حامد کرزی که هفتۀ آینده، قدرت سیاسی را به جانشین خود منتقل میسازد، یکی از نادرترین و کم نظیر ترین زمام دار سیاستباز، اما بردبار و متحمل، در بازیهای پیچیدۀ سیاسی افغانستان شمرده میشود؛ و به همان حد، یکی از ضعیف ترین سیاست مداران و حاکمان تاریخ معاصر افغانستان در مدیریتِ نظام سیاسی و دولتی.
کرزی در حالی زمام داری و ریاست جمهوری را پس از سیزده سال ترک میکند که یکی از فاسد ترین دولتهای جهان را برای زمام داران و دولتِ پس از خود به میراث میگذارد.
احراز قدرت در فضای بی قدرتی:
حامدکرزی در قوس ۱۳۸۰ (دسمبر ۲۰۰۱) از ارزگان و قندهار با پرواز یک هواپیمای نظامی امریکا پس از آنکه در اجلاس بن به ریاست ادارۀ موقت تعیین شد، وارد فرودگاه بگرام گردید. کرزی هیچ محافظ مسلح از ارزگان و قندهار با خود نداشت و همچون یک آدم سادۀ دهاتی با پتوی (چادر) که اطراف بدنش پیچیده بود، در فروگاه بگرام با محمدقسیم فهیم، محمدیونس قانونی و .... که در استقبالش صف کشیده بودند، مصافحه کرد. جانشین احمدشاه مسعود (محمدقسیم فهیم) برای حفاظت وی قطعۀ محافظان احمدشاه مسعود بنام قطعه کماندو را به نگهداریاش گماشت.
وقتی حامد کرزی در اول جدی ۱۳۸۰ (۲۲ دسمبر ۲۰۰۱) قدرت را از استاد برهان الدین ربانی رئیس دولت اسلامی تسلیم شد، در انحصار رهبران و فرماندهان جبهه مخالف طالبان قرار داشت و در همه چیز دستنگر آنها بود.
جانشینان احمدشاه مسعود که پایتخت را در کنترول خود داشتند و در توهم ایجاد رابطۀ نزدیک با امریکاییها به سر میبردند، حامدکرزی را در ریاست دولت که فاقد قدرت نظامی و تجربۀ رهبری در دولت میپنداشتند، شریک و متحد دایمی خود در حکومت میشمردند و حتا با او در صدد تشکیل حزب سیاسی مشترک بودند تا بقای خود را در قدرت تضمین کنند. اما کرزی تضعیف و راندن آنها را از انحصار نظامی و سیاسی قدرت در پایتخت مستلزم مشروعیت و مقبولیت حکومت خویش در سطح داخلی و بینالمللی تلقی میکرد.
گزینش کرزی بریاست حکومت مؤقت و یا رهبری دولت برای امریکاییها و انگلیسها و پاکستان به هویت پشتونی وی برمیگشت تا هم جامعه پشتون و هم طالبان از انتقال و تفویض رهبری دولت به پشتونها راضی و قانع شوند. اما موقعییت حامد کرزی در دورۀ مؤقت، او را بیشتر دست نشاندۀ فرماندهان جبهه مخالف طالبان و نیروهای امریکایی و غربی وانمود میکرد.
از زیردستی تا زبردستی در کرسی زمامداری:
کرزی که در واقع زمام داری خود را از حالت زیر دستی و دستنگری به جبهۀ متحد به خصوص جانشینان احمدشاه مسعود آغاز کرد، متدرجاً موقعییت خود را تغیرداد و به زمام دار زبردست در کرسی اقتدار تبدیل شد. او نه تنها فرماندهان جبهه مخالف طالبان را از میدان قدرت به زیر کشید، بلکه بسیاری از رهبران تنظیمهای اسلامی- جهادی را در حیطۀ نفوذ خود قرار داد و عملکرد آنها را مهار کرد.
