iran-emrooz.net | Tue, 22.11.2005, 7:39
بنام رفراندوم، علیه رفراندوم
امیر مومبینی
سهشنبه ٣٠ آبان ١٣٨٤
توضیح:
در این نوشته، بندهای مهمتر بیانیهی نشست برلین با یکی از شیوههای مرسوم در عالم قلم، با رعایت ترتیبی که در خود بیانیه آمده است، بررسی میشوند. برای کوتاه کردن کلام، مطلب بیانیه همانگونه که هست، با نام بیانیه، نقل میشود. سپس، زیر نام پرسش، پاسخهای من صف میکشند. به امید موفقیت خوانندگان در تعقیب مطلب.
پیش گفتار:
رفراندوم، به عنوان یکی از راهحلهای نهایی یا عمده، برای تعیین تکلیف با جمهوری اسلامی به سود یک جمهوری دموکراتیک، کمتر میتواند موضوع مخالفت دموکراتهای جمهوریخواه باشد. جمهوریخواهان دموکرات، با محترم شمردن دستاورد انقلاب و رفراندوم مردم علیه سلطنت، میکوشند با تکیه بر شیوههای متمدنانه، از اصلاحات و انقلاب مدرن گرفته تا رفراندوم، ولایت فقیه و کل نظام و نهادهای نامنتخب آن را از گردهی مردم ایران بردارند و دموکراسی راستین را در قالب جمهوری برقرار کنند. رفراندومی که میتواند مورد حمایت جمهوریخواهان دموکرات قرار گیرد یک رفراندوم نولیبرالی مورد علاقهی جبهههای سیاسی شاهی و شیخی نیست بلکه این رفراندوم برای پایان دادن به جمهوری اسلامی با هدف تکمیل جمهوری با دمکراسی صورت میگیرد. این رفراندوم وسیلهایست برای فرستادن جمهوری اسلامی به همانجایی که رفراندوم قبلی رژیم شاهی را فرستاد. این رفراندوم با محترم شمردن دستاوردهای دموکراتیک رفراندوم قبلی، که شاهبیت آن پایان دادن به رژیم شاهی است، به عنوان مکمل و متمم آن رفراندوم مرحلهی جدیدی را در زندگی مردم ایران باید آغاز نهد. به این اعتبار، از دید من، این رفراندوم از نوع انقلابیاصلاحی است و رو به پیش دارد. در مقابل، رفراندومی که مورد حمایت طرفداران پادشاهی و متحدین آنهاست، با نفی دستاورهای دموکراتیک رفراندوم پیشین، با نادیده گرفتن حکم رفراندوم پیشین به الغای سلطنت، با تلاش جهت به رأی گذاشتن دوبارهیسلطنت، اسب تروایی است در خدمت نیروی سلطنت و وسیلهایست در خدمت طرح مجدد و احیاناً احیاء رژیم ضد دموکراتیک پادشاهی. این رفراندوم رو به عقب دارد، ضد تاریخ است، علیه رفراندوم انجام شدهی مردم است، همسو با نقشههای جنگافروزانه علیه کشور ما است، و از این رو، این رفراندوم ضدانقلابی ضداصلاحی است.
بررسی بیانیهی نشست برلین
بیانیه میگوید: ایران گرفتار بیداد نظامی ضد تاریخ است.
- پرسش: چرا در رأس بیانیهی ضد تاریخ صفت مقدم، منفی و مورد تأکید جمهوری اسلامی میشود؟ اگر نمایندهی مستقیم سلطنت بیانیه را با این جمله شروع میکرد قابل درک بود. او میتوانست با این جمله چنین مشخص کند که تاریخ ایران تاریخ پادشاهی است و ۲۶ سال پس از انقلاب بهمن در این ۲۶۰۰ سال تاریخ تاجدار گسست ایجاد کرده و ضد تاریخ است. آیا از دید بیانیه نیز میتوان چنین برداشتی کرد؟ یا این که بیانیه آن ۲۶۰۰ سال را هم ضد تاریخ میداند؟ اصلأن تاریخ از نظر بیانیه چیست که جمهوری اسلامی ضد آن میشود؟ اگر استبداد را ملاک قرار دهد منطق موفق نخواهد بود. مگر چند هزار سال عمر حکومت فرعونی مصر در وجه غالب جز استبداد و تبهکاری و جنایت چه بوده است؟ مگر بارزترین مظاهر به جا مانده از تمدن فرعونی بارزترین مظاهر استبداد و خرافات و ستم نیستند؟ مگر تاریخ چند صد سالهی مایاها در قارهی آمریکا با هولناکترین شکل ارتجاع و طاقتفرساترین شکل رنج درآمیخته نبود؟ در بهترین حالت، منظور بیانیه از تاریخ میتواند حرکت رو به جلو جامعه و جهان باشد و بر آن پایه جمهوری اسلامی به عنوان یک عقبگرد، ضد تاریخ قلمداد میشود. خوب، در این صورت، تلاش کسانی که میخواهند رژیم شاهی را به کشور بازگردانند چگونه ارزیابی میشود؟ تلاش خود بیانیه، که پرچمدار هموار کردن راه برای اتحاد با مدافعان مشروطهی سلطنتی بر سر تعیین رژیم آیندهی کشور است و میگوید در برابر جمهوری اسلامی دو آلترناتیو دموکراتیک جمهوری یا پادشاهی وجود دارد چیست؟ بیانیه رو به جلو میرود یا رو به عقب؟ بیانیه تاریخ است یا ضد تاریخ؟ آیا به نظر بیانیه سیر تاریخ جهانی تا کنون در سمت زدودن شاهان بوده است یا عکس آن؟ آیا تاریخ شاهان را به زیر میکشد یا به بر؟ آیا تاریخ میگوید شاه برود یا بماند؟ اگر تاریخ حکم بر رفتن شاهان میدهد، حکم مشروطهخواهان برای بازآوردن رژیم شاهی به کدام دلیل ضدتاریخ نمیشود؟ و حکم بیانیه برای نفی رفراندوم انجام شدهی مردم علیه رژیم شاهی چرا ضد تاریخ نمیشود؟ آیا نمیتوان جملهی نخست بیانیه را با این جمله تکمیل کرد که: ایران همچنین گرفتار اپوزیسیونی ضد تاریخ است؟
- بیانیه: بقای غیر طبیعی این نظام تا امروزعلاوه بر وجود دستگاه سركوب و شرایط داخلی و بین المللی، بیش از همه مدیون قصور مخالفان و آزادی خواهان دموكراتی است كه نتوانستهاند در جهت تاریخ به سوی قطب مخالف استبداد مذهبی با یكدیگر همكاری كنند.
