بمبگذاری و قتل صدها نفر در پاریس و ضایعه بیروت آخرین مورد از اقدامات بیشمار تروریستی داعش است كه جهان را در برابر عمل انجام شده مبهوت كرده است. در واقع داعش نه مشكل یك كشور یا معتقدین به یك دین كه بیشتر مشكل همه جهان است و باید همه جهان در برابر این بربریت محض متحد باشند تا بتوانند آنرا از میان بردارند. اما واقعیت این است كه فقط حذف فیزیكی و مكانیكی داعش نمیتواند بهترین راهكار در مقابله با داعش باشد، گو اینكه داعش بیشتر استقرار یافته بر ایده خاصی است كه این ایده نیاز به جنگی ایدولوژیك دارد و بالاتر آن بستری كه عامل و باعث رشد داعش شده است را باید شناخت، حتی در صورت حذف داعش بدون شناخت و حذف این بسترها، باز در آینده بازتولید داعش و یا جریانی خطرناكتر از داعش قابل پیش بینی است.
داعش كه قبلاً به عنوان تشكیلات القاعده در عراق مشهور بود پایهاش بر ایده سلفیگری بنا شده است كه قائل به زدودن دین از خرافات و از تحریفات است، به زعم سلفیگری در این تحریفات شیعیان كه مشهور به رافضی هستند، نقش اساسی را بازی میكنند. واقعیت این است كه بدون وجود شیعهگری جریان سلفی شانس زیادی برای گسترش نداشت. البته ذكر این نكته لازم است كه سلفی گری منهای داعش و القاعده جریانی فرهنگی است و مثلاً جریانهایی مثل اخوانالمسلمین كه بر پایه سلفیسم بنا شدهاند و میشود گفت كه بانی سلفیگری در دوران معاصر هستند اعتقادی به جهاد و تكفیر كه اصلیترین اصول القاعده و داعش است را ندارند و بههمین خاطر آنها هم از طرف داعش دورغگو و تحریفگر اسلام، همتراز با رافضیان شیعه معرفی میشوند. در واقع سلفیگری هر چند كه بُنمایه ایدولوژی داعش و القاعده است، اما اكثر سفلیها بیشتر بر زدودن ناخالصیهای دین از طریق فرهنگی تاكید دارند و حتی یكی از دلایل جدایی داعش و القاعده بیشتر بر تاكید فرهنگسازی و هدایت افكار از طرف القاعده و رد این مسله و تاكید بر خشونت محض از طرف داعش بود. اما امروز من بیشتر میخواهم نقش مذهب شیعه و ایران در شكل گیری داعش را بررسی كنم و اختلاف القاعده و داعش در این زمینه را كه منجر به انعشابشان شد را یاداوری كنم.
ابومصعب زرقاوی بهعنوان یكی از بنیانگذاران داعش نقشی كلیدی در ایدهپردازی و ساخت داعش بازی كرد. درست است كه در زمان مـرگ زرقاوی داعش بوجود نیامده بود و تا زمان مـرگ زرقاوی تشكیلات تحت رهبری زرقاوی بهعنوان شورای مجاهدین و یا امارات اسلامی عراق و شام، شعبهای از القاعده جهانی در عراق بود، اما نكته مهم در شخصیت و افكار زرقاوی این بود كه بخاطر افكار آنتیشیعه و خیلی خشن زرقاوی از زمان تشكیل كمپ هرات در سال ١٩٩٩ و در عراق تا سال ٢٠٠٤ از بیعت و اطاعت از اسامه بن لادن و القاعده سرباز میزند و اصولاً روابطی پرتنش بین بنلادن و زرقاوی برقرار بود كه همیشه با وساطت المقدسی یكی از اساتید سابق زرقاوی، این روابط خصمانه تعدیل میشد. حتی یكی از دوستان زرقاوی در مصاحبهای گفته است كه اصولاً بن لادن در ملاقات اول خود در سال ١٩٩٩ با زرقاوی در قندهار بهخاطر خالكوبی و سخنان كم مایه شیعهستیز زرقاوی به او آشكارا بیتوجهی كرد. حتی بعد از بیعت زرقاوی در سال ٢٠٠٤ با سازمان جهانی القاعده این روابط همیشه پرتنش بود.
