۹۴/۱۲/۱۴
طرح مساله
در جریان انتخابات ۹۴ یک اقدام غیرمنتظره (آن هم در فضای امیدوارانه پیروزی برجام) اتفاق افتاد و آن «میزان و کیفیت رد صلاحیتهای کاندیداها» بود. بیش از نود درصد کاندیداهای اصلاحطلب و اعتدالگرا که بخت جدی رایآوری داشتند ردصلاحیت شدند (از میان ۱۲ هزار ثبتنام کننده بیش از ۶۰ درصد رد صلاحیت شدند که شامل بر حدود ۳۰۰۰ هزار اصلاحطلب بود). در خبرگان نیز تعداد کثیری از مجتهدین و در راس آنها مجتهدی شناخته شده و مورد تایید مراجع مسلم قم (سید حسن خمینی) احراز صلاحیت نشدند (از میان ۸۰۱ ثبتنامکننده ۵۵ درصد رد صلاحیت شدند که شامل بر اکثریت نامزدهای اصلاحطلب و میانهرو بود). رد صلاحیت و عدم احراز صلاحیت پدیده عجیبی در مبارزات گذشته انتخاباتی ایران نبود و نیست اما این میزان و کیفیت عدم احرازها غیرمنتظره بود.
شاید «مهندسیکاران» میخواستند تجربه انتخابات ریاست جمهوری ۹۲ در ۹۴ تکرار نشود. در انتخابات ۹۲ با اینکه اقدام شوکآور و غیرمنتظره عدم احراز صلاحیت هاشمی انجام شد، باز برخلاف انتظار «مهندسیکاران» مردم در همان دور اول حسن روحانی را انتخاب کردند و مهندسیکاران با توجه به تجربه تلخ انتخابات ۸۸ این توان را نداشتند که آرای مردم به روحانی را مهندسی کنند یا نخوانند. ظاهرا در انتخابات ۹۴ «مهندسیکاران» نمیخواستند ریسک کنند. بنابراین قبل از انتخابات بیشتر کسانی را که احتمال رایآوری داشتند احراز صلاحیت نکردند تا پس از انتخابات با پیروزیهای غیرمنتظرهای روبرو نشوند.
حذف فراگیر فوق میتوانست باعث دلسردی اقشار شهری (خصوصا در شرایط رکود اقتصادی) شود (چنانکه تا حدودی تا روزهای نزدیک به انتخابات شاهد بودیم) تا با مشارکت معمولی مردم در پای صندوقهای رای انتخابات با نتیجه تضمینشدهای برگزار شود. یعنی مجلسی با اکثریتی اصولگرا ی آتشین(یا اصول گرای ضد برجام و روحانی) به ریاست حداد عادل تشکیل شود. در مجلس خبرگان هم یا هاشمی رای نیاورد و یا در پایین جدول قرار بگیرد، در حالیکه شخصیتهای نمادین «اصولگرای آتشین» در صدر ارای مردم قرار گیرند.
با این همه به رغم این حذفها انتخابات در هفت اسفند با مشارکت بالای شصت در صد مردم ایران (و بالای پنجاه در صد در استان تهران) برگزار شد و منجر به نتیجهی غیرمنتظرهای برای مهندسیکاران شد. اصولگرایان آتشین بیش از هفتاد درصد کرسیهای مجلس را از دست دادند؛ شخصیت نمادین آنها در تهران، حداد عادل، رای نیاورد و در مقابل محمدرضا عارف کاندیدای اصلاحطلبان نفر اول شد؛ مجلسی با اکثریت «تندرو» شکل نگرفت و اکثریت آن به دست میانهروها و حامیان دولت (متشکل از اصلاحطلبان، اعتدالگرایان و اصولگرایان میانهرو) افتاد-چیزی در حدود ۱۷۰ نماینده. در خبرگان شخصیت اصلی مورد حمله تبلیغاتی «مهندسیکاران»، یعنی هاشمی رفسنجانی، با تفاوت آرای یک و نیم میلیون و با اخذ دو و نیم میلیون رای از مردم استان تهران در صدر منتخبین قرارگرفت و دو نفر از شخصصیتهای نمادین «اصولگرایان آتشین» رای نیاوردند (محمد یزدی رئیس فعلی خبرگان و محمد تقی مصباح یزدی متفکر اصولگرایان آتشین جبهه پایداری) و احمد جنتی رییس شورای نگهبان در پایینترین مرتبه یعنی نفر شانزدهم از شانزده کاندیدای خبرگان تهران قرار گرفت.
