روزنامه اعتماد / سهشنبه ۱۱ خرداد ۱۳۹۵
بازگشت پوپولیسم؟ این محور گفتوگوی ما با مردی بود که عبارت کارشناس اقتصاد سیاسی بیش از هر عبارت دیگری در کنار اسمش به خوبی مینشیند. محسن صفایی فراهانی، در سالهایی که گذشته است، از هر حوزه، توشهای در کولهپشتیاش دارد. هم در حوزه اقتصاد دستی بر آتش داشته و هم از منظر یک فعال اقتصادی میتواند تاثیر برنامههای دولتی را بر بخش واقعی اقتصاد ارزیابی کند. مهندسی که حساسیت ویژهای به دکتر خطاب شدن از خود نشان میدهد، یکی از منتقدان جدی رییسجمهور پیشین است و ایراداتی را متوجه ساختار تصمیمگیری و مدیریت اقتصاد ایران میداند.
کارنامه پیش از انقلابش، فعالیت در بخش خصوصی نشان میدهد و پس از آن اما در تمام دولتها عهدهدار سمتهایی بود جز دولت نهم و دهم. آنچه رییس دولت نهم در موردش، در مناظرهای انتخاباتی گفت، نشان داد که او هم دل خوشی از صفایی فراهانی ندارد. بعدها صفایی فراهانی داستان برخوردهایش با رییس دولت پیشین را بازگو کرد. یک بار احمدینژاد نه در قامت رییسجمهور که در جایگاه رییس هیات نظارت استان تهران در انتخابات سال ۱۳۸۰ با صفایی فراهانی به عنوان عضو هیات اجرایی اختلاف پیدا میکند و باری دیگر وقتی فیفا وی را برای کمیته انتقالی انتخاب کرد.
او معتقد است آنچه در هشت سال فعالیت دولت نهم و دهم رخ داده است، چند نسل دیگر ایران را نیز گروگان خواهد گرفت؛ چرا که آنچه رخ داد سبب شد تاریخیترین فرصت سده سیصد از دست برود و ایران در حالی وارد چهاردهمین سده شود که کولهبارش خالی است. قرنی که رو به پایان است با نفت گره خورد و سرشت سیاسی ایران را تغییری جدی داد. نفت پا را از اقتصاد بیرون نهاد و فرمان سیاست را به دست گرفت. هر آنچه در این تکه از کره خاکی، ایران و اطرافش میگذشت را به نوعی به نفت مرتبط میکردند و معتقد بودند نفت است که افسار سیاست را به دنبال خود میکشد. پایان این قرن اما نفت دلارها را به آتش کشید وقتی یک بشکهاش به صد و چهل دلار تاخت زده میشد.
صفایی فراهانی اما با اندوهی غریب از این سالها یاد میکند و افسوس بیبازگشت چرایی رسیدن این لحظه باشکوه در دورانی را دارد که سوءمدیریت همه فرصتها را به تهدید بدل میکرد.
مشروح مصاحبه با صفاییفراهانی در پی میآید:
امسال را میتوان به نوعی سال انتخابات تلقی کرد. به عنوان کسی که سالها در عرصه اقتصاد فعالیت کردهاید آیا خطر بازگشت پوپولیسم را احساس میکنید؟
کشورهای جهان سوم عموما بستر مناسبی برای حرکتهای پوپولیستی حکومتها هستند و فرار از پوپولیسم زمانی امکانپذیر خواهد بود که رشد فکری و آگاهی مردم نسبت به حقوقشان در جامعه بهطور نسبی افزایش یابد، پس احتمال اینکه همیشه پوپولیسم بتواند از فضای موجود طبقات محروم جامعه استفاده کند و با شعارهای توخالی ولی جاذب، انگیزه لازم برای مردم این قشرها را فراهم کند وجود دارد؛ این یک واقعیت است که نمیتوان از آن فرار کرد. در پنجاه سال اخیر نیز ما در ایران شاهد چنین اتفاقی بهطور مستمر بودهایم. بررسی عملکرد رژیم گذشته نشان میدهد این رژیم هم از پوپولیسم بهره میبرد. در رژیم گذشته به مواردی بر میخوریم مانند برگزاری مراسمها وگردهمایی حزب فراگیر (از نظر آنها) با موضوع سهیم کردن کارگران در سود کارخانهها یا توزیع اسناد مالکیت به کشاورزان و... بهطور مشخص هدف حاکمیت از این اقدامات کسب نظر مساعد طبقات محروم نسبت به خود بوده و این در حالی است که آنها از سهم خود در منافع کلان کشور که نصیبشان نشده بیخبرند و متوجه این ترفندها نمیشوند!