- پرسش: بیانیه «علاوه بر شرایط داخلی و بین المللی» ماندن این رژیم را «بیش از همه مدیون قصور مخالفان و آزادیخواهان...» میدانید. من برای فهم دقت سعدیوار نثر ناچارم بپرسم، اگر وضعیت اپوزیسیون (قصور آن در اتحاد) نه جزء شرایط داخلی است و نه جزء شرایط خارجی پس جزء کدام شرایط است؟ ضدامداد غیبی است؟ و اگر جزء این شرایط است پس چرا «علاوه بر شرایط داخلی و خارجی» نوشته شده است؟ بیانیهای که پیشنهاد میکنید همهی مفاد آن در قانون اساسی آینده بیاید قصد دارد آن قانون را با همین قلم بنویسد؟ از سوی دیگر، بیانیه مینویسید که ماندن این رژیم « بیش از همه مدیون قصور مخالفان» است. اگر چنین است، چرا مهمترین عامل را بر دیگر عاملها علاوه میکند؟ آیا نه این است که اول بزرگترین عامل را مشخص میکنند و بعد دیگر عوامل را علاوه میکنند؟ منظور از این وارونه نویسی چیست؟ دیگر این که، مینویسید ماندن این رژیم:« بیش از همه مدیون قصور مخالفان و آزادی خواهان دموكراتی است كه نتوانستهاند در جهت تاریخ به سوی قطب مخالف استبداد مذهبی با یكدیگر همكاری كنند.» در جای دیگری از بیانیه میآید: «این جمع نه ائتلاف و نه اتحاد جبهه ای است و نه در صدد تشكیل حزب و سازمان سیاسی جدیدی است و نه ادعای رهبری دارد. هدف اصلی آن آسان سازی امر ضروری همكاری و همسوئی آزادیخواهان طرفدار استقرار دمكراسی در ایران است.» خوب، شما که هیچگونه تشکلی نیستید و هیچ حزب و سازمان سیاسی هم نمیخواهید ایجاد کنید و جزء آخرین افراد پراکندهای هستید که دور هم جمع شدهاید تا راه جویی کنید و بزرگترین علت ماندن رژیم را هم قصور مخالفان در امر اتحاد میدانید چرا خودتان به یکی از این جمعهای متشکلی که تا حالا تشکیل شده است نپیوستید و برای «آسان سازی امر ضروری همکاری و همسویی آزادیخواهان» از ایجاد یک گروهبندی دیگر و آغاز تهاجم جدید به متحد شدگان مخالف بازگشت رژیم شاهی پرهیز نکردید؟ شمایی که این همه به اتحاد و تشکل باور دارید و عدم آن را بزرگترین عامل بقای رژیم میدانید چرا آخر از همه به فکر جمع شدن افتادید، چرا با متشکلین متحد نشدید، چرا حرف خود را دار چارچوب تشکلها پیش نبردید و چرا نمیخواهید در یک اتحادی منسجم شوید. اگر شما براستی این همه به امر همکاری و اتحاد اهمیت میدهید و آن را مهمترین عامل برای موفقیت در برابر رژیم استبدادی میدانید چگونه همزمان به ایجاد بزرگترین شکاف در جمع جمهوریخواهان اقدام کردید؟ اگر نشست برلین تا این اندازه فروتن است که نه تشکلی برای خود میخواهد و نه رهبری، چگونه برآن میشود که « اصول یاد شده در بندهای ٢ تا ١٣ این منشور مبنا و اساس تدوین قانون اساسی آینده ایران قرار گیرد...» آیا عجیبتر از این هست که جمعی چنین مدعی فروتنی مبنا و اساس قانون اساسی آینده را پیش خود و در جریان یک جلسهی چهار روزه مشخص کند بدون آن که در بارهی شکل نظام، یعنی موضوع اصلی جنگ سیاسی همهی تاریخ معاصر کلمهای گفته باشد؟ باید گفت، خسته نباشید از این که چنین با سخاوت دروازهی قانون اساسی را برای رژیم شاهی باز نگهداشتهاید، یاران دور دیروز!
ادامه دارد