ايران امروز

نشريه خبری سياسی الكترونيك

Iran Emrooz (iranian political online magazine)

iran-emrooz.net | Wed, 18.05.2016, 1:18
سپاه با روندهای دموکراتیک همراه می‌شود؟

علی حاجی قاسمی

در کشورهایی که نظامیان در حکومت نقش تعیین‌کننده‌ای ایفا می‌کنند معمولا تحولات سیاسی در جهت استقرار مردمسالاری بدون جلب موافقت و حتی حمایت سازنده آن‌ها امکان پذیر نبوده است. نمونه اخیر آن برمه است که در آن پس از سال‌ها مخالفت نظامیان سرانجام وقتی آن‌ها دست از مقاومت برداشتند و به روند گذار به دموکراسی تن دادند نخستین گام‌ها در این مسیر برداشته شد. پیش از آن نیز در بسیاری دیگر نقاط جهان تعامل نظامیان در برابر مطالبات دموکراسی خواهانه سرنوشت ساز بوده است. از شکوفایی روند دموکراتیک در جنوب اروپا در آغاز موج سوم دموکراتیزاسیون در دهه هفتاد میلادی گرفته تا گذار دست جمعی دیکتاتوری‌های نظامی در آمریکای جنوبی که همگی به فاصله کمی از یکدیگر طی دهه هشتاد به روند دموکراتیک تن دادند.

در خاورمیانه و شمال آفریقا اما این روند با موانع جدی مواجه بوده است و طی دهه اخیر تنها در ترکیه نظامیان داوطلبانه قدرت را به دولت‌های منتخب واگذار کردند. در پاکستان سایه نظامیان همچنان بر ساختار قدرت سنگینی می‌کند و در شمال آفریقا و عراق هم نظامیان هیچگاه داوطلبانه به حقوق سیاسی مردم و ایجاد شرایط برای گذار به مردمسالاری تن ندادند. در ایران البته اوضاع با دیگر کشورهای منطقه تفاوت داشته است. نظامیان چه در قبل و یا پس از انقلاب هیچگاه در عرصه سیاست دست بالا را نداشته‌اند و همواره مطیع مراجع اصلی قدرت سیاسی بوده‌اند. این وضعیت موجب شده است تا در ایران، بویژه پس از انقلاب سال ۵۷، بستر سیاسی برای رقابت و مداخله نسبتا فعال مردم فراهم‌تر باشد و نهاد انتخابات به مرجع اصلی مشروعیت بخشیدن به نظام سیاسی تبدیل شده باشد. البته در یکی دو دهه اخیر با حضور بیشتر نظامیان در عرصه‌های سیاسی، اقتصادی و عمرانی بحث‌هایی در باره پیامدهای این حضور بر روند مردمسالاری مطرح بوده است و منتقدان عمدتا این حضور را برای تداوم و نهادینه شدن روند مردمسالاری نگران کننده دانسته‌اند.

در این نوشته استدلال می‌شود که این دغدغه و نگرانی اگرچه مشروع است اما از نظر واقعی دست کم تا به اینجای کار اغراق آمیز بوده و پایه‌های محکمی برای آن وجود ندارد. روندهای واقعی در ایران نشان می‌دهد که اصلیترین نیروی نظامی در ایران یعنی سپاه پاسداران رویکردی که تا کنون از خود بروز داده بیشتر عمل‌گرایانه بوده و صرفنظر از کم و کاستی‌ها، تعامل با گروه‌های اجتماعی و بازیگران سیاسی در رفتار سپاه برجسته‌تر بوده است.

برجسته‌ترین جنبه رویکرد تعاملی سپاه، که به تازگی صورت گرفته و برای اذهان عمومی آشناست را می‌توان موافقت آن با روند مذاکرات هسته‌ای و دقیق‌تر بگوییم عدم اخلال و سنگ‌اندازی آن در روند مذاکرات و پذیرش اجرای برجام بوده است. این رویکرد، بویژه عقب‌نشینی‌های آشکار سپاه در متوقف کردن غنی سازی، بیشک مهم‌ترین اقدامی است که نشان می‌دهد سپاه پاسداران ایران با آگاهی به امکاناتی که این روند برای کشور در پی داشته و تهدیدهایی را که علیه کشور خنثی کرده، بگونه‌ای منسجم و و مسئولانه از هرگونه مداخله جدی در این روند خودداری کرده است. سپاه پاسداران تا اینجای کار با پیروی از اقتدار مشروع سیاسی در کشور به تعهدات خود در برابر جامعه و کل حکومت عمل کرده است.