در دوران بعد از پیروزی انقلاب هم در ادوار مختلف، پوپولیسم و به روشهای گوناگون با شدت و ضعف قدرت نمایی کرده است، اما عملکرد طبقات شهری ایران به خصوص در شهرهای بزرگ طی چهار سال گذشته و در انتخابات سال ۱۳۹۲ و همچنین انتخابات سال۱۳۹۴ نشان داد که مردم به صورت نسبی از یک بینش بالاتری برخوردار شدهاند و طبقه شهری یک نگاه ویژه نسبت به مسائلی که در کشور میگذرد، دارد. نوع رای آنها در انتخابات و انتخاب افرادی که شناخت کمی از آنها وجود داشت اما توسط این طبقه انتخاب شد نشان میدهد که طبقه شهری از یک دیدگاه بالاتری نسبت به حقوق خود برخوردار شده است که این جای امیدواری دارد و میتوان گفت نسبت به گذشته فضای عمومی کشور برای نفوذ پوپولیسم کمی دشوار شده است.
به نظر میرسد رییسجمهور یازدهم با موقعیتی کاملا متفاوت از روسای قبلی خود روبهرو است. همیشه گزارشهایی که از سوی روسای جمهور و دولتها ارایه شده دلالت بر این دارد که وضعیت اقتصادی چقدر خوب است و سهم دولت در بهبود این وضعیت چه میزان بوده، اما ایران در شرایطی است که نمیشود از خوب بودن اوضاع اقتصادی سخن گفت. رییسجمهور در این شرایط وعدهای داده است که به نظر من وضعیت بسیار خطرناک است. ایشان وعده داده که امسال کشور شاهد رونق اقتصادی است. حالا وقتی میگوییم رونق، هر کسی بسته به موقعیت اقتصادی و انتظاراتش برداشتی از این مفهوم دارد و در نتیجه عملکرد هر چه باشد، میتواند زیر سوال برود. اینجاست که پوپولیسم میتواند قدرتنمایی کند؟
درست میگویید. باید دید مراد از رونق اقتصادی چیست. برای مثال در سال ۱۳۹۴ رشد اقتصادی کشور متوقف شد و پیشبینیها نشان میدهد که در سال ۱۳۹۵ بین ۳ تا ۵ درصد رشد خواهد داشت، این را هم میتوان رونق محسوب کرد، اما اینکه زمینه و بستر مناسب برای تداوم این رشد فراهم است اهمیت دارد، تداومی که حداقل برای ۱۰ سال رشدی بین ۶ تا ۸ درصد را در کشور تثبیت کند. این مقدار رشد حداقل تضمین خواهد کرد که کشور از این میزان عقب ماندگی بیشتر عقب نرود. در آن صورت میتوان گفت رونق ایجاد شده است.
وقتی شما با مخالفانی روبهرو هستید که همواره انتظارات را بالا میبرند و از سوی دیگر جامعهای که صبر بالایی ندارد، میتوانید توقع داشته باشید این تعریف را دیگران هم بپذیرند؟
این تعریف کارشناسی است. وقتی میخواهیم پدیدهای را تعریف کنیم باید مختصات آن را مورد توجه قرار دهیم. اگر موقعیت اقتصادی ایران را از سال ۱۳۵۵ تا ۱۳۹۵ بررسی کنیم، میبینیم پس از ۴۰ سال هنوز بالاترین شاخص تولید سرانه ایران به همان سال ۱۳۵۵ بر میگردد. در سال ۱۳۹۰ بالاترین نقطه بعد از سال ۵۵ است که فقط به ۸۰درصد تولید سرانه سال ۱۳۵۵ رسیده است ! این نشان میدهد اقتصاد کشور به یک رشد مستمر نیاز دارد تا واقعا به یک شرایط متعادل برسد. توقع مردم این است که دولت تدارک سیاستگذاری چنین شرایطی را محقق کند. مخصوصا در شرایط فعلی که تحریمهای سنگین به هرحال مهار شده و تولید نفت به عدد بالای سه و نیم میلیون بشکه و صادرات آن به حدود دو میلیون بشکه رسیده است.
