عراق بار دیگر در خطر فروپاشی است و این بار آینده تاریک تر، نامعلوم تر و بحران جدی تر از گذشته است.
آمریکا دوبار به این منطقه لشکر کشی کرد، در دوران جرج بوش پدر و جرج بوش پسر و هر دو به بهای جان مردم عراق، نیروی نظامی آمریکا و بیلیونها دلار پول از خزانه آمریکا و در نهایت شعله زدن به آتش اختلاف و دشمنی بین شیعه و سنی انجامید که ۱۴ قرن سابقه دارد.
امروز که بار دیگر پرسش درگیری آمریکا در عراق و احتمال جنگ سومی در این منطقه مطرح شده، نگرانی نیز افزایش یافته است.
بازماندههای نیوکنسرواتیوها، کسانی مانند دیک چینی، دانلد رامزفیلد و دیگران دیگران که بهمراهی جرج بوش حملهی به عراق را با دسیسه توجیه و آغاز کردند، همچنان بدون هیچ نوع پشیمانی یا شرمی هنوز میپندارند آن جنگ خونین درست بود و خروج نیروهای آمریکا موجب فروپاشی عراق است.
مردم آمریکا تقریباً به اتفاق مخالف هر نوع درگیری مجدد آمریکا هستند. جنگ عراق ۴۵۰۰ کشته و هزاران زخمی بوجود آورد که برای همیشه از نظر جسمی و روحی صدمات غیر قابل جبرانی دیدهاند. اینها فرزندان، همسران، خواهران، برادران، پدران، مادران، دوستان و همرزمانی هستند که در این جامعه زندگی میکنند و یادآور یک جنگ طولانی، پلید و پر بها هستند.
اوباما که در زمان آغاز جنگ سناتور بود از جمله نمایندگان اندکی است که برای حمله به عراق رأی منفی داد و از شروع ریاست جمهوریش اعلام کرد که جنگ عراق را پایان خواهد داد. بالاخره دو سال پیش تمام نیروهای آمریکا را خارج کرد. ولی امروز با یک بحران پیچیده و نگران کننده روبروست، بحرانی که هیچ راه حل منطقی و نتیجه بخشی ندارد. در عین حال اوباما مجبور است بنوعی دخالت کند. به گفته ی یکی از مفسرین نحسی عراق دامنگیر او نیز شده است.
گروه داعش چه کسانی هستند
دلایل حمله آمریکا به عراق این بود که صدام دارای جنگ افزارهای بیولوژیکی و شیمیایی است و همچنین به تروریستهای القاعده که مسئول واقعه ی ۱۱ سپتامبر بودند پناهگاه داده است. این هر دو دروغ و اشتباه بود. ولی پس از حمله آمریکا به عراق و سرنگونی صدام که مرزها بدون نگهبان مانده بود تعدادی از افرادی که خود را «القاعده در عراق» مینامیدند وارد این کشور شدند.
در دوران اشغال عراق توسط ارتش آمریکا این گروه موجب درگیری بسیار خشنی بین شیعه و سنی بوده و هم چنین عملیات تروریستی علیه سربازان امریکا انجام دادهاند. رهبر گروه، مردی بنام «ابو مصعب زرقاوی» بود که با کمک ملیشیای بویژه بعثیها در آن زمان بزرگترین خطر برای ارتش آمریکا بحساب میآمد.
در سال ۲۰۰۴ مقامات آمریکایی در عراق اعلام کردند که توانستهاند نامهای را که زرقاوی به بن لادن فرستاده به دست آورند. در این نامه زرقاوی از نقشهها برنامهها و آرزوهایی که برای عراق دارد صحبت کرده بود و همچنین نگرانی خود را در مورد مبارزه با نیروهای امنیتی عراق که از جانب آمریکا حمایت میشوند ابراز کرده بود.
در سال ۲۰۰۷ فرماندهان آمریکا با افزودن ۳۰ هزار نیروی جدید و همچنین مذاکرات صلح آمیز با سنیهای میانه رو توانستند آنها را قانع کنند که در مقابل گروه «القاعده در عراق» ایستادگی نمایند. امریکا در مقابل به روسای قبایل خرابکار سنی وعده داد که حکوممت بغداد را وادار خواهند کرد با سنیها رفتار عادلانهای داشته و بویژه یک حکومت اعتدالی بوجود آید. همچنین برای رزمندگان سنی حقوق ماهیانه تعیین کردند. با این اقدامات گروه «القاعده در عراق» عقب رانده و ضعیف شد. در سال ۲۰۰۸ زرقاوی توسط ارتش آمریکا کشته شد.
