سیاسی، برخلاف نیروهای آفندی، مهمترین دغدغهی دو نیروی دولت روحانی و اکثریت مجلس دهم حل معضلات جامعه ایران، به ویژه مشکلات اقتصادی، است. ولی همین دو نیرو برای پیشبرد بهبود اوضاع با انواعی از موانع که ریشه آن در خود جامعهی سیاسی است روبرو است. مثلاً دولت کوشش میکند از نتایج برجام استفاده کند و مهمترین سفر دیپلماتیک دههی گذشته را به فرانسه انجام میدهد ولی در بازگشت سفارت عربستان آتش میگیرد و یا روی تواناییهای موشکی تبلیغات تحریک کننده میشود.
سوم) در برابر این نیروی آفندی در جامعهی سیاسی نیروهای میانهی این جامعه قرار دارند (یعنی اصلاح طلبان، اعتدال گرایان و اصول گرایان میانهرو) که برای عادی کردن اوضاع کشور، به مسیر افتادن توسعه اقتصادی و گشایش سیاسی به روشهای انقلابی و پاپولیستی اعتقادی ندارند و به شیوههای قانونی و خشونت پرهیز ملتزماند. به همین دلیل برخورد آفندی ها با آنها چندان معونه، زحمت و هزینهای ندارد (تنها مقداری چهره آفندیها در افکار عمومی مخدوش میشود که البته برای آنها افکار عمومی، اخلاق، خداترسی و رعایت حقوق شهروندی در اولویت نیست و بیشتر نگران وضع جانشینی هستند).
چهارم) همچنین در برابر این نیروی آفندی، پویشهای متنوع اجتماعی و افکار عمومی در جامعه مدنی نیز مقاومت میکنند. آنها برای ابراز مخالفت با نیروهای آفندی آمادهاند در انتخابات شرکت کنند و رأی مخالف بدهند، در محافل اجتماعی، در فضای آن لاین و خانههایشان آفندی ها را نقد کنند، تشییع جنازه پاشایی را استثنایی کنند، آب بازی کنند و در مراکز خرید اجتماع کنند. و نه چندان بیشتر. اگر قرار باشد در مسیر این فعالیت شهروندان از سوی نیروهای آفندی هزینه جدی تحمیل شود همه به خانههایشان میروند و سریال ترکی میبینند! نکتهی مهم دربارهی این گروه این است که به دنبال کارهای بزرگ نیستند بلکه تحت تأثیر عقلانیت ابزاری بوده و به دنبال نتیجهای قابل رویتاند.
[توضیح: همان طور که ملاحظه کردید نیروهای فعال در جامعهی سیاسی مکمل یکدیگر در حل معضلات جامعه نیستند، بلکه همدیگر را خنثی میکنند. متاسفانه آفندیها اسم این خنثی سازی را میگذارند دفاع از انقلاب! به بیان دیگر برای حل معضلات جامعه یک شرط حیاتی که همکاری و همدلی بین سه بخش اصلی جامعه (یعنی بخش حکومت، جامعه مدنی و بخش اقتصاد یا بازار) شکل نمیگیرد و جامعه درجا می زند. و آفندیها دغدغهی وجین کردن محیط را برای بحث جانشینی پی میگیرند.]
خطوط راهنمای اصلاح طلبان
اگر گزارشی که در بالا از وضع موجود آمد مسموع باشد، به این پرسش مهم میرسیم که با توجه به هدف بلندمدت اصلاحطلبان (که بسط دموکراسی و فاصله گرفتن از «حکمرانی بد» فعلی و نزدیک شدن به «حکمرانی خوب» و موقعیت همکاریِ بهترَ سه بخش مهم جامعه با هم است) و با توجه به وضعیت نیروهای جامعهی سیاسی ایران اصلاحطلبان چه کاری «میتوانند بکنند»؟
به نظر میرسد کار اصلی که اصلاحطلبان در جامعهی سیاسی میتوانند انجام دهند همچون گذشته دفاع از دولت روحانی و مجلس دهم برای عادی کردن وضع اقتصادی و معیشتی، شرکت فعال در انتخابات (یازدهمین دوره ریاست جمهوری و شوراهای شهر و روستا) با قدرتی بیشتر از انتخابات قبلی (برای کم شرتر کردن و پرخیرتر کردن حاکمیت) و ایستادگی مدنی جمعی در برابر آفندی ها و تقویت تدریجی قدرت جامعه است.
اصلاحطلبان چگونه میتوانند این ایستادگی مدنی جمعی را تقویت کنند؟
یکم) اصلاحطلبان با هم و اجماعی و در ائتلاف با سایر میانهروها (اعتدالگرایان و اصولگرایان میانهرو) حرکت کنند و خطای تفرق در ۸۴ را تکرار نکنند. زیرا تا اطلاع ثانوی امکان بروز مجدد شارلانتانیزم مردم انگیز و ظهور معجزه هزاره ثانی (!) در جامعه سیاسی ایران وجود دارد.