اینک سوالات اصلی این نوشته این است که چرا «مهندسیکاران» به رغم تمهید همه مقدمات باز با نتیجه غیرمنتظره روبرو شدند و رخداد ۹۲ دوباره (این بار در مجلس) تکرار شد؟ در جامعه سیاسی ایران چه عواملی دست به دست هم داد و باعث شکلگیری مجلسی با تندرو کمتر شد و هاشمی رفسنجانی را به صدر منتخبین خبرگان بالا برد؟ در قسمت جمعبندی نیز به آثار این انتخابات بر حکومت، جامعه مدنی، تحولطلبان، جامعه اقتصادی و روند توسعه ایران اشاره میکنیم. هم اینجا به یاد داشته باشیم رخداد بزرگ انتخاباتی مجلس دهم و خبرگان در اسفند ۱۳۹۴ را میتوان از زوایای گوناگونی بررسی کرد، اما این بررسی فقط از منظر دو سوال مذکور انجام میگیرد ـ و باب تحلیل و تبیین باز است و همه به آن نیازمندیم.
چرایی ناکامی مهندسیکاران
چه عللی توضیحدهنده این ناکامی است؟ در چارچوب تحلیلی این نوشته یک علت زیرین و همیشه حاضر یا بلندمدت در ترکیب با پنج علت رویین یا کوتاهمدت توضیحدهندهی ناکامی مهندسیکاران و موفقیت نسبی اصلاحطلبان و میانهروها در انتخابات ۹۴ است.
علت زیرین
این است که جامعه سیاسی ایران یک جامعه متنوع و به «شدت مطالبهگر» است. در اقشار گوناگون مطالبه رفع تبعیض سیاسی (مثل اعمال همین ردصلاحیتهای حداکثری)، یا مطالبه تامین حداقلهای رفاه اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی جدی است. همین خصیصه جامعه ایران را به یک جامعه جنبشی اما غیر انقلابی تبدیل کرده است. (در کتاب جامعه شناسی ایران نشان دادهام در جامعه مطالبهگرِ ایران دو جنبش کلان و ده جنبش خرد اجتماعی وجود دارد).
جامعه سیاسی ایران به شدت مطالبهگر است، اما چون در حافظه جمعی خود تجربه بزرگ انقلاب و جنگ تحمیلی را دارد، گفتمان اصلاحی بر گفتمان انقلابی سیادت دارد، برای تحقق مطالبات خود گرایش به انجام اقدامات انقلابی را ندارد و به دنبال راههای اصلاحی و کمهزینه است. بنابراین برای جامعه سیاسی ایران فرصتهای انتخاباتی یکی از راههای پیگیری کمهزینه مطالبات است. مهندسیکاران معمولا این واقعیت مطالبهگر جامعه ایران را نمیبیینند و یا طرح چنین مطالباتی را با یک زبان انقلابی به خارج و امپریالیسم امریکا حواله میدهند. از این رو این مهندسیکاران راه درمان جامعه مطالبهگر ایران را تقویت سازوکارهای مردمسالاری و اصلاحی نمیدانند. بلکه معتقدند با کنترل ( یعنی کنترل همهجانبه سیاسی و مهندسی فرهنگی، کنترل اقتصادی از طریق شبه حکومتی کردن بنگاه های اقتصادی، تقویت نهادهای شبه مردمی به جای تقویت نهاد های جامعه مدنی و واقعا مردمی و نمایش انجام انتخابات با نتایج تضمین شده) میتوان مطالبات این جامعه را مهار کرد.