ولی دو عامل مهم موجب بازگشت دوباره این گروه و اشغال بخش مهمی از عراق گردید. اول جنگ سوریه بود. این جنگ در حقیقت ادامه ستیز بین شیعه و سنی است که در عراق شروع شده بود. این بار با کمکهای مالی و حمایت همه جانبه کشورهای سنی منطقه بویژه عربستان قطر و کویت این گروه وارد میدان مبارزه شد. بشار اسد و دولت وی از جانب ایران حمایت میشود.
اگر چه سنیهای میانه رو نیز مخالف اسد بودند ولی بتدریج نیروهای واقعی مخالف سنیهای تندرو و گروههای در حقیقت تروریستی شدند.
«القاعده در عراق» این بار به رهبری مردی بنام «ابوبکر بغدادی» جان تازهای گرفت و به نام «دولت اسلامی عراق و شام» (داعش) رهبری جنبش جهانی جهاد را نیز ادعا کرد. این گروه میخواهند حکومت خلیفه مانند را در عراق و سوریه بوجود آورند. از جهات ایدئولوژیکی عقب مانده و متعلق به قرون وسطا هستند. در عین حال با بی باکی عکس زندانیان اعدام شده و سر بریده را در فیس بوک گذاشته و ویدیوهای تبلیغاتی درست میکنند. هدف آنها بوجود آوردن حکومت شریعت از طریق زور و خشونت است. هدف بزرگتر آنها از بین بردن شیعهها است.
دومین دلیل به قدرت رسیدن دوباره این گروه سیاستهای غیرعاقلانه و ضدسنی نوری مالکی نخست وزیر عراق است. مالکی نه تنها بوعده بوجود آوردن یک حکومت ائتلافی عمل نکرد بلکه بطور سیستماتیک سنیها را از پستهای دولتی و ارتش برکنار کرد. حتا برخی را دستگیر و زندانی نمود. نیروهای امنیتی وی به سنیهایی که بطور صلح جویانه ، تظاهرات میکردند حمله کردند. از نظر سنیها مالکی یک صدام حسین شیعه است.
به اینگونه جنگ داخلی سوریه و سیاستهای بی تدبیرانه مالکی در نهایت موجب شد که اختلاف تاریخی بین شیعه و سنی به چند هزار نفر جنگجوی داعش این فرصت را بدهد که بسادگی شهرهای عراق را یکی پس از دیگری اشغال کرده ، هزاران سرباز و ماموران امنیتی دولت مالکی سلاحهای خود را به زمین گذاشته یا فرار کنند و یا حتا به این جنگجویان به عنوان مبارزان رهاییبخش بپیوندند. زیرا سربازان عراقی دیگر نمیخواهند برای مالکی بجنگند.
داعش گروهی است که برخی روسای قبایل سنی و بعثیهای طرفدار صدام به آن پیوستهاند و نیروی مهمی علیه حکومت شیعه بغداد شدهاند.
در نجف و کربلا آیتالله سیستانی و سایر مقامات شیعه با دادن فتوا از شیعیان دعوت به مبارزه مسلحانه کردهاند. مقتدا صدر در بغداد ملیشیای خود را تجهیز کرده که به جنگ داعش بروند. نیروهای دولت ایران از جمله سپاه قدس نیز آماده کمک هستند.
ولی جنگ با شیعه همان چیزی است که داعش میخواهد. این گروه هماکنون ۱۰ هزار جنگنده در اختیار دارد. در شهرهایی که اشغال کرده پول، طلا و ذخایر اسلحه دزدیدهاند.
سلاحها و ماشینهایی را که ارتش آمریکا برای عراقیها بجا گذاشته بود تصرف کرده فرماندار و شهردار برای شهرهای زیر نفوذ خود معین میکنند. این گروه با دست یافتن به مخازن نفت عراق اکنون نفت و برق به دولت اسد میفروشند. از جمله هدفهای نهایی داعش رسیدن به نجف و کربلا و خراب کردن این مراکز مهم مقدس شیعیان است.
