اشاره: متن زیر پاسخی است به پرسش دوست عزیز و با دانشم جناب آقای دکتر اسفندیار طبری. در پی انتشار مقالهام در نقد مقاله دوست (البته نادیده) دیگری (آقای محمد ارسی) در سایت ایران امروز، در برخی کامنتهای بر نوشتهام و نیز مقاله مستقل دیگری در همانجا، مطالبی در مقام نقد و نقض دعاوی من مطرح شده که برخی از آنها قابل تأملاند و در خور توجه و پاسخگویی؛ اما، به دلایلی (از جمله ضیق مجال و نیز اطناب طبیعی این گفتگوها و مجادلهها)، تا کنون در برابر وسوسه پاسخگویی اجتناب کردهام اما امروز جناب آقای طبری با ارسال ایمیلی در مقام نقد همان مقاله پیش گفتهام چند پرسش را با من در میان نهادند و من هم در پاسخ وجیزهای نوشتم و تقدیم کردم. اما پس از آن اندیشیدم که همین چند خط هم میتواند پاسخی باشد به برخی از ایرادهای مطرح به وسیله دیگران و حداقل موجب شفافیت دیدگاههای من باشد. بالاخره «کاچی به از هیچی است»! از این رو با اجازه ایشان همان متن را با اندکی افزایش برای انتشار در اختیار ایران امروز قرار میدهم. با سپاس از جناب طبری که به هرحال بانی خیر شدند و مدیران «ایران امروز»
با عرض سلام خدمت دوست بزرگوار جناب آقای دکتر طبری و تجدید ارادت و سپاس از عنایتی که به وجیزه من داشتهاید. میکوشم در حد مجال و به کوتاهترین بیان به پرسشهای درست شما پاسخ بدهم.
در مورد «قلابی بودن» اسرائیل مرادم این است که رژیم اسرائیل در یک روند نامشروع (طرح هرتسل و حزب صهیون و بالفور با همراهی و نقشه بریتانیا و بعدا آمریکا) و با حیله در قلب خاورمیانه پدید آمده و از آغاز با قتل و کشتار و قساوت بیمهار و حمایتهای خارجی و به طور خاص آمریکا بنیاد نهاده شده و همچنان متکی بر همان عوامل است و اگر جز آن بود یک لحظه برجای نمیماند و نمیماند. به تعبیر قدما علت موجده آن علت مبقیه آن نیز هست. میخواهم بگویم دولت اسرائیل در یک روند طبیعی دولتسازی به وجود نیامده و بدین دلیل از مشروعیت حقوقی برخوردار نیست.
البته جغرافیای ملتها و کشورها همواره تغییر میکند و بسیاری از کشورها (مانند عراق و اردن و لبنان و شیخنشینهای خلیج فارس و بخشی از اروپای شرقی) پس از فروپاشی امپراتوری عثمانی در سال ۱۹۲۴ و به عنوان مرده ریگ آن جدیدا و تقریبا همزمان با اسرائیل و حتی زیر نظر بیگانگان به وجود آمدهاند اما یک تفاوت عمده بین اسرائیل و این نوع کشورها وجود دارد. این کشورها دارای هویت دراز تاریخی بوده و در واقع مردمان بومی آن نواحی در خانه خود مانده و اکنون آن را اداره میکنند. اینان از جایی نیامدهاند و در سرزمین آبا و اجدادی خود زندگی میکنند و سرزمین دیگران را اشغال نکرده و صاحبان خانه را نکشته و آواره نکردهاند. هرچند که در طول تاریخ به تناوب بخشی از دولتها و یا امپراتویها (ایران، روم، اموی و عباسی و اخیرا عثمانی) بودهاند و حال آنکه دولت کنونی اسرائیل، به رغم سکونت دیرین بومیان یهودی در آن ناحیه و حتی در مقاطعی داشتن دولت محلی، با توطئه و طرح معین جهانی ساخته شده و با عزم و تلاش حزب معین و مردمان عمدتا یهودی غیر بومی مهاجر، به بهانه اینکه قرنها قبل در آنجا بوده و دولتی محلی داشتهاند، تأسیس شده نه حتی با عزم یهودیان بومی ناحیه بیت المقدس و فلسطین.