در نامهای كه در سال ٢٠٠٤ زرقاوی به بن لادن میفرستد از شیعیان بعنوان «فرقهای حیلهگر و خیانتپیشه، ماری در كمین، عقربی بدخواه و شیاد» نام میبرد (١) كه دشمن اصلی مسلمانان هستند و تاكید میكند كه امریكا روزی مجبور به ترك سرزمین مسلمین خواهد شد اما دشمن اصلی كه از پشت ضربه میزند شیعیان هستند كه باید نابودشان كرد. در همین نامه برای توصیف ایران از ارتش صفوی نام میبرد كه مانند زمانی كه عثمانیها به پشت دروازه وین رسیده بودند از پشت به عثمانیها و خلافت اسلامی ضربه زدند و باعث شكست اسلام و عدم تفوق اسلام بر غرب شدند.
در جهان بینی زرقاوی «ایران صفوی» دشمن اول مسلمین و بالخص سنیها هستند كه با اجیر كردن و همكاری شیعیان بومی و البته امریكا، در حق سنیها و مسلمانان ظلم و تبعیض روا میدارد و زنان مسلمانان را بی آبرو میكند. بههمین خاطر است كه زرقاوی بیشتر هدفهایش را از غیر نظامیان شیعه و اماكن مذهبی مقدس شیعان انتخاب میكند تا به زعم او شیعیان دندان مسلمانان را در سینههای خود احساس بكنند. كه این كار با واكنش سخت القاعده روبرو میشود و در سال ٢٠٠٥ ایمن الظواهری نامهای برای بازخواست وی میفرستد و در آن از هدف قرار دادن مردم عادی شیعه و شدت عمل به كار رفته توسط زرقاوی شدیداً انتقاد میكند و حمله زرقاوی به ایران را در حالی كه القاعده و ایران هدف مشترك امریكا هستند را غیر منطقی قلمداد میكند(٢).
حتی شش ماه قبل از مـرگ زرقاوی، به اشاره بن لادن جزوهای در رد زرقاوی توسط یكی از اصلیترین ایدئولوگها القاعده «عطیه ابن رحمان» نوشته شد كه حتی به زرقاوی كنارهگیری موقت از امور را به خاطر خشونت بیش از حد بكار گرفته شده توسط او را توصیه میكند و از او میخواهد كه هر چه زودتر با مركز القاعده ارتباط برقرار كند(٣).
در اینجا بهطور اجمالی نگاه القاعده جهانی و القاعده عراق و داعش كنونی به عنصر شیعه و ایران را میتوانیم اینطوری مقایسه كنیم: از نظر القاعده باور شیعه انحراف در دین اسلام است و باید نسبت به اصلاح این انحراف اقدامی اساسی كرد. این اقدام اساسی هر چند كشتن رهبران مذهبی را در بعضی مواقع استثنائی جایز میداند، اما كشتار مردم عادی شیعه را شدیداً غیرضروری میداند و بیشتر معتقد به این است كه باید شیعیان را از راه اشتباه و غلط به راه راست هدایت كرد. در مقابل القاعده عراق و داعش كنونی شیعیان را «شیطان بشریت» خطاب میكنند كه به جز كشتناش هیچ كاری با آن نمیتوان كرد. در واقع شیعه خوب شیعه مرده است.
القاعده دشمن اصلی را امریكا و اسرائیل و غرب میداند در حالی كه القاعده عراق و داعش كنونی دشمن اصلی را در خانه میداند كه از پشت به مسلمانان ضربه وارد میكنند. در واقع آنان معتقد بر این هستند كه اول باید خانه را تمیز كرد و بعداً به امور بیرون از خانه پرداخت.
ایران به عنوان كشوری هر چند شیعه، ولی بهخاطر مواضع ضدامریكاییاش برای القاعده تحملپذیر است و شاید با كمی مسامحت بتواند متحد آیندهاش شود در حالی القاعده عراق و داعش كنونی ایران را یادآور همكاری با لشكر مغول و انهدام خلافت عباسی و امپراطوری صفویان تضعیفكننده خلافت عثمانی میدانند كه حالا هم با سیاستهای خود در فكر بسط و گسترش امپراطوری شیعه صفوی با عوامل بومیاش و به انحراف كشیدن دین اصلی اسلام میباشد.
