یکشنبه ۱۰ اسفند ۱۳۹۳
منبع: فرادید
روز جمعه، بوریس نمتسوف، یکی از رهبران مخالفان پوتین، در مسکو به ضرب گلوله کشته شد. مصاحبۀ زیر یکی از آخرین مصاحبههای اوست، که ساعاتی پیش از مرگش با نیوزویک انجام داده است.
«در روسیۀ امروز شاهد حضور شبه نظامیان، تبلیغات گوبلزی و قدرت گرفتن نظامیان هستیم. یک رهبر و یک حزب داریم. روسیه در حال تبدیل به یک کشور فاشیستی است». این چیزی است که نمتسوف ساعاتی پیش از آنکه در مسکو هدف گلوله قرار گیرد، به من گفت. مرگ او، در حالی رقم خورد، که تنها دو روز بعدش بنا بود در یک تظاهرات ضد دولتی بزرگ سخنرانی کند.
هیچکس نمیداند عامل این قتل چه کسی است، اما احتمالاً حاصل تبلیغاتی است که رسانههای روس و رهبران کرملین پیوسته بر ضد مخالفان انجام میدهند. در حاشیۀ تظاهرات ضد دولتیای که دو هفته پیشتر انجام شده بود، شبه نظامیان طرفدار پوتین و نقاب به صورت شعار میدادند که هر نوع تضاهرات ضددولتی را با خون سرکوب خواهند کرد. به نظر میرسد که آنها کارشان را از نمتسوف شروع کرده باشند.
مخالفین اعتراض خود را به خیابانها کشاندهاند، اما رژیم همچنان نشانهای از عقب نشینی نشان نداده است. آیا شاهد تغییر در روسیه خواهیم بود؟
در حال حاضر در حال غرق شدن هستیم. به خاطر سیاستها ولادیمیر پوتین، کشوری که از لحاظ ظرفیتها بیهمتاست در حال غرق شدن است. اقتصادی که توانسته بود رقم چشمگیری ذخایر ارزی ذخیره کند، در حال فروپاشی است. ما ۵۰۰ میلیارد دلار ذخیرۀ ارزی داشتیم. برای اولین بار در تاریخ فرصت یک جهش توسعهای بزرگ را داشتیم. هیچ رهبر روسی تا به حال در چنین شرایط مناسبی نبوده است. اما امروز شاهدیم که سر از باتلاق در آوردهایم. در عوض چه داریم؟ تورم دو رقمی، سقوط ارزش روبل، فرار سرمایه- ۱۵۰ میلیارد دلار سرمایه تا الان از کشور خارج شده است.
غرب، ایالات متحده و اروپا در حال پیشرفت هستند، آن وقت دولت ما چه کار میکند؟ تزهای از سر ناچاری میدهد، میخواهد قیمتها را کنترل کند، به شرکتهای دولتی یارانه میدهد تا اعضای هیئت مدیرههایشان از این هم بیش تر پول دربیاورند. بدتر از همه این است، دولت خود را به ورطۀ یک جنگ هزینهبر و برادرکشانه در اوکراین و تقابل بینتیجه با غرب انداخته است. همۀ ما تاثیرات این سیاست دیوانهوار را لمس میکنیم. ما نمیتوانیم بیتفاوت باشیم. به همین خاطر است که به خیابانها آمدهایم. این اعتراضی علیه خودکشی جمعی روسیه است. این حرف مخالفان نیست، همۀ روسها حرفشان همین است.
ظاهراً همۀ آنها پشتیبان این حرف نیستند. اگرچه دهها هزار نفر در تظاهرات مسکو حضور داشتند، اما با این وجود تعدادشان در برابر حمایت ۸۰ درصدی روسها از پوتین ناچیز است.
شک ندارم که مبارزه برای احیای روسها، مبارزۀ دشواری است. مردم میبینند که نتیجۀ این سیاستهای احمقانه چیست، آنها فساد گسترده را میبینند، آنها از نزدیک شاهد عدم کفایت دولت هستند. اما آنها همچنان به رهبرشان باور دارند، به این خاطر که در چندین سال گذشته، رهبرشان از پس یک کار خیلی خوب برآمده است: او خیلی خوب مغز روسها را شستشو داده است. او آنها را به عقدۀ حقارت در برابر غرب مبتلا کرده است تا باور کنند تنها کاری که برای مسحور کردن جهان میتوانیم انجام دهیم استفاده از زور، خشونت و تجاوز است.
