در آغاز پنجمین سال «زندانی» شدن زهرا رهنورد، میرحسین موسوی و مهدی کروبی، پیکار برای آزادی سران نهضت سبز ملت ایران از چنگ نهادهای نظامی– امنیتیِ نظام فقاهتی، در حال تبدیل شدن به یک حرکت سراسری و ملّی است. زیرا تمامی تلاشهای حسن روحانی و فعالیت شخصیتهای رژیم اسلامی که حساب و کتابی سرشان میشود، برای رفع حصرِ بانو زهرا رهنورد، مهندس موسوی و حجتالاسلام کروبی تا کنون نتیجهای نداده. در نتیجه نیروهای ملی و مترقّی و جریانهای اصلاح طلب مذهبی خودشان به میدان آمدهاند تا آزادی این «کروبیان در بند» را با صدای بلند فریاد کنند و به همتِ ملت آن را به مافیای قدرت و ثروت بقبولانند.
در حالِ حاضر در اجتماعات بزرگ سیاسی یا در جلسات مذهبی و فرهنگی، آزادی این سه بزرگوار به موضوع اصلی اجتماعات تبدیل گشته و در سفرهای استانی حسن روحانی، در هر فرصتی که دست میدهد رفع حصر این سه نفر در رأس همه خواستها قرار میگیرد. انجمنهای اسلامی معلمان، دانشجویان و دانش آموزان، آزادی آنها را میخواهند انواع اتحادیههای کارگری و سازمانهای اصلاح طلب سیاسی و مذهبی از آزادی “محصورین” صحبت میکنند. اساتید دانشگاهی و حوزوی همین خواست را دارند. حتی در دید و بازدیدهای عادیِ سرآمدان جامعه ما مطلب عمده آزادی سران جنبش سبز از زندان ستمِ سازمانهای نظامی- امنیتی رژیم فقاهتی است. مجتهد برجسته آیت الله بیات زنجانی در ملاقات با اعضای شورای مرکزی انجمن اسلامی مدرسین دانشگاهها و دیگر اساتید دانشگاهی میگوید: «این روزها مطلومیت مهندس میرحسین موسوی، همسر بزرگوارش و حضرت حجت الاسلام و مسلمین کروبی بیش از گذشته عیان شده است. این روزها مردم از ما سئوال میکنند جرم اینها چیست؟ آیا جز این است که آنها چند سال زودتر مسایل در حال وقوع را تذکر دادند؟ این روزها که هر روزش با یکی از مفاسد اقتصادی برملا شده و محکومیتهای پی در پی همراه است، حقیقتاً بیانگر حقانیت سخنان آن بزرگوارن نیست؟»
و اما سرچشمه مشکل رفع حصر این سران و رهبران مردمی کجاست؟ چرا در حقّ آنها اینهمه ظلم و جور میکنند؟ چرا با اینهمه درخواست و تقاضایی که برای آزادی این “محصورین” تا کنون شده در جناح حاکم موثر نشده که هیچ، حُجج اسلام مؤکداً از ضرورت جهادی داعشوار علیه کروبی و موسوی... حرف میزنند و حکم بر اعدام آنها میدهند؟ وقتی کار دولت احمدینژاد در بدنامی به پایان رسیده یعنی پردهها بالا رفته، تبهکاریها عیان گشته و حقانیت قیام و اعتراض سبز ملتی که در حمایت از موسوی و کروبی، علیه حرام خواریهای سیاسی برخاسته بودند به اثبات رسیده، اینهمه ارعاب و تهدید به اعدام و ترس آفرینیهای نوع داعشی دیگر چه صیغهایست؟وقتی شماری از عقلا جناح اصولگرا هم به صف حامیان رفع حصر... پیوستهاند، وقتی میگویند شخص رهبر جمهوری اسلامی خامنهای نیز البته با شرط و شروطی موافق با “رفع حصر” است، پس سَرِ چیست که سران سپاه و بسیج و جبهه پایداری مصباح یزدی اینهمه علیه سران جنبش سبز، زننده سخن میگویند و هتاکی میکنند؟
پاسخ مردم و ناظران آگاه این است که:
سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، بسیجیان و امنیتیها که به حزب مسلحی تبدیل گشته و مالک کلان کشور ایران شدهاند، با آزادی بانو زهرا رهنورد، موسوی و کروبی سخت مخالفت و مقابله میکنند یعنی دست برتر در همه امور مملکتی از آن این حزب مسلح است. آنها اسماً پیرو ولی فقیه علی خامنهای هستند!، عملاً ذوب شده در ولایت مصباح یزدیاند. مصباحی که میفرماید:
«مشروعیت حکومت از ناحیه مردم نمیآید بلکه از ناحیۀ خدا میآید. مردم چیزی ندارند که به حاکم بدهند... در حکومت اسلامی، طبق تئوری ولایت فقیه، مردم نیستند که به حکومت مشروعیت میدهند، مردم فقط حمایت از حکومت را اجرا میکنند... حق حاکمت ملی در عصر غیبت تنها به بندگان صالح خدا (فقهای عادل) تفویض شده است. لذا اصل حاکمیت ملی با ولایت فقیه مخالفت دارد... در اسلام چارهها اندیشیده شده تا نظام بردگی برچیده شود ولی این به آن معنا نیست که بردگی مطلقاً در اسلام محکوم است اگر در جنگ مشروع مسلمانها بر کفار مسلط شوند و آنها را اسیر بگیرند، اسیر در دست مسلمانانِ پیروز حکمِ برده را دارد و احکام بردگی بر او ثابت است...»*
باری این حزب مسلحِ اسلامیست و بنیادگرا امروزه با همدستی جبهه پایداری و با الهام از گلگفتههای پدر معنویشان مصباح یزدی بر ضّد دولت تدبیر و امید روحانی با “دلواپسی” توطئه میکند و آرزوی شکستِ قطعی مذاکرات هستهای ایران با 1+5 را دارد. در معنا سردار- پاسداران این حزبِ مسلحِ تمامیتخواه با هر نوع اصلاح طلبی و دموکراسی سازی و آزادی و مردم سالاری دیوانهوار دشمناند و فکر و ذکرشان، تلاش شبانه روزی در راستای یکدست کردن رژیم نظامی- امنیّتی و پایان دادن به هرگونه حرکت دموکراسی خواهی و آزادی طلبی در ایران و ایدهی صلح خواهی در منطقه است تا بدینوسیله همه امور مملکتی تحت سلطه و کنترل کامل حضرات قرار بگیرد و بی هیچ دغدغه و تشویشی حکم برانند بر ایران و فرمانروایی کنند. بدین جهت است که آزادی سران جنبش سبز را به ضرر هدفهای استبدادی و تمامیّتخواهانهی خودشان میبینند و اینگونه ناجوانمردانه با رفعِ حصر آن بزرگواران عناد میورزند و دشمنی میکنند.
بنا بر آنچه گفته آمد، در فضای پلیسی- امنیّتی و ترور فکری رو به افزایشی که سرانِ «نظامی – امنیّتی» ایجاد کردهاند و چون برای جانشینی آقای خامنهای– به سبب بیماری وی – دارند آماده میشوند، ضرورت پیکار ملّی و بینالمللی برای رفع حصر زهرا رهنورد، مهدی کروبی و میرحسین موسوی هر چه بیشتر احساس میشود زیرا تلاش برای آزادی سرانِ جنبش سبز خاصّه رفع حصر این «سه تن» شخصیت اصلی، سرحلقۀ کوشش برای آزادی و دموکراسی سازی و پیکار برای بر آب کردن نقشهی شوم آن جریان داعشیِ وطنی است که نابودی این «محصورین» را به شعار روزانه خود تبدیل کرده است.
از طرفی، موضوع رفع حصر اینها بخشی از مسئله وحدت ملّی ما ایرانیهاست. زیرا رهنورد و موسوی و کروبی نماینده آن جنبش سبزی هستند که همه جریانهای سیاسی و مذهبی یا قومی و طبقاتی ایران را شامل میشد به ویژه بعد از تبدیل حرکت سبز به یک جنبش اعتراضی علیه “کودتای انتخاباتی”، آن نهضت ملی بستری شد، برای آشتی ملی و یگانگی بیهمتای ایرانی از هر فرقه و مذهب و قوم و جنسیّت و دین و آئینی...