تازماینکه سنیهای منطقه از داعش پشتیبانی میکنند به قدرت این گروه بسیار خشن افزوده میشود.
بر اساس گزارشات مقامات دولتی امریکا هزاران نفر از مسلمانان که پاسپورت اروپایی دارند به جنگهای سوریه و عراق پیوستهاند اینها میتوانند جنگ جهادی خود را به نقاط دیگر نیز بسط دهند.
در ۱۵ ژوئن بغدادی، رهبر گروه داعش پیامی برای آمریکا فرستاد و گفت «بزودی با شما رودر رو خواهیم شد و ما در انتظار چنین روزی بودیم.»
محو شدن مرزها
یک قرن پیش در ۱۹۱۶ پس از جنگ جهانی اول بود که اروپاییها نقشه خاور میانه را بوجود آوردند. در آن زمان با نزدیک شدن مرگ امپراطوری عثمانی سیاستمداران انگلیسی و فرانسوی سرزمینهای عثمانی را بین خود تقسیم کردند. مرزها مانند خطی که در ماسه کشیده شود بوجود آمد.
این مرزها امروز توسط گروه داعش در حال از بین رفتن و محو شدن است. جنگجویان این گروه پس از عبور از سوریه و ورود به عراق با بولدوزر آنچه که به عنوان مرز بین این دو کشور بود خراب کردند. نگرانی این است که وقتی این خطوط و مرزها از بین برود، دوباره بوجود آمدن آن غیر ممکن شود.
با ذخایر نفتی مهم در جنوب، شاید شیعهها بداشتن این مناطق قانع باشند و سرزمینهای شمالی و غربی را به سنیها ببخشند. کردها در این میان شاید موقعیت را مناسب دیده به ارزوی دیرینه خود، تشکیل کردستان مستقل دست یابند. کردها قادرند با دعش مقابله کنند. زیرا وقتی که آنها نیروهای امنیتی مالکی را از شهر کرکوک راندند ملشییای کرد شهر را پس گرفتند. بنظر مفسرین حتا برای ترکیه سناریوی یک دولت کرد قوی که بین این کشور و عراق باشد قابل قبول است.
مسعود بارزانی رهبر حزب دموکرات کردستان در ملاقات خود با جان کری وزیر خارجه آمریکا صریحاً گفت: «زمان تعیین هویت کردها فرارسیده است.» کردها با داشتن ذخایر نفتی، یک حکومت مرکزی متشکل، قدرت و قابلیت جدا شدن از عراق را دارند.
ولی تشکیل یک دولت و کشور مستقل به عنوان کردستان برای ایران سناریوی مناسبی نیست. نارضایتی کردها و سنیها در ایران زنگ خطر بزرگی است که میتواند نتایج شومی در تجزیه خاک ایران نیز داشته باشد. بحران عراق بحران همسایههای آن نیز هست.
مفسرین بر این عقیدهاند که رقبای بزرگ منطقه برای مثال عبدالله، پادشاه عربستان و آیتالله خامنهای باید به آنچه در عراق میکذرد با نگرانی بنگرند و در عین حال راه حلهای زیادی هم ندارند. اگر چه هر دو کشور عربستان و ایران بنحوی در ایجاد بحران کنونی دست داشتهاند. عربستان با پول و اسلحه از گروههای رادیکال سنی پشتیبانی کرده و ایران در مقابل حامی مالکی و اسد بوده است.
ناگفته نماند که حمله آمریکا و اشغال عراق نیز بزرگترین دلیل بحران فعلی این کشور است ولی اکنون کشورهای هم مرز عراق در خطر جدی تری هستند. برای مثال در شهرهای مرزی ایران تخمین زده میشود که از هر ۱۰ نفر ۹ نفر سنی هستند. در ایران جنبش سنیهای رادیکال رو به افزایش است. سیاستهای دولت ایران نسبت به سنیها به رادیکال تر شدن آنها کمک کرده است.
عربستان علیرغم کمکهایش به سنیها از جانب گروه داعش در خطر است. سعودیها از بحران عراق و مشکل بزرگی که برای مالکی بوجود آمده است خرسند هستند ولی فراموش نکنیم که القاعده در مخالفت با خاندان سلطنتی عربستان بوجود آمد.