این موضوع که قیمت نفت بهشدت کاهش یافته درست است اما از ماه ژانویه قیمت نفت رو به افزایش گذاشته و به بشکهای بیش از ۴۰ دلار رسید و این خود به نسبت اواخر سال میلادی گذشته شرایط بهتری است که میتواند باعث قدمهای مثبت بیشتری در اقتصاد ما باشد ولی یکی از بزرگترین آفتهایی که ما امروز با آن مواجه هستیم ریسک بالای سرمایهگذاری در ایران است. ایران یکی از بالاترین ریسکهای سرمایهگذاری در جهان را دارد. متاسفانه جایگاه کشور ما در رتبهبندیهای بینالمللی به حدود هفت تنزل کرده است و شاید چهار یا پنج کشور جهان در این جایگاه در کنار ما باشند، این در حالی است که ایران در زمان دولت اصلاحات به رتبه زیر چهار رسیده بود و امید کسب رتبه سه را داشتند و سقوط یکباره، به رتبه هفت ورود و سرمایهگذاری شرکتها و بانکهای بزرگ خارجی را در کشور دچار مشکل میکند، این یکی از مسائلی است که دولت باید تلاش گسترده کند تا پایان سال ۱۳۹۵ بتواند دوباره به رتبه ۴ در ریسک سرمایهگذاری دست پیدا کند، در آن صورت دولت، توفیق بزرگی کسب کرده است، چرا که این اتفاق میتواند بستر مناسب برای حرکتهای اقتصادی جدید را فراهم کند.
اگر این مهم حاصل نشود کشور دچار نوسانات زیادی در اقتصاد خواهد بود که گاهی نرخ رشد را منفی و گاهی کمی مثبت خواهد کرد که شرایط نوسانی، وضعیت مناسبی برای فعالان اقتصادی نخواهد بود. البته مسوول این شرایط به هیچوجه دولت حاضر نیست، متاسفانه سوء مدیریتهای گذشته باعث تحمیل این شرایط به کشور شد که ریسک سرمایهگذاری در ایران روز به روز نزول کند، آنهایی که امروز از دولت حاضر انتقاد میکنند که چرا پس از برجام بانکها و سرمایهگذاران به ایران نمیآیند و جنجال میکنند، خودشان در ایجاد این شرایط بد برای کشور بیش از هر کسی باید پاسخگو باشند.
فکر میکنید مهمترین دلیل تغییر جامعه ایران چه بود؟
باید در نظر داشت که اقتصاد و شرایط اجتماعی- فرهنگی ایران در دوره دولتهای نهم و دهم صدمههای بسیار سنگین و جبرانناپذیری را متحمل شده که جبران و بازگشت از آن وضعیت کار بسیار حجیم، سنگین و طاقت فرسایی است. جامعه این را کاملا درک کرده است. دولت آقای روحانی توفیقات نسبی در زمینه کاهش ایرانهراسی و همچنین تعاملات بینالمللی داشته که از جمله آنها میتوان به رفت و آمدهای دیپلماتیکی مثل سفر روسای جمهور روسیه، چین، کره جنوبی، سوییس و نخست وزیر ایتالیا به ایران بعد از سالها و سفر روحانی به ایتالیا و فرانسه و انجام توافقهای بسیار خوب با آنها اشاره کرد.
البته اخیرا شنیدهام که نخستوزیر هند هم به تهران میآید، درست است که این سفرها تا حدودی ایرانهراسی را از بین برده است اما برای اینکه این سفرها برای کشور فایده بیشتری داشته باشد ارکان حکومت باید سعی کند ریسک سرمایهگذاری در ایران را کاهش دهد تا امکان بهرهگیری از امکاناتی همچون سرمایهگذاری خارجی و فاینانس برای کشور فراهم شود. رسیدن به این اهداف تماما معطوف به دولت نیست و دو قوه مقننه و قضاییه و بقیه تاثیرگذاران در روند اداره کشور هم در آن سهیم هستند و بخشهایی از کار را بر عهده دارند.