میدانید که در دهههای بیست تا چهل میلادی، به طور مشخص پس از اعلامیه مشهور بالفور وزیر امور خارجه بریتانیا در نوامبر ۱۹۱۷، که روشن شد مهاجران مهاجماند و انگیزه اشغال فلسطین را در سر دارند و درگیری بومیان با مهاجمان بیگانه آغاز شد، یهودیان بومی (حداقل بخشی از آنها)، که قرنها با مسلمانان و مسیحیان به صلح میزیستند، در کنار مسیحیان و مسلمانان بومی فلسطین با مهاجران مهاجم و متجاوز خارجی میجنگیدند. مردمان عراق و لبنان و اردن و سرزمینهای بالکان و مانند آنها بومی سرزمین خود بوده و هستند و حال آنکه مؤسسان اسرائیل و حتی بسیاری از رهبران کهن سال و میان سال کنونی آن خارجی بیگانه ساخته بوده و هستند و با توطئه دست به اشغال سرزمین فلسطین زدهاند. از باب مثال یهودیان ایرانی مقیم اسرائیل، که علی قدر مراتبهم از مشروعیت آن دولت و حتیگاه از سیاستهای تجاوزکارانه دولت راستی افراطی در رسانهها دفاع میکنند و به نسلکشی ارتش و عملیات نظامی آن مفتخراند، در سرزمین فلسطین چه میکنند؟ این تفاوت ماهیت حقوقی جاهایی چون عراق و لبنان و بحرین و... را با اسرائیل متفاوت و قیاس ناپذیر میکند. بنابراین، صرف خشونت نیست که تأسیس اسرائیل را زیر سئوال میبرد و از آن مشروعیت زدایی میکند.
اما این دعوی که در اسرائیل دموکراسی حاکم است و... بیگمان این درست است که اسرائیل در فرقه دینی خود دموکرات است و در ساختار دولت دینی خود قواعد بازی پارلمانی و احزاب و استقلال قوا را رعایت میکند و در هرحال در قیاس با کشورهای عربی-اسلامی خاورمیانه دموکراتترین است، اما اولا این ربطی به ماجرای مشروعیت اولیه اسرائیل ندارد و در واقع دو موضوع جداگانهاند و ثانیا لازم است کمی بنیادیتر به مسئله نگاه کنیم. به گمانم اسرائیل ماهیتا نمیتواند دموکرات باشد چرا که این رژیم با دعوی تشکیل وطن ملی یهود تشکیل شده و بر آن اصرار دارد. ملی بودن صرفا به سرزمین (ارض موعود) معطوف است و یهودیت ماهیت و حقیقت جدای ناپذیر ایدئولوژیک اسرائیل است و اصولا تعبیر «ارض موعود» از چیستی ایدئولوژیک غلیظ آن پرده بر میدارد؛ به گونهای که بدون دعوی ارض موعود وطن ملی و یهودیت اسرائیل بیمحتوا خواهد شد. به همین دلیل است که حتی یهودیان واقعا دیندار اما سکولار (باورمندان به منشاء زمینی قدرت و جدایی نهاد دین از دولت) نیز نمیتوانند جز این فکر کنند و گرنه غیر اسرائیلی شمرده خواهند شد (نوعی ارتداد). استفاده از روشهای دموکراتیک در نوع مدیریت و یا استقلال قوا و مانند چیزی از ماهیت بنیادی دینی و یهودی بودن اسرائیل کم نمیکند. روشن است که در دوران معاصر این نوع رژیم مذهبی منحصر به فرد است و نمونه ندارد و از جهاتی به داعش نوظهور شباهت دارد و شگفت اینکه چنین رژیمی درست در روزگاری خلق شد (روزگار پساعثمانی و پسااستعماری) که روزگار ظهور دولتهای ملی (ملت-دولت مدرن) در خاورمیانه عربی بود. به هر تقدیر اسرائیل تنها دولتی است که با ادعای دینی خاص (هویت دینی و آن هم بر پایه تبار و قومیت خاص) تشکیل شده و همچنان بر آن اصرار دارد و میدانید که یکی از موارد اختلاف اسرائیل با فلسطینیها همین است چرا که آنها عنوان دولت یهودی را به حق قبول نمیکنند.
