پس از ربع قرن خروج سیاسی مصر از رهبری جهان عرب با امضای معاهده کامپ دیوید، زمینه برای هم پیمانی و همکاری امریکا و عربستان برای دخالت در کشورهای عربی به طور خاص و منطقه خاورمیانه به طور عام فراهم گردید. این هم پیمانی با دخالت در افغانستان و همیاری و کمک به عراق در جنگ ایران و عراق برای تضعیف هر دو کشور و هم چنین شکستن خط مقاومت در کشورهای عربی و نیز در پایان حمله امریکا به عراق ادامه داشته است. ازمنظر ایدئولوژیک با بر آمد جمهوری اسلامی در ایران، دست عربستان در ترویج وهابیت در منطقه باز گذاشته تا بتوان با آلترناتیوی برای رقابت با اسلام شیعی هم توازن در حوزه خلیج فارس حفظ شود و هم بتوان مبارزه بین اعراب و اسرائیل به موضوعی ثانویه تبدیل کرد. عربستان میلیاردها دلار صرف ترویج وهابیت در کشورهای منطقه از شمال افریقا گرفته تا پاکستان و افغانستان نمود. و نتیجه اولیه آن شکل گیری مجاهدین و طالبان در پاکستان و افغانستان برای مبارزه در مقابل ارتش شوروی در افغانستان بود. عربستان نیز برای رهایی از تندروان داخلی دست به صدور گروههای سلفی ازعربستان به افغانستان زد.
ناگفته نماند که فروپاشی شوروی و شکست سوسیالیسم واقعن موجود از سویی و نیز شکست پان عربیسم از سویی دیگر، پروژه ترویج و گسترش اسلام سیاسی و خاصه گسترش اسلام سلفی (وهابی) کمک شایانی نموده و خلا ایدیولوژیک ناشی از شکست پان-عربیسم و سوسیالیست واقعن موجود را پر کرد. با شکست پروژه دولتهای سکولار-دیکتاتور فاسد از دسامبر ۲۰۱۰ بسیاری از دولتهای عربی با جنبشهای نوینی مواجه گشته که در وسائل ارتباط جمعی به بهار عربی مشهور گشت. پس از موفقیت جنبش در مصر و از میان برداشتن حسنی مبارک، اخوان مسلمین در انتخابات به قدرت رسیدند. از آنجاییکه اخوان مسلمین دارای احزاب برادر در کشورهای عربی و خاصه در کشورهای خلیج فارس بودند و قدرت گیری آنان میتوانست تهدیدی برای کشورهای حوزه خلیج فارس و در این میان عربستان باشد. عربستان را بر آن داشت که با کمک به گروههای سلفی و نیز پشتیبانی از نظامیان در مصر آنان را به کود تای نظامی به رهبری السیسی برای جلوگیری از نفوذ اخوان مسلمین که میتوانست بار دیگر مصر را به جهان عرب باز گردانده و نیز نقش رهبری کشورهای عربی به عهده گیرد، جلوگیری نمود.
اگر چه امریکا و عربستان گاه در بعضی حوزههای سیاسی- امنیتی دارای استراتژی مشترک بوده و گاه نیز بر سر مسائل سیاسی- امنیتی دیگر اختلاف نظر دارند. اما تاکنون این اختلافات فاحش نبوده است. از جمله میتوان به اختلاف نظر بین امریکا و عربستان در مورد رابطه سیاسی با ایران و حل مسئله هستهای ایران، اشاره نمود. اما ازسال گذشته (۲۰۱۴) و نیمه سال اخیر (۲۰۱۵) تغییراتی در استراتژی امریکا و عربستان صورت گرفت. اتفاقات تاثیر گذار برتغییرات استراتژی و نیز روابط امریکا و عربستان به شرح زیر است:
۱. مقاومت سوریه و ناتوانی در سقوط حکومت آن با وجود جنگ طاقت فرسا
۲. پیدایش داعش در سوریه و عراق و خطرات تروریستی آن برای دولتهای منطقه
۳. افزایش نفوذ ایران در منطقه و ترس از پی آمدهای ناشی از حل مسئله هستهای
۴. برآمد ناشی از بهار عربی و اوضاع کشورهای عرب پس از آن
۵. ادامه وضع بحرانی در مصر و دوری آن از نقش بازیگری و راهبردی در جهان عرب
۶. افزایش جاه طلبی ترکیه به عنوان بازیگری منطقهای
در طی هفتههای اخیر شاهد چرخش در سیاست منطقهای عربستان با کنار گذاشتن جنگ نیابتی و ورود آشکار و علنی در حمله به یمن و نیز ایجاد پیمانی متشکل از کشورهای عربی و اسلامی به رهبری این کشورهستیم. علاوه بر آن، عربستان خواستار ایجاد پیمانی دفاعی و نظامی با پاکستان و ترکیه برای مواجهه با ایران است. این پیمان مضمونی مذهبی و طایفهای خواهد داشت. عربستان با ایجاد این پیمان از صف مبارزه با اسراییل دوری خواهد گزید. این پیمان تشابه زیادی با پیمان ۱۹۵۶ بغداد دارد که به پیشنهاد امریکا برای مبارزه با کمونیسم و نیز خطر ناسیونالیسم عرب به رهبری جمال عبد الناصر، در خاورمیانه تشکیل گردید. عربستان با تشکیل این پیمان برای جلوگیری از گسترش نفوذ به اصطلاح ایران شیعی با امریکا و اسراییل اهداف سیاسی مشترکی درخاورمیانه دنبال خواهد کرد. این پیمان که با حمایت مالی عربستان در حال شکل گیری است کشورهای حوزه خلیج فارس و حتی اردن و مراکش نیز در بر خواهد گرفت.