اگر این جامعه سیاسی مطالبهگر نبود چنین انتخاباتهای غیرمنتظرهای در دو دهه گذشته رخ نمیداد. ولی این به معنای این نیست که چون جامعه مطالبهگر است روی پیشانی آن نوشته است که در انتخابات منکران مطالبات مردم یا اصول گرایان آتشین شکست خواهند خورد و مثلا اصلاحطلبان پیروز می شوند. همین جامعه مطالبه گر میتواند انتخابات سرد داشته باشد یا دست به اعتراضات غیراصلاحی بزند، یا عرصه را به تندرو ها واگذار کند. این که چرا رخداد ۹۴ اتفاق افتاد به این خاطر است که این علت زیرین جامعه با پنج علت دیگر زیر ترکیب شد و این رخداد بزرگ را آفرید.
علل موثر کوتاهمدت
۱) تداوم انسجام نیروهای جبهه اصلاحات و حضور فعال این نیرو در انتخابات. جبهه اصلاحات خصوصا نیروهای پیشرو و شخصیتهای برجسته آن پس از رخدادهای انتخابات سال ۸۸ زیر بیشترین فشارها، تهدیدها، زندانها و حصرها از سوی «مهندسیکاران» بودند. اما این فشارها باعث نشد که اصلاحطلبان صحنه سیاستورزی اصلاحطلبانه را ترک کنند یا به راههای غیراصلاحی و پرهزینه متوسل شوند. اصلاحطلبان با انسجام خود توانستند ائتلاف و پیروزی۹۲ را زمینهسازی کنند و پس از ۹۲ هم بر انسجام سازمانی خود افزودند. در این «انسجامافزایی» نقش محمد خاتمی قاطع بود. نقش سه تشکل سیاسی مجمع روحانیون، حزب اتحاد ملت، کارگزاران و سایر تشکلها و شخصیتهایی چون عبدالله نوری و عارف موثر بود. این جبهه چون برخلاف مهندسیکاران به «مطالبهگریِ جامعه» واقف بود و مشارکت حداقل پنجاه درصدی مردم را در انتخابات پیش بینی می کرد. لذا رد صلاحیتهای گسترده باعث نشد که اصلاح طلبان مثل تحول طلبان تنزه طلبی سیاسی پیشه کنند و با «فیگورهای سیاسی رادیکال» صحنه سیاسی انتخابات را ترک کنند. بلکه حاملان این جبهه در صحنه ماندند و از میان کاندیداهای تاییدشده نزدیکترین کاندیداها به مواضع خود را انتخاب کردند و تقریبا در اکثر شهرهای ایران توانستند لیست مورد نظر خود را به مردم معرفی کنند. با این همه، این انسجام و لیست واحد کافی نبود تا بتوان به چنین نتایج چشمگیری مثلا در انتخابات تهران رسید. مهندسیکاران از حمایت رسانههای بزرگ و تبلیغات خیابانی پرهزینه برخوردار بودند و صدایشان همه جا شنیده میشد. اما در جبهه اصلاحات محمد خاتمی ممنوع التصویر بود و اصلاحطلبان پول و امکانات تبلیغات کافی نداشتند. تحقق عوامل دیگری لازم بود تا جامعه سیاسی قادر شود پس از گام اول در ۹۲ (و برجام)، گام دوم در ۹۴ را بردارد.