چنین دولتی با چنین ماهیتی به شکلگریز ناپذیری به تبعیض راه میبرد و به اصطلاح به آپارتاید منتهی خواهد شد که شده است (لطفا مقاله خانم شولامیت اسرائیلی یهودی را در سایت ایران امروز ملاحظه بفرمایید که آشکارا مؤید همین معناست). من از وضعیت موجود اسرائیل چندان اطلاع ندارم اما به جد و از باب مثال میپرسم که در رژیم اسرائیل حزب فلسطینی مسلمان و یا مسیحی و یا کمونیستی میتواند از طریق کنش سیاسی و در چهارچوب قواعد دموکراتیک به قدرت برسد و مثلا رئیس جمهور بشود و یا نخست وزیر و دولت تشکیل دهد؟ این البته در مورد هر نظام دینی صادق است چنان که در مورد جمهوری اسلامی (با اینکه دینی بودنش با دینی بودن اسرائیل به کلی متفاوت است) صادق است. از این رو نمیدانم چنین نظامی را چگونه میتوان دموکراتیک دانست؟ میدانیم که دموکراسی و حقوق بشر بر بنیاد برابری حقوقی ذاتی آدمیان به طور مطلق و تمام شهروندان استوار است نه برابری درونی گروهی خاص. معیار استوار دیگر در دموکراسی حق تغییر رژیم است، آیا در ساختار حقوقی اسرائیل چنین حقی برای غیر یهودیان (و حتی یهودیان) وجود دارد؟ مثلا اجازه میدهد روزی و روزگاری مسلمانان و مسیحیان و کمونیستها و... با ابزارهای دموکراتیک رژیمی دیگر با ماهیت دینی و یا قومی دیگر تأسیس کنند؟ این نیز پرسیدنی است که آیا اسرائیل نسبت به فلسطینیهای اسرائیلی و یا همسایه اما عملا تحت حکومت خود دموکرات است؟ مگر نباید دموکراسی ملتزم به رعایت حقوق بشر باشد؟ بشر فقط یهودیان (به ویژه مهاجران بلوند اروپایی)اند؟ در هرحال صرف وجود احزاب خودی و گردش دولت و قدرت و ثروت در دست چند گروه چپ و راست و میانه خودی، دموکراسی به معنای متعارف آن نیست. اگر چنین باشد پس چرا جمهوری اسلامی را دموکرات ندانیم!
اما در مورد به رسمیت شناختن اسرائیل... پاسخ من روشن است. در همان مقاله تکیه من روی قرارداد صلح اسلو بوده و تصریح کردهام که راه حل، بازگشت اسرائیل به مرزهای ۱۹۶۷ و رفع اشغال کامل و در نهایت اجرای طرح دولت مستقل فلسطینی است و این فکر من از حدود سی سال قبل تا کنون است. گفتن ندارد که الان دیگر شعار محو اسرائیل شعار بیمحتوایی است و موجب میشود که فلسطینیهای بیچاره و آواره از حداقل حقوق و سرزمین خود هم محروم شوند و اسرائیل صاحب ولایت سوپر مطلقه بازماندگان فلسطینی را از حق حیات هم محروم کند. در واقع آنچه من در آن مقاله گفتهام واکنشی بود به مدعیات نادرست و حماسهسرایی و افسانهگویی آقای ارسی و گرنه در چارچوب کنش سیاسی، اسرائیل پیش از ۶۷ را صرفا به دلیل اینکه عضو سازمان ملل است مشروع میدانم و گرنه نمیتوانم صلحطلب باشم. ای کاش در همان آغاز این مهمان ناخوانده رانده میشد و در خانه بومیان و صاحبخانه جا خوش نمیکرد و این همه فاجعه و مصیبت تولید نمیکرد ولی به هرحال فعلا چنین است و ما چارهای نداریم حال که اسرائیل و ولی نعمتش آمریکا فلسطینیها (و غیر مستقیم مردم جهان) را به مرگ گرفتهاند ناگزیر باید به تب راضی شویم.
لازم است بگویم اصولا در شرایط کنونی طرح چنین مباحثی، که به قول شما ممکن است نادقیق هم باشد و تولید شبهه کند، چندان مفید نمینماید، حال باید تمام آزادی خواهان و صلحطلبان جهان دست به دست هم بدهند تا به صورت عادلانهای (عدالت هم یعنی اجرای همان مفاد دقیق قرارداد صلح) اختلاف و خشونت بیمهار در خاورمیانه برچیده شود و بازماندگان محروم فلسطینی به حداقل خواستههای انسانی خود برسند. حال که اسرائیل با فکر مذهبی ارتجاعی خود در پی چیرگی بر ارض موعود خانه بومیان فلسطینی را به ناحق غصب کرده، دست کم یک اتاق که نه، یک «آشغالدونی» را به آنان واگذار کند.
