دولت روحانی در عرصه سیاست خارجی و حل مسئله هسته ای راهکار عاقلانه برد- برد را انتخاب کرده و تا کنون آن را به نحو احسن به پیش برده است. تدبیر روحانی در تحقق رویکرد اعتدال در عرصه داخلی نیز اتخاذ سیاست برد – برد است. راهکاری که در آن همه مدعیان امکان تاثیرگذاری بر روندها و گنجاندن دغدغههای خود را در سیاستگذاریها خواهند داشت.
یکسال پیش زمانی که دولت روحانی آغاز به کار کرد کمتر کسی تصور میکرد که دولت اعتدالگرا در نخستین سال زمامداری اینچنین درگیر جدالی طاقتفرسا با جناح رقیب شود. پس از شروعی نسبتا آرام روند مخالفتها آغاز شد. نخست با ابراز دلواپسی به روند مذاکرات هستهای و تنشزدایی دولت در سیاست خارجی و سپس درگیریهای شدید لفظی میان دولت و مخالفانش که با چند واکنش غیرمنتظره رئیس دولت به اوج رسید و سرانجام استیضاح وزیر علوم که موجب شد تا تنش سیاسی به مراحل حساس و نگرانکننده برسد. سئوال کلیدی که حال مطرح شده این است که آیا با افزایش تنشها سرنوشت دولت اعتدال، به مانند دولت اصلاحات، گرفتار شدن در درگیریهای فرساینده با جناح رقیب خواهد بود یا اینکه این دولت با درسگیری از آن تجارب و از الگوهای موفقی که پیش از این در نظامهای پایدار سیاسی تجربه شده روند مردمسالاری را از طریق بازگشت به گفتمان اعتدالی، حتی اگر شده به طور یکجانبه، دنبال خواهد کرد. در این نوشته استدلال میشود که راه موفقیت دولت روحانی، برخلاف سنت سیاسی جاری در ایران، نه زورآزمایی و درگیریهای شدید لفظی، تشدید بحرانهای سیاسی و ترغیب رفتار تخریبگر دررقبای قدرتمند بلکه پایهگذاری و پیشبرد گفتمان سازنده در فضای سیاسی است.
در ادبیات سیاسی از میان عوامل گوناگونی که در توضیح ضرورت شکلگیری و نهادینه شدن نظامهای دموکراتیک ارائه میشود شاید مهمترین و کاربردیترین آنها، که همگان بر آن تاکید دارند، کارایی دموکراسیها در حل مسالمتآمیز رقابت بین گروههای سیاسی رقیب بوده است. به این معنا که با گسترش شهرنشینی و شکل گیری گروههای جدید اجتماعی، ساختارهای دموکراتیک همواره مساعدترین زمینه را برای همزیستی مسالمتآمیز از طریق تقسیم قانونمند قدرت و امکانات بین گروههای اجتماعی فراهم آوردند. این هدف به نوبه خود با پذیرش دو اصل اساسی یعنی تعیین رای شهروندان بعنوان مشروع ترین ملاک انتخاب مدیران سیاسی وهمچنین محدود و چرخشی بودن مدیریت سیاسی تاکید دارد میسر شده است. علاوه بر این دو اصل،عامل تعیینکننده دیگری که موجب پایداری و پیشرفت جوامع مدرن شده برقراری مناسبات سالم، سازنده و مبتنی بر همزیستی بین گروههای اصلی مدعی قدرت بوده است. نکته کلیدی و پایه استدلالی این نوشته در همین اصل نهفته است. یعنی تاکید بر اهمیت عنصر توافق جمعی در ایجاد شرایط مناسب برای تداوم روند سازندگی. حلقه مفقوده در سیاست ایران فقدان چنین توافق فراگیری بوده است. حوزه سیاست همواره آوردگاه گروههای قدرتمندی بوده که برسر توزیع امکانات عمومی با هم درگیر بودهاند. در این بین مداخله شهروندان در روندها عمدتا جنبه ابزاری داشته است.