۲) شکلگیری «کمپین انتخاباتی ارزان، پاک، فراگیر و سریع» در ایران خصوصا در تهران بود. مولفههای این کمپین متشکل از حاملان و فعالان جوان اصلاحطلب که بدون نفع مادی بعضا روزی بیش از ۱۵ ساعت کار کیفی میکردند؛ این حاملان گیج نبودند بلکه در صحنه تبلیغاتی انتخابات میدانستند چه میخواهند. مثلا در تهران میخواستند به مردم بگویند به لیست امید (یا لیست خاتمی) در مجلس و لیست هاشمی در خبرگان که هر دو حامی دولتاند رای دهید؛ این حاملان بدون اینکه روحیه خود را در برابر تبلیغات خیابانی اصولگرایان تندرو ببازند مهمترین وسیله تبلیغی خود را پیامرسانهای موبایلی (به ویژه تلگرام) و شبکههای اجتماعی آنلاین انتخاب کردند و در فضای آنلاین انواع ابتکارات را بصورت اثباتی و مدنی بکار بردند. در تهران این کمپین همچنین توانست با کمترین امکانات میلیونها لیست امید کاغذی (به صورت ۳۰ + ۱۶) را به دست مردم برساند، به جای اینکه در خیابان بریزند. طراحی و توزیع دهها پوستر انتخاباتی الکترونیک موثر و فراخوانهای ویدیویی انتخاباتی (که در مجموع میلیونها بار در تلگرام و شبکههای اجتماعی دیده شدند)، روبات تلگرامی و وبسایتِ ساده و خوشطرحِ «لیست امید» (با بیش از ۷ میلیون مراجعه)، زنجیره انسانی آنلاین سوم اسفند (که توسط بیش از یک میلیون کاربر فیسبوک و توییتر دیده شد)، هشتگهای متعدد پرکاربرد، مانور مناسب و خلاقانه (از جمله با دابسمش) روی ویدیوی دعوت محمد خاتمی برای رای به «تمامی افراد هر دو فهرست»، فراخوان انتشار عکسهای با انگشت جوهری یا برگه رای در روز انتخابات و نشر مناسبِ آنلاین و تلگرامیِ خبر قصد محصوران و زندانیان سیاسی و هنرمندان محبوب برای رای دادن از جمله طرحهای پرمخاطب و موثری بود که به بسیج اجتماعی برای مشارکت و رای به کل لیست امید کمک کرد. (برای گزارشی از این ابتکارات و پلتفورمهای موثر آنلاین در این انتخابات رجوع کنید به یادداشت محمدر ضا جلائیپور با عنوان «تلگرام و فناوریهای نوین تبیلغات در انتخابات ۹۴»، روزنامه شرق،۱۳/۱۲/۹۴). این کمپین رایگان و موثر توانست با کمترین امکانات به بخش زیادی از مردم اطلاع دهد که رای دهید، به لیست امید رای دهید، به همه لیست رای دهید، به هر دو لیست رای دهید و آشنایان و دوستان و هموطنانتان هم بخواهید به کل لیست امید رای بدهند. باز به رغم همه این توضیحات و اهمیت عامل کمپین تبلیغاتی خلاقانه و تاثیرگذار همچنان باید توضیح داد چرا میلیونها نفر مردم عادی تشویق می شوند به صحنه بیایند و به لیست بلندی که به دستشان رسیده ولی افراد آن را نمیشناسند رای دهند. لذا عوامل دیگری نیز نیاز است تا مردم را به حرکت متمرکز هوشمند وا دارد.