ارادتمند اشکوری
■ با درود آقای اشکوری، احتمالا د ن ا (DNA) ساکنان آن مناطق ملاک دقیقتری میتواند باشد که چه افرادی نظرشان به حقیقت نزدیکتر است. از کجا معلوم که شارون و عرفات از یک فامیل نباشند؟ به نظر من از این روش معلوم خواهد شد که این افراد اولیای مشترک داشته اند. این که در طول تاریخ دشمن خونی هم شدهاند، باعثش منافع اقتصادی و قدرطلبی و حرص و طمع بوده. متاسفانه دینها(یهود - مسیحیت- اسلام) هیچ گلی به سر بشریّت نزدند جز درد سر و ...
از امسال شما عزیزان انتظار میرود که همان اسلام رحمانی را که ازش حرف میزنید، در ایران خودمان همه گیر کنید، از خیر حل مسئله اسرائیل - اعراب بگذرید، اونها خودشان شناگراهای خوبی هستند، اگر آب گیرشان بیاید. در ضمن این را هم بدانید که خوب هم میدانید، آنها شیعه را یک انحراف در اسلام میدانند.
با احترام غلام سفیدکوهی
۱۳۹۳-۰۵-۲۰
■ آقای اشکوری، می گویید: “معیار استوار دیگر در دموکراسی حق تغییر رژیم است، آیا در ساختار حقوقی اسرائیل چنین حقی برای غیر یهودیان (و حتی یهودیان) وجود دارد؟ مثلا اجازه میدهد روزی و روزگاری مسلمانان و مسیحیان و کمونیستها و... با ابزارهای دموکراتیک رژیمی دیگر با ماهیت دینی و یا قومی دیگر تأسیس کنند؟”
نمیدانم این “معیار استوار” حق تغییر رژیم را از کجا آورده اید. در هیچ یک از دمکراسی های پیشرفته دنیا تغییر نظام “معیار” حساب نمی شود. دمکراسی های پیشرفته از آنجا که به همه افراد و جریاناتی که خشونت طلب نیستند، حق فعالیت سیاسی می دهند، از آنجا که در آن نظامها آزادی بیان و سایر آزادی های اجتماعی و فردی و رعایت حقوق همه انسان ها اصل قرار دارد، جایی برای تغییر نظام باز نکرده اند تا یکسری کمونیست دیکتاتور و فاشیست و اسلامیست جانی بتوانند نظام دمکراسی را سرنگون کنند و در آنجا “استالین” و “هیتلر” و “خمینی” را سر کار بیاورند.
می دانم که هدف شما از بیان این حرفها این بوده که بگویید اسراییل و سایر دمکراسی های پیشرفته فرقی با جمهوری اسلامی ندارند، چون آنها هم حق تغییر نظام را به رسمیت نمی شناسند. زمانی که شما توانستید “جمهوری اسلامی” ای درست کنید که قادر باشد آزادی هایی را که در دمکراسی های پیشرفته وجود دارد، به رسمیت بشناسد و به آن پایبند باشد، مسلما اکثریت مردم ایران هم از حق تغییر نظام چشم پوشی خواهند کرد.
■ آغاز مناظرهای حول دیدگاههای متفاوت نسبت به اسرائیل را باید به فال نیک گرفت و از آن استقبال کرد. جای یک مناظره زنده، علمی و آگاهی بخش در مورد اسرائیل در میان روشنفکران ایرانی خالی بوده و کمبود آن کماکان حس می شود. بنا به تجربه شخصی خود و همراهی با جریانات سیاسی ایرانی به جرات میتوانم بگویم که یکی از علل گرایش روشنفکران ایران به جریانات چپ مارکسیستی و چپ مذهبی در سالهای قبل از انقلاب ۵۷ تاسیس کشور اسرائیل و رنج و ستمی بود که به مردم فلسطین وارد آمد. متاسفانه فضای تنش آلود ۳۶ سال گذشته و مواضع افراطی حکومتایران مانع مناظره ای جدی بین روشنفکران ایرانی در مورد اسرائیل شده است. تداوم این مناظره در فضایی غیر احساسی و بدون اتهام زدن به نویسندگان میتواند بسیار آموزنده و حتی راهگشا باسد.
علی فراستی
■ جناب اشکوری، با سلام
من در نیت پاک و آزادیخواهی شما هیچ دودل نیستم. این یکی دو سطر هم نه پاسخی علمی به نوشتار شما است و نه هنوز من چنین آهنگی دارم. با پوزش از جنابعالی، باید بگویم که این نوشه شما، به راستی به “اطناب” کشیده شده بی آنکه بتواند به تعبیر همتایان خود شما، حدیث تازهای ساز کند.
با پوزش
بهرام خراسانی