دومین رویکردی که نشان از تعهد و پایبندی سپاه به نهادهای قدرت سیاسی داشته است، تضمین امنیت انتخابات، پذیرش نتیجه آراء عمومی و تامین روند جابجایی قدرت پس از انتخابات ریاست جمهوری و مجلس بوده است. این امر از این جهت حائز اهمیت است که طی سال‌های اخیر با ورود بسیاری از نظامیان به عرصه سیاست، تصوراتی دامن زده شد که گویا سپاه در نظر دارد این دو قوه مهم قدرت را در اختیار گیرد. بنابراین، در عرصه سیاسی نیز تا اینجای کار سپاهیان ایران نشان داده‌اند که در صفوف آن‌ها اراده قابل اعتنایی برای از کار انداختن جمهوریت نظام وجود ندارد. حتی اعتراضات گسترده و ناامنی‌هایی که پس از اعلام نتایج انتخابات سال ۸۸ رخ داد سپاه را به سمت ایجاد محدودیت در روند دموکراتیک سوق نداد.

سومین نشانه‌ای که تصور رویکرد تعاملی سپاه با جامعه را تقویت می‌کند فقدان یک راهبرد سختگیرانه ایدئولوژیک به منظور ایجاد محدودیت‌های بیشتر فرهنگی و اجتماعی است. با نگاهی واقعی به عمکرد نهادهای کنترل کننده جامعه در می‌یابیم که صرفنظر از سخت گیری‌های مقطعی، روند کلی در طی دو دهه اخیر به سمت کاهش فشارهای اجتماعی و فرهنگی علیه شهروندان بویژه زنان و جوانان بوده است.

چهارمین نشانه این است که سپاه پاسداران ایران، برخلاف سازمان‌های نظامی در کشورهای خاورمیانه، ماهیت و کارکردی تک‌بعدی که صرفا به تامین امنیت نظامی کشور خلاصه شود محدود نبوده بلکه از سوی رهبری سیاسی کشور سپاه موظف به ورود به عرصه تولید و فعالیت‌های اقتصادی نیز بوده است. هر چند در باره حضور سپاه در عرصه تولیدی و اقتصادی نظرات گوناگونی وجود دارد و انتقاداتی جدی نسبت به عملکرد سپاه در برخی حوزه وجود دارد و حتی در مواردی این حضور مخرب و غیرسالم هم دانسته شده اما از سوی دیگر نمی‌توان نادیده گرفت که سپاه در اجرای وظائف غیرنظامی به صحنه جامعه وارد شده و با الزامات و واقعیات سرسخت دنیای مادی هم دست و پنجه نرم کرده‌اند. این تجربه موجب شده است تا بخش‌های بزرگی از سپاه پاسداران از دنیای ذهنی خارج شوند و با چشیدن طعم تلخی‌ها و شیرینی‌ها جهان عرفی به دنیای گروه‌های اجتماعی مردم نزدیک‌تر شوند.

در بستر این تجربیات است که سپاه، یا لااقل بخش‌های بزرگی از آن، از شرایطی برخوردار شده‌ است که بموجب آن بهتر می‌توانند به اهمیت و ضرورت راهکاری که بتواند با تامین مطالبات گروه‌های مختلف اجتماعی رضایت آن‌ها را جلب کند پی برده باشد. حضور سپاهیان در عرصه‌های مختلف تولیدی و اقتصادی و تماس تنگاتنگ آن‌ها با طیف بزرگ تحصیلکردگان طبقه متوسط همچنین آن‌ها را با حساسیت‌ها و مطالبات این گروه‌ها آشنا کرده و این موجب شده تا سپاهیان به جامعه نزدیک‌تر شوند. بنابراین، به نظر می‌رسد زمینه برای رویکرد مساعد سپاهیان با روند دموکراتیزاسیون در ایران مساعد‌تر شده باشد. برای اینکه مقاومت احتمالی بخش‌های سختگیر سپاه علیه روند مردمسالاری کاهش یابد و حتی آن‌ها نیز به حامیان فعال این روند تبدیل شوند وجود چند شرط مهم ضروری است:

نخست اینکه روند مردمسالاری منافع حیاتی سپاه و نیروهای تشکیل‌دهنده و وابسته به آن را با تهدیدهای جدی مواجه نکند. منافع حیاتی سپاه، همچون سایر تشکل‌های نظامی در منطقه، همه جانبه هستند. سال‌ها حضور در نهادهای گوناگون سیاسی، امنیتی و اقتصادی فرایندی‌هایی را ایجاد کرده است که تداوم آن منافع، برای سپاه تعیین‌کننده خواهند بود. اگر در مواردی نهادهای منتخب تداوم این منافع را در اشکال تاکنونی آن نامطلوب می‌دانند، تهدید این منافع می‌تواند واکنش نظامیان را در پی داشته باشد. به همین دلیل، در روندهای موفق مردمسالاری، ایجاد تغییرات اساسی در روندهای گوناگونی که نظامیان در آن نقش فعال داشته‌اند، الزاما از طریق حصول توافق‌ها و گام گام صورت گرفته است.