القاعده راه حل نهایی تمام این امور را موكول به زمانی میكند اولاً همه مسلمانان توجیه شدهاند و دوماً زمانی كه قدرت بهتمامی كسب شده باشد! اما به زعم داعش راه حل نهایی از روز اول باید اجرا شود. در واقع تكلیف به آینده موكول نمیشود. القاعده تا حدی به هدایت و راهنمایی مسلمانان اعتقاد دارد و خشونت را انتخاب آخر خود میداند كه معتقد است كه استفاده از خشونت باید مشرعیت مردمی داشته باشد و بدون مشروعیت مردمی این خشونت بهضرر تشكیلات است و مغایر با شرع اسلام است در حالی كه اولین، دومین و آخرین انتخاب القاعده عراق و داعش كنونی خشونت، خشونت و خشونت بیشتر است.
با مـرگ زرقاوی و مقارن با افول قدرت القاعده عراق بخاطر همراهی قبایل عربی سنی با دولت مركزی حول برنامه ابن سهوه برای مقابله با گروهای جهادی و شكست سنگین این گروهها، القاعده عراق مجبور به اطاعت ظاهری از سازمان مركزی شد. با شكست و ضعف داعش فعلی یا القاعده عراق سابق در سالهای ٢٠٠٧ مالكی احساس قدرت كرد و حتی محدودیتهای بیشتری بر قبیلههایی كه با كمك آنها دولت اسلامی را شكست داده بود تحمیل كرد و به عنوان دولت شیعه طرفدار ایران محدویتهای بیشتری را بر علیه شهروندان سنی عراقی تحمیل كرد. بهمین خاطر است كه باز هم افكار ضد شیعی و خشن زرقاوی به عنوان تفكر مسلط تشكیلات مورد استفاده قرار میگیرد و اطاعت از القاعده بیشتر در پوسته است و حتی در عالم واقعیت هیچگونه ارتباطی هم باهم برقرار نمیكنند.
چنانچه در نقشه راه و اصول كلی منتشر شده توسط ابوعمر البغدادی كه تا الان هم بعنوان رئوس كلی داعش مورد قبول است، سه اولویت اول تشكیلات برای مقابله با رافضیها و شرك كه در مورد شیعهها كاربرد دارد اولویتبندی شده است و مستقل از القاعده جهانی سیاستهای خود را به پیش میبرند(Bunzel 40) هر چند كه در ظاهر نافرمانی نمیكنند. حتی الظواهری در سال ٢٠٠٧ و ٢٠٠٨ از اینكه هیچ ارتباطی با عراق ندارد و خبرها را مانند مردم عادی از اخبار میشنود اظهار نارضایتی و شگفتی میكند و در دو نامه فوراً درخواست میكند كه با او و سازمان مركزی ارتباط ایجاد شود تا نسبت به اشكالات و انتقادات سازمان جهانی القاعده رفع شبهه بشود.(٤)
با روی كار آمدن ابوبكر البغدادی در سال ٢٠١٠ كه مقارن با حوادث سوریه و دخالتهای مستقیم ایران و شبه نظامیان شیعه عراقی، ایرانی، لبنانی و افغانی در قالب حفاظت از حرم زینب در سركوب اعتراضات توده مردم، باعث رشد جهشی افكار ضد شیعی و ضد ایرانی تودههای سنی شد كه داعش با مدیریت و جذب این افراد برنده اصلی این درگیریها شد و حتی خود را بالاتر از القاعده تصور كرد! چنانچه در سلسله بحثهایی كه در هنگام جدایی نهایی القاعده و دولت اسلامی شام و عراق در سال ٢٠١٤ اتفاق افتاد، عدنانی سخنگوی داعش و از معاونین ابوبكر البغدادی در نامهای عمومی خطاب به الظواهری تاكید كرد كه از زمان تاسیس حكومت اسلامی عراق و شام، رابطه بین دو تشكیلات بر پایه دستور و پیروی نبوده و بیشتر بر پایه احترام متقابل دو سازمان مستقل بوده است و خاطرنشان میكند كه آنها همیشه اختلاف داشتند و دولت اسلامی هیچ وقت از اصول اعتقادی خود با وجود انتقادهای القاعده عدول نكرده است. او بطور مشخص مثال میزند كه با وجود مخالفت القاعده با كشتار و هدف دادن شیعیان عادی، آنها همیشه عموم و توده شیعیان را هدف قرار دادهاند و فقط در خارج از شام و عراق همكاریهای انجام دادهاند و مشخصاً توافق كردهاند كه علیرغم میل خود منافع ایران را بخاطر اینكه راه ارتباطی و مراسلاتی القاعده به خطر نیفتد، مورد حمله قرار ندهند و این را محبت و فداكاری تشكیلات متبوع خود نسبت به القاعده توصیف كرده است.(٥)
