بهمناسبت پنجاهمین سالگرد تاسیس سازمان مجاهدین خلق
بنا به تاریخی که بر روی آرم سازمان مجاهدین نقش بسته؛ این گروه در سال ۱۳۴۴ تاسیس گشته و در مطالب تاریخی که حول زمان دقیق تاسیس آن ذکر میشود شهریور؛ ماهی بود که چند تن از بنیانگذاران این سازمان تصمیم به تشکیل یک گروه چریکی با تفکرات اسلامی گرفتند. شش سال حیات اولیه این سازمان در خفا طی شد ولی از سال ۱۳۵۰ که موجودیت آن اعلام گردید و در طی ۴۴ سال اخیر؛ این سازمان بخشی از فضای سیاسی جامعه ایران را اشغال کرده است.
جدای از نگرشهای ارزشی؛ ایدیولوژیک؛ «حق و باطل» و غلط یا درست بودن مشی؛ این جریان یک واقعیت سیاسی و اجتماعی جامعه ایران است ولی متاسفانه شناخت دقیق و علمی از آن بسیار قلیل و تقریبا ناچیز است. اگرچه تقریبا همه شهروندان ایران نظری نسبت به این سازمان دارند ولی برخلاف بسیاری از گروهها و سازمانها و احزاب سیاسی دیگر، تاریخچه و ماهیت این سازمان بطور بیطرفانه مورد بررسی علمی قرار نگرفته است. یک دلیل عمده آن امنیتی شدن موضوع «مجاهدین خلق» است. در ایجاد این فضا هم دو رژیم پهلوی و جمهوری اسلامی و هم سازمان مجاهدین مشترکا نقش داشته و به آن دامن زدهاند تا جاییکه بهجزء مطالب جانبدارانه؛ شدیدا موافق و یا شدیدا مخالف نمیتوان به پژوهشی علمی و بیطرفانه و در عین حال همهجانبه از این سازمان و تاثیرات آن بر جامعه ایران دست یافت. تنها کتابی که از طرف یک پژوهشگر دانشگاهی در مورد این سازمان منتشر شده کتاب «اسلام رادیکال: مجاهدین ایرانی» نوشته یرواند آبراهامیان است که در سالهای ۱۳۶۰ به زبان انگلیسی در آمریکا منتشر شد و سپس به فارسی ترجمه گردید.
متاسفانه فضای امنیتی موجود مانع ورود پژوهشگران؛ جامعهشناسان؛ تاریخدانان و دینشناسان و دیگر کارشناسان به حوزه شناخت علمی این سازمان گردیده و هم رژیم جمهوری اسلامی و هم سازمان مجاهدین از مسکوت ماندن پژوهش علمی در این زمینه بهره میبرند. همه طرفهای درگیر در این کشاکش از نقد بیطرفانه اعمال و رفتار و مشی خود هراس داشته و نمیخواهند اعمالشان که باعث اینهمه خشونت و خونریزی بیحاصل شده مورد نقد قرار گیرد.
اشتباه بزرگی است اگر فکر کنیم با پاک کردن صورت مسئله و نادیده انگاشتن آن؛ مقوله «سازمان مجاهدین خلق» از صفحه سیاسی ایران محو خواهد شد. ظهور این جریان با ظهور و رشد اسلام سیاسی در ایران بخصوص پس از وقایع خرداد ۱۳۴۲ در قالب جنبش تحت رهبری آیتالله خمینی بهم گره خورده است. در واقع سازمان مجاهدین و جریان روحانیون سیاسی حاکم بر کشور دارای یک نقطه عزیمت بوده و هر دو خواستگاه مشترک اسلامی داشتند و در ۴۰ سال گذشته و بخصوص پس از تحولات درونی این سازمان در سال ۱۳۵۴ به رقابت خونین با یکدیگر پرداخته و هرکدام تلاش نمودند «به نام خدا» و «به نام اسلام» رقیب را بطور فیزیکی حذف کنند؛ اما هیچکدام در دستیابی به این هدف موفق نشدند. تاکنون دهها هزار نفر از شهروندان ایران قربانی این خشونت کور شدهاند و هنوز چشماندازی بر پایان این خشونت متصور نیست.