دوم) اصلاحطلبان اقدامات غیرقانونی نیروهای آفندی در کنترل جامعهی سیاسی را تأیید نکنند، حتی اگر به ناحق مثل گذشته متهم به فتنهگری و عامل اجنبی بشوند.
سوم) اصلاحطلبان در هر فرصت و به هر بهانهای عناصر میانهرو را در عرصهی رسمی جامعهی سیاسی ایران و در دورهی جانشینی تقویت کنند، نه این که به نام دموکراسی و با لیستهای ناقص و چندگانه این نیرو را تضعیف کنند. مهمترین نیرویی که در شرایط فعلی میتواند نفوذ نیروی آفندی را در بحث جانشینی کنترل کند همین نیروی میانه است و نه اصلاحطلبان به تنهایی و یا سایر نیروهای دموکراسی خواه تخیلی.
چهارم) اصلاحطلبان نیروهای جامعه مدنی را تشویق کنند تا به دولت روحانی و مجلس دهم کمک کنند که حتی الامکان بحرانهای اقتصادی، زیست محیطی، آسیبهای اجتماعی و سیاست خارجی در منطقه را مهار کند. زیرا با تداوم بحرانها زمینه تضعیف دموکراسی فراهم میشود و نه تقویت آن. اگر کشور در مسیر توسعه با رشد بالای پنج در صد بیفتد گام مهمی برای زمینه سازی کاهش هزینههای دموکراسی خواهی است.
پنجم) انتخابات فارغ از نتیجهی آن بهار سیاسی است. اصلاحطلبان انتخابات را جدی بگیرند چون مردم محاسبهگر ایران انتخابات را معمولاً در دو دههی گذشته به بهار سیاسی و جنبش ملی و مدنی (اگر چه موقتی) تبدیل کردهاند و همچنان میتوانند بکنند.
ششم) اصلاحطلبان خود را واسط میان پویشهای اجتماعی (مطالبات جوانان و دانشجویان، زنان، کارگران، اقوام و اقشار محذوف دیگر) با دولت قرار بدهند و به هیچ وجه این نیروهای مردمی را دنبالهی نیروهای خارجی ندانند و مطالبات آنها را شناسایی و نمایندگی کنند و برای شکل گیری و تقویت نهادهای نمایندهی این گروههای اجتماعی (به ویژه سندیکاهای کارگری) اهتمام بورزند.
هفتم) به جای حذف نیروهای آفندی تلاش کنند آنها را در موقعیتی برابر با سایر شهروندان ایرانی قرار دهند. بتوانند حزب تشکیل دهند، در انتخابات شرکت کنند که اوج شاخص مردم سالاری در ایران است.
هشتم) به جای ستیز با تحول خواهان از گفت و گو با آنها حمایت کنند و آنها را برانداز ندانند و آنها را به یاری برای تقویت بنیهی مدنی جامعهی ایران بطلبند.
نهم) اصلاحطلبان کاملاً انسان و خطا کارند و مثل آفندیها نظرکردهی قدرت نیستند! لذا به شدت به نقد متقابل، گفتوگو با سایر جریانهای سیاسی، هم اندیشی و غور در فهم مسایل جامعهی ایران و یافتن راهبردهای راهگشا نیازمندند. این هم اندیشی خود مهمترین عامل انسجام آنها نیز هست.
دهم) زیستگاه اصلاحطلبی حضور مسوولانه در حوزهی عمومی است که متاسفانه بخش غیرآنلاینِ آن در وثیقهی نیروهای آفندی است. خوشبختانه فضای آنلاین، شبکههای اجتماعی و پیام رسانهای موبایلی که بیش از بیست میلیون کاربر ایرانی دارد میتواند در خدمت عرصهی عمومی (نقد و بررسی) قرار گیرد. به بیان دیگر فضای آنلاین میتواند وسیلهی هم اندیشی، خبررسانی و تشکل یابی و آگاهی افزایی اصلاحطلبان هم باشد. که البته آلوده به برخی شایعه پراکنیها نیز است.
[توضیح: ممکن است مخاطب گزارش وضع موجود را به شرحی که آمد قبول نداشته باشند یا در «چه میتوان کرد» به «خطوط راهنمای دیگری» نظر داشته باشند. در سال ۹۶ در آستانهی انتخابات هستیم و لازم است ما اصلاحطلبان در سال ۹۵ واقع نگرانه وضع موجود را بسنجیم و بگوییم چه کارهایی «میتوانیم» برای حرکت به سمت آرمانهایمان بکنیم (برای اصلاح معضلات جامعه). ناگزیریم دربارهی خطوط راهنما با هم هم اندیشی کرده و در این جامعهی سیاسی (که هم چون جامعهی سوییس نیست) با هم و ائتلافی و سنجیده حرکت کنیم.]