وزیر خارجه بحرین در همایشی امنیتی در منامه گفت: «خطر ایران از داعش كمتر نیست.»(٦) در واقع امروز در هر كجایی كه اقلیتی یا اكثریت شیعه دارد جمهوری اسلامی ایران در جلد فعالیتهای فرهنگی و خیریه سازمانها و تشكیلات وابسته به خود را ایجاد كرده است كه اكثراً بر علیه كشور متبوع و منطبق با منافع ایران فعالیت یا به زعم میزبانان جاسوسی ایران را میكنند. مشخصاً شبهنظامیان وابسته به ایران در عراق، سوریه، لبنان و یمن فقط نوك كوه یخی است كه فقط قلهاش بیرون از آب زده است و عمدهاش زیر آب است، حتی متحد اصلی ایران در آفریقا «عمر البشیر» هم فعالیت تمام سازمانهای فرهنگی ایران را به جرم فعالیت مخرب و تبلیغ شیعهگری قدغن كرده است و به حمله ائتلاف منطقهای به رهبری عربستان به شبه نظامیان حوثی مورد حمایت ایران پیوسته است.
در واقع فاجعه امروز در عراق و سوریه كه میتواند به لبنان هم كشیده شود ریشه در فقه سنی و شیعه دارد، این اختلاف فقهی هزاران سال است كه وجود دارد. افراطیهای در هر دو طرف دیگری را منحط و تحریف كننده دین میپندارند، اما واقعیت این است كه با همه این امور كشتن یكدیگر را اكثراً بنابه ملاحظاتی مباح نمیدانند. مثلاً در ایران بهعنوان قلب افراط گرایی شیعه، هر چند كه به مسلمانان سنی محرومیت و تبعیض تحمیل میشود و مسلماً با فعالین حقوق سنیها هم برخورد میشود اما عموم مردم سنی قتلعام نمیشوند و یا در عربستان بهعنوان قلب افراطگرایی سنی كه صاحب امتیاز نوع منحصربفرد سلفیگری خود «وهابیت» است با وجود تبعیض علیه شهروندان شیعه خود در جنوب شرقی كشور بر خوردی قتل عام گونه با عموم مردم شیعه نكرده است.
در واقع دخالتهای روزمره ایران در كشورهای اسلامی- سنی بویژه سوریه و عراق كه همراه با تبعیض و احساس ترس از آینده كشور شده است، باعث بوجود آمدن نوعی شیعههراسی و ایرانهراسی با باز تولید خاطره تسخیر بغداد و سقوط خلافت عباسیان با همكاری شیعیان ایرانی و تفوق صفویان بر خلافت عثمانی شده است كه در نبود قدرتهای محافظتكننده سكولار و مقتدر، توده مردم و یا قسمت قابل توجهی از مردمان سنی را به طرف داعش و گروهای افراطی سوق میدهد.
جامعه جهانی یا افكار عمومی شاید بخاطر عمق فاجعه امروز منطقه، ایران را در حمله به داعش متفق بهحساب آورد. اما نباید از خاطر برد كه در این معادله ایران خود یكی عللالوجود بوجود آمدن این مشكل است و دخالت بیشتر آن فقط میتواند به تحریك توده مردم سنی و سوق دادن آنها به طرف افكار و گروهای افراط گرا بیانجامد. هر چند كه نمیتوان اعمال گروههایی مثل داعش را فقط با كسانی كه آنها را تحریك میكنند توجیه كرد و مسلماً داعش در بستر افراط گرایی سنی بوجود آمده است كه در مقاطعی برای مقابله با خطر سرخ مورد حمایت غرب قرار گرفته است و مسلماً اِشكال اصلی در اَشكال مختلف افراط گرایی موجود در دین اسلام است كه این موارد در كوتاه مدت با نابودی فیزیكی و لشكر كشی حل نخواهد شد، هر چند كه بخاطر خطری كه در بیخ گوش انسانیت و جامعه جهانی است این جامعه را ناگزیر به عمل فیزیكی خواهد كرد اما دخالت بیشتر ایران در نهایت به سود داعش خواهد بود. ولو اینكه داعش نابود بشود ولی این قابلیت را خواهد داشت كه از گروهی مسلح به ایدولوژوی ماندگار تبدیل شود كه هر لحظه امكان تجدید حیاتش ممكن خواهد بود.