۳) عامل حرکتآفرین همان خطای راهبردی «مهندسیکاران» بود که فضای انتخاباتی را دو قطبی کردند و اصولگرایان هم ایستادند و رضایتمندانه آن را تماشا کردند. حذف حداکثری (که حتی ایثارگران، جبههرفتهها، مجتهدان و نوه مجتهد امام خمینی را هم شامل شد) و اینکه از طریق صدا و سیما سعی کردند اعتدالگرایان و حامیان روحانی و هاشمی را وابسته به انگلیس معرفی کنند. این قطبیسازی نابخردانه چشم مردم گرفتار در رکود اقتصادی را باز کرد و زمینه را برای توجه مردم به کمپین انتخاباتی لیست خاتمی و هاشمی آماده کرد. با این همه دوقطبی کردن ممکن است مردم را به صندوق رای حساس کند، اما باز چرا باید به لیست خاتمی و هاشمی و هواداران دولت رای میدادند؟
۴) در اینجا عامل تقویتکننده عامل آبرو و سرمایهی اخلاقی اصلاحطلبان و اعتدالگرایان است که باعث اعتماد مردم شد تا به لیستی که نمیشناسند رای دهند. سه مولفه باعث وجاهت اخلاقی بیشتر جبهه پیروز در این انتخابات شد. اولی نقش سه شخصیت تاثیرگذار است. مردم ممنوع التصویری خاتمی را علامت پایمردی او (که در کنار هزینهدادههای ۸۸ ایستاده بود) میدانستند. بنابراین وقتی او در ویدیویی کوتاه (که در تلگرام و شبکههای اجتماعی آنلاین میلیونها بار دیده شد) از مردم خواست که به «همه افراد هر دو لیست امید» رای دهند، مردم اعتماد و اجابت کردند. دومی نقش هاشمی رفسنجانی است. او بهجای اینکه در برابر هجمهی عظیم مهندسیکاران به واکنش کور یا انفعال بیفتد هوشمندانه برای سراسر ایران کاندیدای خبرگان (معروف به «خبرگان مردم» یا لیست هاشمی) معرفی کرد. بخش بزرگی از جامعهی ایران هم که او را میشناختند و از ۸۸ در کنار خود میدیدند، با اینکه لیستش برای همه جذاب نبود، به آن رای دادند. سومین شخصیت حسن روحانی بود که با تحمل فشارها از سوی اصولگرایان تندرو برجام را برای مردم ایران به سرانجام رسانده بود و مردم به امید بهبود زندگیشان و تداوم توفیقهای دولت به لیست حامیانش رای دادند. مولفه دوم حمایت خود یا خانوادههای رهبران محصور از لزوم شرکت مردم در انتخابات بود. مولفه سوم هزینهدادهها و زندانیان سیاسی بودند که حمایت بیدریغ لسانی و عملی کردند و عموما از کمپینرهای انتخاباتی بودند. این سه مولفه اعتمادزا باعث شد مردم با اعتماد به لیستهایی که همه افرادشان را بهخوبی نمیشناختند رای دهند.
۵) چهار عامل فوق میتوانست بهخوبی به ثمر ننشیند اگر عامل پنجم یعنی عملکرد صحیح دولت روحانی در برگزاری انتخابات نبود. در برابر خطاهای راهبردی مهندسیکاران عملکرد وزارت کشور روحانی قابل دفاع بود. وزارت کشور از طریق هئیتهای اجرایی ۹۸ در صد کاندیداها را بر اساس منابع چهارگانه اطلاعاتی تایید کرد، و به مردم نشان داد دنبال حذف نیست، تا وقتی مردم در حوزههای رایگیری بودند آرایشان را اخذ کرد و پس از شمارش آرا نتیجه آرای مردم را اعلام کرد. (به یاد داشته باشیم که این همان وزارتخانهای است که در سال ۸۸ زیر زمینش به زندان تظاهرکنندگان تبدیل شده بود.) وزارت مخابرات دولت روحانی در سه سال گذشته به رغم فشارها زیرساختهای مورد نیاز موبایلهای هوشمند را گسترش داده بود و در برابر فیلتر کردن تلگرام مقاومت کرده بود. اگر این حسن عملکردهای دولت نبود زمینهی توفیق عامل دوم فراهم نمیشد و احتمالا این نتیجه و رضایت اکثریت ایرانیان حاصل نمیشد.
جمعبندی
۱) رخداد بزرگ و چند بعدی انتخابات هفت اسفند ۹۴ یک نقطه عطف تعیینکننده است و تحلیلگران را به تحلیل و تبیین دعوت میکند. امروز تحلیلگرانی که در صحنه هستند به ابعادی از این رخداد توجه دارند که ممکن است از دسترس تحلیلگران آینده خارج باشد. تحلیلگران آینده هم ممکن است به ابعادی از این رخداد توجه کنند که در شرایط فعلی قادر به دیدن آن نیستیم. در تحلیل این پدیده ضروری است که از تحلیلهای یکبعدی بپرهیزیم و سادهنمایی نکنیم. این بررسی کوشش کرد در چارچوب تحلیلیاش بر شش علت اصلی این رخداد تاکید کند و توضیح دهد چرا مجلسی با اکثریت اصولگرایان تندرو شکل نگرفت.
