نوول گونتر گراس با عنوان «گربه و موش» در سال ۱۹۶۱ نوشته شد. در ژوئن ۱۹۶۲ یک روزنامهنگار محافظهکار راستگرا، به این بهانه که نوول غیراخلاقی و برای جوانان زیانآور است، علیه پخش این نوول به دادگاه شکایت برد. پیش از شکایت او نیز، تبلیغات وسیعی در مطبوعات از سوی راستگرایان علیه رمان او: «طبل حلبی» که در سال ۱۹۵۹ منتشر شد و شخص گونتر گراس به راه افتاده بود.
در دسامبر ۱۹۶۲ وزیر کار و امور اجتماعی و بهداشت ایالت هسن از «مرکز کشوری کنترل نوشتارهای زیانآور برای جوانان» درخواست کرد این نوول در فهرست چنین آثاری قرار گیرد. اما ناشر، به استناد «آزادی بیحد و حصر هنر» که در قانون اساسی آلمان تثبیت و تضمین شده، این درخواست را بیمورد دانست. پروفسور مارتینی (استاد ادبیات) و چند نویسندهٔ دیگر از جمله دکتر انسنزبرگر به عنوان کارشناسان رسمی آثار هنری در ارزیابیهای کتبی این اتهامات را رد کردند.
سرانجام در ژانویه ۱۹۶۳ وزارت ایالت هسن طی نامهای، ضمن پوزش مؤکد، شکایت مقام اداری را پس گرفت. با این وجود به مناسبت اعطای جایزه ادبی «بوشنر» به نویسنده این نوول، بار دیگر جنجالی در بارهٔ این نوول و شخص گونتر گراس درگرفت. در فاصله سالهای ۱۹۶۲ تا ۱۹۷۴ گروههای مختلف محافظهکار، از جمله «اتحادیهٔ سربازان آلمانی در ایالت هسن» پیوسته تلاش کردند ابتدا از نمایش فیلمی که بر مبنای این نوول ساخته شده بود در سینماها و سپس در اوت ۱۹۶۷ از نمایش این فیلم در تلویزیون جلوگیری کنند، اما موفق نشدند.
متن درخواست وزارت خانه
وزیر کار و امور اجتماعی و بهداست ایالت هسن
ویسبادن ۱۹۶۲/ ۹/ ۲۸
به مرکز کشوری نوشتارهای زیان آور برای جوانان
موضوع: درخواست گنجانیدن اثر گوتر گراس در فهرست آثار زیانآور برای جوانان
بدینوسیله درخواست میشود نوول «گربه و موش» انتشارات لوشترهاند، در فهرست نوشتارهای زیانآور برای جوانان گنجانده شود. نسخهای از کتاب و بیست و پنج فتوکپی از این درخواست پیوست ارسال میشود.
استدلال:
نوشتار در موارد متعدد حاوی صحنههای بیشرمانه است که از جنبهٔ اخلاقی برای کودکان و نوجوانان خطرناک است. به صفحات..... (۱۶ مورد ذکر شده مترجم) رجوع شود.
موارد اعتراض و شکایت این وزارتخانه، توصیفهای مؤکد جزئیات صحنههایی است که بدون مفهوم و معنای مشخص در درون داستان پراکنده شدهاند. از شیوهٔ این توصیفها چنین استنتاج میشود که نویسنده فقط به منظور تحریک به بیشرمی جوانان آنها را در متن گنجانده است. این امر بر فانتزی خوانندهٔ جوان تاثیر منفی میگذارد و او را به اعمال جنسی تحریک کرده و به امر تربیت آسیب میرساند.
محتوای داستان، زندگی و مشغلههای دانش آموزان دبیرستانی در جنگ جهانی دوم در شهر دانتزیک است. در مرکز داستان قهرمانی است یا بهتر گفته شود، جوانی است که رفقایش او را «مالکهٔ بزرگ» نامیدهاند، چون سیب آدم بیش از اندازه بزرگ او شاخص بلوغ پیشرس رجولیت اوست... انگیزهٔ فعالیت جوانان و تلاش آنها به منظور نیل به جاه و مقام و.... است تا به دریافت مدال جنگی نایل شوند. توصیف همهٔ این جزئیات در چارچوب رویدادهای کم و بیش پیش پا افتاده و بیاهمیت نوشته شده که سبک نگارش و محتوای آن کشش ادبی خاصی ندارد. اگر چه نمیشود منکر استعداد و شیوهٔ نگارش ویژهی نویسنده شد، اما کتاب او از هیج منظری نمیتواند «در خدمت به هنر» مطابق با مادهٔ اول بند دوم مقررات محافظت جوانان ارزیابی شود.