بهترین عمل ایران در مقابل داعش در شرایط موجود پرهیز از دخالت در امور كشورهای منطقه و البته عدم حمایت از گروههای شبهنظامی شیعه است تا برای آتشافروزان داعش هیزم فراهم نكند. دخالت بیشتر ایران در امور كشورهای منطقه بالاتر از اینكه باعث استمرار جنگ و جدال خواهد شد، اثری ماندگارتر هم خواهد گذاشت و آن تبدیل اختلاف فقهی شیعه و سنی به جنگ شیعه و سنی است. این مسله هر چند كه مدتی است شروع شده است، اما واقعیت این است كه هنوز به مرحله شدیداً بحرانی نرسیده است و اقلیت كمی از اتباع كشورهای منطقه طرفدار جریانات نفرتپراكن و تكفیری هستند. حتی محبوبیت ایران در كشورهای منطقه اگر اتباع شیعه را كسر كنیم بیشتر از داعش نیست(٧). این به معنی این است كه ایران هم با اینكه با داعش مقابله میكند اما محبوبیتی همسطح داعش دارد و در واقع میتوان گفت برای اتباع سنی، چنانچه وزیر خارجه بحرین هم تاكید كرده است ایران هم تهدیدی همسطح داعش است و دخالت بیشتر ایران همراه با حمایتاش از شبه نظامیان شیعه میتواند نسبت به تحریك مردم به گرایش افراطی نقش بارزی داشته باشد.
خاطر نشان كردن این نقطه را لازم میدانم كه عمیقتر شدن این شكافها در نهایت به ضرر اقلیتهای شیعه موجود در كشورهای منطقه و مطمعناً به سود رژیم و سیستمهای استبدادی تمام خواهد شد. چونكه براستی امنیت انتخاب اول شهروندان منطقه خواهد بود و تاریخ به راستی ثابت كرده است كه اكثراً به بهانه ایجاد امنیت، مردان آهنین پرطرفدارتر و ریشههای استبداد قویتر شده است.
اضافه كردن این نقطه را لازم میدانم كه حمله داعش به غرب را میتوان در كنتكس رقابت با القاعده هم قرار داد، چونكه غرب اولویت اول داعش نیست. این در حالی است كه اعضای پخته القاعده، داعشیان جوان را منحرف شده از مسیر مبارزه تبلیغ میكند كه مسیر مبارزه را گم كردهاند و باعث درگیری و خونریزی در بین مسلمانان شدهاند. داعش میخواهد ثابت كند كه او در هر دو جبهه قادر به جنگ است، هم در مقابل رافضیان كه خطر اصلی و عامل غرب هستند و هم در مقابل خود غرب. احتمالاً داعش با این تاكتیك میخواهد كه بعضی از طرفداران غربستیز القاعده را به طرف خود جلب كند. در این جا البته گزینه دیگری هم میتواند روی دهد كه القاعده هم برای مقابله با این تبلیغات داعش برای جلوگیری از عدم ریزش نیروهای خود حملات خود به شیعیان را تشدید كنند.
در آخر لازم به ذكر میدانم كه در ایران بسیاری از تحلیلگران در این جنگ خانمانسوز فقط ارتجاع سنی را مقصر میدانند و هیچ مسولیتی برای ایران و ارتجاع سنیستیز شیعه قایل نیستند. و واقعیت هم این است كه امروز ایران و ارتجاع شیعه در برابر خطر داعش كمخطر و قابل تحملتر است اما این نقطه را نباید فراموش كرد كه ارتجاع شیعه به عنوان كاتالیزور و تحریك كننده ارتجاع سنی برای داعش نیرو، قدرت و مشروعیت جمع آوری میكند. در واقع در خفا در هر خون ریخته شدهای و در هر جنایت كسب شدهای دست ایران و ارتجاع شیعه هم دیده میشود. هر چند كه این جنایت به دست داعش یا ارتجاع سنی انجام بگیرد. ایران، امروز راه حل برای صلح منطقهای نیست، بلكه خود مشكلی در سر راه پیدا كردن راه حل برای این صلح است.