البته مسائلی چون روابط ما در منطقه هم بسیار موثر است، باید تلاش شود تا از هرگونه تشنج و تندروی در دیپلماسی و اقدامات منطقه پرهیز شود. باید به سمت یک تعامل جدی با کشورهای منطقه حرکت کرد تا ریسک سرمایهگذاری در کشور کاهش یابد، این اقدام به علاوه بازگشت به صادرات دو میلیون و دویست هزار بشکهای نفت و تثبیت این میزان صادرات و همچنین تلاش برای افزایش صادرات غیرنفتی که باعث افزایش درآمد هم میشود، میتواند در عملکرد مثبت این سال دولت بسیار مفید باشد.
تیم دیپلماسی دولت توانسته در این مدت کارهای سنگین و بزرگی که فقط محدود به برجام نیست، انجام دهد. این تیم از طرفی با برجام، تحریمها را از سر ملت ایران باز کرد و ار سویی با عملکرد خوب خود توانست این میزان روابط دیپلماتیک که به آن اشاره کردیم را با کشورهای مهم و مطرح جهان برقرار سازد. از اینجا به بعد دیگر وظیفه وزارت اقتصاد و بانک مرکزی است که با حمایت ارکان حکومت کاهش ریسک سرمایهگذاری را در کشور نهادینه کنند و به تشریح اینکه چه مسائلی در کاهش ریسک سرمایهگذاری در ایران موثرند به صورت خیلی جدی بپردازند. من معتقدم اگر در یک سال آینده دولت روحانی بتواند تشنج را در روابط منطقهای به تعامل سازنده بدل کند و برای تطبیق نظام بانکی ایران با نظام بانکی بینالمللی تلاش و برنامه زمانبندی شده داشته باشد، کار بزرگی را به انجام رسانده است. کار ویژه دیگر دولت تا پایان سال ۱۳۹۶ تبیین شرایط ویژه ژئوپولتیک ایران و بهرهبرداری از آن است.
خود شما هم توضیح دادید که توفیق دولت اتفاقا تنها به عملکرد خود دولت باز نمیگردد و سایر قوا نیز در این میان دخیلند. به این ترتیب به نظر میرسد منتقدان دولت همچنان از موقعیت خوبی برای مانور برخوردار باشند.
به هر حال بهرهبرداری از موقعیت ایجاد شده برای کشور نیاز به انسجام داخلی جدی دارد و این وظیفه همه است که برای پیشرفت کشور بدون نظرتنگی تلاش کنند، توقع نمیرود که اگر کسی آمادگی برای کمک ندارد به دنبال پشت پا زدن به بقیه باشد، این غیر اخلاقی نیست خیانت است!
دولت در شرایطی سال پایانی مسوولیتش را پشت سر میگذارد که با این موقعیت خطیر و پیچیده روبهرو است. فکر میکنید در سال پایانی فعالیتش چه اقداماتی را میتواند در دستور کار قرار دهد که رسیدن به هدف از پیش تعیین شده یعنی رونق و بسترسازی برای رشد مستمر را تسهیل کند؟
حتما دولت در این مدت باقیمانده از تمام ظرفیتش استفاده میکند که کارهای بزرگ نیمه کاره به نتیجه برسد که بالا توضیح داده شد ولی با توجه به شروع مجلس دهم، بهتر است دولت نسبت به اصلاح قانون بودجه امسال، لایحه اصلاحی به مجلس ببرد که موانع را برطرف کند.
به اصلاح قانون بودجه اشاره کردید، به نظر شما مهمترین مواردی که دولت در این قانون باید به اصلاح آنها بپردازد کدام موارد است و تعامل مجلس با دولت را در اصلاح این قانون چگونه ارزیابی میکنید؟
برای ایجاد تحول در سیستم بانکی دولت باید بتواند بدهیهای خود به نظام بانکی را که مبلغ قابلتوجهی هم هست به اوراق بدهی تبدیل کند تا بانکها هم بتوانند این اوراق را در ازای بدهیهای خود به بانک مرکزی بدهند و همینطور بخشی از بدهی به پیمانکاران را حل کند. همچنین دولت برای ایجاد تحول بیشتر در نظام بانکی، اگر نمیتواند به دلیل تنگناها منابع جدیدی به عنوان سرمایه به بانکهای دولتی تزریق کند، با کاهش فشار بودجهای به بانکها و کاهش وابستگی بودجهای به آنها میتواند سال ۱۳۹۵ را سال امیدوارکنندهای در مجموع برای بانکهای کشور تبدیل کند. توجه کنید که بر اساس گزارش بانک مرکزی مجموع بدهی دولت به سیستم بانکی در آذر ماه ۱۳۹۴ برابر ۶۴/ ۱۶۶ هزار میلیارد تومان است (این بدهی در آخر سال ۱۳۹۴، ۲/ ۱۱هزار میلیارد تومان بود!) اصلاح قانون بودجه این اتفاقات را ممکن میکند.