این کتاب نیز مانند سایر کتابها در دسترس جوانان قرار گرفته. افزون براین، چون در بارهی «سرگذشت جوانان» است، بیم آن میرود که به خصوص بین جوانان اشاعهٔ وسیعتری یابد.
از سوی وزارت خانه دکتر انگلرت
ارزیابی انسنزبرگر:
دکتر هانس ماگنوس انسنزبرگر
نروژ، اکنون در رم،
هفدهم نوامبر ۱۹۶۲
موضوع: اظهار نظر و ارزیابی کارشناسی
در بارهٔ نوول «گربه و موش» اثر گونتر گراس
عطف به درخواست وزیر کار استان هسن، مورخ ۱۹۶۲/ ۹/ ۲۸
گنجاندن این اثر در فهرست نوشتارهای زیان آور برای جوانان
(۱)
آنچه کارمند وزارتخانه، دکتر انگلرت، به عنوان دلایل این درخواست ذکر کرده، یک ردیف ادعاهای بیپشتوانه است. نگارندهٔ این درخواست حتی در یک مورد هم به خود زحمت نداده مفروضاتش را اثبات کند. ادعاهای نگارنده این درخواست به ویژه در موارد زیر باطلاند:
الف) نکات مورد اعتراض و شکایت ایشان این است که «بدون معنی و مفهوم مشخص در متن داستان پراکنده شدهاند». تنها همین واژهٔ «در متن پراکنده شدن» دال بر عدم صلاحیت این کارشناس است. برای هر انسان متفکر باید واضح باشد که اثر ادبی با پراکندن، یعنی سرهم بندی کردن تصادفی جملات، پدید نمیآید. آثار ادبی نگاشته میشوئد: یعنی هوشمندانه تنظیم میشوند. نه تنها نقد ادبی بلکه جامعهٔ ادبی در داخل و خارج آلمان براین امر توافق دارند که نوول مورد بحث با دقت و انسجام فوقالعادهای تنظیم شده است. این امر که آقای دکتر انگلرت در ساختار این اثر مفهوم و معنایی نمییابد جای تاسف است. این بیکفایتی منحصر به شخص خود اوست.
طبق داوری قضایی، اصطلاح خوانندهٔ عادی و بیغرض مشمول خوانندهای نمیشود که سطح فکرش پایینتر از حد خوانندهٔ عادی است اما مغرض. از اینرو نباید او را به عنوان کارشناس آثار ادبی تلقی کرد.
ب) فرا رفتن از حد توان فکری و صلاحیت حقوقی دکتر اگلرت به ویژه با این ادعای او که «توصیفهای گونتر گراس از نظر سبک و محتوا کشش ادبی خاصی ندارند» آشکار میشود. به طور یقین داوری ادبی ایشان که با سبکسری حیرتانگیزی ابراز شده، کشش ادبی خاصی ندارد. ایشان، همانطور که متن درخواست نشان میدهد به قواعد نشانه و نقطهگذاری نوشتهٔ آلمانی تسلط ندارد و مجاز نیست در مقام اداری به مسایل مربوط به سبک ادبی بپردازد. نقد اثری که کشش ادبی خاصی دارد یا ندارد، فقط و فقط از سوی اهل نقد آثار ادبی که از ارائه دلایل کافی فرو گذار نیستند انجام میگیرد....
(۲)
در کنار این ادعاهای باطل، درخواست او حاوی شماری مطالب بیمورد و نیز بهتان است.