«بن لادن» خود از خاندان سلطنتی عربستان بود ولی وی و هوادارانش از سنیهای اصول گرا بودند. آنها روابط عربستان با غرب به ویژه آمریکا را تایید نمیکردند. القاعده و گروههای وابسته به آن به ویژه گروهی که امروز در عراق و سوریه قدرت یافته است هدفشان از بین بردن خاندان سلطنت و همچنین دست یافتن به مراکز مقدس مکه و مدینه نیز میباشد.
چنانچه این سنیهای تندرو در عراق و سوریه جایگزین شوند خواهان جنگ واقعی و خونریزی هستند. آنها هیچ علاقهای به برقراری روابط با این دولتها ندارند. هدف آنها در درجه اول نابودی شیعهها و اماکن مقدس آنها و پاک کردن خاک عربستان از خانواده سلطنتی است. آنها میخواهند تمام این مناطق را به صدر اسلام ببرند.
آینده عراق
دنیس راس (Dennis Russ) مفسر سیاسی و نویسنده که از سال ۲۰۰۹ تا ۲۰۱۱ مشاور ویژه پرزیدنت اوباما در زمینه خاورمیانه بود در مقالهای در لوس انجلس تایمز در مورد عراق مینویسد:
«درگیری در عراق در آینده نزدیک قابل حل نیست. بنظر نمیرسد گروهی که خود را مینامند و متحدان سنی آنان حاضر باشند « دولت اسلامی سوریه و عراق » بسادگی مناطق تصرف شده را از دست بدهند. اقدامات دیپلماتیک و نظامی اوباما قدمهای مثبت و درستی بوده است. پرزیدنت دستور داده است که چند صد مشاور ویژه به عراق روند همچنین بدون فرستادن نیروی نظامی و سربازان به عراق از راه مذاکرات دپیلماتیک و کمکهای نظامی محدود شاید بتوان یک بار دیگر عراق را حفظ کرد. اما اینکه در نهایت موقفیت حاصل شود یا نه نامعلوم نیست.»
اوباما همچنین از دولت عراق خواسته است که برای دفاع از خود نقش بیشتری داشته باشد. اصرار اوباما به اینکه حکومت بغداد باید بین شیعه و سنی و کردها تقسیم شود کاملاً درست است.
همچنین اوباما حق دارد که از آلوده شدن دوباره در عراق که در حقیقت یک جنگ میان فرقهای است پرهیز کند و نخواهد در این راه به طرفداری از شیعه یا سنی متهم شود. در سوریه همین حسابگری رهنمون دولت آمریکا بود؛ ترس از بهایی که در مقابل دخالت نظامی در یک جنگ داخلی باید پرداخت. ولی شاید دخالت نکردن هم پر بها بود. امید بر این بود که تحریمهای اقتصادی علیه رژیم اسد و کمکهای انسانی به آوارگان و دنبال کردن یک راه حل دیپلماتیک بتواند به زودی به این جنگ داخلی خونین خاتمه دهد ولی چنین نشد.
شاید در ابتدای جنگ که هنوز میشد فهمید مخالفان میانه رو اسد چه کسانی هستند کمک نظامی به آنها میتوانست مؤثر باشد. در حال حاضر اکثریت مخالفان اسد در سوریه داعش و گروهای تند رویی نظیر آنان هستند.
مرزهای بین عراق و سوریه از بین رفته و آغاز جنگهای قبیلهای و میان فرقهای در عراق پیوسته به سوریه است. باین دلیل هیچ راه حل موثر و ماندگار در مقابل وضعیت کنونی عراق وجود ندارد مگر این که اقداماتی در سوریه نیز انجام شود که پایگاه و پناهگاه این گروههای تندرو و خشن که در عین حال مرکز جلب جهادگران دیگر است از بین برود.
به عبارت دیگر هر نوع اقدامی در مورد عراق باید سوریه را نیز دربر گیرد و در عین حال مقابله با داعش نباید به معنی همکاری با سپاه پاسداران ایران باشد. این واقعیت که ایرانیها نیز دلایل زیادی دارند که از داعش بیم داشته باشند منافع امریکا و ایران را به هم نزدیک میکند ولی این منافع یکسان نیست.