حامدکرزی در دورۀ انتقالی، اقتدار نظامی و سیاسی جبهه متحد به خصوص جانشینان احمدشاه مسعود را تضعیف کرد و در لویه جرگه قانون اساسی عنان و کنترول امور و تحولات سیاسی را بدست گرفت. او قانون اساسی را مطابق تمایل و خواست خود مبنی بر نظام ریاستی متمرکز و مقتدر، تدوین و تصویب کرد. در اولین دور ریاست جمهوری خود محمدقسیم فهیم را از معاونیت و وزارت دفاع کنار زد. اندکی بعد به عزل داکتر عبدالله از وزارت خارجه پرداخت. در حالی که استاد ربانی رهبر جمعیت اسلامی در دور اول ریاست جمهوری حمایت خود را از نامزدی کرزی اعلان کرد و در حالی که رئیس جمهور کرزی احمدضیاءمسعود را بجای محمدقسیم فهیم معاون اول خود برگزید، اما در در این دور هیچ فرد مورد نظر آنها را وارد کابینه نساخت.
مؤفقیت و مهارت دیگر رئیس جمهور کرزی در تضعیف جبهه مخالف طالبان، به خصوص تضعیف جمعیت اسلامی، جداسازی و تجزیه در درون آنها بود. در سایۀ این سیاست، شمالی در برابر پنجشیر قرار گرفت، اسماعیل خان از حکومت هرات برکنار شد و افراد زیادی در درون جمعیت با ادعای رهبری و گروههای متعدد بوجود آمد. بسیاری از این افراد و گروههای متشتت جمعیت اسلامی و جبهه پیشین مخالف طالبان در تحت نفوذ رئیس جمهور کرزی قرار گرفتند و در دسترسی به کرسیهای دولتی دست نگر او شدند.
هرچند از میان تمام رهبران تنظیمهای جهادی، گلبدین حکمتیار رهبر حزب اسلامی در بیرون از حکومت کرزی و در مخالفت با او قرار گرفت، اما رئیس جمهور کرزی اکثریت قوماندانان و اعضای شورای اجرایی حزب مذکور را وارد حکومت ساخت و حزب اسلامی را جدا از رهبری حکمتیار در کابل شکل داد.
رئیس جمهور کرزی در دور دوم ریاست جمهوری با مؤفقیتِ بیشتر عمل کرد. او رهبران احزاب را در کنترول خود آورد، بدون آنکه به آنها امتیاز قابل ملاحظه دهد. وی استاد برهان الدین ربانی رهبر جمعیت اسلامی که اقتدار سیاسی او را با حمایت از دکتر عبدالله به چالش کشاند پس از انتخابات در جهت استحکام پایههای قدرت خود بکار گرفت به حدی که او را در این جهت قربانی کرد. حمایت عبدالرشید دوستم و حاجی محمد محقق را در دومین انتخابات ریاست جمهوری بدست آورد، اما پس از پیروزی در انتخابات خواستهای آنها را علی رغم تعهدات کتبی برآورده نساخت.
رئیس جمهور کرزی در صدد جذب طالبان به دولت و صلح با آنها برآمد. او در تمام دورههای متوالی حکومتش تلاش کرد تا اعتماد طالبان را جلب کند. او طالبان را پیوسته برادر میخواند و آنها را فرزندان افغانستان خطاب میکرد. اما تحریک طالبان در تمام سالهای حکومت کرزی، او را وابسته و دست نشاندۀ امریکا میپنداشتند و به تمام خواستهای وی پاسخ منفی ارائه میکردند. علی رغم آن، رئیس جمهور کرزی مؤفق شد با برخی از رهبران و فرماندهان طالبان رابطه ایجاد کند.