پوتین مغز هموطنهای مرا نوعی برنامهریزی کرده که از غریبهها متنفر باشند. او آنها را متقاعد کرده که ما باید ساختار شوروی سابق را دوباره برپا کنیم و جایگاه روسیه در جهان کلاً به این بستگی دارد که جهان چقدر از ما حساب میبرد. او موفق شد همۀ اینها را با دستگاه تبلیغاتی گوبلزی به ذهن مردم تزریق کند. اگر بخواهیم مسئول ریخته شدن خون روسها و اوکراینیها را پیدا کنیم، این مسئولیت فقط بر گردن پوتین نیست، بلکه آقایانی همچون کنستانتین ارنست (رییس کانال یک) و دیمیتری کیسکیوف (رییس آژانس خبری دولتی و تازه تاسیس «روسیا سگودنیا») هم مقصرند. آنها برطبق اصل سادۀ جوزف گوبلز کار میکنند و آن هم این است: با احساسات بازی کنید؛ دروغ هر چه بزرگتر، بهتر؛ دروغها باید مرتباً تکرار شوند. این تبلیغات آدمهای ساده را هدف قرار میدهد. جایی برای طرح سوال نیست. متاسفانه این سیاست موفق شده است. هیستری تودهای به مرزهای بیسابقهای رسیده و به همین خاطر هم حمایت بالایی از پوتین میشود. بنابراین ما باید هر چه سریعتر دست به کار نشان دادن جایگزین به روسها شویم، نشان دهیم که سیاست پوتین منجر به افول و خودکشی کشور میشود. زمان برای بیدار شدن از خواب، کمتر کمتر میشود.
چرا؟
چون که روسیه به سرعت در حال تبدیل به یک کشور فاشیستی است. ما همین حالا نیز دستگاه تبلیغاتیای مشابه آلمان نازی داریم. همچین شاهد گروهکهای تهاجمی، همچون اساِی آلمان هستیم. شما اسم این گروه «آنتی میدان» را چه میگذارید؟ همین گروهی که دو هفته پیش جمع شدند تا تظاهرات سالگرد انقلاب در میدان را به هم بزنند. دهها هزار مزدور، لات، و همه جور آدم مورددار را به مسکو آورده بودند. آنها سعی کردند ما را بترسانند. آنها با پلاکاردهای عکسهای پوتین آمده بودند و قسم میخورند که با هر نوع شورشی میجنگند و تظاهرکنندگان را میکشند. همانطور که در آلمان هیتلری شاهد بود. و این تازه شروعش است.
اما این مقامات روس بودند که نسبت به ظهور فاشیسم در اوکراین هشدار دادند.
شخصی در جایی گفته بود که فاشیستهای آینده شدیداً ضدفاشیستهای امروز خواهند بود. فاشیسم در اوکراین؟ چرند است. بیایید به روسیه نگاه کنیم. ما یک حزب داریم که بر کیش شخصیت رهبرش بنا شده است، و در گوشه کنار هم چهار تا حزب اقماری بیسروته داریم. هر چند سال یک بار یک انتخابات رقت انگیز مسخره برگزار میکنند. ما یک سیاست خارجی شوونیستی و تهاجمی داریم، بازار عقدههای امپریالیستی در حال داغ شدن است و شاهد نظامیسازی جامعه هستیم.
اینها مشخصههای یک رژیم فاشیستی است، اینطور نیست؟ اما پوتین فاشیست نیست. او فقط از چند مولفۀ قدیمی استفاده میکند، آنها را با چند مولفۀ دیگر - مثلاً سنتهای شوروی - مخلوط میکند و از این میان یک ترکیب متولد میشود که میتوان نام آن را فاشیسم ترکیبی معاصر نامید. این موضوع شبیه جنگ در اوکراین است. جنگ جریان دارد، سربازان روس آنجا هستند، اما کرملین موضوع را انکار میکند و وانمود میکند که این تانکها و سربازانی که در دونتسک رژه میروند، ربطی به او ندارند. فاشیسم هم همینطور است. فاشیسم در روسیه است، اما مقامات روسیه میگویند که با فاشیسم در اوکراین میجنگیم. اگر ما مانع این دیوانگی نشویم، پیامد آن برای همۀ ما ویران کننده خواهد بود.
پوتین هر پنج دقیقه موضعش را در مورد اوکراین عوض میکند، اما مدعی نیست که ایدههای فاشیستی...
جدی؟ پس فقط از کل نظام جهانی متنفر است! او آشکارا میگوید که غرب بدتر از ماست، شرور و ضعیف است. او میگوید که اوکراینیهای قادر به ایجاد حکومت نیستند، و فقط او، پوتین، میتواند به آنها کمک کند. او از نیاز به ساخت دوبارۀ نطام جهانی حرف میزند و از حق ذاتی روسیه در قبال حوزۀ نفوذش دم میزند و از لزوم محافظت از اقلیتهای روس خارج روسیه میگوید. کرملین از اقلیتها، زبان و مسائل فرهنگی استفاده میکند تا از درون کشورهای همسایه را متلاشی کند. و این از همه وحشتناکتر است: کسانی که کرملین را در اختیار دارند، باور دارند که دستور پخت خوشبختی این کشور عظیم را در دست دارند. آنها یک مشت شعار و تفکر از مستبدترین رژیمهای به تاریخ پیوسته را جمع کردهاند و آن را به نظام کنونی جهان وصله کردهاند. آنها همۀ اینها را قاطی کردهاند و خودشان را نابغه میدانند.