۲) دو نیرو همچنان از درک پویاییهای جامعه سیاسی غافلاند. یکی مهندسیکاران اند که همچنان معتقدند با نگاه امنیتی و کنترل سیاسی و مهندسی اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی میتوانند جامعه ایران را قالبزنی و مهندسی کنند. آنها از ۷۶ تا به حال نگرش امنیتی خود را به جامعهی مطالبهگر ایران ترک نکردهاند (و البته یکی از پیامد های آن این بوده است که از اصول گرایی به عنوان یک جریان ریشه دار در جامعه تنها جسم کم جانی را به جای گذاشتهاند). در دوره اصلاحات برآمدانِ این جامعه مطالبهگر را «منافقان جدید» خواندند. در ۸۸ در ساعت ۵ بعد از ظهر به ستاد موسوی هجوم آوردند و رسانه متبوعشان ساعت ده شبِ همان روز انتخابات احمدی نژاد را با بیست و چهار میلیون پیروز انتخابات اعلام کردند. مردمی را که گفتند رای من کو «خس و خاشاک » خواندند و اصلاحطلبان را «فتنهگر» نامیدند. در انتخابات ۹۲ باز به جای عبرتگیری، برآمدگان جامعهی مطالبهگر را «نفوذی و جاسوس» نامیدند. نتیجهی این کجفهمی مهندسیکاران فقط این نیست که به اصولگرایان و خصوصا روحانیت در ایران (که ریشه تاریخی، دینی و انقلابی دارند) ضربات سهمگین زدند، بلکه رشد و توسعه ایران را کند کردند و ساختار جامعه ایران را با فساد ساختاری مضاعف روبرو کردند. بهطوریکه تزریق هفتصد میلیارد درآمد نفتی بهجای اینکه رشد اقتصادی ایران را افزایش دهد، آن را به منفی شش درصد رساند.
۳) نیروی دوم تحولطلبان در اپوزیسیون هستند. برآمدگان این نیرو ساختار جمهوری اسلامی را متصلب و تغییر در ایران را بدون تحولات ساختاری ناممکن میدانند. آنان فعالیت اصلاحطلبان را مشروعیتبخش به «مهندسیکاران» میدانند. مهمترین کار این نیرو در جامعه سیاسی ایران مسخره و تخطئه کردن اقدامات اصلاحطلبان است. در این انتخابات هم مردم را به شرکت در انتخابات دعوت نکردند و به ریش اصلاحطلبان میخندیدند. مهمترین کاری که در این انتخابات کردند هم این بود که حدود ده در صد مشارکت مردم را کم کردند و سه رسانه بی بی سی و صدای امریکا و من و تو را هم به دنبال خود کشیدند تا این رسانهها فضا و نشاط انتخاباتی معطوف به مشارکت و امیدافزا را منعکس نکنند. اتفاقا بر خلاف نظر تحول طلبان مشارکت مردم در این انتخابات نشان داد که اتفاقا این سبک مشارکت مردم رساترین اعتراض به مهندسیکاران است.