سیاستباز پیروز و سیاستمدار ناکام:
حامد کرزی در بازیهای سیاسی و مهار افراد و گروههای مختلف مدعی قدرت از زوایای سیاسی، مذهبی، قومی و زبانی در افغانستان یکی از زمام داران مؤفق بود؛ اما در ایجاد دولت و حکومت موثر و پاسخگو و مدیریت سالم، با ضعف و ناکامی نمایان شد. ترویج و گسترش رشوت، تبعیض قومی، مذهبی و زبانی، بیعدالتی، نیپوتیزم(خویش خواری) و غارتگری در سالهای ریاست او بر دولت بیشتر از هر دولت در تاریخ معاصر افغانستان است. دولتِ تحت ریاست وی مبتنی بر ارزیابی سازمان شفافیت بین المللی (Transparency International) در میان بیش از ۱۷۴ کشور، و در کنار سومالیا و کوریای شمالی در صدر فاسد ترین حکومتها قرار گرفت.
عمق وگستردگی فساد در دولتِ تحت ریاست رئیس جمهور کرزی از پژوهش مشترک سازمان ملل متحد و اداره عالی مبارزه با فساد اداری افغانستان در پایان سال ۲۰۱۲ عیسوی (۱۳۹۱) آشکار میشود که آمار پرداخت رشوت مردم به نهادهای دولتی چهار ملیارد دالر بود. پرداخت رشوت در این سال چهل درصد بیشتر از سال ۲۰۰۹ عیسوی افزایش داشت. و میزان پرداخت رشوت در سال ۲۰۰۹ دو برابر سال ۲۰۰۶ عیسوی بود. مقدار پول رشوت از یک ملیارد دالر در سال ۲۰۰۶ به ۵/ ۲ ملیارد دالر در سال ۲۰۱۰ و به چهار ملیارد دالر در سال ۲۰۱۲ افزایش یافت.
بازی با دموکراسی:
یکی از بازیهای کرزی در سیاست بازیهای او، بازی با دموکراسی بود. در حالی که کرزی ظاهراً از زمامداران مامور دموکراسی در افغانستان شمرده میشد و از نام و آدرس دموکراسی در پروسۀ انتخابات، بریاست جمهوری افغانستان رسید، اما در عمل، راه را بروی دموکراسی بست.
از نشانههای بسیار خوب دوران کرزی برای دموکراسی در افغانستان، آزادی بیان و مطبوعات و تدویر انتخابات پارلمانی و ریاست جمهوری بود. اما تبعات و ثمرۀ آزادی بیان که در کشورهای دارای نظام دموکراسی، اثرگذاری عمیق و گسترده بروی سلامت و پاسخگویی اداره و مدیریت دولت است، در دولتِ تحت ریاست کرزی به ظهور نرسید. انتخابات که در تمام دورهها و مراحلش همراه با جعل و تقلب برگزار شد و نهادهای برگزار کنندۀ آن خود، در نقش جعل کاران و متقلبین انتخاباتی به ویژه در انتخابات اخیر ظاهر شدند.
حامدکرزی در واقع و در عمل، به دموکراسی و ارزشها و روشهای آن وقعی نگذاشت. او خود را در نقش شاه، و احزاب سیاسی، نهادهای مدنی و رهبران و شخصیتهای سیاسی جامعه را در نقش خوانین و “مُشران”(بزرگان)جامعۀ سنتی قبیلهای میدید و با شیوۀ ارباب رعیتی، در سیاست، اداره و مدیریت کشور عمل میکرد. از این جهت وی به تقویت احزاب سیاسی اعتنایی نکرد و اعتقادی به آن نداشت. در سایۀ چنین بی اعتنایی و بی باوری، قانون انتخابات نه با سیستم تناسبی و حتی مختلط، بلکه با نظام اکثریتی، تدوین و تصویب شد تا از نقش و تقویت احزاب سیاسی در افغانستان جلوگیری شود و جامعه، همچنان سنتی، ارباب رعیتی و قبیلهای باقی بماند. آخرین نقش کرزی در این مورد در انتخابات اخیر ریاست جمهوری و میانجگیری او با امضای توافق نامۀ سیاسی میان عبدالله عبدالله و اشرف غنی احمدزی نمایش یافت.