از یک نگاه پژوهشگرانه میتوان انبوهی سوال حول سازمان مجاهدین خلق مطرح کرد و هر سوال را موضوع یک پژوهش علمی و دانشگاهی قرار داد تا هم نسل کنونی و هم نسلهای آینده از آن بهره ببرند. سوالاتی از این قبیل:
- چه شرایطی در جامعه ایران موجب تاسیس چنین گروهی شد؟
- خواستگاه اجتماعی و فلسفی این جریان چه بود؟
- دیدگاههای دینی و اسلامی این گروه از کجا ناشی شده است؟ مشابهتهای تاریخی آن کدام است؟ و تفاوت و تعارض آن به اسلام حاکم در جمهوری اسلامی و با دیگر برداشتها از اسلام چیست؟
سازمان مجاهدین خلق در دوران جنگ سرد و در شرایط رشد جنبشهای ضد استعماری در جهان سوم و محبوبیت گروهها و سازمانهای چریکی در کشورهای مختلف جهان شکل گرفت. تاثیرات ایدیولوژیهای متنوع چپی و کمونیستی رایج در دوران جنگ سرد بر آنچه بود؟ چرا این سازمان خشونت سیاسی و مشی مسلحانه را برگزید؟ دید این گروه از مشی مسلحانه چه بود و اینک پس از ۵۰ سال نگرش آن به مشی مسلحانه چیست؟
سازمان مجاهدین خلق در طی ۵۰ سال گذشته از مراحل مختلف تکوین و رشد و انهدام تشکیلاتی و تجدید سازمان و اقبال عمومی و افول و انزوای اجتماعی عبور کرده ولی کماکان به عنوان یک جریان مخالف حکومت عمل میکند و به اذعان مخالفین و موافقین هنوز در صحنه سیاسی ایران تاثیر گذار است. سیر تکوین و تحول این سازمان در ۵۰ سال اخیر چه بوده است؟ چه عاملی یا عواملی باعث شده که این جریان پس از ۴۴ سال سرکوب کماکان به حیات خود ادامه دهد؟ مولفههای ساختار و مناسبات تشکیلاتی و سازمانی آن چیست؟ اساسا رمز بقای آن پس از ۴۴ سال سرکوب وحشیانه در چیست؟ چه نوع افرادی با چه زمینههای طبقاتی و اجتماعی جذب این گروه شده و میشوند؟
این سازمان در نوشتهها و گفتارهای رهبران خود ادعاهای زیادی برای جامعه و حکومت مورد نظر خود مطرح میکند و هدف خود را سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی و تشکیل حکومت دیگری قرار داده است. نگاه این جریان به قدرت سیاسی و کسب حاکمیت چیست؟ برنامهها و نظرات اقتصادی این جریان چه بود و چه هست؟
۴۰ سال پیش تحولات شگفت انگیزی در درون این سازمان به وقوع پیوست. عدهای که رهبری این سازمان را بدست داشتند اعلام نمودند که دیگر به اندیشهها و ایدئولوژی اسلامی آن معتقد نیستند و ایدئولوژی این سازمان را مارکسیست – لنینیستی اعلام کردند. این تحول تنها فکری و ایدیولوژیک نبود بلکه با خونریزی درونی همراه شد. انبوهی مطالب و خاطرات حول علل این تغییر ایدئولوژی و تبعات سیاسی و اجتماعی آن منتشر شده است ولی هنوز تمامی ابعاد آن مورد بررسی بیطرفانه قرار نگرفته است. به واقع چه عاملی باعث تغییر ایدیولوژی عدهای در این سازمان شد؟ مارکسیسم – لنینیسم چه جایگاهی در ایدئولوژی اسلامی این سازمان داشت؟ چه ضعف و انحراف درونی زمینهساز چنین واقعهای گردید؟ واکنش بقایای این سازمان در زندان، در بیرون زندان و در خارج از کشور به این واقعه چه بود؟ واکنش و نقش رژیم پهلوی و ساواک به آنچه بود؟ واکنش جریانات متنوع جامعه بخصوص روحانیت و رهبران اسلام سیاسی به این واقعه چه بود؟ واکنش گروهها و جریانات چپ؛ ملی و سکولار به آنچه بود؟ این واقعه آنهم ۳ سال پیش از وقوع انقلاب ۵۷ چه تاثیراتی بر روند انقلاب و حکومت بر آمده از انقلاب بجا گذاشت؟
سازمان مجاهدین یک جریان سیاسی با سازماندهی و مناسبات نظامی است و در عین حال مدعی است که تافتهای جدا بافته از سایر احزاب سیاسی و گروههایی است که خشونت را به عنوان تنها ابزار تغییرات سیاسی در جامعه برگزیده است. وجه تشابه و تمایز این سازمان با دیگر گروهها؛ احزاب و سازمانهای سیاسی تاریخ معاصر ایران در چیست؟ وجه تمایز و مشابهت این سازمان با دیگر احزاب سیاسی در ممالک عقب مانده، در حال توسعه و یا باصطلاح «جهان سوم» چیست؟ تاثیرات و بهای خشونت سیاسی بین این سازمان و رژیمهای حاکم بر جامعه ایران چه بوده است؟
موضوعی که همواره در ابهام قرار داشته منابع مالی این سازمان است. هزینههای سنگین برگزاری مراسم و تظاهرات در کشورهای مختلف جهان، گرداندن شبکههای مختلف اطلاعرسانی و پرداخت هزینههای سنگین لابیگری در اروپا و آمریکا این برداشت را بدست میدهد که این سازمان اگر در هر زمینهای با بحران و انزوا مواجه شده ولی در زمینه پول و تامین مالی فعالیتهای خود مشکل جدی ندارد. بواقع منابع مالی این جریان از کجاست؟ چرا دولتها و کشورهای مختلف که نسبت به جابجایی پول نقد بیش از ۵ هزار دلار حساسیت نشان میدهند و ظاهرا اشراف کافی بر نقل و انتقال پول و منابع مالی سازمانهای سیاسی دارند؛ اطلاعاتی در مورد منابع مالی مجاهدین خلق منتشر نمیکنند و این اطلاعات را محرمانه نگاه داشتهاند؟
هنگام سخن گفتن از «سازمان مجاهدین خلق» بسیاری از سوالات در اذهان مطرح میشود ولی در قرن بیست و یکم که بعنوان «عصر آگاهی و اطلاعرسانی» از آن یاد میشود هنوز به بسیاری از این سوالات بطور بیطرفانه، علمی، مستند و پژوهشگرانه پاسخ داده نشده است.
دو نسل از جامعه ایران از ۵۰ سال پیش شاهد و حتی قربانی خشونت بیحاصل در فضای سیاسی و اجتماعی ایران بوده و کماکان هستند. آیا پایانی بر این چرخه باطل خشونت متصور هست؟ آیا شهروندان و دگراندیشان میتوانند نقشی در پایان دادن به این چرخه باطل خشونت ایفاء کنند؟
برای یافتن پاسخ به این سوال قبل از هر چیز باید شناختی دقیق، علمی و بیطرفانه نسبت به ماهیت سازمان مجاهدین خلق بدست آورد. شکستن سکوت در این مورد به مثابه شکستن فضای امنیتی و گشودن باب گفتگو میان شهروندان و تلاش برای بازکردن این گره کور در فضای سیاسی کشور است.