.(JavaScript must be enabled to view this email address)
اشاره: همزمان با آغاز بهکار بیست و یکمین نمایشگاه مطبوعات و خبرگزاریها در تهران، شصت و ششمین شماره ماهنامه «مدیریت ارتباطات» منتشر شد. در این شماره مقالاتی در مورد نقش روزنامه نگاران در تحکیم جامعه مدنی توسط تعدادی از صاحبنظران درج گردید. مقاله زیر در همین شماره ماهنامه «مدیریت ارتباطات» منتشر شد.
پرسش عمومی در میان نخبگان و روشنفکران جامعه در داخل و خارج کشور در مورد علل ضعف ساختارها و نهادهای مدنی در کشور بیش از ۳ دهه است که تداوم داشته و کماکان دارد. این تصور که همه چیز با تغییر نظام سیاسی بهبود خواهد یافت تصوری بود آمیخته به تعلقات ایدیولوژیک بازمانده از احزاب چپی که تصاحب قدرت سیاسی را تنها راه پیشرفت جامعه میدانستند. با تغییر نظام سیاسی در سال ۵۷ و افول احساسات و هیجانات دوران انقلاب و پس از انقلاب و با پایان جنگ؛ نگاه روشنفکران جامعه به سمت ضعفهای درونی جامعه چرخید. سوالات انبوهی مطرح شد از جمله:
نقش نهادهای مدنی در توسعه جامعه چیست؟ ضرورتهای تشکیل چنین نهادهایی چه هستند؟ رابطه حکومت و نهادهای مدنی چگونه است؟ ایا نهادهای مدنی خودجوش هستند و یا حکومت باید زمینههای تشکیل انها را فراهم کند؟ و بسیاری سوالات دیگر.
بنا به تشخیص اکثر روشنفکران؛ یکی از عمیقترین ضعفهای جامعه ایران نبود ساختار مدنی و غیبت نهادهای مردم نهاد برای نظارت بر نهاد قدرت است. با نگاهی به ساختار قدرت در ممالک پیشرفته متوجه میشویم که نقش شهروندان در ساختار قدرت نه تنها در رای دادن بلکه در نظارت مستمر بر نهادهای حکومتی است. در بالای سر تمامی نهادها و موسساتی که با بودجه دولتی و یا بودجه خدمات عمومی فعالیت میکنند یک شورا و یا هیات امناء منتخب مردم وجود دارد که بر عملکرد و نحوه تخصیص و هزینه کردن بودجه آن موسسه نظارت مستقیم داشته و مانع حیف و میل بیتالمال و گسترش فساد مالی میشوند. مدیران و کارمندان آن موسسه به این شورا و هیئت امناء پاسخگو هستند.
بهطور سنتی ساختار قدرت در جوامع مدرن از سه شاخه مجزا و مکمل هم تشکیل شده است: قوه مقننه؛ قوه قضاییه و قوه مجریه. با گسترش رسانهها و نقش تعیینکننده افکار عمومی که از طریق رسانهها منعکس میشود؛ رکن چهارم قدرت در جوامع مدرن یعنی رسانهها و افکار عمومی شکل گرفت. این رکن با گسترش شبکههای اجتماعی و برقراری ارتباط مستقیم بین شهروندان؛ هر روز نقش پر رنگتری میگیرد.
اساسا رسانهها یکی از نمودهای جامعه مدنی هستند و تحکیم رسانههای به معنای تحکیم جامعه مدنی است و در نقطه مقابل تضعیف و تحدید رسانهها به معنای تضعیف و تحدید نهادهای مدنی است. نمیتوان در یک جامعه انتظار قدرت گیری و نقشآفرینی سازمانهای مردم نهاد را داشت و در عین حال مانع نقشآفرینی رسانههای مستقل شد.
فعالین مدنی لزوما دارای توان اطلاعرسانی نیستند و برای ترویج اندیشهها و نظرات مسالمتجویانه و اصلاحطلبانه خود نیازمند پلی هستند که این نظرات و اندیشه را به جامعه منتقل کنند. این پل، روزنامهنگاران و رسانهها هستند. هم اکنون صدها سازمان مردم نهاد در سطح کشوری و یا منطقهای در کشور فعال هستند؛ فراکسیونی در مجلس برای تقویت سازمانها مردم نهاد تشکیل یافته و مجمعی برای هم اندیشی و تقویت این سازمانها شکل گرفته است ولی شناخت جامعه از این سازمانها قلیل و تقریبا ناچیز است. جدای از غیبت قوانینی که نقش نهادهای مردم نهاد را تعریف کند؛ یکی از دلایل ضعف اقبال عمومی به این سازمانها، ضعف شناخت و حتی فقدان شناخت نسبت به آنهاست.