از سوی دیگر امریکا پس از حمله به عراق پیوسته تلاش درحفظ یکپارچگی آن داشت. اما این روزها از سوی بسیاری از مقامات امریکایی سیاست تجزیه کشور عراق و تقسیم آن به سه کشور مطرح میگردد. کنگره امریکا اخیرا قانونی در مورد مسلح کردن کردها و سنیها به طور مستقل و بینظارت دولت مرکزی عراق را تصویب کرد. تصویب این لایحه و سفر مسعود بارزانی به امریکا گمانه زنی در مورد تجزیه عراق را تقویت کرده است. پی آمد تقسیم طائفهای عراق میتواند به تقسیم طائفهای کشورهای سوریه و لیبی و یمن نیزمنجر گردد. اگر این تقسیمات در کشورههای عراق، سوریه و یمن میسر گردد، اسراییل به اهداف استراتژیک خود که پیوسته کوچک کردن کشورهای منطقه بوده، دست یافته و به تبع آن هرگز فلسطین اشغالی را ترک نخواهد کرد. هم چنین اسرائیل برای یگانه قدرت منطقهای شدن، مشروعیت منطقهای یافتن و نیز یافتن دولتهای کوچک هم پیمان برای خرد کردن دیگر کشورهای منطقه از جمله ایران تلاش خواهد کرد (به مقاله اودد ینون: برنامه استراتژیک برای اسرائیل در ده هشتاد، ۱۹۸۲ و نیز به نوشته: برنامه صهیونیستی برای خاورمیانه نوشته اسرائیل شاهاک مراجعه شود.)
هم پیمانی عربستان و امریکا نه فقط به دلیل هم پیمانی تاریخی بلکه به دلیل منافع مشترک حاضر و آینده خواهد بود. و هردو کشور از اینکه نتوانستند بر سوریه و یمن و یا دیگر کشورهای عرب منطقه مسلط شوند، به تجزیه این کشورها همت خواهند گذاشت. کنفراس کشورهای حوزه خلیج فارس در ریاض زمینهای برای کنفراس در کامپ دیوید در مصر برای چگونگی مهار ایران و محدود کردن نقش منطقهای آن پس از موفقیت حل بحران هستهای بین ایران و کشورهای ۵+۱، خواهد بود. علاوه بر این مسائل عراق، سوریه و یمن و آینده این سه کشور از جمله موضوعات این کنفرانس خواهد بود.
در پایان خاورمیانه به سوی آینده نامعلومی به پیش رفته و فاجعههای بسیاری میتواند در راه باشد. اما هشیاری سیاست مداران و تیزبینی آنان در حال و آینده میتواند دردهای فرارو را کاهش داده و با تنش زدایی در هر سطحی بار سنگین فاجعه را از دوش مردم منطقه برداشته و نور امیدی در این فضای متشنج کنونی بردلهای مردم منطقه خاورمیانه پرتاب نماید. و از اجرای نقشه شوم خردکردن خاورمیانه که هم آروزی اسرائیل و نیز پدر متفکر نئومحافظه کاران برنارد لوییس است، جلوگیری نمایند.