متاسفانه مجلس نهم در بسیاری موارد از جمله قانون بودجه نه تنها کمکی به دولت نکرد بلکه حتی نظرات غیر عملیاتی خود را نیز به دولت تحمیل کرد. بسیار جالب است، همان کسانی که در مجلس نهم که در اواخر دولت احمدینژاد پیگیر افزایش سقف یارانه نقدی ماهیانه بودند، در قانون بودجه سال ۱۳۹۵ برای حذف یارانه نقدی ۲۴ میلیون نفر رای دادند! البته بنده شخصا با یارانه نقدی با این روش از ابتدا مخالف بودم، اما حذف این تعداد یارانه بگیر آن هم در یک سال حتی از بعد امنیتی، میتواند مشکلساز باشد. طرح مسائلی از این دست یا مثلا دو نرخی کردن قیمت بنزین توسط مجلس بیشتر به ایجاد تنش و فساد در جامعه دامن میزند. این مجلس حتی با راهحل ارایه شده برای پرداخت مطالبات پیمانکاران از دولت که مربوط به دولت دهم بود مخالفت کرد!
در سالهای گذشته هر وقت کارشناسان و منتقدان و دستاندرکاران در مورد روند توسعه صحبت میکنند مثل شما به ثبات اشاره میکنند به نحوی که انگار فعلا نمیشود راجع به خود توسعه فکر و صحبت کرد آیا ما واقعا در چنین شرایطی هستیم که صحبت راجع به خود توسعه امکانپذیر نیست و فقط باید به تثبیت شرایط برای حرکت به سمت توسعه فکر کنیم؟
نیاز به ثبات یک نیاز همیشگی برای توسعه است. ما نمیتوانیم از یک رفتار متشنج، انتظار توسعه داشته باشیم. برای توسعه باید از حداقل ثبات نسبی که بیانکننده پیشبینی ریسکهای قابل قبول است، برخوردار بود.
آیا در سه سالی که از دولت آقای روحانی میگذرد این ثبات نسبی حاصل شده است؟
خیر این ثبات به وجود نیامده. نگاه کنید به مجلس نهم، جبههگیریهایی که در طول این سه سال یکسره برای دولت تنش ایجاد میکرد و هیچ گونه همکاری نداشت. مشکلات ایجاد شده برای سفارت عربستان که عربستان منزوی شده را، متاسفانه مدعی جدی کرد! در حالی که برای برونرفت از این حجم مشکلاتی که کشور درگیر آن است و نه فقط تلاش دولت بلکه همکاری تمام ارکان حکومت لازم است.
گاهی اوقات نگاه برخی مسوولان ارکان حکومتی ایران به مشکلات نگاه به مشکلات کشور نیست و فکر میکنند اگر کمکی برای حل مشکلی انجام بدهند به دولت کمک کردهاند. آنها باید همواره به اینکه کمک به حل این مشکلات در واقع کمک به حل مشکلات مردم و کشور است بیندیشند.
دولت، قوههای قضاییه و مقننه ارکان یک حکومت هستند برای اینکه جامعه بتواند در یک ثبات نسبی زندگی و کار کند هر کدام از این قوا در جایگاه خود باید بردارهای خود را با هم همسو کنند تا عملا این اقدام به ثبات کشور منتهی شود و زمینه برای توسعه به وجود آید. مطمئن باشید اگر کشور رشد اقتصادی دهه ۴۰ شمسی را که در سالهای ۱۳۴۲ تا ۱۳۵۳ با آن مواجه بود با ثبات و تا امروز ادامه میداد، از بسیاری از کشورهای درجه دوم اروپایی و کشوری مانند کره جنوبی جلوتر بودیم. این نوسانهایی که در کشور توسط جریانهای مختلف به وجود میآید عملا ثبات و رشد اقتصادی کشور را متوقف کرده و به کشور آسیب جدی میزند!