۴) نگارنده معتقد نیست پس از این انتخابات دفعتا اتفاق بزرگی در عرصهی سیاسی ایران رخ خواهد داد. بلکه حتی ممکن است دوباره مهندسیکاران مثل گذشته هزینه به اصلاحطلبان تحمیل کنند (همانطور که تا یک روز قبل از انتخابات و یک روز پس از انتخابات اصلاحطلبان همچنان به مراکز خاص امنیتی احضار شده و میشوند). با این همه نگارنده در یک تحلیل کلان معتقد است این انتخابات پنج اثر مثبت در جامعه سیاسی ایران خواهد داشت. اول اینکه هدف بزرگ «مهندسیکاران» خنثی شد. آنها دنبال گرفتن اکثریت مجلس بودند تا با اتکای آن ریاست جمهوری روحانی را یک دورهای کنند و بعد در خبرگان بدون سید حسن و با هاشمی ضعیف در موقعیت مقتضی نتایج مطلوب خود را بگیرند. فعلا مرحله اول این هدف خنثی شد. دوم اینکه امید میرود که در هسته اصلی قدرت نقش اصولگرایان میانهرو در برابر اصولگرایان تندور پررنگتر شود تا جاییکه مهندسیکاران دستشان برای هر کاری باز نباشد. سوم اینکه به روند عادیسازی و حرکت کشور در مسیر توسعه همهجانبه کمک شد. در ۹۲ مردم غافلگیرانه دولت را از تندروها گرفتند و به دولت عاقل روحانی تحویل دادند. با تشکیل مجلس دهم با اکثریت اصلاحطلب و میانهرو مجلس هم در کنار دولت بهتر میتواند به روند توسعه کشور کمک کند. چهارم اینکه جامعه مدنی ایران که در سالهای گذشته زیر سیاستهای کنترلی شدید بوده، پس از روحیه ناشی از انتخابات ۹۲ در انتخابات ۹۴ هم دوباره روحیه گرفت که انتظار میرود به روند سامانیابی جامعه مدنی و تحزب کمک کند و روز به روز از تعداد تحولطلبان رادیکال و اصولگرایان تندرو کم شود. پنجم اینکه به احتمال زیاد جامعه اقتصادی ما با سرعت بیشتری به سمت سرمایهگذاری و اقتصاد تولیدی و جهاننگر حرکت کند.
۵) یکی از پیامدهای حرکت تحسینبرانگیز انتخاباتی مردم ایران ارائه یک «الگوی تربیت سیاسی و مدنی» برای درمان بنیادگرایی دینی ـ سیاسی در خاورمیانه است. همه میدانیم ایران و اغلب کشورهای خاورمیانه بیش از صد سال است که در معرض اجرای سیاستهای نوسازی هستند. معمولا در برابر فرایند های نوسازی بخشی از نیروها خصوصا از میان اقشار مذهبی دست به مقاومت میزنند. ریشهی این مقاومتها هم دینی است، هم ایدئولوژیک و هم اقتصادی. یکی از ابزارهای اقتدارگرایان در خاورمیانه سو استفاده از همین بلوک مردمی بنیادگرایی دینی است. راه درمان این بنیادگرایی دینی-سیاسی کودتای سیسی در مصر، انقلاب سکولار (که تحولطلبان رادیکال دنبال میکنند) یا باختن قافیه در برابر بنیادگرایان (همان راه سنیان عرب عراق) نیست، بلکه صبر و تربیت گامبهگام مدنی، نواندیشی دینی و مشارکت سیاسی خشونتپرهیز در عرصه عمومی است. یعنی همین پیشروی آرام که مردم ایران در این انتخابات به صورت مدنی و علیرغم همهحذفها و محدودیتها به نمایش گذاشتند.
۶) خوشبختانه اصلاحطلبان بیست سال تجربه دارند، از پیروزی اخیر مغرور نمیشوند و میدانند تا توسعه همهجانبه و حکمرانی خوب راه درازی در پیش داریم. ایران بیش از همیشه برای مهار آسیبهای فزایندهی اجتماعیاش، جلوگیری از تخریب اقلیم ایران، کنترل سیاستهای مخرب نیروهای راست غربی و اسرائیلی در خاورمیانه و حل سریع مسائل اجتماعی و سیاسی و اقتصادی ایران به همکاری موثر، سازنده و انتقادی میان حکومت، جامعه مدنی و شهروندان مطالبهگرش نیازمند است.