لذا مبارزه برای آزادی آنها کوشش شایانی در راستای تحکیم وحدت ملی و آشتی سیاسی است، نیز پیکاری همگانی و ملی با دزدی و غارت و «حرام خواری» فراگیری است که کشور را از رأس تا پایه در فساد و تباهی غرق کرده و به سقوط کشانده است. آری، این «حرام خواری مالی و اقتصادی» پیآمد طبیعی آن «حرام خواری سیاسی» است که حزب مسلحِ ذوب شده در مکتب ولایت فقیه، در دزدی انتخاباتی سال ۸۸ مرتکب شد و ایران و ایرانی را به چاه چنین بیاعتمادی و بدبختی عمومیای انداخت.
پس نگذاریم، رفع حصر آن «آزادگان» امری درون- رژیمی باقی بماند، یعنی چشم انتظار تدبیرات دولت امید روحانی نمانیم که معجزهای کند و «محصورین» را آزاد سازد.
ما مردم و تودهی ملت بیدار، درون و برون ایران، خودمان بایستی وارد میدان شویم و آزادی آنها را قاطعانه طلب کنیم.
زهرا رهنورد، میرحسین موسوی، مهدی کروبی در حفاظت از کرامت رأیی که ملت ایران به آنها داده تا پای جان ایستاده و از راستی و پیمان روی نگرداندهاند. ما نیز از آنان روی نگردانیم و نگذاریم که کژی و کاستی گرامی شود.
تکزاس ۲۳ بهمن ۱۳۹۳
* سعید حجاریان – جمهوریت؛ افسون زدایی از قدرت، صفحات ۶۴۵- ۶۴۴-۶۴۳
■ دوست گرامی آقای ارسی
نوشتۀ بسیار خوب و متین شما تلنگر دیگریست به گوش هر کس که می خواند. چه باید کرد؟
من با انچه نوشته اید کاملآ موافقم و در هر کارزاری در این رابطه نام و امضاء مرا پیشاپیش لحاظ دارید، که این نام و امضا در مقایسه با مبارزه این سه انسانِ مبارز و شرافتمند و دیگر مبارزان خارج و خصوصآ داخل کشور حتی خسی در میقات هم نیست. من هر وقت در اینترنت شجاعت وشهامت انسانهایی مانند خانم ستوده ها, گوهر عشقی ها, محمد ملکی و نوریزادها و .............. را می بینم از خودم خجالت می کشم.
با احترام
ر. بسطامی
■ آقای ارسی بر حسب دید ژرف گرایانه و خردمحورش بار دیگر گرانیگاه امروز جنبش را با تحلیل دقیق و عینیشان نشان دادند. امید است که خرد ورزان و فعالان کشورمان به این ندا پاسخ در خور بدهندو این را به جنبشی بس فراگیر تر تا آزادی این عزیزان درآورند.
مرتضی
■ درود بر شما ایرانی اندیشمند به راستی بدون رفع حصر از سران جنبش سبز چگونه میتوانیم ادعای مبارزه برای ازادی و دمکراسی در ایران بکنیم. این وظیفه بزرگ اخلاقی همه ماست که در این راه کاری بکنیم.
مهتاب از المان
■ در حقیقت این معضلی که دوست گرامی من جناب ارسی عنوان کرده است بایستی در همان گرماگرم انتخابات سال ۸۸ پیگیری میشد ، بعداز ۵ سال هنوز این سه انسان بدون محاکمه در زندان نگهداری میشوند و از هرنظر در خظر هستند ، کسانی که از زندانی شدن انها نفع میبرند همانهائی هستند که برای رسیدن پادوی خودشان محمود احمدی نژاد به ریاست جمهوری از هیچ جنایتی فروگذار نکردند ،باعث تحریمهای جانفرسا برای مردم کشورمان شدند.
خود حضوراحمدی نژاد در عرضه بین المللی بتنهائی یک جنگ خانمانسوز بود، غارت این مردم جنگ زده بتوسط این دزدان داخلی جنگی مضاعف به مردم ما تحمیل کرده است، بواقع آیا زمان ان نرسیده که دست به اقدام عملی تری بزنیم؟ در پایان از آقای ارسی برای مطرح کردن این مشکل که فقط خانم رهنورد و آقایان موسوی و کروبی را در برنمیگیرد بلکه آزادی و امنیت تک تک افراد آزادیخواه را نشانه گرفته سپاس فراوان دارم.
فروغ طیاری
■ دوست گرامی آقای ارسی دستت درد نکنه و امیدوارم که همیشه موفق پیروز و سبز باشی
شهرام فداکار