در دو دهه اخیر با توسعه شبکههای تلویزیونی ماهوارهای و سپس با رواج شبکههای اجتماعی و رسانههای اینترنتی نقش رسانههای نوشتاری در انتقال اخبار و گزارشات کاهش یافته است. رسانههای نوشتاری نمیتوانند در انتقال اخبار و گزارشات با رسانههای تصویری و صوتی رقابت کنند. هم اکنون علاوه بر رسانههای دولتی در داخل کشور؛ بیش از ۱۴۰ رسانه صوتی و تصویری فارسی زبان از خارج کشور برنامه پخش میکنند. در چنین فضایی روزنامهنگاران بیش از انتقال اخبار و گزارشات میتوانند در انتقال دیدگاهها و نظرات روشنفکران و نخبگان جامعه نقش داشته باشند. این گزارشات هم زمانی تاثیر گذار هستند که نتیجه پژوهش گسترده حول موضوع مشخصی باشند. بازخوانی و نقد تاریخ؛ نقد جامعه و نهادهای قدرت؛ ارائه راهکار برای پیشرفت جامعه، زمینههایی هستند که روزنامهنگاران توانستهاند با بهره گیری از کلام و قلم صاحبنظران در استمرار و تحکیم جامعه مدنی نقش داشته باشند.
حتی مفهوم تجزیه و تحلیل ژئوپولیتیکی با نقش رسانهها گره خورده است. دکتر ایو لاکوست معروفترین ژئوپولیتیسین فرانسه (که استاد راهنمای بنده هم بود) ژئوپولیتیک را اینگونه تعریف میکرد: تقابل قدرت بر سر یک سرزمین مشروط به آنکه این تقابل قدرت با ارائه استدلالها و اسناد تاریخی از طریق رسانهها به یک مناظره زنده بین صاحبان اندیشههای گوناگون و ساکن و ذینفع در آن سرزمین دامن بزند.
در گذشته گفتگوی روشنفکری اساسا در محافل مشخص تجمع روشنفکران و از طریق کتب و چند نشریه مترقی و چپگرا محقق میگشت و نتیجتا تقابل قدرت بر سر یک سرزمین انعکاس رسانههای لازم را پیدا نمیکرد و افکار عمومی به بحث و متاظره حول موضوعاتی که با سرنوشت آنها ارتباط داشت حساسیت نشان نمیداند. هم اکنون مسایل کوچک از طریق رسانههای صوتی و تصویری و همچنین از طریق شبکههای اجتماعی بهسرعت در افکار عمومی جاری شده و از همان طریق واکنش مخاطبین نیز قابل سنجش است. حکومتها هم متاثر از سرعت انتشار اخبار و گزارشات هستند و تلاش میکنند ضمن مشارکت در انتشار اخبار، نبض جامعه را نیز ار طریق شبکههای اجتماعی بسنحند.
در آغاز قرن بیست و یکم رسانههای چاپی بیش از آنکه نقش اطلاعرسانی و گزارشدهی داشته باشند نقش روشنفکری ایفاء کرده و محل تضارب عقاید و طرح نظرات جدید هستند و بار اصلی این نقش را روزنامهنگاران به دوش میکشند. تفاوت گزارشگر و روزنامهنگار در اینست که هم اکنون گزارشگران اخبار را گزارش میکنند و روزنامهنگاران به تجزیه و تحلیل وقایع و شکلدهی به عقاید و نظرات خوانندگان میپردازند.
امروزه قبول و توسعه نقش رسانههای بهعنوان یکی از پایدارترین و تاثیرگذارترین نمودهای جامعه مدنی یک انتخاب برای دولتها نیست بلکه ضرورتی گریز ناپذیر برای تحکیم پایههای دولت به شمار میرود. رسانهها به مثابه عضو فعال جامعه مدنی همواره در تعمیم و نهادینه ساختن ارزشهای مورد پسند جامعه مدنی و گذار از جامعه بدوی به جامعه توسعه یافته موثر بودهاند. در واقع جامعه مدنی و رسانهها لازم و ملزوم و مکمل همدیگر هستند.