الف) بیمورد است داستاننویس را به خاطر «توصیف جزئیات» سرزنش کرد. سراسر ادبیات داستانی / روایی جهان توصیف جزئیات است. بنا براین تخطئهٔ نویسندهی اثر، به دلیل اینکه کلمات قصار و هجویات ننوشته مضحک است. افزون براین، این ادعا که نقل قولها در این کتاب، مطالبی است که با جزئیات زیادی مؤکدا توصیف شده، بیمورد است. خواندن هر صفحهٔ این اثر ادبی به طور واضح نشان میدهد که گراس امور جنسی را نه بیشتر و نه کمتر از سایر رویدادها توصیف کرده است. بنابراین، به کار بردن واژهٔ «موکدا» به منظور این است که خلاف آن نشان داده شود. این اظهار نظر بهتان است.
ب) بهتان دیگر، این «استنتاج» آقای وزیر است که مطالب مورد شکایت ایشان «صرفا به منطور تحریک به بیشرمی در متن گنجانده شدهاند». سخن بر سر هیچ استنتاجی نیست. بلکه بدگمانی آقای وزیر است که فراسوی هر منطق است. واضح است که دکتر انگلرت معنی استنتاج را نمیفهمد.
ج) این یاوه گویی کارشناس وزارتخانه بیمورد است که میگوید: «رویدادها کموبیش پیشپا افتاده و بیاهمیت است.» این نکته که نویسندهای ترجیح میدهد در باره رویدادهای پیش پا افتاده و کم اهمیت یا رویدادهای پر اهمیت بنویسد به وزیر کار مربوط نیست.
د) این اشارهٔ او که رویدادها «مطلقا تاثیر منفی دارند» نیز بیمورد و از نظر کیفیت زبان مشکوک است. آیا منظور وزیر کار این است که بایستی رویدادهای جهان را به مثبت و منفی تقسیم کرد و فهرستی در این مورد تهیه دید تا در آینده هر نویسنده بداند چگونه باید بنویسد؟ تا موقعی که چنین فهرستی وجود ندارد و قانون آن را تصویب نکرده، نظری که دکتر انگلرت به دادگاه ارائه داده زاید و بیهوده است.
(۳)
شیوهٔ استدلال در خواست کننده که از مجموع یک اثر تکههایی استخراج کرده و جدا از کلیت اثر آنها را مورد اعتراض و شکایت قرارداده، نشان بیذوقی و بیفرهنگی بیمانندی است. این شیوهٔ استدلال، آرای دادگاهها و تفسیرهای آنها در پانزده سال اخیر را به کلی به هیچ میگیرد. این شیوه در مورد آثار ادبی از نظر قانونی بیرویه و غیر مجاز است.
(۴)
وزیر کار ایالت هسن، به این مسئله که آیا طبق ماده سوم بند پنجم قانون اساسی، این اثر یک اثر ادبی است یا نه، توجهی نکرده و از کنارش گذشته. دکتر انگلرت ناخواسته و مضحک به استعداد و شیوهٔ نگارش ویژهٔ گونتر گراس اعتراف میکند، اما در ضمن ادعا میکند «کتاب او از هیچ منظری نمیتواند در خدمت به هنر ارزیابی شود». دکتر انگلرت با این طرز فکرش به عنوان کارمند ادارهای که موظف به مراقبت از جوانان است و جای تعجب هم ندارد باز با ادعای سخیفی دست به کار شده است.
(۵)
و سرانجام این نکته که «استدلال» درخواست کننده نشان میدهد او نمیخواهد و یا نمیتواند بین یک «ماهنامهٔ ورزشی جوانان» با یک اثر مدرن ادبی جهانی تفاوت کیفی قایل شود.
(۶)
انگیزهٔ درخواست کننده، خواه بیکفایتی و خواه بد واهی او باشد، در هرحال خلاف ارادهٔ اعلام شده تصویب کنندگان قانون اساسی است. افزون براین، این درخواست نه تنها خلاف خواست دنیای ادبیات بلکه خلاف مبانی ابتدایی جامعه دمکراتیک است. علایق جوانان با قرطاسبازی متکبرانهٔ یک کارمند اداری که خودش را منتقد ادبی قلمداد میکند محافظت نتواند شد. زیانبخش برای جوانان، نوول گربه و موش گونتر گراس نیست، بلکه درخواست وزیر کار ایالت هسن به نمایندگی آقای دکتر انگلرت است.
دکتر هانس ماگنوس انسنز برگر
برگرفته از : Literaturzensur in Deutschland, Reclam Verlag ,Stuttgart ,1988