با گذشت بیش از یک قرن از آغاز روند مدرن سیاسی، شهروندان چه به طور فردی و چه در قالب گروههای اجتماعی هنوز نتوانستهاند بطور کامل اراده خود را در تعیین دستور کارسیاسی اعمال کنند. اولویتهای سیاسی همواره (یا عمدتا) توسط نهادهای قدرتمند سیاسی تعیین شده و در مواردی هم که مدعیان منتخب مردمسالاری مجال حضور در هرم فدرت را داشتهاند در تعیین اولویتها، مثلا به کرسی نشاندن قانونمداری و تحقق بخشیدن به اهداف و مطالبات بلند مدت و مشترک گروههای اجتماعی، پیشرفتهای محدودی داشتهاند. علت این عدم موفقیت همواره به بیمهری نهادهای قدرت مربوط دانسته شده و کمتوجهی و ناتوانی مدعیان مردمسالاری در جلب همراهی و یا دست کم خنثی کردن مخالفت نهادهای قدرتمند کمتر مورد بحث قرار گرفته است.
طرح ایده اعتدالگرایی توسط روحانی و پیروزی او در انتخابات این تصور را قوت بخشید که در سپهر سیاسی ایران این کمبود در حال برطرف شدن است. این را میشد در شور و امید مردم نسبت به وعدههای انتخاباتی روحانی مشاهده کرد. وعدههایی که در همه عرصههای مهم کم و بیش تحقق یافتنی هستند البته چنانچه جبهه اعتدال و اصلاحات موفق شود مخالفینش را از ایستادگی در برابر برنامههای اهم خود برحذر دارد. این هدف امکان پذیر نیست مگر اینکه دولت روحانی موفق شود رویکرد تاکنونی خود را تغییر دهد و با جناح رقیب در باره حساسیتها و نگرانیهای اهم آن به توافق برسد. این توافق البته به معنای آن نیست که دولت روحانی دربست و بدون مذاکره همه خواستها و خط قرمزهای جناح رقیب را بپذیرد و به همه آنها گردن نهد چه در آن صورت اعتبار و اعتمادی را که نزد هواداران خود انباشته و سرمایه اجتماعی او محسوب میشود از دست خواهد داد بلکه مقصود این است که تمام تلاش خود را در رفع دلواپسی رقبای خود بکار گیرد کاری که تاکنون انجام نگرفته است. این رفع دلواپسی به میزان زیادی از طریق گفتگوهای مستمر و پیگیر قابل حصول است. بخصوص اگر روحانی بتواند این دلواپسیها را جدی بگیرد و پایگاه اجتماعی خود را در این گفتمان سازنده درگیر و آنها را در این روند تعاملی مسئولیتپذیر کند.
در میان بازیگران سیاسی تحولطلب در ایران از دیرباز تصور نادرستی نهادینه شده که به موجب آن در مخالفین (در اینجا اصولگرایان) غالبا زمینهای برای تغییر و تحول دیده نمیشود و هر تغییری صرفا از طریق اعمال فشار و برهم زدن توازن قوا جستجو میشده است. به همین دلیل پتانسیل و توانی که در گفتگوی سازنده و مستقیم وجود دارد کمتر مورد توجه و استفاده قرار گرفته شده است. این رویکرد یکی دیگر از میراث فرهنگ رادیکال و انقلابی است که سادهترین راه تغییر را در حذف مخالفین میداند و به راهحل متمدنانه گفتگوی سازنده و تلاش برای دستیابی به توافق جمعی باور نداشته است. رویکرد رادیکال به جای تلاش برای تغییر رای و نظر مخالفین و تلاش برای رفع دغدغههای آنها، اساس کار را در افشاگری علیه آنها دانسته که این رویکرد نه تنها در جناحهای حکومتی (کم یا بیش) بلکه در بخشهای بزرگی از مخالفان خارج از حکومت نیز همچنان غالب است. این در حالی است که جایگزین شدن رویکرد گفتمانی (به جای افشایگری) موجب تنشزدایی از فضای سیاسی، از بین بردن فضای امنیتی و تلطیف رابطه گروههای اجتماعی میشود.