این نمودارها در طول سه دهه اخیر هرگز همسو نبودهاند؟
خیر و نتیجه آن هم مشخص است، اینکه بعد از سال ۱۳۵۵ دیگر نتوانستیم به آن میزان سرانه تولید برسیم، ناشی از ناهمگن بودن ارکان حکومت است، عملا ضررش به کشور و مردم رسیده است. البته وقتی گفته میشود، همگن و همسو، به این معنی نیست که اشکالات یکدیگر را نبینند. دولت نهم را در نظر بگیرید که با قوه قضاییه و مقننه و همه ارکان حکومت همسویی به ظاهر کامل داشت، البته بعدا مشخص شد که این همسویی بیشتر سکوت بوده است تا همسویی! مهم این است که همه اینها از یک سیاست واحد و با هدف مشترک توسعه کشور برای رسیدن به ثبات بیشتر حرکت کنند تا به اهداف بزرگتری برسند. دولت نهم یک فرصت تاریخی به دست آورد و به جای کسب درآمد ۱۰۰ میلیارد دلاری در دوران چهار ساله خود ۴۸۰ میلیارد دلار درآمد کسب کرد و اگر دولت نهم در آن زمان برنامه چهارم توسعه را به صورت کامل اجرا میکرد و رشد اقتصادی ۸ درصدی را در تمام آن چهار سال به دست میآورد کشور در شرایط ویژهای از لحاظ اقتصادی قرار میگرفت که میتوانست از بسیاری از آن تحریمها هم فاصله بگیرد که متاسفانه اصلا چنین نگاه و هدفی بر کشور حاکم نبود و هیچ پرسشی به عمل نیامد که اجرای برنامه به چه دلیل کنار گذاشته شده است!
یک نکته دیگر که باید مورد توجه قرار گیرد، تعیین استراتژی توسعه و الزامات قانونی آن است که همه موظف به رعایت آن باشند و باید تبیین و تدوین و تصویب شود. سند چشمانداز بیست سالهای هم که در کشور تدوین شد و به تصویب مجمع تشخیص مصلحت نظام و همچنین به تایید رهبری رسیده است هم هیچگاه الزامات قانونیاش تصویب نشد و معلوم نشد که اگر شخص یا نهادی در اجرای این سند مشکل ایجاد کرد با او چگونه برخورد خواهد شد و تکلیف هر ارگان در اجرای این سند چیست؟
بدیهی است هرچقدر کشور، مجلس، دولت، قوه قضاییه و نیروهای مسلح داناتر، تواناتر و قدرتمندتری داشته باشد در رسیدن به رشدهای اقتصادی بالا موفقتر خواهد بود. در دورههایی از تاریخ کشور که این شرایط فراهم بود، حتی با وجود درآمد نفتی بسیار کمتر از شرایط موجود کشور به رشدهای بیش از ۸درصد نیز دست پیدا کرد.
امروزه هم اگر بتوانند با توجه به سهم نفت و گاز که کمتر از ۲۰درصد اقتصاد ایران را تشکیل میدهد این هماهنگی عقلی را در اداره کشور به وجود آورند و یک استراتری توسعه قابل قبول تعریف کنند و آن استراتژی را مبنای نقشه راه توسعه قرار دهند و الزامات قانونی آن را نیز برای یک دوره مثلا بیست ساله تدوین کنند، میتوان اطمینان خاطر داشت که در یک مدار توسعه قرار خواهیم گرفت. ظرفیت تدوین چنین برنامهای در ایران وجود دارد و مهم هماهنگی و تلاش برای قانونمند کردن و الزام به اجرای آن است.
در روزهای پایانی فعالیت مجلس نهم، ما شاهد بودیم که مجلس برای بررسی برخی طرحها عجله نشان داد. حتی با سرعت دست به کار بررسی برنامه ششم شد و هر چند بالاخره این برنامه را به مجلس بعدی واگذار کرد اما حرف و حدیثهای فروانی را ایجاد کرد. شما این رفتار را در چه قالبی ارزیابی میکنید؟
این هم تلاش دیگری از این مجلس برای سنگاندازی جلوی پای دولت است. آنها سعی دارند همانند لایحه بودجه سال ۱۳۹۵ مسائلی را به دولت تحمیل کنند و دست دولت را در مسائل اقتصادی ببندند اما از آنجایی که کمتر از دو ماه به عمر این مجلس بیشتر نمانده است، بعید میدانم توان انجام کار خاصی در این مورد را داشته باشد و باید دید مجلس دهم تا چه حد آمادگی دارد برای نجات کشور از تنگناهای موجود با یک برنامهریزی منسجم اقدام منظم کند که مردم ثمره آن را حس کنند. مجلس آینده دو جناح بیشتر ندارد؛ کسانی که میخواهند برجام به نتیجه برسد و کشور وارد مدار جدیدی شود و عدهای که با آن مخالفند و علاقهمند به فضای مه آلود ! البته برجام یک نقطه شروع است برای حرکت کردن.