دوم اینکه، نظامیان روند مردمسالاری را به سود خود بدانند و جابجایی‌هایی که در نهادهای اجرایی و مقننه صورت می‌پذیرد را عاملی در جهت تضعیف جدی موقعیت خود نبینند. نباید فراموش کرد که سپاه پاسداران به عنوان بزرگ‌ترین و منسجم‌ترین سازمان موجود در جامعه ایران، با سابقه حضور طولانی در جنگ و تامین امنیت جامعه پس از آن، خود را موظف و محق می‌داند که در جهت‌گیری‌های کلان کشور، بخصوص در آنجایی که پای امنیت و ثبات کشور به میان می‌آید، حضور داشته باشد. به همین دلیل و بخصوص در اوضاع ناامن منطقه، بخشی از تلاش گروه‌های سیاسی و اجتماعی طرفدار مردمسالاری ضرورتا جلب حمایت و پشتیبانی سپاه باید باشد.

سوم اینکه تصور «ما در برابر آن‌ها» که از دیرباز در جامعه نسبت به حکومت و نهادهای نظامی آن وجود داشته نیازمند تغییر است. تا زمانیکه در افکار عمومی نظامیان (سپاه) به تمامیت جامعه ایران تعلق پیدا نکنند و نهادی مستقل از جناح‌های سیاسی دانسته نشوند شکل‌گیری اعتماد بین نهادهای نظامی و گروه‌های اجتماعی مردم به دشواری صورت خواهد پذیرفت.

سرانجام اینکه پاسداران تعمیق و گسترش مردمسالاری را تهدیدی علیه تمامیت جمهوری اسلامی، که سپاه در پاسداری از آن ایجاد شده است، نبینند. این شرط مسئولیت گروهای سیاسی که در چارچوب جمهوری اسلامی فعالیت دارند را دو چندان می‌کند و بار تحقق روند مردمسالاری را بر دوش آن‌ها می‌گذارد کمااینکه در دو دهه اخیر شاهد بوده‌ایم که گروه‌ها و جناح‌های جمهوری اسلامی گام به گام در این مسیر حرکت کرده‌اند.

تحقق همه این موارد در گرو این واقعیت است که مدعیان مردمسالاری از قابلیت و اراده کافی برای بکارگیری راهکار مذاکره برای حل و فصل اختلافات و رسیدن به توافق با نظامیان برخوردار باشند. بدون طراحی و پیشبرد مذاکره، وضع موجود و صف‌آرایی‌های ادامه خواهد یافت و گشایش در روندهای دست و پاگیر به کندی صورت خواهد پذیرفت. تداوم این روند به زیان همگان است. دولتی که نتواند در چارچوب ملی همه امکانات موجود در کشور را مدیریت کند قادر نخواهد بود در مهار بحران‌ها و پیشبرد برنامه‌های توسعه قوی عمل کند. در مقابل، این خطر وجود دارد که در افکار عمومی نظامیان، به درست و یا غلط، بازیگری دانسته شوند که با حضور پررنگ خود در عرصه اقتصادی مانع از تحقق سیاست‌های دولت می‌شوند. برای مردمی که بیش و پیش از هر وفاداری به این یا آن نهاد حکومتی، بهبود اوضاع خود را ملاک قرار می‌دهند، برآورده شدن انتظارات و توقعات، مهم‌ترین ملاک برای رضایت خاطر است. جلب حمایت عمومی می‌تواند انگیزه مشترک نهادهای سیاسی و نظامی کشور باشد. سپاه پاسداران ایران به عنوان سیاسی‌ترین ارتش در منطقه خاورمیانه که همواره خود را تابع رهبری سیاسی و مذهبی کشور دانسته است قابلیت سازگاری با روندهای سیاسی که در نهادهای قدرت تدوین می‌شود را دارد. منتقدین نمی‌توانند چشم خود را بر این واقعیت ببندند.


نظر خوانندگان:

■ در هیچیک از کشورهای نام برده، دو نیروی نظامی هم عرض وجود نداشته و ندارند. آری در کشورهایی که یک نیروی واحد نظامی بنام ارتش وجود دارد می توان به تحولات تدریجی دمکراتیک دل بست. اما در مورد ایران و سپاه پاسداران آن نمی توان آن حکم عمومی و تجربه پس داده در کشورهای آمریکای لاتین و اروپای جنوبی را تعمیم داد. از سوی دیگر، نقش سپاه پاسداران را نمی توان بدون توجه به نقش تعیین کننده ی رهبری نظام و نیز ارتش کلاسیک ایران بررسی کرد. در یک جمله می توان گفت که سپاه هم قدرتمند است و هم نقاط ضعف قابل ملاحظه ای دارد. متاسفانه وجود این نهاد که عملاً دولتی در دولت تشکیل داده است آینده ی دمکراتیک ایران را در هاله ای از ابهام قرار می دهد و کار را برای مبارزات دمکراتیک و آزادیخواهانه ی مردم دشوار می کند. تحلیل آقای حاج قاسمی در بهترین حالت خوشبینانه و حتا آرزومندانه است.
شهرام