دنیس راس اضافه میکند که ایرانیها میلیشیای شیعه رادیکال را در سوریه و عراق آموزش داده و مسلح کرده و مسئول خشونتهای بسیاری بودهاند. ولی امریکا باید با همسایگان عراق از جمله ایران در مورد اینکه چه کمکهایی میتوانند برای شکست داعش و برقراری ثبات در عراق انجام دهند، گفتوگو داشته باشد.
همسایگان دیگر عراق مانند ترکیه و عربستان، کویت و اردن در صورتی کمک خواهند کرد که ببینند مبارزه با داعش به معنی پشت کردن به سنیهای عراق نیست، بویژه که دولت شیعه بغداد از جانب ایران حمایتهای مالی و نظامی میشود.
اگر ایران واقعا طرفدار ثبات در عراق است و نمیخواهد جنگهای میان فرقهای ادامه یابد، باید بپذیرد که شیعهها نمیتوانند تمام قدرت را در حکومت عراق در دست داشته باشند. این آمادگی از جانب حکومت بغداد و ایران باید وجود داشته باشد که سنیها و کردها در مقامات دولتی سهیم بوده و در ارتش نقش داشته و وارد دستگاه حکومتی و ارتش شوند.
کمکهای نظامی محدود و ویژه امریکا به عراق باید مشروط به این باشد که یک حکومت ائتلافی تشکیل شده و به سنیها اختیارات کافی داده شده و کردها اجازه داشته باشند که نفت خود را صادر کنند.
در مورد سوریه امریکا نمیتواند همراه و شریک رژیم اسد باشد. واقعیت این است که تا زمانی که اسد روی کار است بهانهای برای جهادگران است که از سراسر دنیا به سوریه سرازیر میشوند و به این گونه هیچ یک از کشورهای منطقه و شاید جهان از خطر این جهادیها در امان نخواهند بود.
هر نوع اقدامی باید شامل عراق و سوریه و علیه گروههای خشن و تروریستی باشد. در این راستا ایران نیز شاید ببیند که منافع همه در یافتن یک راه حل دیپلماتیک برای عراق و سوریه است. هر نوع اقدامی با ریسک همراه است ولی هیچ اقدامی نکردن هم خطرات خویش را دارد که با گذشت زمان در به افزایش است.
واقعیت دیگر این است که وجود شخص مالکی در مسند قدرت یکی از دلایل بحران فعلی عراق بوده است. با تمام کوششها و توصیههای آمریکا و متحدان آن، مالکی سنیها را ایزوله کرده و خشم آنها را برانگیخته است.
در نهایت اگر کوچکترین شانس و امکانی برای حفظ یکپارچگی عراق باشد، باید توازن قدرت در بغداد تغییر کند. به یک معنی مالکی مشروعیت خود را به عنوان زمامدار عراق از دست داده و کردها و سنیها حاضر به همکاری با او نیستند.
اکنون در عراق دشمنان قدیمی برای نجات این کشور میکوشند. مشاوران نظامی امریکا در کنار مشاوران عراقی در بغداد نشستهاند. عربستان از یک سو و ایران از سوی دیگر آماده کمکهای نظامی میباشند. هواپیماهای بدون خلبان مجهز به بمب در آسمان بغداد در حال پرواز هستند. خطر یک جنگ دیگر واقعی است.
در نظر داشته باشیم که تاریخ عراق و این منطقه فراز و نشیبهای فراوانی داشته است. در زمانی مهد فرهنگ و ادب بوده ولی از سوی دیگر داستان عراق یک تراژدی است که از زمانهای دور آغاز شده است. این سرزمین بارها شاهد جنگهای مسلمانان علیه مسلمانان و برادرکشی بوده است. از اسکندر مقدونی گرفته تا حملات امپراطوری عثمانی و اروپاییان و سپس رهبران خونخوار و دیکتاتور مانند صدام حمله و اشغال بی دلیل این کشور توسط آمریکا و اکنون گروهی که بیشتر شبیه حمله مغولان است.
مردم این منطقه رنجها و دردهای بیشماری را تحمل کردهاند. چنانچه قرار باشد این سرزمین پس از چالشهای بیشمار به دست گروهی افراد خشن، بیخرد، عقبمانده و قدرتطلب تکه و پاره شود این یک شکست تاریخی نه تنها برای عراق بلکه برای همه جهان است.