حداقل کاری که برجام انجام داده این است که بار تحریم را از دوش ملت ایران برداشته، ایران هراسی را کاهش داده و فضای ایجاد دیپلماسی منطقی را برای مسوولان کشور ایجاد کرده است و حالا استفاده از فضای بدون تحریم به تحرک جدید و بیشتری نیاز دارد و این تحرک در چند سفر دیپلماتیک خلاصه نمیشود، اگر ارکان حکومت همکاری نکنند و سنگاندازی ادامه یابد، بدیهی است رسیدن به نتیجه که شرایط بهتر اقتصادی کشور است به راحتی به دست نمیآید. برجام معجزه نمیکند، بلکه بستر حرکت را فراهم کرده است. آیا همه مسوولان میخواهند بدون تنگ نظری و خودخواهی از این بستر که فراهم شده استفاده کنند، اگر این فراهم شود که مجلس در آن نقش مهمی دارد، میتواند عایدی مناسبی برای مردم کشور به وجود آید.
نقش مخالفان برجام در این میان چیست؟
مخالفان برجام در این میان منافع خود را در گلآلود کردن آب میبینند و سعی دارند با اقدامات خود همواره چه در داخل و چه در خارج مرزها برای کشور تشنج ایجاد کنند و اگر زورشان نرسید که کشور را در تحریم نگه دارند خطر تیغ تحریم را همواره بر سر این ملت بالا ببرند تا منافع آنها که حاصل از تحریم است با خطر کمتری مواجه شود.
با مشخص شدن ترکیب کلی مجلس آینده به نظر میرسد طرفداران برجام در اکثریت باشند اما قوای مخالف خارج از ارکان نظام تا چه حد میتوانند بر این فضا تاثیرگذار باشند؟
آن چیزی که در این ۳۷ سال تجربه شده و فکر میکنم برای تمام مسوولان هم روشن باشد این است که این جریانها قابلیت کنترل دارند. مهم این است که تمام ارکان نظام بخواهند کنترل آنها را در دست بگیرند. لازم است همه مساله را در چارچوب هدایت کشور در مسیر درست ببینند و نه از این زاویه که اگر برجام به سرانجام برسد مثلا دولت آقای روحانی موفقیت کسب کرده و برنده خواهد شد و برعکس در پیشبرد بستر حاصله از برجام باید به این فکر بود که برنده و بازنده شدن کشور است نه کسان دیگر!
با توجه اینکه در پنج سال آخر سده سیزدهم هستیم، عدهای بر این باورند که عملکرد دولتهای نهم و دهم فرصت ایران را برای دستیابی به اهداف افق ۱۴۰۴ از بین برده، آیا با این نظر موافقید؟
حرفهای من متاسفانه در مورد دولتهای نهم و دهم حرفهای تلخی است. از دید من هم این دولت نه تنها بزرگترین فرصت اقتصادی ایران را از بین برد بلکه تا توانست برای کشور تعهدات بدون منبع ایجاد کرد و به لحاظ اخلاقی نیز جامعه را به پایینترین سطح نزول داد. فرصت طلایی بود که از دست رفت، این فرصتها هر صد سال یک بار شاید برای ملتی به وجود آید، فرصت سالهای ۱۳۹۲-۱۳۸۳ مقطعی بود که همهچیز به نفع ایران بود. به لحاظ ژئوپولتیک، طالبان در افغانستان و صدام در عراق از بین رفته بودند و با کشورهای جنوب خلیج فارس هم به تعامل خوبی رسیده بود. بستر مناسبی برای تعامل با قدرتهای جهانی فراهم شده بود بهطوری که در اواخر دولت هشتم مقام رهبری مطالبی نزدیک به این مضمون فرمودند، همه شرایط برای یک حرکت بزرگ فراهم شده است.