بنابراین، برخلاف تصور غالب در عرصه سیاست ایران که ایستادگی و پشتکار در پیشبرد سیاستها را در تداوم مخالفت و نفی مواضع، اقدامات و عملکرد رقیب میبیند، در رویکرد اعتدالگرایانه – اصلاحطلبانه معنای ایستادگی تلاش و پشتکار در رفع دلواپسی مخالفین و در موارد کلیدی حتی همراه کردن آنها در اجرای سیاستها و برنامههایی است که به سود مناقع ملی و به سود همه گروههای اجتماعی است.
استیضاح وزیر علوم بسیاری از هواداران دولت و طیف وسیع اصلاحطلب را خشمگین کرد. بسیاری از اقدام دولت در جایگزینی محمد علی نجفی که در میان اصلاحطلبان از محبوبیت برخوردار است خشنود شدند همانطور که طی ماهای اخیر سخنان مقابلهجویانه رئیس جمهور علیه مخالفان رادیکالش با ستایش هواداران ناامید و سرخورده مواجه شد. این واکنشها در میان گروههایی که باوجود برخورداری از پایگاه گسترده اجتماعی از نظر تاثیرگذاری بر روندها در محدودیت شدید قرار دارند کاملا قابل فهم و توجیه است اما از نظر عقلانی نگرانکننده است زیرا نشان میدهد که دریچهای که دولت اعتدال در فضای سیاسی ایران گشوده بود در معرض بادهای تند پاییزی قرار گرفته است.
دولت تدبیر و امید این امکان را دارد که فضا سیاسی را آرام کند و به مسیر اعتدال بازگرداند. این هدف تنها از طریق تغییر رویکردها و جایگزین کردن عنصر تفاهم به جای تقابل امکان پذیر است. دولت روحانی و رهبران اصلاحات تا دیر نشده و فضای سیاسی به درگیری و تندروی آلوده نشده میتوانند ابتکار گفتگوی سیاسی را به دست بگیرند و به منظور رسیدن به نقاط مشترک با مخالفین خود، راسا و حتی بطور یکجانبه وارد گفتگوهای سازنده شوند و هم پایگاه اجتماعی و روشنفکری خود را به این رویکرد و چنین روندی وارد کنند. افشاگری، درگیری، خشونت و حذف همواره در سیاست ایران وجود داشته است. حالا دیگر وقت آن رسیده است که همه نهادهای سیاسی، بخصوص آنها که همواره از روندهای موجود بیشترین زیان را دیدهاند، بطور عملی دست به کار شوند و با برخورداری از پشتوانه تجربی و تاریخی و در اختیار داشتن کادرها و فعالین سیاسی کارآمد رویکرد متمدنانه گفتگو و مذاکره پیگیر و تلاش بیوقفه برای کسب توافق را در دستور کار قرار دهند.
در رویکرد گفتمانی، چنانچه حول محور موضوعات اصلی و مورد علاقه همه گروههای اجتماعی صورت پذیرد، انرژی جامعه در مسیر سازنده بکار گرفته خواهد شد که علاوه بر بازدهی مستقیم برای همه آحاد مردم به نهادینه شدن فرهنگ دموکراتیک خواهد انجامید. به نظر میرسد سه موضوع اصلی که دغدغه و نگرانی اصلی جامعه ایران را تشکیل میدهند عبارتند از لغو تحریمها و عادی شدن روابط با جامعه جهانی، چگونگی دستیابی رونق اقتصادی و رساندن جامعه به وضعیت رفاهی مطلوب و سرانجام چگونگی دستیابی به راهکارهایی برای ایجاد تفاهم فرهنگی در جامعهایی که طی چند دهه اخیر شاهد شکافهای شدید فرهنگی بوده است.
دولت روحانی در عرصه سیاست خارجی و حل مسئله هسته ای راهکار عاقلانه برد- برد را انتخاب کرده و تا کنون آن را به نحو احسن به پیش برده است. تدبیر روحانی در تحقق رویکرد اعتدال در عرصه داخلی نیز اتخاذ سیاست برد – برد است. راهکاری که در آن همه مدعیان امکان تاثیرگذاری بر روندها و گنجاندن دغدغههای خود را در سیاستگذاریها خواهند داشت و به میزانی از رضایتمندی خواهند رسید. سرنوشت مردمسالاری در ایران در روی آوردن به این روند و ایجاد فرصت برای انجام گفتگوهای سازنده رقم خواهد خورد.