———————
١- نامه زرقاوی به بن لادن
٢- نامه الظواهری به زرقاوی
٣- نامه عطیه ابن رحمان به زرقاوی
٤- نامه الظواهری به ابوایوب المصری كه اصل نامه منتشر نشده است.
http://www.defenddemocracy.org/media-hit/intercepted-letters-from-al-qaeda-leaders-shed-light-on-state-of-network-in/
http://edition.cnn.com/2008/WORLD/meast/09/11/alqaeda.letters/index.html
٥- نامه عدنانی سخنگوی داعش به الظواهری
٦- اظهارات وزیر خارجه بحرین درباره ایران
٧- نظرسنجی محبوبیت داعش، ایران، اخوان المسلمین و حماس در كشورهای منطقه
Cole Bunzel,The ideology of the Islamic State,2015
■ از ماست که بر ماست. آقای قنبری تحلیل واقع بینانهای ارائه دادهاید. داعش شیعه داعش سنی را بوجود آورد. اساساً این دیدگاه که غربیها بزرگترین فروشندگان اسلحه هستند و به شکل مستقیم (حمله به عراق) یا غیر مستقیم در ایجاد این بحرانها نقش دارند تا اسلحه شان را بفروشند همان دیدگاه ضد امپریالیستی چپ - مذهبی ِ دایی جان ناپلئونی است که نکبت عقبماندگی ذهنی و اجتماعی ایرانیها و بطور کلی خاورمیانهایها را که زیر سیطره اسلام جولان میدهند میپوشاند و دیگران ر ا مقصر میداند باید از اینان پرسید چرا در خارج از قلمرو این فرهنگ واپس مانده، در آسیای شرقی در کره، مالزی، تایلند و امریکای لاتین چنین بحرانهایی بوجود نمیآید. جهالت و واپسماندگی ایرانیها و اسلامی ها مسبب اصلی بوجود آمدن چنین بحرانهایی است.اینکه شیعه و سنی از یک دین بجان هم می افتند و همدیگر را پاره می کنند .بعد روشنفکران؟! استدلال می کنند که امریکا و غربی ها هستند که ما را به این روز می اندازند. هر جامعهای لایق همان حکومت و فرهنگی است که بر ان مسلط است. هنر نزد ایرانیان است و بس!!!؟؟؟
با احترام امید
■ جناب قنبری شما فکر میکنید جمهوری اسلامی دخالت نکند قضیه حل میشود. روسیه چکار باید بکند. جناب قنبری شما از بغض با جمهوری اسلامی همه مسایل را گردن ایران انداختهاید. اگر دخالت در سوریه نبود امروز داعش در خانههای ایرانیان بود. من خودم سالها در افغانستان و عراق و سوریه بودهام. تفکرات ضدشیعی امروزی نیست و به بسیار بیش از این مربوط است. چرا خصومت اعراب با ایران زیاد شما را تحریک نمیکند. چرا منافع ملی ما برایتان مهم نیست. چرا عربستان و قطر و.. دیگران دخالت بکنند ایران نه. اگر تنگه باب المندب دست عربستان باشد نفت ایران ازکجا صادر می شود. قدری ایرانی و وطنپرستانه نگاه کنید نه از درد آخوندی که ظلم کرده است.
علی تهرانی
■ آقای قنبری گرامی، ضمن سپاس از زحمتی که در بارهی ارائه تاریخ مختصر و مفید داعشیزم کشیدهای، اما با اینهمه سخن پایانیات را چندان دلنشین نیافتم، آنجا که می نویسی؛ «...ایران، امروز راه حل برای صلح منطقهای نیست، بلكه خود مشكلی در سر راه پیدا كردن راه حل برای این صلح است...»
گرچه ج.ا. حاکم ایران، و اکثریت قریب به اتفاق ایرانیان مقیم کشور رضا یا نارضا این یوغ لعنت بر گردن دارند. اما با اینهمه گمان نمی کنی، با گفتِ خودت مبنی بر ایران خود مشکلی در راه صلح است، زحماتِ هزاران ایرانی را، که در راه صلح، آزادی و دموکراسی از دل و جان مایه می گذارند، نادیده گرفتهای؟
آیا بهتر نبود بجای واژهی ایران، واژه های جمهوری اسلامی(ج.ا.) را بکار گرفته، و می نوشتی؛ «...ج.ا.، امروز راه حل برای صلح منطقهای نیست، بلكه خود مشكلی در سر راه پیدا كردن راه حل برای این صلح است...»؟
البرز