از طرف دیگر نیز قیمت نفت در بازارهای جهانی بدون دخالت ایران و به شکل سرسام آور و افسانهای چند برابر شد و از بشکهای ۳۰ دلار به بیش از ۱۲۰ دلار رسید. این فرصتها در اقتصاد کشوری مثل ما چند بار باید اتفاق بیفتد؟ متاسفانه دایره این ضررها به مسائل مادی محدود نماند و مهمتر از آن مساله سقوط اخلاقی جامعه در این دوران بود. بیاعتمادی، فریب، فساد مالی و کلاهبرداری در این دوران به اوج خود رسید، آن هم در کشوری که اداره آن بر پایه ایدئولوژی اسلامی است، دولتی با فسادهایی گسترده به وجود آوردند که به بنیانهای اخلاقی جامعه صدمه بسیار سنگینی وارد کرد، کاش آن پولهای هنگفت را در جایی ذخیره میکردند و هزینهاش نمیکردند چون لطمههایی که هزینه کردن آن پولها به کشور زد و ناامنیای که در جامعه ایجاد کرد تا چند نسل بعد حتی با تلاش بسیار هم، از بین نخواهد رفت.
یکی از پروندههایی که این روزها مطرح است پرونده دومیلیارد دلاری است. همه طرفین ماجرا در این زمینه اظهارنظر کردهاند. ارزیابی شما از این موضوع چیست؟
باید در این باره به سه مساله توجه کرد، ابتدا بحث خرید این اوراق مطرح است که از نظر من خرید این اوراق از اول اشتباه بود چون نباید با کشوری که هیچ رابطهای با آن نداریم و روابط خصمانه است و احتمال سوءاستفاده پیش بینی میشد معاملهای انجام میشد، دوم اینکه بعد از خرید بلافاصله با صدور قطعنامهها علیه ایران از سال ۱۳۸۵ باید به دنبال فروش این اوراق میرفتند چون از این موضوع آگاه بودند که تحریمهای سازمان ملل در ادامه فعالیتهای اقتصادی کشور، مشکلات بیشتری ایجاد خواهد کرد، سوم، در سالهای ۸۶ و ۸۷ که این دادگاه تشکیل شد به جای استخدام وکیل و اعزام به دادگاه، در آن مقطع سریعا برای فروش آن اوراق باید اقدام میکردند، این توقع که دولت روحانی در مذاکرات هستهای فشار به طرفهای مذاکرهکننده وارد کند تا رای آن دادگاه متوقف شود، اساسا منحرف کردن موضوع و افکار عمومی از کوتاهیهای متعدد گذشته است.
سوال اصلی اینجاست که چرا در دوره طولانی سالهای ۸۵ تا ۸۷ که فرصت فروش این اوراق را داشتند، این اوراق را نفروختند، آنقدر تعلل کردند تا طرف مقابل فرصت پیدا کرد که آنها را بلوکه کند، تا قبل از برجام تخاصم شدیدی بین ایران و امریکا وجود داشت و هنوز هم به ظاهر ادامه دارد به هر حال رابطه دو قدرت نابرابر است، بیشتر از سه دهه فرض اساسی آنها این بوده است که میتوانند ایران را مجبور به پذیرش سیاستهای آنها در منطقه کنند، حال یا از طریق تغییر رژیم یا استفاده از دیپلماسی زور! به هر حال این شرایط تغییر کرده و هر دو کشور در منطقه منافع مشترکی دارند، ولی این به معنی این نیست که آنها دشمن ما نیستند، البته نباید فکر کنیم دولت امریکا فقط دشمن ما است و بقیه کشورها دوست هستند، اینطور نیست، همه کشورها به دنبال منافع خود هستند برای مثال اگر امروز روسیه هم به سوریه کمکی میکند در واقع به دنبال منافع خود در مدیترانه است و مشکلش بودن یا نبودن آقای اسد نیست، مشکلش حفظ پایگاههای خود در این منطقه است چون تنها پایگاه روسیه در مدیترانه در سوریه واقع شده. اگر دولت اسد برود ممکن است دیگر اجازه داشتن پایگاه در آنجا را به روسیه ندهند ضمن اینکه روسیه به دنبال حل مساله کریمه، موضوع سوریه را در سبد معامله دارد! پس ما هم با همین نگاه باید ضمن حفظ منافع ملی ولی با رویکرد تعاملی پیش برویم و در همه دنیا با چشم باز و هوشیار حرکت کنیم.