بسیاری از شهروندان روسیه احساس میکنند که دولت در حال ایجاد نظم و ثبات است، چرا که هم رهبر هست و هم یک ساختار. در مقابل اپوزیسیون قرار دارد. رهبر اپوزیسیون کیست؟ شما یا آلکسی ناوالنی که در حال حاضر در زندان است؟
من یکی از رهبران اپوزیسیون «متحد دموکراتیک» هستم. در بین ما آدمهای شجاع و کاریزماتیک زیاد هستند، و هر کدام نمایندۀ دیدگاهها و گزینههای سیاسی مختلفی هستند. اما همۀ ما در میل به تغییر، و نیاز به احیای دموکراسی و حذف این آدمها از قدرت اشتراک نظر داریم. بله، بعضی وقتها هم دولت مثل بولدوزر ما را قلع قمع میکند. آلکسی ناوالنی الان (به خاطر پخش اعلامیه در متروی مسکو) در زندان است، تا او را از اعتراضات دور کنند. در مقابل میدان اوکراین، حتی یک رهبر هم نداشت، اما آنهایی که تصور میشد رهبر این گروهند مدام با هم جر و بحث داشتند. اشخاص مهم نیستند. مهم ترین چیز ایدۀ تغییر بزرگ و نوسازی روسیه است.
با توجه به این که شما اپوزیسیون هستید، رسانهها را در اختیار ندارید و در نتیجه به اندازۀ دولت صدایتان بلند نیست. شما به خیابانها آمدید و رسانهها شما را با عنوان ستون پنجم دشمنان روسیه و ماموران آمریکا و خرابکار نشان دادند. پوتین میگوید که خبری از میدان روسی در کشورش نخواهد بود. شما چگونه میخواهید پیروز شوید؟
ما واقعگرا هستیم. دولت از مدتها پیش به ما برچسب دشمن زده است. در نتیجه خیلی از روسها ما را به چشم دشمن و خائن نگاه میکنند. من حتی در خواب هم راه انداختن میدان در مسکو را نمیبینم. پوتین، یانوکوویچ نیست. او سالها خود را برای جنگ با ملتش، در صورتی که ملت به مبارزه با او برخیزد، آماده کرده است. او دستگاه امنیتی قدرتمندی دارد و در حال حاضر این شبهنظامیهای بیکله را هم برای خودش تربیت کرده است. هر تظاهراتی که انجام میشود، احتمال این هست که به خون کشیده شود. با این وجود، ما همچنان به تلاش ادامه میدهیم.
نمیشود روسها را با اوکراینیها یکی دانست؛ به نظر میرسد روسیه بسیار از چنین نقطۀ شکستی دور است.
بنابراین ما باید بر روی کسانی که در حال حاضر متقاعد شدهاند، تمرکز کنیم. این تظاهرات روشی است تا بتوانیم تعدادمان را بشماریم، تا ببینیم که ما یک گروه شکننده نیستیم، بلکه نیرویی واقعی هستیم. ریختن به خیابانها در روسیۀ امروز به شجاعت فراوانی نیاز دارد. یک مرد شجاع، یک مرد فعال بسیار بیشتر از کسی که به خاطر راحتی یا ترس هیچکاری نمیکند ارزش دارد. تازه در شروع راه هستیم. و شاید در آینده بتوانیم نیروهایمان را وارد دولت شهری مسکو کنیم. در پایتخت، تعداد شهروندانی که ذهن بازی دارند و مقامات را به چالش میکشند، بیش از سایر مناطق روسیه است. حتی در اختیار گرفتن چند صندلی در شورای شهر هم موفقیت محسوب میشود، شکافی در یکپارچگی قدرت ایجاد میکند.
اینها اهداف خیلی کوچکی هستند، و خود شما گفتید که وقت بسیار کم است.
زمان در حال حاضر به سرعت در حال سپری شدن است. بحران اقتصادی، روندهای سیاسی در روسیه را سرعت خواهد بخشید. بسیاری از روسها حامی پوتین هستند، چرا که در چند سال گذشته شرایط زندگیشان را بهبود بخشیده است. اما روسها احمق نیستند، برخلاف چیزی که در غرب فکر میکنند. بسیاری از بازنشستهها، کارگران و کارمند هرگز تبلیغات امپریالیستی را باور نمیکنند، و اگر به شکل ناگهانی زندگیشان اینگونه بهبود نمییافت، هرگز به پوتین اجازه نمیدادند که آنها را فریب دهد. آنها به این فکر نمیکنند که این رونق ناگهانی از کجا آمد. و حتی اگر میدانستند که بهبود استاندارد زندگیشان به دلیل افزایش بهای نفت بوده است، باز هم از اینکه زندگیشان بهتر شده راضی هستند. آنها به این فکر نمیکنند که اگر ذخایر نفتی بهتر مدیریت شود و درآمدها بهتر سرمایه گذاری میشد، به جای اینکه دزدی شود، زندگی بهتری میداشتند. حالا وقتی که مشخص شود، حقوق بازنشستگی کفاف خرجها را نمیدهد، مردم کم کم از خواب بیدار خواهند شد.
و غرب را هم مسبب افت کیفیت زندگیشان نخواهند دانست؟
بله، در حال حاضر آنها غرب را مقصر میدانند و از تحریمها شاکی هستند، اما در عین حال دارند به اینکه دلایل واقعی با آنچه دولت به خوردشان میدهد متفاوت است، پی میبرند. غرب عاقلانه و حتی با ملایمت رفتار میکند. غرب باید تجاوز روسیه به اوکراین را محدود کند. بحران در روسیه در نتیجۀ تحریمها نیست، بلکه نتیجۀ جنون پوتین است. او بلافاصله به قول خودش ضدتحریمها را به اجرا گذاشت. و کی از این ضدتحریمها ضرر کرد؟ ما، روسها. فقط این نیست، او همچنین نشان داده که کشوری با این عظمت در تولید محصولات اساسی ناتوان است. پوتین خودش نشان داده که امپراطور لخت است. اما من میدانم که او این مسیر را رها نمیکند. او اوکراین را رها خواهد کرد. او حاضر است خطر تحریمهای بیشتر را به جان بخرد. او میلیاردها دلار دیگر خرج ارتش، پلیس و دستگاه های زیر دستش خواهد کرد. همین طور پولها را خرج کنترل تورم میکند، چون که میداند افزایش قیمتها مردم را عصبانی میکند.
بحران اقتصادی در آلمان باعث شد هیتلر به قدرت برسد، اما پوتین همین الان هم قدرت را در دست دارد.
در نتیجه فقط میتواند آن را از دست بدهد. برای اینکه این موضوع به واقعیت بپیوندد، شما باید دیدگاه آلترناتیوی داشته باشید. ایدۀ دیگری برای روسیه داشته باشید. ایدۀ ما، روسیهای دموکراتیک و باز است. کشوری که از شهروندانش و همسایگانش راهزنی میکند اما همانطور که گفتم، فاشیسم روسی ترکیبی است. ترکیبیها شدیداً مقاومند.
————————
* «میدان یا یورومیدان» به موج اعتراضات و ناآرامیهای مردم اوکراین که به منظور الحاق به اروپا و اعتراض به یانوکوویچ، رییس جمهور وقت این کشور، صورت گرفت، اطلاق میشود. «آنتی میدان» گروهی مزدور بودند که برای مقابله با این جنبش تشکیل شد.
■ مردم اوکراین بیش از صد سال است برای استقلال تلاش کرده اند و این تلاش همواره با خشونت روس ها ناکام مانده است. پس از تشکیل سازمان ملل متحد، استالین یک کرسی جداگانه برای اوکراین کسب نمود و بدین ترتیب بخشی از آرزوی مردم این منطقه بظاهر محقق شد. کسب استقلال در سال ۱۹۹۱ تحقق آرزوی یک صد ساله این مردم بود ولی روسیه بنا به ویژگی کشورگشایانه ۳۰۰ ساله اخیر خود، ارزشی برای استقلال مستعمرات سابق قائل نیست و با انواع و اقسام ترفندها برای بازسازی امپراتوری شکست خورده تزاری تلاش میکند.
مرزکشیهای مصنوعی در زمان استالین و قرار دادن یک اقلیت روس در این جمهوری، همانند مابقی تقسیمات جغرافیایی استالینی به منظور ایجاد کانونهای بالقوه بحران و استفاده از آنها در چنین شرایطی بود. روسهای ساکن در اوکراین هیچگاه اوکراینی نخواهند شد و همواره بهصورت کانون بحران باقی خواهند ماند. بهترین گزینه برای مردم و دولت اوکراین حفظ و تحکیم استقلال خود، جراحی عضو بیمار از بدن و اعطاء جدایی این بخش از سرزمین اوکراین در طی یک رفراندم است. ادامه مناقشه نظامی اقتصاد اوکراین را به مرز فاجعه خواهد رساند و این دقیقا هدف ولادیمیر پوتین است. ماشین نظامی روس به حرکت در آمده و اگر در این نقطه متوقف نشود تجربه هیتلر تکرار خواهد شد.
علی فراستی